رشد فيوداليزم وتشکیل دولت افغانان - ۲ بازگشت برویۀ نخست

 

  (محیط طبیعی- جفرافيایی جنوب افغانستان)

                         

پيش ازاينکه وارد بحث پرسشهای اجتماعی- اقتصادی گرديم ،بسيارکوتا ه با ويژه گیهای محيط طبیعی- جفرافيايی،وپس ازآن برخی آگاهی ها راپيرامون سرايت واسکان قبيله های افغان واقتصاد آنان به بررسی ميگيريم.

ساحات ايکه ميان کوه های هندوکش وسليمان قراردارد بیشترينه يک منطقۀ کوهستانی است. درسالهای 20 سدۀ بیستم ازيک تا دو درصد ازتمامی زمينهای آن زيرکشت و زراعت قرارداشت (ن.ای.واويلوف ود.د.بوکينيچ،کتاب نامبرده شده،برگه 174). وناممکن است  اين رقم ازسده های هفدهم تاهژدهم تغييری کرده باشد. ويژه گی مناطق ایکه ميان کوه های هندوکش وسليمان قراردارد( وما آن رابه نام افغانستان جنوبی ميناميم) اينست که دراين ساحات زراعت وزمين داری بيشترآبی انجام ميشود تا للمی ويا ديمی، وآنهم بستگی به وضعيت آبياری خاک دارد. نظربه گزارش بازديد هيآت علمی و پژوهشی اتحاد شوروی که درسال 1924 ازافغانستان داشتند، 130 هزارهکتارزمين به شيوه ای آبی وحدود 67 هزارهکتارزمين ديگر بگونۀ للمی درجنوب افغانستان کشت ميشود(موخذ همان جا). اکثرزمينهای آبی به صورت واحه های جداگانه درمسير رود کابل وهلمند ومعاونین آنها موقعیت دارند.درشرايط نظام فيودالی توآم با اسباب ووسايل تکنيک ابتدايی آن واقتصاد کوچک دهقانی امکان گسترش زمين داری آبی محدود به چگونکی خاک ونبودکافی منابع وچشمه های آبياری میباشد. به باور باستان شناس شوروی و منهدس کشاورزی د.د.بوکينيچ درصورت بکارگيریی وسايل تکنيک عصری ومدرن ميتوان نه کمتراز300 هزارهکتارزمين نو وتازه رادرجنوب افغانستان آبياری نمود(همان جا،برگه 151،173). نظربه ارزيابی دانشمندان ومتخصین اتحادشوروی که ازافغانستان ديدن بعمل آورده اند ساختمانهای آبياری افغانان وسیستم های کوچک آبياری آنان عبارت از: کاريزها وکانالهای خورد ایکه ازآب کوهها وآبهای چشمه هدایت شده اند ميیباشند. قسميکه معلوم ميشود اين ساختمانها که ازژرفای دورانهای کهن به آنها میراث باقیمانده است، گلی واز پايه های چوبین ساخته وتجهیز شده اند.

بازمانده های ساختمانهای آبياری که بتوانند باساختمانهای کهن،آسيای ميانه، مصر وهند برابری نمايند درجنوب افغانستان کشف نشده است. وضرورت اش بدلايل کمبود منابع آب ومحدوديت زمين قابل آبياری هم نبوده است. جنوب افغانستان (کابل،قندهاروفلات غزنی) دارای خاک ضعیف، سنگ ريزه و سنگلاخی است. جلگه های افغانستان جنوبی که بسوی غرب وشمالغرب مرزايران ممتد اند کويری بوده خطوط ريگی ويا سنگچلی دشتها رادربرميگيرند. امکان زمینداری للمی درآنجا نهايتآ محدود وزمين داری آبی درامتداد فراه رود وادرسکن وهمچنان درحوزه درياچه هامون وساورات تمرکز يافته است. تنها موجوديت آب برای زمينداری آبی درواحه جنوب افغانستان هنوز کم است، دراينجا ناگزیر باکندن ايوانهای کم ژرف زمينی بربنیاد گل سخت وسنگی به طورمصنوعی خاک راافزايش ميدهند. دروادی خوست نخست اساس سنگی زمین راهموارومسطح ميسازند پس ازآن روی آن لایه خاک کشاورزی لازم را هموارمينمايند.

