رشد فیودالیزم وتشکیل دولت افغانان - ۶ بازگشت برویۀ نخست

 

رشد فیودالیزم وتشکیل دولت افغانان

قسمت ششم- پایان بخش اول

 

 بازهم سخنی ازبرگرداننده:

 

پیش ازاينکه به قسمت پایانی بخش اول کتاب"رشد فیودالیزم وتشکیل دولت افغانان" که دربرگیرنده معلومات واطلاعات عمومی دانشی باارزشی پیرامون پيشینه ای تاريخی افغانان؛اولين مرکزتجمع قبیله های افغان وچگونگی سرازير شدن آنان به سوی شمالغرب وجنوب شرق کوه های سلیمان ووضعیت جغرافیایی این مناطق، ودر پی آن اشغال سرزمينهای تاجیکان وبرخی قبایل هندو یا هندکی میباشد بپردازم،ميخواستم توجه خواننده ارجمند را در باره بخشهای بعدی ودرکل به مندرجات ويا تسلسل فهرست این کتاب ارزشی معطوف بدارم.یعنی چیزيکه درآغاز درپیشگفتارازسوی برگرداننده به اميد چاپ ونشراين اثر ارزنده ای پژوهشی که تابحال بجز ازريسنیرهيچ شرقشناس وافغان شناس خارجی چنين کتابی با ابعاد گسترده توآم با ويژه گیهای رشد وتکامل مناسبات اقتصادی واجتماعی قبایل افغان وسرانجام تشکیل دولت آنان ننوشته است ومنحصربفرد میباشد، پرداخته نشده بود.همچنان دراینجا میخواستم درباره ای چرایی و چگونگی ترجمه ای این اثردانشی- پژوهشی نکاتی را برای خواننده ارجمند بازگو نمایم. برگردان ویا ترجمه هراثر ونوشته دانشی دشواریهای زیاد غیر قابل انتظاروپیش بینی را درقبال دارد. زيرا زمانیکه خواننده يک کتاب پژوهشی را بزبان خارجی ای که آنرا ميداند مطالعه مینمايد آسان وفهما به نظر ميايد، چون تنها ميخواند ودر کل مفاهیم ضروری وقابل انتظاررا از متن آن دريافت می دارد. ولی هرگاه بخواهد نوشته ویا کتاب مورد نظررابه زبان خود ویا بکدام زبان ديگري که  با آن آشنایی وبرآن تسلط دارد بربگرداند با صدها مشکل ادبی درترجمه ومعانی واژه ها ومعقولات علمی وهمچنان درافاده مفاهیم ایکه میخواهد ارایه بدهد سر دچارمیگردد.درکل فرانسویان درمورد ترجمه میگویند که: ترجمه به زن میماند اگربسیارزیبا باشد وفادارنيست،واگروفادارباشد زیبا نيست.اینجانب باحفظ آنکه برگردان کتاب"رشد فيوداليزم وتشکیل دولت افغانان" را بنابرسبیل رشته ای دانشی خویش ازبسیارديرها زمانیکه دردانشگاه دولتی مسکو بنام لومونوسف دانشجوبودم برخود دین قبول کرده بودم، درترجمه این اثر گرانبها هردو روی گفته ای فرانسویان را درنظرگرفته ام و کو شش فراوان بخرچ داده شده است که ترجمه کنونی هم زیبا باشد وهم وفادار.یعنی دربرگردان کتاب متذکره تلاش بلیغ بعمل آمده است که خواننده چنان فکرنمايد که نویسنده ای این کتاب اثرپژوهشی ودانشی خویش را بزبان خودخواننده ومطالعه کننده نوشته کرده است.

کتاب "رشد فیودالیزم وتشکیل دولت افغانان" رسنير، درکل دارای414 برگه باخط والفبای خورد بزبان روسی نوشته شده است. دارای يک پيشگفتار 24 برگه ای وپنج بخش یا فصل  توام با فهرست نامهای قبایل ومردمان و نامهای  جغرافیایی میباشد. همچنان دراين کتاب ازهمه ای آثارونوشته های تاریخی وپژوهشی   پژوهشگران داخلی وخارجی به ویژه روسی واروپای غربی وامريکایی وعربی درزمینه ای تبارشناسی افغانان وچشم ديدها ویاداشتهای تحلیلی گردشگران خارجی  درباره ای قبایل افغان ودیگرمردمان خراسان بزرگ به ويژه تاجیکان درکل استفاده  بسزاصورت گرفته است.

