رشد فیودالیزم و تشکیل دولت افغانان (تاجیکان وافغانان) بازگشت برویۀ نخست

رشد فیودالیزم وتشکیل دولت افغانان

 (تاجیکان وافغانان)

قسمت چهارم- بخش اول

موجوديت دوامدارهمزيستی وهمکاری ميان دوگونه مناسبات توليدی (فيودالی ونظام اشتراکی- بدوی نخستین)، دوبخش اقتصاد (زراعت مسکونی و دامپروی- کوچینشینی) درمناسبات ميان دومردم - تاجيک وافغان بازتاب مؤثروگسترده داشته است. اکثريت قاطع تاجیکان زنده گی ساکن داشتند وازديرگاه ها دارای نظام فيودالی بودند. روابط خونی وقبيله ای تقريبآ بصورت کامل درآنان جای خود را به روابط ومناسبات براساس منطقه وسرزمين خالی کرده است. آنان دارای حرف وپيشه های پيشرفته، زمين داران ماهروکاردوست ، استاد دان واقعی درساختن سيستمهای مختلف آبرسانی وگالریهای زيرزمينی آبی- به اصطلاح کاريزها بودند. م. س.اندريف اتنوگراف (مردم شناس-ب.) شهيرشوروی، تاجيکان رااينگونه معرفی مينمايد:" اززمان های بسیارپیش که تاریخ بياد ندارد تاجیکان زمينداران ماهرمنحصربخود ونهايت سخت کوش، حمل کنندۀ فرهنگ کهن زمينداری که تاکنون درقیاس مردمان آسيای ميانه دراوضاع وشرايط محلی با استقامت واستواری تفريق ميگردند، توسط آنان سيستم های آبياریی بوجودآمده که درميان آنها نميتوان ازساختن کاريزهای شايسته وعالی ياد نکرد که ازهمگون بودن آنها درافغانستان، فارس وترکستان شرقی آدم به حيرت میرود."(م.س.اندرييف،اتنوگرافی تاجيکان، تاشکنت،1925،برگهای 152-163وهمچنان باباجان غفوروف، تاريخ مردم تاجيک، جلداول، مسکو،1952،برگه29).

درجای ديگر اندرييف نگاشته است: "درشهرها آن(تاجيک) آنقدرصنعتگرعاليست که درزمين بمثابه زميندار" (م.س.اندرييف،همان جا، برگهای 165-166).اندرييف همچنان خاطرنشان ميسازد : " بازرگانی مطابق با شرايط محلی افغانستان وترکستان، همچنان عرصۀ کاملآ قابل دسترس برای آنان است اگرکه بخواهند به آن پيشی و مبادرت ورزند. رشتهای بازرگانی وتشبثات کوچک به ويژه دردستان آنان رونق وشکوفایی ميابند"(همانجا).

مردم تاجيک عالیترين فرهنگ سده های ميانه را که ازخود برجسته ترين نماينده گان  درميدان دانش، ادبيات وافکاراجتماعی بيرون داده است ايجاد کرد.

دربرنامۀ وظايف محدود ايکه دربرابرخويش قرارداده ايم، برايمان درگام نخست آن بخشی ازتاجيکان مورد نظراند که درآنسوی هندوکش، بطرف جنوب آن بودبا ش دارند، چون اين بخش تاجيکان ازديرگاه درهمسايگی ودرتماس با قبيله های افغان قرارداشته اند. قسميکه نمايان است بسياری ازمردم تاجيک درافغانستان معاصردرجنوب نی، بل درشمال سلسله کوهای هندوکش (ساحل چپ دريای آمو وقسمت بالایی پنج) زنده گی مينمايند. رویهمرفته، بود زماني نه آنهم چندان دورکه تاجيکان اکثريت مردمان زمينداروشهری جنوب افغانستان راتشکيل ميدادند. حتا درنيمه نخست سدۀ نزدهم برخی قبيله های افغانی که وارد زنده گی ساکن هم شده بودند فرهنگ زمينداری را درآن سطحی که درپيش مردمان اصيل کشور- مردمان کهن زميندارتاجيک قرارداشت بهبود وترقی داده نتوانسته اند. همينطوربه گونۀ مثال غلزاييان درميان سدۀ نزدهم ازکشت کاری و پرورش پاليز(معرب آن فاليز- ب.) باخبرگرديدند، ولی دارای باغهای ميوه وانگورچيزيکه بطورگسترده درخطوط موقعيت تاجيکان درشهرستانها ودهات قرارداشته است نبودند. ج. س.برودفوت افسرانگلیس که درسال1839 ازکشورغلزاييان ديدن کرده است خاطرنشان ميسازد که "برغم تاجيکان آنان (غلزاييان- ر.) پاليزراپرورش ميدهند ولی باغهای ميوه را نی"(ج.س.برودفوت،همانجا برگه360).

