لبخند مهر

۳۰ سرطان (تیر) ۱۳۹٣

با خشم آذرخش؛ چو جنگل در اوفتد 

موج شرر به خرمن خشک و تر اوفتد 

هرچند نسل خار؛ سزاوار آتش است

اما بسوزد آنچه که در چنبر اوفتد

بر خود مباش غره؛ که در گیر و دار رزم

زین سرنگون شود چو ز سر افسر اوفتد

از ناخدا چه ساخته در کام موج مست

گر بادبان رها شود و لنگر اوفتد

آب روان که سلسله‌جنبان زندگی است

یاغی چو شد کشنده و ویرانگر اوفتد

منگر سبک به پشتهٔ خاکی که زیر پاست

با جنبشی نشانه ز بوم و بر اوفتد

دست هوا اگرچه نسیم نوازش است

هنگام قهر؛ سیلی مرگ‌آور اوفتد

اما ز لطف آتش و آب و هوا و خاک

نقش امید بر لب نیلوفر اوفتد

تا می‌توان به دست ز کاری گره گشود

دندان در این میانه چرا داور اوفتد؟

پیش آر دست مهر که در رختخواب خصم

پیوسته خار سر زند و نشتر اوفتد

بر دوش آن که نغمهٔ پاییز می‌سرود

شالی به رنگ سربی خاکستر اوفتد

"شست عروس" پا بکشد از حریم تاک

در خم خروش و سکسکه در ساغر اوفتد


"شست عروس" از دیرپاترین و خوشگوارترین انگورهای هرات است.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



فضل الله زرکوب