    

           محتویات کتاب:

 

1-     درباره ای سبب سرازيرشدن افغانان وپوسيد گی نظام اشتراکی اولیه درآنان درفرایند گزار به سکونت گزینی.....

الف- محیط طبیعی- جغرافیایی جنوب افغانستان

ب- سبب سرازیر شدن افغانان ازکوه های سلیمان

ت- همکاری وتآثیردوامداردونوع مناسبات اقتصادی-زمینداری وکوچ نشینی(تاجیکان وافغانان)

ث- قلمرو طبیعی- جغرافیایی میان کوهای سلیمان ومسیر میانه رود سند(اشغال سرزمینهای هندوان توسط قبیله های افغان)

ج- چرایی اتحاد های قبایل افغان.

د- نتیجه گیری ازفرایند تاریخی پراگنده شدن قبایل افغان به سوی شمالغرب وجنوب شرق کوه های سلیمان

 

2-     رواج تقسیم زمین(ویش) درنزدقبیله های افغان،فروپاشی واضمحلال کمونهای اشتراکی- طایفه ای افغانان وتشکل همسایه...

الف-  اشکال تقسیم زمین درمیان اعضای قبایل

ب- تعریف وتشخیص ویژه گیهای اساسی سازمان منطقه ای قبایل افغان در سرزمینهای اشغالی و گذار پایدارآنان ازرمه پروری به زمينداری

ت-  تفاوت میان تقسیم دورانی مجدد سرانه ای زمین وتقسیم (ویش) ابتدایی آغازین

ج-  رابطه زمینداری درکمونهای دهاتی افغانان ومناسبات زمینداری وآب

 

3-     بمیان آمدن مالکیت فیودالی برزمین، فرایند رشد فیوداليزم درافغانان وويژه گیهای آن در قبیله های جداگانه...

الف- ابعاد مفهوم (همسایه ورعیت)واستثمار آنان توسط تازه مالکین زمین

ب- افزایش ثروت پولی وزمینداری قشراستثمارگر بالایی قبیله های افغان درگام نخست خانان وروحانیون

ت- فرایند پوسیدگی ساختارکمونی(اشتراکی) نخستین، ورشد مناسبات زمینداری درقبایل (وزیری، مروت، بنوچ، قبیله دامان، یوسفزایی، غلزایی ودورانی)

 

4-     جنبش مردمی روشانيان. تشکل دولت فیودالی افغانان.....

الف- بایزيد روشان کی بود؟

ب- سرکوبی جنبش روشانی توسط اشراف قبیلۀ هوتک وحاکمیت زمین داری مغولان

ت- فرایند رشد مناسبات فیودالی درقبایل غرب افغانستان وزمینه های تشکل دولت آنان درسایۀ نبرد با دولت فیودالی صفویان

ج-  حمله اشغالگرانه ای نادرافشاردرافغانستان وهند

ح- امپراطوری تکه پاره ای بزرگ نادرافشار، ونبود وحدت واتحاد درآن

 

5-     اقتداردرانیان درزمان احمد شاه و تسلط افغانان درهند....

الف- ويژه گی مناسبات اجتماعی- اقتصادی وتضاد طبقاتی دردولت نخستین فیودالی افغانان

ب- افزایش جنبش دهقانی سیکها درپنجاب

ت- جنگ پانیپت وپیامد متفاوت آن برای مردمان افغانستان وهند

 