باتآسف بايد خاطرنشان ساخت که سرنوشت تاجيکان آنسوی هندوکش را نه شرق شناسان روسی پيش ازانقلاب ونه هم پژوهشگران عصرشوروی مورد بررسی ودقت ژرف قرارداده اند. باآنکه سخن دربارۀ بخش عظيم مردم تاجيک، بيان وتشريح برگهای فراموش شده ونا معروف تاريخ آنان ميباشد.

اهيمت موضوع دراين محدود نميشود. زيرا خود تاريخ افغانستان وافغانان بدون بازگشایی وروشن ساختن کارکردها ودست آوردهای بزرگ تاجيکان درامررشد وانکشاف اقتصادی وفرهنگی کشور نميتواند به درستی درک وارزيابی گردد. فريرگردشگرفرانسوی درسفرنامۀ سالهای 1845- 1846 خويش ناچارحقيقتی رابیان کرده است که ازبیان آن تاريخ دانان ناسيوناليت معاصرافغان ودانشمندان بورژوازی اروپای غربی وايلات متحده امريکا تاکنون مسکوت مانده اند. فريرنوشته است:"کشور(افغانستان) هرآنچه که دارد مد يون کاردوستی، تلاش،فعاليت وکوشش تاجيکان است. ولی آنان (تاجيکان) دربدل کاروکوشش خویش بهره ای ناچيزی رانصيب ميگردند وفقط برخی ازآنان آنهم به ندرت اگرموقعيتی بدست مياورند دست کم بايد درزيراطاعت ظالمين ومستبدين- افغان قراربگیرند"   (فرير،همانجا،برگه280). قضاوت فريرلازم به اصلاح دارد زيراالبته بالای تاجيکان تنها بخش بالایی افغانان ستم رواداشته اند نه همۀ افغانان وآنهم دراتحاد با فيودالان تاجيک که نيز مردمان "خود"را بسياربيرحمانه استثمارميکردند. ولی دراساس هرآنچه که (فرير- ب.) ديده وارزيابی کرده است درست ميباشد.

پيش ازهمه بايد خاطرنشان کرد که حتا درپايان سدۀ هژدهم وآغازسدۀ نزدهم،زمانيکه بخش بزرگ زمينهای تاجيکان توسط فيودالان افغان غصب گرديد، حقايق زيادی وجود دارد که گسترده گی گسترده تاجيکان را به آنسوی هندوکش تآييد مينمايد. بيلو نويسندۀ انگليسی قرن نزده تصديق کرده است که" تاجيکان درهمۀ جلگه های افغانستان- ازهرات تا خيبر وازقندهار تا اکسوس(رود آمو) گسترده اند (ایچ.دبلیو. بيلو،نژادهای افغانستان،کلکته،1883 برگه 110). ولی اين نگارنده اشتباه مينمايد زيرا تاجيکان نه تنها درجلگه ها پا برجا مانده اند که همچنان يک رشتۀ مناطق کوهی رانيزدراشغال خوددارند.

مک- گريگورنوشته است که "تاجيکان بخش عمده ای جمعيت نزديکی های کابل، قندهار، هرات راتشکيل ميدهند...افزون به زمينداری آنان مشغول آن بخشهای ازتوليد وحرف اند که ازجانب افغانان مردود شمرده شده اند. وسپس "تاجيکانی که درساحات قبايل افغان بودوباش میکنند،یا به حيث همسايه اين قبايل زنده گی دارند ويا دردهات جداگانه حيات بسرميبرند، آنان درمقايسه با افغانان به اندازۀ زياد ماليه می پردازند"(مک گريگور."آسيای مرکزی"بخش دوم،برگه 707).