نظربه ارزیابی دانشمندان شوروی،هم وادی کابل وهم وادی قندهار(یعنی جايیکه تا کنون مردم هميشه بخاطرآماده ساختن زمین وخاک کارميکنند) نتيجۀ يا ساخته ای کاردست انسان است. تمام وادی کابل بطورمصنوعی ازخاک ساخته شده است و(ازهمين سبب- گ.)هروجب زمين برای کشاورزکابلستان گرانتراز تمام جهان است. بخاطر ساختن قشرشخمی زمین که 15- 20  سانتیمترضخامت داشته باشد بالای يک بر ده حصۀ سنگ ريزه ای برهنۀ دريایی لازم است  نه کمتر از 400 الاغ مترمکعب زمين شوره زار يا سیاه توسط مرکب آورده وانداخته شود. نيشيبیهای کم فرازکوه ها تنها دربرخی ازجاها با آبرفت های اشجاری کم توان پوشش یافته اند.دربسیاری بخش ها آنها دارای رگ های سنگی اند که نیازبه افزودن خاک دارند. به همين ملحوظ است که در کابل هرنوع مواد خاکی وگلی پيوسته گران ميشوند.                                                                  پيوسته ميتوان نظارت کرد که چگونه مردم درپای ساختمانهای ويران شده ويا آوارهای کهنه مشغول کندوکاوهستند وبالای مرکب های خويش خاک را به زمينها انتقال ميدهند.حتا اززيرریخته های سنگ با کلنگ یا کلند قشرهای نازک زمينرابیرون ميکشند فقط برای آنکه به نباتات خاک پيداکنند(ن.ای واويلوفود.د.بوکينيیچ اثر نامبرده شده،برگه80).

هرآنچه که منوط به حوزۀ قندهارميگردد خاک آن بسيارجوان ومصنوعی بوده ونسبت به واحه جلال آباد غنی است.زمينداری آبی درجنوب افغانستان مستلزم کارفوق العاده يعنی آماده ساختن ساختگی لایه يا قشرزمين،ساختمان سيستم آبیاری همراه با محافظت بعدی آن(پاک کردن آبرفت ها)وآوردن کودهای مصنوعی منجمله خاک ميباشد.اززمينهای آبیاری شده دربرخی حالات سه باردرسال حاصل جمع مينمايند(درساحه جلال آباد).اسباب وسایل زمينداری افغانان فوق العاده ابتدایی است..مانند بیل ووغيره آلات زراعتی. با وجود ابتدایی بودن، وسایل زراعتی افغانستان نماينگر مهارت مردم درزمين داری ميباشند. بگونه ای مثال زمينداران بعضی وسایل خاصی را بکارميبرند که مخصوص آماده ساختن زمين، دورکردن سنگ اززمين وپاک کاری سيستم آبياری، بطورمثال زمبيل وبيل های مختلف النوع وغيره ميباشند.

سازنده گان واقعی فرهنگ کشاورزی وادی وحوزۀ جنوب افغانستان تاجیکان بوده اند که ازقديم درآنجا بود وباش داشتند، کشت وزراعت مينمودند.دراين میان ميتوان واحه ای جلال آباد را استثنا قرارداد زيرا تا پيش ازاشغال این منطقه به دست افغانان، مردمانی دارای منشآ هندی درآنجا(جلال آباد )زنده گی ومشغول کشاورزی بودند. دروادیهای پرشمارجنوب افغانستان که اکثرآ ازهم مجزا بوده وبه بلندی دوهزارتا دوهزارشش صد مترازسطح دريا قراردارند، زمينداری ويژه گیهای خاص خودرادارد. وازفرهنگ زمينداری درواديهاي که درپايين دامنه های بازومفتوح کوه ها موقعيت گرفته اند تفاوت فاحش دارد. زمينداران وادیهای بلند به اندازۀ زيادی نسبت به وادیهای دامنه ای کوه ها ازدرک قشرويا لایه خاک ضعيف رنج میبرند. ميدانهای زراعتی عبارت ازايوانهای خورد وکوچکی ميباشند که درسراشيبیهای سخت وخطرناک کوه ها ساخته شده اند.