دربارۀ مندرجات وفهرست ارایۀ شده ای کتاب دربالا باید گفت که، يکی از ويژه گیهای این کتاب نهفته در اين است که، بخش های در برگيرنده آن خیلی طویل بوده و به قسمت های جداگانه تقسیم نه شده است. ودرتمام فصول نویسنده بخاطر درک درست وجمع کردن حواس خواننده یا فصل ها را با تزیین سه ستاره به بخشها تقسیم کرده وازهم جداگردانیده ویا درهربخش یا فصل عناوین جداگانه ایرا واردساخته تا باشد که مطلب بدرستی درک وفهم گردد. برگرداننده جهت آسانی فهم درست کتاب بخشهای کتاب رابه ويژه فصل اول آنرا به شش قسمت تقسیم کرده وعناوین آنهاراازمحتوای متن مورد ارزیابی برگزيده است که ریسنیر این قسمتهارا باگذاشتن سه ستاره ازهم جدا ساخته بود. اگر ریسنیر زنده میبود با این کار من را نه تنها سرزنش نمیکرد بل، عمل اینجانب را تمجید ومورد تفقد حکیمانه ای خویش قرارمیداد. کتاب"رشد فیودالیزم وتشکیل دولت افغان" يک اثرناب دانش اقتصاد سیاسی بوده که روش نوشته آن کاملآ برپایه اصول وموازین زرین تیوری رشد اقتصادی وجامعه شناسی بنا وصورت گرفته است. يعنی ازساده ترین پرسش که افغانان کی بودند،جای نخستین زند گی آنان کجا بود، چگونه وبچه دلیل از کوه های سليمان پايان گردیدند وسرزمينهای مردمان بومی اصیل تاجيک وديگران را اشغال کردند آغاز، وبه پرسشهای بغرنج وپیچيده ای ازنگاه دانش اقتصاد سیاسی مانند: چگونه نظام اشتراکی نخستین افغانان فروپاشید، چگونه قبیله های افغان به مالکین زمین مبدل گردیده وفیودال شدن، چگونه مالکین اصلی زمین به همسایه گان وابسته وآزاد مبدل گردیدند ومفهوم همسایه بمیان آمد، چگونه جنبش روشانیان برضد فیودالان افغان ظهورکرد وچگونه توسط اشراف خیل هوتک وحاکمیت فیودالی مغولان به شکست مواجه وسرکوب ساخته شد. وسرانجام چگونه دولت فيودالی افغانان تشکیل وگسترش یافت که با جنگ وخونریزی مداوم تا به امروزادامهداردانجاممییابد.

همچنان دراينجا به خوانندگان ارجمند وعده میسپارم که قسمتهای لازم جداگانه ايرا از بخشهای پنجگانۀ این کتاب باارزش دانشی برگزيده ، جهت درک وشناخت هرچه بیشتر شما ازچگونگی فرایند تکامل اجتماعی- اقتصادی قوم افغان جدا جدا به حضورتان ازراه تارگاه های عنکبوت جهانی(انترنتی) پیشکش خواهم نمود تا باشدابهمات ومعماهای موجود درموردپيشنه ای تاریخی واتنوشناسی افغانان وسرازيرشدن آنان در این آب وخاک که امروزآنرا افغانستان یاد میکنند روشن وپاسخ یابد .

درپایان ازهمه کسانیکه تحصیلات دانشگاهی ودانشی دررشته های مختلف علوم اجتماعی دارند به ويژه کسانیکه دانشهای مانند تاريخ، اقتصاد، حقوق، مردم شناسی وغيره را درکشورهای خارجی وبزبان خارجی فرا گرفته اند میطلبم تا آثار ونوشته های گرانبهای پژوهشی دانشمندان وپژوهشگران این کشورها را که در باره ای تاريخ، فرهنگ، اقتصاد، مردم و باشنده گان کشورمان نوشته اند مستقیمآ بزبان خویش بگونۀ مسلکی برگردانند تا با شد چهره های جعلکاران به اصطلاح کتاب نویس وتاريخ نویس وغيره محققين نماهای دروغین کشورمان را که باداشتن فقط دسترسی بزبانهای خارجی  به ويژه انگلیسی وروسی آثار پژوهشگران خارجی را بدون داشتن تخصص ويژه دررشته موردنظر دربدترين حالتش پس ازترجمه بنام گويا اثرعلمی وپژوهشی خویش جا زده چاپ ونشرنموده وبعدآ خودرا بنام مؤلف وپژوهشکر وتاريخ نویس جلوه داده ومیدهند. ويا درخوبترين حالت آن کتابهای تحقيقی نويسنده گان خارجی را پس ازترجمه بعضآ غيرمسلکی با سد ها اشتباه دراملاء وانشاء ووکاربرد نامها وافاده درست ودقیق مفاهیم دستکاری کرده متن پروگرافها،جملات وعبارات آنراسروزيرویا تاوبالا نموده درپاورقیها ويا در آخرکتب بدون درج شمارۀ صفحات، تنها ازکتابها نام میگیرند وبس، برملاء وافشاء گردند. اگر شما به آثاروکتابهای تاريخی وپژوهشی ایکه بیش از شصت ويا هفتاد سال آخرتا امروزبه نام تاریخ نویسان بانام وکم نام وبی نام افغانستانی  چاپ ونشرشده اند با دقت ژرف نگاه کنید به کنه  پیام من پی خواهید برد که پژوهشگر وتاريخ نویس واقعی کی است وجعل کاران کیها اند. بنآ، دراينجا مراد از برگردان اين اثرگرانبهای تاریخی- اقتصادی"رشد فیودالیزم وتشکیل دولت افغانان" بمثابه يک دست اندرکارپهنه ای علمی این است که، از يک سو این کتاب ارزشمند را ازدستبرد وشب تازی به اصطلاح برخی مؤلفین نوشتهای پژوهشی وکتاب نویس افغانستانی نجات داده باشم، وازسوی ديگرازحق کارعلمی وپژوهشی وزحمات ورنجهای چندين ساله يک دانشمند وپژوهشگرفرهیخته ای خارجی که دراينجا منظورم ازپرفیسورتاريخ، اقتصاددان، خاورشناس وبه ويژه افغان شناس شهير وبی همتای اتحادشوروی و اروپایی مرحوم ايگورميخاييلويچ ريسنیراست دفاع کرده وبه مقام شامخ دانشی آن بزرگ مرد روس ارج وحرمت بی پایان گذاشته باشم.