درمورد تاجيکان کابل وجلال آباد آمارنسبتآ دقيق ایرا راويرتی ارايۀ ميدارد، چون وی ازياداشتهای اصلی جاسوس- هندی درسالهای 80 سدۀ هژدهم درافغانستان، که توسط  جنرال- گورنرکمپنی هند- شرقی هوستينگ (1774-1785)فرستاده شده بوداستفاده کرده است. اگرچه راويرتی باتآسف اصل اين ياداشتها راانتشارنداد ونه هميشه به آن تکيه ميکند، ولی مدارک غنی وآموزندۀ ایرا ازبخشهای آن اقتباس وارايۀ کرده است. گزارشگرانگلیسی بدون ريا ننگرهار(وادی جلالآباد) را مانند يکی"ازشش مناطق ويا زمين مسکونی تاجيکان درشمال سفيد کوه ویا سلسله کوه سپين غر" ترسيم مينمايد(ايچ.ج.راويرتی،همانجا،برگه 49). ولی لازم است که درمورد داده های راويرتی باديد انتقادی نگريست زيرادربرخی حالات اشتباه نموده همۀ قبایل غیرافغان واقوام افغانستان را که بحساب مذهب ازفارسیان- شيعه تفاوت دارند سنی اند به تاجيکان نسبت ميدهد. راويرتی خاطرنشان ميسازد درنُه وادی ننگرهارتا پانزده هزارخانوادۀ تاجيک زنده گی داشته ومشغول زمين داری آبی اند. دربارۀ جمعيت اين نُه وادی راويرتی چنين مينويسد"درآنها تاجيکان، واندک افغانان سکونت دارند"همان جا،برگه 65).

درکتاب اقتباس شدۀ خاورشناس انگلیسی سدۀ نزدهم راويرتی "یاداشتهای دربارۀ افغانستان وبخشهای ازبلوچستان" تازه های گسترده ای ازچشمه های مختلف نوشته شدۀ شرقی ومعلومات مختلف زيادی دربارۀ تاجيکان افغانستان ازمنابع ونوشتهای نگارنده گان تاجيک و(به ويژه بايد خاطرنشان ساخت) افغان ارايۀ شده است. اين تازه ها به ويژه بیان ميدارند که کابل درامتداد چندين سد سال درسده های ميانه وسپس درعصرنو شهر تاجيکان بود وشمرده ميشد. در"سيرالبلاد" دربارۀ اين شهرچنين آمده است:"کابل که توسط کابل شاهان بنياد گذاشته شده است ازدوشهر تشکيل گرديده است، يکی خورد کابل يعنی کابل کوچک وديگرآن پاک وصفا  کابل ياد ميشود. اولی که اکنون عبارت ازيک دهکده کوچک بوده درهشت کروه ای  (نزديک به سه کیلومتر) جنوب شرق کابل درتيره پشت کوه موقعيت دارد. دومی آن يکی ازشهرهای باعظمت درزمانهای کهن وپايتخت باستانی تاجيکان بوده است که درازی آن بيک کروه وبرآن به نيم کروه اندازه شده است.خانه های آن ازخشت خام ولی برخی ازساختمانهای آن ازخشت پخته وسنگ بنا يافته است(ايچ.ج.راويرتی،همانجا، برگه 65). دربريده ای ديگری که راويرتی ازآن آورده است" نسب نامه افغان" سده های ميانه افغانان ميباشد که درآن ازترکيب جمعيت تاجيکان کابل درسدۀ هژدهم تا آوردن پايتخت ازقندهاربکابل توسط تيمورشاه سدوزایی معلومات داده ميشود:" اززمانيکه درانييان کابل راپايتخت خويش ساختند واين زمانی رخ داد که تيمورشاه پس ازمرگ احمدشاه درسال1773 قدرت را ازپدربه ميراث گرفت، سران درانی باخانواده ها خويش وهمچنان قزلباشان درکابل جای گرفتند ودرآنجا برای خويش خانه آباد نمودند. پيش ازآنان کابل جای بودوباش تاجيکان بود که بفارسی کابلی گپ ميزدند.(راويرتی،همانجا،برگه 65).سپس راويرتی ازخود اضافه ميکند که درزمان وی بسياری ازجمعيت کابل تاجيکان،وباشنده گان اين شهررا"کابلی" وبعدآ مرزهای مردم تاجيک درحوزۀ کابل رابسوی شمالغرب شهرارايۀ ميدارد( راويرتی همان جا).