درهنگام اقامت خويش درافغانستان درترکيب هيآت دیپلوماسی اتحادشوروی درسالهای 1919- 1921 دراين کشور،نگارنده اين سطور بارها بچشم خويش درهزاره جات ودامنه های هندوکش ايوانهای ساخته شده ای جداگانۀ سرسبزرادربلند یهای کم دسترس کوه ها که بالای قشلاقها انباشته وافتاده اند ديده وتماشا کرده است.آماده ساختن چنين بخشها برای کشت، کارتوان فرسا وپرمشقت رادرقبال دارد. هريک ازايوانهای آماده شده پرازسنگ بوده ودربرخی ساحات بخاطر داشتن سراشيبی ونتوانستن استفاده وکاربرد از دام واحشام کاری پيشبرده نميشود. بنآ زمين بادست وکلنگ آماده ميگردد. دراینجاها زمينداری آبی رواج بوده ولی غالبآ با زمينداری للمی توآم ميشود وحتا دربسياری جاها نسبت به زمينداری للمی نظربه مقدار ساحه کمتربوده ولی ازلحاظ اقتصادی دارای اهميت ميباشد. آبياری دراينجا ازچشمه های آب کوه ها صورت ميگيرد. حتا ساختن کوچکترين ساختمان آبياری باشد ت گرفتن جريان آب ازکوه ها که درهنگام آب شدن برف به وقوع می پيوندد دارای مشکلات سختی ميباشند. رویهمرفته، دراينجا بلندی ساحل  بالای سطح رودخانه اهميت بسزايي دارد. غالبآ ازجاهاييکه ساحل هم سطح رودخانه اند کانال يا جوی حفرمينمايند که حيثيت مجرايا بستردومی رابرای آبياری کردن زمين داراميباشد. بعضآ اين چنين جویها رادرامتداد چندين کیلومتردرسراشيبی سنگی کوها بازومیشکافند. کشت جو وبعضآ گندم که درسطوح بالایی کوه ها صورت ميگيرد اهميت اساسی دارد. حاصلات کشتکاری اکثرآ برای تغذيه غيرکافی بوده ودرچنين حالت توت يکی از وجهه های بسيارمؤثرخوراک کمکی ميباشد. توت تازه وخشک درامتداد چندين ماه غذای تاجيکان کوهستان را و حتا دروادی پنجشيرکه ازلحاظ مواد خوراکه نسبتآ تآمين نيزاست تشکيل ميدهد(م.سی.اندرييف،نژادشناسی افغانستان،وادی پنجشير،تاشکنت،1927 برگه 12). برخی قبايل افغان خوراک خويشرا ازتخم درختان کاج يا صنوبرتهيه ميدارند.برودفوت درترسيم قبایل خروت که وادی بالایی گومل را دراختياردارند خاطرنشان ميسازد:"تخم صنوبرهای کوهی که بنام جلغوزه يادميگردد بخش عمدۀ خوراک زمستانی آنانرا برعلاوۀ پنير،قروت وبعضآ نان خشک تشکيل ميدهد( ج.س.بروفوت گزارش دربارۀ کشورغلزاييان، جلداول بخش دوم لندن 1885،برگه391). برودفوت همچنان خاطرنشان ميدارد که رمه های خروتييان استثنآ ازبز تشکيل شده اند. زمينداری دراين قبيله نسبت به دام داری(پرورش بز) مقام دوم راداراميباشد. برای مردمان ايکه دربلندیهای کوه ها زنده گی دارند پرورش حيوانات يادام اهميت زياد دارد. جاييکه چراگاه های خوب سبزموجود است گوسفندوبزپرورش ميدهند. مشخصۀ زنده گی اقتصادی مردمان ايکه دروادیهای بلند کوه ها زنده گی مينمايند عبارت ازانزوای حد اکثرآنان ازمردمان وادیهای دیگر،دنيای بيرونی ومحدويت منابع خوراکه بوده واقتصاد آنان دارای ويژگيهای پدرسالاری- طبيعی ميباشند. هم میزان سطح رشد نيروهای مولده درفيودالیزم وهم شيوه تولید فيودالی( انحصار وتسلط فيودال برزمين درافغانستان سده های ميانه پيش ازهمه دروادی های پرحاصل زمينهای آبی) بگونۀ عمده مانع اصلی گسترش کشاورزی درزمين های قابل کشت ساحات ميان هندوکش وکوهای سليمان گردیده است. درعين زمان محيط طبیعی جنوب افغانستان شرایط خوبی را برای رشد گسترش دامداری کوچیها مساعد گردانيده است.درکنارچراگاه های بیشمارکه درساحات وسيع همواریهای جنوب افغانستان وفلات غزنی قراردارند،موجوديت چراگاه های کوهی درکوه ها ودامنه های سلسله کوهای هندوکش وسليمان ازاهميت خارق العاده ای برخوردارميباشند. اقلیم مختلف اين کشورکوهستانی ميان کوهای هندوکش وسليمان(ازسیستان افغانستان وپناگاه های واحه های پوشیده درمرزهای هند جاييکه اقليم استوايی مستولی است ودرختان خرما ميرويند شروع وبه دامنه های کوه پایه های بلند ایکه مدت شش ماه پوشيده ازبرف است ختم ميشود) امکان ميدهد تا ازاین مناطق هم بشکل چراگاهای دشتی وهم بشکل علفچرهای کوهی استفاده گردد وگیاه رمه ها خویش را درجريان سال تآمين نمایند. گاهی هم لازم می افتتد تا فاصله هزار ویا هزارپانصد کیلومتررا بخاطر کاه بکوچند.مانند گذشته ها ودرزمان ما کوچیها درایام بهارازباشگاههای زمستانی خويش که درپناگاههای خوب جنوب افغانستان وکنارراست سند موقعيت دارند برميخيزند، وتلاش ميکنند تا خودرا به سوی شمال وشمال غرب درعلفچرهای شاداب وسرسبزبادغيس واقع درشمال سلسله کوه پارپاميزاد دروادیهای سبز زودرس بهاری جنوب افغانستان وچراگاه های وسيع فلات غزنی برسانند تا باشد که با شروع گرما ،ازتابش داغ آفتاب تابستان خودرادردامنه های کوه های سليمان وهندوکش پناه ونجات دهند.برخی ازاين کوچيها دارای باشگاهای زمستانی درشمال گذرگاه خيبرميان دريای کابل وکنرميباشند که درآخرتابستان خودرا تا سرچشمه های هلمند ومناطق کوهستانی هزاره جات که افغانستان مرکزی رااحتواءمينمايد ميرسانند.                                                                                      