دراینجا لازم بیادآوری میدانم که جناب آغای سبزواری کارسترگی را درزمينه برگردان آثاروونوشتهای هنری والتر بیلو پزشک و شرق شناس وافغان شناس انگلیسی که سالیان زیادی رادرمیان قبایل افغان سپری کرده وازاحوال ورفتارآنها معلومات بیحد غنی ایرا ارایه داده است اظهارامتنان وسپاس نمایم.

 

 دکتورامین متین

2009-30-4

  

 

 قسمت ششم- پایان بخش اول

(چرایی اتحادهای قبایل افغان)

   

ازبیان وتشريح مختصرتاریخی فرايند پراگنده شدن قبایل افغان بسوی شمالغرب وجنوب شرق کوه های سلیمان چنين برميآيد که سرايت آنها به سمتهاو سوهای  متذکره همراه باخشونت ونبرد های مسلحانه ميان قبيله های مختلف افغان ازيکسو، وميان افغانان اشغالگرومردمان بومی اين سرزمينها ازسوی ديگر بوده است. درجريان اين جنگها اتحاد وامتزاج قبایل افغان بوجود آمده که بعضآ تا ديرها دوام نموده است. طوريکه اتحاد قبایل هاهی که درسالهای هفتاد سدۀ پانزدهم وشايد هم پيشترازآن تشکیل گرديد حداقل هشتاد سال تاجنگ 1550 زيرقيادت شيخ تیپورکه درآن قبایل هاهی اتحاد قبيله های متخاصم اورياخيل را که نزديک به صد سال داشت درهم کوفتند. افزون برآن ميتوان ازاتحاد برخی قبیله های ديگر که برایمان معلوم است سخن گفت. درسدۀ سيزدهم قبایل لودی ،سور، سروانی پرانگی، نيازی وبرخی قبيله های ديگر باهم متحد بودند. درسدۀ چهاردهم ميتوان ازاتحاد بنگاشان وهوتکييان برضد اروکزايان، اتحادقبایل لاخانی(مروت، دولتخيل، ميانخيل ودیگران) يادکرد. همچنان ازاتحاد قبایل دولتخيل، گند پورواشترگران برضد مروت وهوتکيان، درشروع سدۀ هژدهم، اتحاد بایزایی- یوسفزايي با هوتکيان عليه رانیزايي- یوسفزايي، ودرپايان ازاتحاد قبيله های توری با جاجی ضد بنگاشان نامبرد.                                                                             

 بدين ترتيیب قسميکه برایمان روشن است اتحاد قبایل آغازازسده های سيزدهم- چهاردهم امرناگهانی وتصادفی نبوده که يک پديده دایمی ومرجعيت فعال دراجتماع افغانی ميباشد. شايان توجه اين است که، درهريکی ازاين اتحاد ها که قبل ازهمه ويژه گی جنگی دارند قبيلۀ ای پيشگام ميشود که دعوای هژمونی و پيشتازی دارد. بگونۀ مثال درسده های هفدهم- هژدهم ميان قبایل لاخانی قبيله دولتخيل، درسده های پانزدهم – شانزدهم ميان قبایل هاهی- قبيله یوسفزایی، همزمان ميان قبایل اورياخیل- قبيله خليل دعوای پیشتازی وهژمونی مينمودند. يکی ازويژه گیهای ديگراين اتحاد ها اين بود که برعلاوۀ  قبیله های خودی، برخی قبیله های بیگانه که باهم ارتباط خونی- طايفه ای نداشتند درآن شامل ميشدند. اکثرآ قبيله های بيگانه نسبت به قبيله های محور دروضعيت تابع قرارگرفته ويا نقش منفعل میداشتند.