اين ادعا بگونۀ کامل درپايان سدۀ پانزدهم وآغازسدۀ شانزدهم با گواهی بابرتآييد ميگردد که نشان ميدهد جمعيت شهر(کابل) وبرخی(اطراف) دهات مربوط آن تاجيک هستند(ظهيرالدين بابر، بابرنامه. برگردان فارسی، برگه83). هرآنچه که مربوط به زبان ميشود که مردم کابل وپیرامون آن به آن گپ زده اند وگپ می زنند(فارسی- کابلی) ميباشد. دراين مناسبت يک ديدبان هندی درسدۀ هژدهم بدون هيچ اشتباه توانست درمورد يکی بودن زبان تاجيکی وفارسی توجه نمايد که درنتيجۀ آن کساني بدون شک با آمادۀ گی های اساسی زبانشناسی به آن دست يافته اند.-"زباني که به گونۀ عمده درکابل وگردا گرد آن به آن گپ ميزنند زبان فارسی است، ولی، اززبان معاصرفارسی فرق ميشود. اين زبان، زبان کهن و ديرینۀ مردم تاجيک است (راويرتی،همان جا، برگه 68). نسبت به ترکيب جمعيت گرداگرد کابل اين هندو چنين مينگارد" مساحتی که به پايتخت کشور- کابل ارتباط ميگيرد دارای درازی بزرگ بوده که ازشهربه سوی شمال وشمال غرب به امتداد 50 کروه تا کوه های هندوکش همواربوده که درآن کوتل ويا گذرگاه هندوکش موقعيت دارد. ودرجنوب، به سوی قندهارنزديک به دوويست کروه فاصله دارد. دراين مکان وفضا کاملآ تاجيکان سکونت دارند (راويرتی،همان جا،برگه 66). جمعيت سراسری دره های غوربند، پنجشير، ونجرو(نجراب- ب.) متشکل ازتاجيکان است. تاجيکان کوهستان ازقديم الايام بمثابه بهترين رزم آوران درافغانستان شهرت دارند.الفستون درسال1809 تعداد خانواده های تاجيکان کوهستان را تا40 هزارشمارکرده است. الفستون بيان ميدارد:" آنان کاملآ مستقل ازشاه، وکاملآ دورازآن اند که ازپيشوايان خود اطاعت نمايند. دارای خصلت شجيع بوده، متمايل به خشونت وتسليم ناپذيرميباشند. تاجيکان رزمکاران بی همتا به ويژه درکوه ها بوده ولی شجاعت ومردانگی آنان معمولآ درنفاق ودعوای داخلی به هدرحيف وتلف ميشود(م. الفستون،همانجا،برگه 314).

درپايان سدۀ هژدهم وآغاز سدۀ نزدهم تاجيکان بخش اعظم جمعيت ساکن کابل، جلال آباد  (ننگرهار)، وکوهستان راتشکيل ميدادند. افزون برآن دسته ها وگروهای جداگانه ومجزاء تاجيکان دروادیهای کنر وخوست بود وباش دارند. هرآنچه که مربوط به غزنی کوهی، منطقه قندهاروهرات وپیرامون آنان ميگردد، دراين مناطق افغانستان، تاجيکان درگذشته هم نسبت به مناطق شرقی تراين کشورپرشماربوده اند. تاکنون تاجیکان اکثريت جمعيت خودهرات وهم وادیهای مرتبط آنرا که با نُه کانال (نهر- ب.) جداشده وازهريرود آبياری میشوند تشکيل ميدهند. قرارگزارش موهن لال دربارۀ منطقه ايکه درجنوب سبزوار(قبایل افغانان سبزواررا شيندند میگويند- ب.)واقع شده است"جمعيت اين سرزمين تاجيکان وفارسی زبانان اند"(موهن لال،همانجا،برگه 283). سخن پيرامون موجوديت عنصرنیرومند تاجيک درغور دربالا رفته است. حتا درآخرين قسمت جنوب غرب افغانستان درناحيه لاش جوين که باطلاق پست هامون وسيستان فارس را پيوست ميکند، درميان جمعيت زياد افغانان، تاجيکان ديده شده وبچشم میخورند(م.س.اندرييف،نژادهای افغنستان،برگه 153).