تااينجااطلاعات مادرخط سيرکوچیها مربوط به سده های نزدهم وبیستم ميباشند.ولی گمان نمیبرم که دراين خطوط درمقايسه با سده های ميانه تا اکنون کدام تغييری وارد و رونماشده باشد. قبيله های کوچی عوض شده اند، يک قبيله جای قبيله های ديگرراگرفت ولی خودسامان وترتيب کوچ کردن آنها بدون تغييرباقيمانده است.بگونه ای مثال کوچیهای درانی دارای سه خط سيرميباشند.درانییانی که مساحت شمال قندهاررادردست دارند درهنگام تابستان درنزديک ترين دامنه های هندوکش ميکوچند ودرزمستان دوباره برميگردند.درانییان جنوب هندوکش دارای باشگاه تابستانی خود دردامنه های سلسله کوه های سلیمان(فلات توبا) میباشند.  درآخردرانيیان غرب دریای هلمند، مسيردورودرازکوچيدن راطی مينمايند تااينکه خودرادرهنگام تابستان به بادغيس جنوبی وشمال هرات ميرسانند(محمد حیات خان،اثرنام گرفته شده،برگه 68،مک گريگو،اثرنام گرفته شدهفبرگه239).

کوچیهای مومند دارای باشگاه زمستانی خويش ميان دريای کابل وکنردرشمال گذرگاه خيبرميباشند،درايام تابستان درهزاره جات به سوی منابع هلمند کوچ مينمايند.برخی قبیله های افغان لغمان وجلال آباد در هنگام تابستان تا ژرفهای کوهای هندوکش(وادی خاواک) بالا ميشوند.غلزاييان سليمان خيل وسايرقبايل مربوط به غلزايیان دارای باشگاه تابستانی خود در کوهای غزنی(زرمت)ودامنه های سلسله کوه های سليمان بوده ودرزمستان درپناه گاهای وادی راست دریای هند(دامان وديره جات بسرميبرند).