    اتحادیه های قبایل افغانان اساس روابط خونی- طايفه ای راعبور کرده، هسته اتحاد سياسی- منطقه ای وتشکل دولت رابنیاد گذاشتند. انگلس درکتاب خويش" پيدايش خانواده، مالکيت خصوصی ودولت"خاطرنشان ميسازد که اتحاد دوامدار قبایل، نخستين گام بسوی تشکيل ملت بشمارميآيد(مارکس،انگلس،منتخبات،1948جلددوم،برگه236). وی همچنان نشان ميدهد که"... طوریکه ما ديدیم وقسميکه درتلاش ایروکیزوفان که میخواستند قبیله های ديگررا درقيد واسارت خویش درآورند رخداد، اتحاد قبايل بمعنای فروپاشی سازمان بدوی- طايفه ای آنان ميباشد. همه چيزيکه خارج ازقبيله بود بيرون ازقانون بود(همانجا،برگه 240).                                                                     

درجريان سکونت گزينی واشغال زمينهای جديد، روابط خونی وطايفه ای قبایل افغان برهم خورده ودربرخی حالات يک جزيا بخشی ازقبيله درساحۀ اشغال شده سکونت يافته ورابطه ميان هم طايفه ایها وهم قبيله یی های پيشين ديگرخويش راازدست داده اند. انگلس درباره ای حملات دوامدار جرمنها مينگارد" حملات مداوم نه تنها قبيله ها وطايفه هارا بل، تمام مردم رامخلوط ودرهم وبرهم کرد(مارکس وانگلس،منتخبات،جلد16بخش1،برگه391). چنين يک سرنوشت را مومندهای کوهی(بر)ووادیهای(کُوز) داشتند. اولی درننگرهارودومی دروادی پشاورسکونت گرفتند. بدين ترتيیب آنان دردومنطقه جداگانه که توسط قبایل خوگيانی،خليل ودولتزی اشغال گرديده بود قرارگرفتند. دربرخی حالات ديگر درترکيب قبیله پس ازتکوين آن تقسيمات ارضی تازه ای براساس شرایط جديد فعاليت اقتصادی که با انکشاف زمينداری، بازرگانی وپيدايش شهرهاارتباط ميگيرد بوجودآمد. به همين منوال با هوتکيان نيزواقع گرديد که درسدۀ شانزدهم بدوقسمت تير و اکور براساس سرزمين جديد منقسم گرديدند. همچنان اتفاق افتاده است که بخش های جداگانه ای ازقبايل ازقبيله اصلی جداگرديده وقبيله نو را تشکيل داده اند، مانند قبيله بابری ويا توسط قبايل بسيارقدرتمند همجوار کاملآسرکوب گرديدند، مانند آن بخشی ازقبيله چمکنی که ازهم قبيله یی های خود جداشده ودراتحاد با قبيله اورياخیل دروادی پشاورجابجا گرديدند. بنابه قول ر.ت.ریدجوٍی درآغازسدۀ بيستم ازچمکنيان فقط يک چيزمحدود وکوچکی باقيمانده است که دردهکده ای بنام چمکنی درچند کيلومتری نزديک پشاورهمين اکنون زيست مينمايند. جالب است که نام اين قبيله باجای زيست آنان مطابقت مينمايد(ر.ت.ريدجوِی،همانجا،برگه 81). به همين گونه يک قسمتی ازهوتکيان اکورجدا ميگردند ودرسرزمينهای یوسفزايان- مندانان درهمواريهای شمال دريای کابل خودراتثبیت مينمايند. به نوبه ای خويش ما می بينيم پاره های جداگانه ای یوسفزايان(علی خيل وميشتی) بمثابه همسايه(تابعین)قبيله ارکزایی درميآيند. درجريان امتداد فرایند درازوطولانی اشغال وسکونت يابی، قبایل نيرومند افغان زمينهای خوب وبهتررا ازآن خود نموده قبایل زياد ضعيف وناتوان رايا بيرون راندن ويا مطیع وفرمانبردارخويش گردانیدند. بودند موارد ديگری که قبيله های همسایه وياوابسته، جداشده به بخشهای مجزای  قبیله های نيرومند مبد ل گرديدند. بگونۀ مثال بنگاشان به همسايگان قبيله های جاجی وتوری، بخشی ازیوسفزايان به همسايه ارکزايان، شمارزيادی ازقبایل لاخانی خودرا به همسايگان غلزايان مبدل ساختنند. ورویهمرفته دسته ای جداشده ازقبایل غلزايي درزمينهای ارکزايان جابجا گرديدند وخودراهمسايگان آن ميشمارند. هيچ شکی وجود نداردکه قبيله های باهم درآميخته ومخلوط افغانان درفرايند مسکن گزينی وجابجا شدن سازمان وساختار بدوی طايفه ای خويش را برهم زده وبه سازمان وساختارپيروزمند منطقه ای وساحه ی، تقسيم مردمان نه بربنياد پيدايش ومنشآ مشترک قبيله ای وگروهی بل،به برمبنای جای ومنطقه زيست نزديک گرديدند.