چيزيکه به وادی قندهارارتباط ميگيرد تا نيمه سدۀ هژدهم اکثريت جمعيت ساکن آنرا تاجيکان تشکيل ميدادند. اين ادعا درگزارش مالياتی رولينسن که درمورد درانييان ترتيب داده است خوب روشن بیان شده است:آنان(تاجيکان)هنوزهم درغرب افغانستان بخشهای ازآن سرزمين را زماني که يگانه مالک آن بودند برای خويش محفوظ داشته اند. ولی، بسیاری از آنان درآغازقرن نزدهم" مالکيت خويش را ازدست داده وبه مثابه خدمتکاران ويا اجاره داران دراقتصاد مالکين افغان خويش زنده گی مينمايند (م.الفستون،همانجا،برگه311).  به همين منوال بود موقعيتت متعدد تاجيکانی که درنيمه نخست سدۀ نزدهم درسرزمين غلزاييان درغزنی کوهی(کوهستانات غزنی) زنده گی داشتند(مک گريگور،آسيای مرکزی،بخش دوم برگه 238؛ ج.س.برودفوت، همانجا، برگه 367).اينجا درکنار دهات غلزاييان دهات تاجيکان قرارداشته است، ولی زمينهایيکه دهقانان کاردوست تاجيک بالای آن کارميکردند آزآنان نی، که بصورت عموم به فيودالان افغانان تعلق ميگرفته است.بخش بزرگ جمعيت شهرهایی مانند قندهاروغزنی را درپیشها تاجيکان تشکيل ميدادند.

قسميکه نمایان است، شهرکهنه قندهارکه درآن احتمالآ تاجيکان اکثريت داشتند ازسوی فاتح ايران نادرشاه تابنياد ويران گرديد. درسال 1748 احمدشاه درانی(1747-1773) شهرجديد(کنونی- ب.) قندهاررا درهمسايه گی شهرويران شده کهنه بنا نهاد. پس ازآن درمورد جابجایی افغانان يک سلسله تدابیرواقداماتی راروی دست گرفت که درضمن آن قبيله های درانی(ابدالی) رامؤظف نمود تا هريکی ازآنان يک ناحيه ای ازشهررادرپايتخت آينده دولت درانييان برای خود آباد سازند (سراج التواريخ،برگه 25).

افزون برآن شاه افغان شماری ازبازرگانان وپيشه وران رابه زورازهند وايران بیرون کشيد ودرقندهارجابجا نمود.درباره انتقال جابرانه پيشه وران هندی درقندهار ميتوانيد به نوشتۀ غلام محمدغبار"احمدشاه بابای افغان"- احمد شاه پدرافغانان مراجعه نماييد.همه ای اين اقدامات بخاطرآن بود که شمارتاجيکان رادرقندهاربه حد اقل تقليل دهد.رویهمرفته، درنيمۀ نخست سدۀ نزدهم آنان(تاجيکان) نزديک به نيم جمعيت اين شهررا تشکيل ميکردند(موهن لال،همانجا،برگه 303). موهن لال درسال1833 نيم کل ساکنين قندهاررا جمعيت تاجيکان شمارکرده بود.مک گريگور دربرگه 404 اثر يادشدۀ خويش نوشته است که از9310 خانه درقندهار،1240آن ازآن تاجيکان ميباشد.

درزمان جنگ افغانستان و انگليس 1838-1842 اکثريت شهريان غزنی همسايه، متشکل ازتاجيکان بودند. ميتوان باقاطعيت بيان وتآييد کرد که تا نيمۀ سدۀ نزدهم پيشه وری وصنعتکاری وبازرگانی درغرب افغانستان وقسمآ درمناطق شرق کشور(درجنوب شرق سرازيریهای کوه های سليمان) بطورعموم بدست تاجيکان قرارداشت. آنان(تاجيکان) جمعيت گشن ساکنين هرات، قندهار، کابل وبرخی وادیهای خورد راتشکيل ميدادند. ناگهانی وبختانه نيست که الفستون تاکيد داشته است که" افغانان دکانداری نميکنند، به صنعت وبازرگانی اشتغال نمی ورزند". وی همچنان درباره ترکيب ملی جمعيت شهرهای کشورمينگارد که "اکثريت جمعيت اين بخش کشورازافغانان تشکيل نشده است (م.الفستون،برگه254). الفستون، بيلو راتکرارنموده، اگرچه وی پنجاه سال ديرتر(سال1857) نوشته است:"...افغانان قاعدة هيچ وقت به بازرگانی پرچون ويا پيشه وری وصنعت اشتغال نمی ورزند"(موهن لال همان جا،برگه،303). ودرجای ديگر:" افغانان درسرزمين خود به دووظيفه اشتغال دارند- کشت  زمين وخدمت عسکری. باشگفتی بايد گفت، افغانان درمیهن خويش حتا مستمند ترازمستمندان اند،هيچوقت نمیخواهد به صنعت وپيشه وری وياخورده فروشی مبادرت ورزند گرچه درميان افغانان اندک بازرگان است اما امورات روزمره آنان را فارسییا ن وهندوان پيش میبرند (ايچ.دبليو.بيلو، نژادهای افغانستان، برگه 24).