مطابق با آماررسمی دولت افغانستان(که غيرمنصفانه است- گ.) که درسال 1946 انتشارداده است ازجمله 11 ميلیون جمعيت کشوردوميليون آن کوچی ازقوم افغان ميباشند. پژوهشگرشوروی ای.ای.پولياک که تنها هفت سال تمام رادرهرات سپری کرده است خاطر نشان مينماید که درسالهای 1930 فقط درچراگاه های بادغيس ساليانه حدود 300 هزارافغان کوچی رفت وآمد داشتند(سالنامه کابل،سال 1946- 1947). حال شما ميتوانيد سيمای جریان کوچیدن سراسری افغانان را که بيست سال پيش توسط دانشمندان شوروی بشکل طبیعی ترسيم شده است مشاهده نمايد:"اقتصاد کوچنشینی ويژه گی بخش اعظم خاک افغانستان(هدف ازجنوب افغانستان است-گ.) را تشکيل ميدهد.درجريان تمام تابستان درشاهراه های بزرک وکوره راه ها وراه های باريک شرق ،مرکز وجنوب افغانستان شما ميتوانيد تصويرجالب کوچ کردن مردم را ملاحظ نمایيد. صدها نفر با اثاثه،شترها واسب وگاو،سواربرمرکب های خود وپای پياده ازجنوب به سوی شمال کش کرده روان اند. دريک سخن تصويرکلی ومنظره اين کوچ کردنها ومهاجرتها را تنها ميتوان درمتون انجيل که جريان مهاجرتهای بزرگ مردم راپس ازاتفاق يک مصيبت بزرگ که ساحات وسيعی رااحتوا ميکند و درپيشاپيش آنان اسقف های مذهبی  خاده ويا دانگ دردست دارند به سوی سرزمين نذرشده روان اند مشاهده وملاحظه نمود. تابستان سوزان که بقايای گياه هان رادردشتها ی جنوب افغانستان ميسوزاند،جمعيت مردم را وادارميسازد تا بخاطر بدست آوردن آذوقه برای خود وحيوانات خویش به سوی شمال دامنه های کوه ها راهی گردند. نه تنها رمه ها با چوپانان بل تمامی مردم يک منطقه بازنان وکودکان ازجایهای خود برميخيزند،ازجنوب به سوی شمال با طی نمودن صدها کيلومترمسافت همراباتخريب وويران ساختن مناطق مردمان بومی که درسرراه آنان قرارميگيرد کوچ ميکنند.تصادفی نيست که دهقانان وکسانيکه خرمن های گندم خويش راجمع آوری مينمايند سرتاپا ازترس کوچيان افغان خودرا مسلح ميسازند. گذشته ازآن ما تا بحال کشورديگری رانميشناسيم که درآن کوچيدن دورانی شمارزيادی ازجمعيت ومساحت بزرگی ازسرزمين آن رادربربگيرد.واين درواقعييت، بدوی بودن نظام اقتصادی رمه داری آنان را نمایان وروشن ميسازد وامروزه وضعيت هم به همين روال ادامه دارد. وهرآنچه که به سده های ميانه ارتباط ميگيرد تمامی منابع وموخذات، افغانان را کوچی ترسيم مینمايند. دراين ارتباط مواد قناعت بخشی را "زنده گی شیخان افغان" که يک بخشی ازکتاب "مخزن افغانی" را تشکيل ميدهد وتوسط نعمت الله درآغازسدۀ هفدهم نوشته شده است ارایۀ میدارد. اين اثرتوسط اکادیميسن ب.ای. دورن (به زبان روسی- گ.) برگردان وبه چاپ رسيده است. گرچه روايات درباره ای شيخان ومقدسین افغانان توسط نعمت الله درسده ای هفده هم نوشته شده است،ولی برخی ازاين روايات وعجايب مربوط به رخدادهای سده های هفدهم- هژدهم ونزدهم ميگردند. وپيش ازهمه توجه رابخود بخش عمده ای ازاين عجايب که به شيخان متعدد نسبت داده ميشوند با طرززنده گی وشيوه اقتصادی کوچنشينی ورمه داری افغانان ارتباط ميگيرد. يکی ازعجايب عام ايکه اغلبآ بازگوميشودعبارت ازمبدل گرديدن پوست واستخوان گوسفند هاییکه کشته شده وقبلآ خورده شده اند به گوسفند های زنده ميباشد. درمورد شيخ غورچوبان گفته ميشود که وی دارای نيروی بوده که ماديان نازا را ازسترون بودن علاج ميکرد.ازشيخ بيت بیان میشود که نامبرده درکوچيدن قبيله خویش سهم واشتراک داشته است.اززنده گی شيخ قيصربطنی ما ميدانيم که مردمان ساکن همسايه نهايت عذاب را ازعملکرد افغانان که رمه ها واسب های خودرا درکشتنزارهای آنان گسيل مينمودند متحمل مي گردند.دراينجاست که افغانان بمثابه کوچيان ورمه داران علنآ با همسايه گان غيرافغان زمين دار خويش در تقابل قرارميگيرند.

دست آورد وثروت افغانان استثنآ ازگله های بيشماراسب،گاو،اشتروبگونۀ عمده از گوسفند تشکيل یافته است.اززنده گی شيخ شهاب بختيارمستقيمآ گزارش ميشود که درزمان هجوم تيمور درسال 1398 عيسایی افغانان مشغول رمه داری بودند ودرهنگام نزديکی لشکراين استيلاءگر گله ها ورمه های خودرا به کوه ها پنهان کردند. (ب.ای.درون،کتاب نامبرده شده،جلددوم،برگه 5-18).خيلی جالب اين است که درباره زنده گی چهل شيخ ايکه در"مخزن افغانی" گزارش شده است درباره ای زمين داری افغانان هيچ چيزی گفته نشده است وفقط يکسره وبکرات ازطرززنده گی رمه داری افغانان حکايت دارد.