در زدودن نظام وساختار بدوی- اشتراکی افغانان، وضعيت حاکم وبهره کشی آنان ازمردمان فرمانبردارومطیع تآثيربااهميت کمتر نداشته است.درهرجاييکه سروکله افغانان اشغالگر- تازه وارد وناشناس واردوپيدا ميشد سرنوشت مردمان بومی واصيل يکسان حل وفصل ميگرديد. آنان ازداشتن حقوق زمين محروم گرديده وبه مردمان بی اراده وناآزاد ووابسته ی همسايه تبديل شدند وزمينهای شان درملکيت قبایل افغان درآمد. اينگونه بود که درجامعه افغانان شکاف ميان افغانان آزاد مالک زمين ومردمان همسايه ای بی زمين رشد وکیفيت جديد پيدانمود.کارل مارکس اين ويژه گی را اينگونه بیان کرده و خاطرنشان میسازد" اگر بازمين يکجا خود انسان را مانند عضوارگانيک متعلق بزمين تسخيرنمايند درآنصورت آنرا(انسان را) بمثابه يکی ازشرايط توليد بدست مياورند.بدين ترتيب برده گی ووابستگی سرف(دهقان) بمالک بوجودآمده وبزودی وچندی پس اشکال تمامی اجتماعات(کلکتيف ها)نخستين رادگرگون ومسخ نموده وخودبه اساس وبنياد آنها مبدل ميگردد(کارل مارکس،اشکال پيشين ازتوليد سرمايه داری،برگه 24).

درجريان کوچ کردنهای درازومداوم و نبردهای شديد ميان قبايل واتحاد قبایل، افغانان بگونۀ عمده درسدۀ شانزدهم مناطق ميان کوهای سليمان وجريان وسطی رود سند را اشغال وتصاحب کردند. فروپاشی وپوسيده گی ساختارنخستين بدوی- اشتراکی افغانان باعث گذارآنان به سکونت گزينی گرديد. وموجوديت ذخاير قابل ملاحظۀ زمينهای خالی وبيکار ولی مستعد وآماده به کشاورزی، گذار به سکونت گزينی راتآمين وآسان نمود. نکته  ديگر قابل ملاحظه اين بود که دربرخی ازبخشهای سرزمينهای اشغال شده توسط افغانان(وادی مسيرپايينی رودکابل، ساحات ميان رودکُرم وتوچی وغيره) جمعيت مسکون باقی ماندۀ هندی حفظ گرديدند وحال به مثابه همسايگان افغانان تازه وارد استيلاگربکار وکشاورزی بالای زمين ادامه دادند. گمان قانع کننده و مهمی را و.ای.رومودين برای بارنخست بيان ميدارد که پسانها سرزمين های جمعيت هندوکه توسط افغانان درساحل راست رودسند اشغال شد، وبه حساب جريان آمد آمد دهقانان وصنعتکاران شمالغرب هند ازشدت يوغ استبداد تحمل ناپذيرواستثمارفيودالان پرگرديد(و.ای.رومودين تزس دکتورا،برکه228).         

رویهمرفته، قسميکه معلوم ميشود روند دوگانۀ رخ ميدهد. ازيکسوافغانان ورشکسته وتنگدست ولی آزاد اعضای  قبایل که زمينهای خويش راازدست داده اند ولی نميخواهند که به همسايه مبدل گردند تااندازه ای بخاطردريافت خوشبختی وبهزیستی به هند مهاجرت نمودند، يعنی جاييکه به عسکران مزدورتبديل گرديدند وبرخی ازاين مزدوران فيودال بيرون برآمدند. ازجهت ديگردهقانان وصنعتکاران هند که درمناطق قبایل افغانان سکونت اختيارکردند شمارهمسايه را پرنموده سرنوشت شان آسان واستثمارشان نسبت به دولت فيودالی هند ازجاييکه آنان بيرون گرديدند کم شدت بوده است. اين وضعيت بسیاری ازويژه گیهای فرايند فروپاشی واضمحلال ساختارنخستين بدوی- اشتراکی را دربرخی ازقبایل افغان درگام اول یوسفزايان روشن ميسازد. 