مشاهدات بيلو را راويرتی تصديق ميکند:" افغانان درسوات وديگر بخشهای افغانستان مانند سپارتهای کهن دوپيشه را انحصارکرده اند: يکی امورجنگی وزمينداری"(راويرتی،همانجا،برگه 29).ازاينجا نتيجۀ گيری الفستون خوب درک و دانسته ميشود :"اين رشته های فعاليت اقتصادی(صنعت وبازرگانی- ر.) دردست هندکیيان مردمان دارای منشآ هندی که دراين بخش افغانستان، مانند تاجيکان که درغرب کشورساکن اند قراردارد(الفستون،برگه255).نظر به تعريف وبیان ب.ب.گريگوريف،"تاجيکان امروز اصل بازمانده گان مردمان کهن اين کشوراند"(ب.ب.گريگوريف،اثريادشده، برگه 279). دراين زمينه داده های تاريخی، فرهنگ مادی، اصل گسترش وسيع تاجيکان درافغانستان بعضآ به گروه های بزرگ متشکل ويا به قسم جزاير جداگانه درميان تازه واردان اخير(افغانان- ب.)؛همچنان دراين زمينه روش وشيوۀ زنده گی ساکن وثابت تاجيک،آموزۀ ها ودانستنیهای صنعتی وزمينداری آن گواهی وشهادت ميدهند.

درمورد تآثيرگذاری نيروی تاجيکان بالای مردمان ديگر به ويژه این حقيقت نشان ميدهد که بخش ازاستيلاء گران منگولی وترکی (سدۀ سيزدهم) که درکوهستانات هندوکش ساکن گرديده اند ونام هزاره( ازنام تقسيمات ارضی- نظامی به هزار که به زبان فارسی واحد شمارميباشد) را به خود گرفته اند، درزمان بابر(آغازسدۀ شانزدهم) تقريبآ کاملآ زبان مغولی رافراموش کردند وبزبان تاجيکی سخن ميگويند(ظهيرالدين بابر، بابرنامه، برگردان فارسی،برگه81).

تاجيکان جنوب درنتيجۀ فروپاشی امپراطوری سامانييان(درسدۀ نهم- دهم) (درتشيکل آن نه تنها هرات،بل، قندهار،غزنی وکابل، نيزشامل بود)وپس ازآنان امپراطوری غورييان(سدۀ های دوازدهم- سيزدهم) نظام دولتی خويش راازدست دادند، ولی آنان دردرازانای سدها سال به خاطرکسب آزادی واستقلال  به نبرد وپيکارخويش ادامه دادند(وميدهند- ب.).  ولی سوگواری واندوه نهفته دراين است که تاريخ تاجيکان جنوب که درسرزمين کنونی افغانستان بودوباش دارند بسياراندک پژوهش و بررسی شدۀ است.

دررسالۀ نهایي خويش درمورد تاجيکان، خاورشناس بزرگ روسی ب.ب.بارتولد بسيارگذرا به سرنوشت تاريخی تاجيکان ساحل چپ رودآمو تماس گرفته، ولی دربارۀ تاجيکان آنسوی هندوکش هيچ چيزی ازخودبجا نگذاشته است.(ب.ب.بارتولد،تاجيکان."تاجکستان" تاشکنت،1925). ما تاريخ اين بخش مردم تاجيک رانمیدانيم، البته، گواهی های دقيقی هم درمورد نبرد تاجيکان آنسوی هندوکش با ترکان، منگولان واستیلاءگران فيودال افغان دردسترس ما قرارندارند. ولی حقايق خود گواه اين مدعا است که تنها درنيمۀ دوم سدۀ هژدهم ونيمۀ نخست سدۀ نزدهم پس ازنبردهای چندين سد ساله، فيودالان افغان توانستند زمينهای دهقانان تاجيک کابل، قندهاروغزنی را بطورکامل غصب واشغال نمايند.