ظهيرالدين محمد مشهور به بابر ويا بابرمرزا بنيان گذاردودمان مغولان بيرون شده ازآسيای ميانه ظريفانه وبادقت تام به افغانستان نگاه کرده وازاين سرزمين شناخت بسياردرست وعالی داشته است.وی در"بابرنامه" خويش مواد بسيارغنی وبا ارزش ایرا درمورد اين کشورومردمانيکه دراينجا درآغازين سده شانزدهم زنده گی ميکردند بيان ميدارد. بابر راجع به افغانان ساحه ای کابل چنين مينويسد: مثل اينکه ترکان ومغولان که در دشتها وبيابانهای خراسان وسمرقند زنده گی دارند به همين منوال هزاره وافغان دردشتهای اين منطقه بود وباش دارند. بابردرخاطرات خود افغانان را درکل صحرانيشن يعنی مردمان بيابانی وکوچی مينامد. يک مبلغ کاتوليک فرانسوی که نام آن سانسون است و ساليان درازی را درپايان سدۀ نزدهم درايران سپری کرده است ،افغانان وبلوچان را اين گونه ارزيابی مينمايد: بلوچان وافغانان درکوه هااسکان دارند ومانند آدمان اوليه درغژدیها حيات بسرميبرند(م.سانسون،پاريس،1695،برگه،164).

ملاحظه وديد سانسون فرانسوی راکوروشينسکی لهستانی که شخصآ پس ازاشغال اصفهان درسال 1722 باغلزاييان برخورد مينمايد به اين نتيجه ميرسد که شغل عمده واساسی افغانان را رمه داری ويا دامداری تشکيل ميدهد. پسانها نزديک به سه سد سال بعدترازبابر،اسقف هاريسنف که درسال 1790 ازکابل ديدن کرده است، افغانان راکوچی خطاب نموده ميگويد: اکثريت مردمان آنجا همانند قرغزان وقيساکان کوچی اند وهمراه رمه های خود درایلاق ها زنده گی مينمايند(یاداشتهای هاریسنف،مسکو،1861). راجع به مسلۀ مورد نظرما در"آيين نامه اکبری" که توسط ابوالفضل تاريخ نگاراکبرپادشاه(1556-1605) درپايان سدۀ شانزدهم نوشته شده است آمده است که امپراطوری مغول اکبر به 22 صوبه ويا ولايت تقسيم شده بود که ولايت کابل که درآن قندهار،غزنی وپيشاورشامل بود يکی ازآنها را تشکيل ميداد.شايان ياداوريست که ساليان درازی برسراشغال قندهارميان زمام داران مغولی هند وشاه هان صفوی ايران کشمکش ادامه داشته واين منطقه بکرات دست به دست ميگرديد. درولايت کابل مانند ديگرولايات مربوطه امپراطوری مغول ماليات برزمين جمع آوری ميشد.ابوافضل افزون براينکه به صورت مشرح بيان ميدارد که کدام منطقه ومحل تاچه اندازه ماليه پرداخت ميکرد مينويسد: ازکدام قبيله تاچه اندازه دولت محصولات جمع اوری مينمود، وکدام قبيله به انجام چه خدمت ووظيفه دربرابر دولت مؤظف بوده است. معلوم میشود که افغانان ابدالی ساحه ای قندهارمؤظف بودند ساليانه 2800 گوسفند، هفت خروارروغن وهمچنان 2000 سوارو3000 پياده جنگی برای مغولان تدارک ديده ارسال نمايند. قبيله پانی مانند ابدالی مواشی مالیه ميدادند وبه همينگونه مجبور بودند که شمار معين سوار وپياده جنگی برای لشکرمغولان تسليم بدارند.معلومات ايکه "آيين اکبری"ارایۀ ميدارد نشان ميدهد که قبيله های کلان مانند ابداليان پيشه وشغل دامداری ورمه پروری داشته اند وازهمين لحاظ مغولان ازآنان دام ومحصولات حيوانی،ماليه میستاندند. ازسوی ديگردر"تاريخ سلطانی"که در نيمه اول سده نزده هم نوشته شده است آمده است. ازمانيکه قندهاردراشغال صفويان درآمد ابداليان موظف گرديدند که ماليه ازمواشی به پردازند واززمينهای زراعتی ماليه پرداخت نميکردند. دربارۀ مالياتيکه قبايل افغان به ويژه ابدالييان برای صفويان پس ازتصرف قندهارميپرداختند درمنابع ايکه دراختيارنگارنده قراردارد آماردقيق موجودنيست ولی اين نقيصه راتاجايی "تاريخ سلطانی" که درنيمه سدۀ نزدهم نوشته شده است جبران مينمايد.