درمناطق راست ساحل سند درهنگام ظهورافغانان شهرها ويران،سيستم آبياری مواجه به رکود وبسياری جمعيت زميندارساکن محوونابودشده بودند. درچنين يک وضعيت افغانان بااشغال زمينهای خالی ازسکنه ومردم ويا اشغال زمينهای کم مردم، گرچه زيرتآثيرفرهنگ بازمانده های جمعيت هندی همراه با قابليت زمينداری کهن وصنعتکاری پيشرفته آنان قرارگرفتند ولی تا ديرها مبنای ساختارهای اجتماعی- اقتصادی ونظام اشتراکی وبقايای آن را هنوزدرسدۀ نزدهم درنزد خود حفظ کردند.

پوسيد گی وفروپاشی ساختارنخستين- اشتراکی افغانان ايکه ساحات ميان کوه های سليمان ورود سند رادراشغال گرفتند درشرايط بوقوع پيوست که همکاری وتآثير متقابل بامحيط پيرامون فيودالی دراينجا ها دارای اهميت کمتری نسبت به مناطق ايکه ميان کوه های هندوکش وسليمان قراردارد داشته است. یعنی مناطق ايکه  درآن شهرهای فيودالی تاجيکان موجود وواحه های زمينداری رابصورت فشرده جمعيت تاجيکان دردست داشتند. بيان وافشای اين حقایق رویهمرفته معلول آن وضعيتی است که فرسايش نظام نخستین- اشتراکی اکثريت قبایل افغاني که مناطق جنوب غرب کوه های سليمان رااشغال کردند دارای آهنگ کند تری نسبت به سرزمين های که ميان کوه های هندوکش وسليمان موقعيت دارند بوده است. بختانه وناگهانی نيست که اولين دولت بزرگ فيودالی درانيان درساحل راست رود سند درسرزمين کنونی افغانستان جنوبی درسدۀ هژدهم بميان امد.رویهمرفته اين تشريح وبیان به مفهوم وسيع سخن درست خواهدبود، چونکه فرايند رشد وتکامل فيوداليزم چه درميان قبایل افغاني که درجنوب غرب کوه های سليمان موضع دارند وچه درميان قبيله های که ساحات جنوب شرقی واراضی ساحل راست رود سند را دراشغال دارند نا متوازن وهمواررخ نداده است. ميان اين وآن قبایل ، بودند قبيله های رشديافته تری که دارای رشد اقتصادی- اجتماعی پيشرفته تری ميباشند. وهمچنان بودند قبایل ايکه دارای سطح پسمانده تراقتصادی- اجتماعی اند. باداشتن همه ای اين تفاوتها حقيت غيرقابل انکاری وجودارد که درمجموع فيوداليزم درميان افغانان ایکه سرزمينهای ميان سلسله کوه های هندوکش وسليمان را اشغال کرده اند نسبتآ سريعتر رشد کرده است.

نتیجه:

پس ازتحليل وتجزيه ونتايج بدست آمده ازمطالعات آثار ونوشته های روسان افغانشناس سدۀ نزدهم ودانشمندان معاصرشوروی، نگارنده اين کتاب به اين نتيجه دست يافته است که درسدۀ يازدهم وحتا قبل ازآن جمعيت بومی واصيل سرزمينهای راکه اکنون درچارچوب افغانستان کنونی شامل است وميان کوه های هندوکش وسليمان پهن وهموار اند بطورعموم وگسترده از تاجيکان، وجمعيت اصلی ساحات ميان کوه های هندوکش ومسيرمتوسط رود سندرا مردمان مختلف هندی تشکيل میدادند. اما هرآنچه که به افغانان ارتباط ميگيرد نخست آنان درساحات کوه های سليمان موقعيت داشتند کوچی ونيمه کوچی بودند وبه گمان قوی دراين ساحات تازمان ایلغارها وسطوت منگولان درشرايط نظام بدوی- اشتراکی طايفه ای زنده گی ميکردند. ودارای سطح نهايت پايين رشد اجتماعی- اقتصادی نسبت به همسايگان تاجيک وهندوی خويش که درآنان نظام فيودالی فرمان ميراند بودند.

حقايق تاريخی گواهی ميدهند که افغانان نسبتآ ديرترشروع به بيرون شدن ازجاها ولانه های نخستين زنده گی خويش- مرزهای کوهای سليمان کردند. وهمچنان فرايند اشغال وتصاحب متباقی سرزمينهای ميان کوه های هندوکش و سليمان وساحات ساحل راست رودسند راکه اکنون درچنگ دارند درامتداد سده های يازدهم- هژدهم رخ داده است.