غصب وسلب اين سرزمينها قسميکه درپايان روشن خواهد شد توسط بنيان گذاردولت درانی احمد شاه ابدالی وجانشينان نزديک اوبه پايان رسيد. سران استثمارگرتاجيک دردولت فيودالی افغانان درموقعيت متفاوتی نسبت به زحمتکشان تاجيک قرارداشتند. ترکیب مآمورين دستگاه اداری اين دولت (دولت افغانان) درکل تاجيکی بود. نقش بزرگی را دربازرگانی کابل وديگر شهرهای افغانستان بازرگانان کلان تاجيک ایفاء کرده واهميت روحانيون تاجيک بزرگ بوده است.

هرآنچه مربوط به نُه مالکيت خورد تاجيکان درکوهستان ميگردد، آنهااستقلاليت بالفعل خودرا فقط درسالهای 1812-1826 ازدست دادند. اميردوست (ازسال 1826اميرکابل) بااستفاده ازنفاق متقابل خانان محلی تاجيک توانست آن مناطق را تابع وتسليم خود بسازد. موهن لال کشميری درکتاب خويش"تاريخ اميردوست محمد" وسايرنگارنده گان افغان بسيار مشرح ومبسوط درمورد مقاومت و مردانگی مردم تاجيک کوهستان (صرفنظرازهم گسيختگی فيودالی) را که دربرابراستيلاءگران ازخودنشان داده اند تشريح کردند (موهن لال،زنده گی امير دوست محمد درکابل،جلد نخست،لندن،1846). موهن لال همچنان ازاشتراک جمعیت تاجيک کابل درسلسله ايستاده گیهای اين مردم به ويژه قيام 1812سخن رانده است. رهبراين قيام سيد اشرف نام داشت وبه گواهی اين نگارنده آن(سيداشرف) تاجيک بود ويکجا بادوستان قيام کننده وآزاديخواه کوهستان فعاليت ونبرد میکرد  (همانجا،برگه 18).

فيض محمد کاتب درکتاب خويش"سراج التواريخ" درباره ايستاده گی مردم کابل درسال1812 مينويسد که اشتراک کنندۀ گان اساسی آن تاجيکان بودند. برنس که باردوم درسال1836-1838 ازافغانستان بازدید مینمود نوشته است: تاجيکان آزادی دوست کوهستان بخاطراينکه به قدرت استيلاءگران فيودال افغان گردن ننهند وبه آنان تسليم نشوند دربسياری موارد ترجيح دادند که ميهن خويشرابه سوی شمال وآنسوی هندوکش ترک بگويند. اين است آنچه که برنس درباره تاجيکان کوهستان بمثابه رزم آوران بقلم آورده است:" تاجيکان اينجايی(کوهستانی- ب.) بهترين رزم آوران پياده نظام درمجموع افغانستان به شمارميآيند. دانستنیهای من بگونۀ کامل اين اداعا را تآييد وتصديق مينمايد.آنان مردم تندرست وزيبایی اند که شکار ورزم را بيک اندازۀ دوست دارند.درهنگام نياز، آنان ازهزار تا دوهزارمرد بسيارخوب مسلح با تفنگهای چقمقی وارد کارزارجنگ گرديده اند (ای.برنس،خاطرات شخصی کابل سالهای 1836،1837و1838، لندن.1843،برگهای149-150).

پس ازآن تاجيکان پا با پا باافغانان ازاستقلال کشوردربرابراشغالگران استعماری انگليس دفاع کردند. درهنگام جنگ نخست افغانستان- انگليس1838-1842تاجيکان کوهستان بودند که برای باراول ضد اشغالگران انگليسی ايستاده گی نمودند. درپاييز1840،با اتکاء به نيروی ازبيکان کهندژيا قندوزوقيام کننده گان تاجيک بود که هزاران نفرشان درنبرد با انگليسان گردآمده بودند اميردوست محمد( 2 نومبر1840) توانست دررزمگاه پروان لشکرجنرال سيل راشکست دهد. درآن هنگام انگليسان به اين انديشه بودند که تا خود کابل عقب نشينی نمايند، ولی دوست محمدازادامۀ جنگ (به نفع انگليس- ب.) دست کشيد به انگليسان تسليم شد.