مؤلف رخدادها بيان ميدارد که درپایان سال 1694 بيگلربيک قندهاريک گردان ارتش را به ناحيه ای فوشينج که درآن جا ابداليان زنده گی ميکردند ارسال داشت تا مواشی جمع آوری شده راهمراه با کالا ها وماليات طبيعی که ازمواشی گردآورده شده بود انتقال بدهند(تاريخ سلطانی،بمبی 1880،برگه 61).

اضافه برتازه هايیکه دربالا ازآنها درمورد مشخصات رمه داری وشيوه زنده گی کوچنشينی اغلب قبایل افغان درسده های شانزدهم وهفدهم یادآوری صورت گرفت، منابع زياد ی موجوداست که چگونگی تسلسل تاريخی آغاذ گذاربرخی قبايل افغان رابه زندگی ثابت وساکن گواهی ميدهند.                                               

بسياری قبايل (ابدالی،یوسفزایی،بنگاش،مروت وديگران) يا پس از اشغال بزورزمينهای ديگران به زنده گی ثابت روآوردند ويا درنتيجه ای ترک گفتن زمينهای پيشین خويش که فقط ازآنها به هدف چراگاه کارگرفته ميشد به سرزمينهای نو نااشغال شده جاييکه ميشد به زمينداری اشتغال ورزيد مبادرت به سکونت گزینی کردند. همينطور درمورد ابدالییان که ازسدۀ پانزدههم ازکوه های سليمان به فلات قندهارآغاذ به اسکان گزينی نمودند سلطان محمد خان تاريخ نگارافغانی"درتاريخ سلطانی"مينويسد:درآن زمان قبيله ابدالی درتنگی های خورد وکوچک کوه ها دروضعيت بسيارناهنجاربدون سروسرورزنده گی ميکردند. درنتيجۀ کمبود کاه وموادخوراکه آنها درحالت بسیاردشوارقرارداشتند. ابداليان باپايان شدن ازکوه ها بزمينهای همواراززورکارگرفته مردمان بومی واصیل کشاورزرامغلوب ساختند وخود به زراعت وزمينداری مشغول گرديدند(تاريخ سلطانی،برگه58). سپس سلطان محمد خان درانی ازانتخاب عمر به حيث سر ابدالييان اطلاع داده ميگويد که اين پيشوا چگونه نظم وترتيب را درميان هم قبيله یی های خويش بوجود آورد. ضمن تآيید تازه های تاريخ سلطانی که براساس روايت شفاهی وکتبی خودابداليان استواراست توسط مؤلفين ديگرافغان تآييد وتکميل ميگردد.،محمد حيات خان درنوشته ای خود پيدايی ابداليان را درساحات قندهار به سده ای پانزده هم نسبت ميدهد وميگويد که فرايند جابجاشدن ابداليان درقندهارصلح آميز نبوده بل بزور وفشارانجام شده است. براساس تازه ها وحقايقی که در بالا ازآن ياد شد ميتوان رابطه ميان اين حقايق را طور ذيل برقرار نمود:

1- اکثريت ابداليان دروضعيت قرارنداشتند که خودرابا گله داری ورمه داری تغذيه نمايند.

2- با پايان شدن ازکوه ها به جلگه ها،آنان بزورزمين های مردمان اصيل وبومی تاجيک رااشغال کردند.

3 - درنتيجه اين اشغال بخشی ازابداليان ساکن شدند وبه بزرگری وکشت غله مشغول گرديند.