علت وسبب جنبش وحرکت گسترده قبایل افغان بيرون ازمرزهای کوهای سليمان وگذارتدريجی آنان ازرمه داری کوچی وری به زنده گی ثابت وزمينداری نهفته در فرايند فروپاشی نظام بدوی- اشتراکی آنان ميباشد. اينفرايند درميان قبایل مختلف ومتعدد افغان نا متوازن بوده وگمان غالب اين روند ازسدۀ سيزدهم شروع ميشود. سرانجام درميان قبيله های افغان بتدريج قشرصنعتکاروهمچنان بازرگان(که اکثرنه ازميان اعضای قبایل که ازبیگانه گان)بوجودآمده است. حينيکه تقسيم کارمیان جمعيت کوچی افغان وشهرهای قبلآ موجودفيودالی واحه های زمينداری تاجيکان وهندييان هرچه بيشتررشد ميافت، افغانان بسوی دادستدوبازرگانی جلب ميشدند.ازجملۀ قبایل افغان گروه ای ازقبایلی(بنام پوينده)بميان آمد که کارعمدۀ آنان راخدمات انتقالی راه های کاروانهای بازرگانی ايکه مسیر هند را باآسيای ميانه وفارس تشکيل ميداد. درميان قبایل کوچی افغان شماربرده گان ازدياد يافت که پسان قشروابستگان رابنام همسايه تشکيل دادند. همسايه وبرده گان غيرازقبیله های خودی بودند. درميان اعضای آزاد قبيله نابرابری درمالکيت بوضوح ديده ميشد. ودرعين زمان ثروت وقدرت بالاي آن طايفه افزايش ميافت. مقام زعيم وپيشواازشکل انتخابی آن به ميراثی که ازآن قبيله خانخيل است عوض ميشود. سران برخی قبایل سپاه ودسته جات نظامی خودرا(بنام یاران) تشکيل دادند. نخبگان قبيله چراگاه هاراکه ظاهرآ مال همه ای قبيله شمرده ميشد اشغال کردند که اين خود زمينه پيشبرد فعاليت اقتصادی مستقلانه اعضای قبیله رامهياگردانيد. وضمنآ رمه های سران قبيله نخبه هرچه بيشترافزايش يافت.

نيروهای تکامل کننده مولده درتضاد با مناسبات کهنه اجتماعی به ارث برده شده ازنظام بدوی- اشتراکی اوليه قرارگرفتند. درجامعه افغانی طبقات متخاصم آشتی ناپذيرپيداگرديد. قبيله درکل دربرابربرده گان وهمسايه قرارگرفت، وسازمان قبيله ای درمناسبات بابرده هاوهمسايه بمثابه وسيله سرکوب وفشاربرآنان اعمال ميگرديد.مبازره طبقاتی درميان اعضای آزاد قبيله آغازگرديد. ازاينجاست که تلاش وتقلای اشراف قبيله نيروگرفته تا اين مبارزات راسرکوب وخفه نمايد وهمزمان موضع وموقعيت خودراازراه جنگ وخشونت بامردمان وقبایل همسايه تقويت وتحکيم کند. ولی باآنهم بنياد ومبنای نظام بدوی- اشتراکی نخستين آنان بيشترازبيش لق ، جنبان ونااستوار گردید و به محو ونابودی اقتصادی مستقلانه اعضای عادی قبيله ادامه داد. ازاينجا سعی ومبارزه کوچیان ناداروبینوا به سکونت گزينی شروع ميشود، چون اين لایه  دارای زمینه و شرايطی بخاطر ادامه زنده گی به شيوه ماضی وگذشته نميباشند.

آغازازسده های سيزدهم- چهاردهم درقبيله های تا اندازه ای تکامل يافته تريعنی درقبایل ايکه  فرايند پوسيده گی نظام کمون اوليه بدوی نسبتآ شديد تربه ظهوررسيده است قاطعانه درصدد تسخير واشغال سرزمينهای همسايه گان ومردمان ديگربرآمدند. واين گام بعدی درجهت شکست ونابودی سازمان اجتماعی گذشته نخستین آنان که بربنياد وحدت خونی وخويشاوندی بنا يافته بودشمرده ميشود. اين بود خطوط وجهات همگانی روند پوسيد گی نظام بدوی- اشتراکی نخسين افغانان درفرايند سرايت وگذارآنان به سکونت گزينی.

 



نویسنده: پروفیسور ایگورمیخاییلویچ ریسنیر
برگرداننده: امین آقا متین

استاد پیشین اقتصاد دانشگاه کابل
3 می 2009
  
  
Copyright © 2005-2009 www.khorasanzameen.net