{یاداشت: اين تصويرتاريخی راجناب خالق بهادر مسؤل وگرداننده سايت مسایل علمی- فرهنگی و تاريخی www.tajikpress.com. برایم تهیه دید وتوسط برگرداننده درمتن افزوده شده است. اين صورت نشان ميدهد که چگونه سردارقبيله، دوست محمدخان جبهه نبرد پيروزمند ضدانگلیسی مقاومت مردم تاجيک شمالی را رها مينمايد وبه مکناتن نماینده انگلیس درافغانستان پناه ميبرد ودست وپای آن رابه بوسيدن ميگيرد. همچنان دوستداران مسایل تاريخی وفرهنگی ميتوانند درسايت تازه تشکیل تاجيک پرس سری بزنند وازنهاده ها ونهفته های ارزشمند علمی آن به ويژه از"سیمای تابناک ميرمسجدی خان درجنگ نامه" ّگردآورده شده توسط جناب دانشمند عصردولتشاهی دررابطه به موضوع فيض بگيرند.برگرداننده.{

 پسانترازآن، جمعيت تاجيکان کابل قهرمانانه يکجا با (برخی از- ب.) افغانان درقيام ضدانگليسان (نومبر1841) اشتراک نموده، گارنيزون انگليس راتارما رکردند واشغالگران استعماری راازکشورخويش بيرون راندند. ازقيام کابل بيدرنگ درکوهستان پشتیبانی شد، جايي که گردان تشکيل شده انگليسان بنام : "گردان کوهستان" افسران خويشراخودقتل عام نمودند. همزمان تاجيکان چاريکار(مرکزاستان پروان- ب.) سپاهيان گردان انگليسی کمپنی هند- شرقی مستقردرآنجا را نا بود ومنهدم کردند. ب.ب.گريگوريف درکتاب خويش درباره کابلستان وکافرستان شرح کوتاه ولی بسيارمهمی راپيرامون جنگ نخست افغانستان وانگليس ارايۀ داشته که ما به آن اشاره کرديم (ب.ب.گريگوريف،کابلستان وکافرستان، برگهای92،93،914).

درهنگام جنگ دوم افغانستان- انگليس سالهای 1878-1780 پارتيزانهای تاجيک زيررهبری ميربچه پهلوبه پهلوی جنگ آوران قبایل افغان با دشمن مشترک- امپريالیستهای بيگانه نبرد کردند. اين گفته ها بسندۀ خواهد بود که تصورات ژرف اشتباه آميزبرخی نگارنده گان بورژوازی را دربارۀ تاجيکان جنوب (هندوکش- ب.)، چون مردمی آماده حمل يوغ بیگانه را افشاء وبرملاء نماید. ن.و.خانيکوف خاورشناس روس هم دارای اينگونه نگاه اشتباه آميزبوده که درباره خصوصيت تاجیکان افغانستان نوشته است که:" آنان اطاعت پذير، دست به سينه وفروتن" اند (خانيکوف،اضافات به کتاب ک. پيتير.ايران...،برگه36).

افغانان با فرود آمدن خويش درسرازيری های شمال غرب سلسله کوه های سليمان ازديرگاه درگام نخست با تاجيکان که ازقديم مشغول زمين داری دروادی های قندهاروکابل بودند، وهمچنان باهزاره گان جهت تلاش بدست آوردن چراگاه ها درتصادم وروياروی بودند. باگذاربه زمينداری افغانان بسيارچيزها وموارد را نزد تاجيکان اموزش ديده اند.

تاريخ همکاری وارتباط مداوم ميان اين دومردم امکان ميدهد تا بسياری ازپديده ها و رخدادهای تاريخی مردم افغان ودولت افغانان رادرک نمود.

همچنان طی چندين سد سال گسترش خويش به سوی جنوب- شرق مشرف به هند کوهای سليمان، افغانان با جمعيت هندوان درتصادم بودند. بارسيدن به وادی جريان ومسیر پایانی رودکابل وورود آن به رود برندو،کُرم، توچی، وگومل ودرآخرين تحليل افغانان خود را درساحل راست سند، درمیانگین مسيراين رود بزرگ سند رسانيدند، که تاکنون بطورعمدۀ مرزشرقی سکونت افغانان راميسازد.

دنباله دارد...



نگارنده: ایگورمیخايلويچ ريسنير
برگرداننده به پارسی: دُکتورامين متین استاد پيشين اقتصاد دراکادمی اقتصاد روسیه بنام پُلیخانف
8 فبروری 2009
  
  
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net