از شروع سده ای شانزدهم، دسته ای ازقبايل افغان (هاهی) (یوسفزايیان ،مندانيان وديگران) پس از نبرد درازوجانگدازبا مردمان وقبايل ديگر،قسمت شمال شرقی جريان رود کابل را تا افتادن آن به رودسند،همچنان ساحات کوهستانی:سوات، باجور وبونيرراغصب کردند. درستی کوچی بودن اين قبايل راتا اشغال اين مناطق اين حقيقت ثابت ميسازد که پس از آنکه ميرزاالغبيگ فرماندار تيموری کابل سران خطرناک قبايل (هاهی) را تخمينآ درسال 1470 درهم کوفت، قبايل هاهی بدون درنگ اول بسوی ننگرهار،سپس ازگذرگاه خيبر وارد جلگه پشاورگرديدند. جنبه کلی تقسيم زمينهای اشغال شده توسط آنان بیان میدارد که فقط درهمان زمانبود که هاهییان بگونۀ گسترده به مسکن گزينی روی آوردند. وضعيت وشرايط طبیعی به گذارآنان به اسکان يافتن مساعدت خوبی نمود ه است. برای قبيله های کوچی هاهی که مشغولیت دام داری داشتند شرايط طبیعی نه درساحات هموارساحل پايانی جريان رود کابل ونه دروادیهای کوه های سوات وپنجکور که دارای چراگاه های پهن وگسترده نيست و برای اقتصاد کوچ نشينی ورمه داری به مقياس بزرگ خوب و مساعد نميباشند. دراينجا تقسيم زمينهای اشغالی ميان قبايل (هاهی) پس ازپيروزی آنان بردشمنان دالزاکی شان درنبرد کتلگان توسط شيخ مالی درسال1533 صورت گرفت. قسميکه نمايان است زمينهای افغانان دام پرور ملکيت جمعی بوده که هيچگاه تصرف اين چراگاه ها توسط خوانين قبايل مستثنا نبوده است. اگریوسفزاييان به زمين داری روی نميآوردند برايشان تقسيم زمين ميان اعضای قبيله هيچ معنا نمی داشته است. فقط درسده 16بود که يوسفزاييان بزمين داری روی آوردند که مصداق آن به ويژه جنگ مغولان بايوسفزاييان درپايان سدۀ شانزدهم ميباشد.

درسده های چهاردهم تا هفدهم قبايل مروت، بنوچ وعيسا خيل در ناحيه بنو، قبايل گنده پور، دولتخيل، اشتران، بابری وديگران درمنطقه دامان ازکوچ نيشنی به مسکن گزينی روآوردند. قبيله بنوچ درپايان سدۀ چهاردهم ويا درآغاذ سده ای پانزدهم ازکوه های سليمان به طرف غرب جنبيدن وبخشی ازفلات بنو ميان رود های توچی وکرُم راغصب کردند. تقيسم سرزمين های اشغالی ميان افراد قبيله بنوچ توسط کسی بنام سيد شاه محمد روحانی صورت گرفت ودراين تقسيم نام برده زمين های بهترراازآن خودساخت، بازمانده گان آن هنوزدرسدۀ نزدهم اين زمينها رادرتصاحب داشتند.

قبيله مروت که ازجملۀ قبايل لاخانی ميیباشد زمان زيادی رمه داری را با کاروانهای ميانجی بازرگانی ميان هندوکش وکشورهای همجوارآن توآم انجام ميدادند.درميان سده ای شانزدهم درزمان فرمان روايی مغول اکبر،مروتیيان قبيله نيازی را که پيش ازآنان دربنوزنده گی ميکردند بيرون راندند وقسمتی ازمساحت بی آب بنورا به چنگ آوردند. برخی ازمروتييان بسيارديرکوچی باقيماندند،وقسمت زيادی ازآنان بااخیيارکردن زنده گی ثابت زمينهای اشغالی راميان خود تقسيم کردند. درديره جات قسمت جنوبيتر بنو ميتوان جريان اشغال افغانان رادنبال کردکه باتقسيم زمينهای اشغالی ميان اعضای قبایل پيروزمند وگذارقبایل کوچی پيشين رابه مسکن گزينی همراه بوده است. تقريبآ تمام قبایل افغانيکه دراينجا زنده گی ميکنند(گندهپور،مروت،اشترن،بابری،ميانخيل)ازجمله قبایل لاخانی ميباشند که شغل عمده آنان درگذشته تا اسکان شان دردامان وبه ويژه پس ازآنکه آنان درمحدوده ای باريکه ساحل راست سند اساس يافتند رمه داری وبازرگانی- ميانجی کوچی بوده است.پس ازظهورخويش دردامان اين قبايل مانند برادران ديگرشان درپشاوروبنو زمينهای اشغالی را بين خويش تقسيم کردند .درمثال قبایل لاخانی دردامان باروشنی تمام گفته های پيشين مان رامبنی براينکه افغانان بسيارديرازدامداری ورمه داری به زمينداری وارد گرديدند تآيید مينمايد. اين گذاردرشرایط سرايت افغانان درسرزمينهای نو،اشغال زمين وتقسيم آن ميان اعضای قبایل پيروز مند انجام می پذيرد.

دنباله دارد..



نویسنده: ایگر ميخاييلویچ ریسنیر
گرداننده به پارسی: امين متین

استاد پيشين اقتصاد دانشگاه کابل
12 جنوری 2009
  
  
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net