روزی که رنگ خواهد گرفت

٢٦ دلو (بهمن) ١٣٩٠

آفتاب روز سه شنبه بعد از ریزش برف های بی سابقه سر بر آسمان نیلگون بالا می کرد، هوا بسیار سرد بود روی خوان نشسته بودیم و صبحانه صرف می کردیم همچنان آهنگ عاشقانه در یکی از رسانه ها مرا مجذوب خود کرده بود پس از ختم آهنگ شنیدم که مجری برنامه گفت امروز مصادف با 14 فبروری روز عاشقان است و از این سبب می گفت....؛ ولی من در همانجا سکوت ماندم، زیرا کار و بار زندگی چنان مرا سر گرم خود کرده است که حتا تا ساعت 09:00 شب بیرون از منزل می باشم و این یک خبر خوشی برایم بود، چون از شش سال بدین سو با این روز آشنایی دارم و همه ساله این روز را تجلیل می کنم، من همینقدر می دانم که خوش ساختن قلب یک انسان بسیار ارزش دارد و سروری که برای کسی در لحظه ابراز علاقه کردن، به او دست می دهد بسیار برایم گرانبهاست؛ ولی اینکه این مهم از نگاه اسلام چه حکمی دارد نمی دانم، از نگاه پیشینه فرهنگی مان بر می گردد به قرن سوم پس از میلاد و حدوداَ دوهزار سال پیش از تولد ولنتاین که امروز مرسوم است، آنزمان میان آریاییان روزی موسوم به روز عشق ( اسفندارمذگان یا سپندارمذگان) بوده، این روز در تقویم زرتشتیان مصادف با پنجم اسفند ماه و در تقویم امروزی مان مصادف می شود با 29 دلو، دقیق چهار روز پس از روز ولنتاین.

پیشینه این جشن:

زرتشتیان جشن سپندارمذگان( روز زن و روز زمین ) را همه ساله در پنجم اسفند ماه برگزار می کردند، چون در ایران کهن هر ماه را سی روز حساب کرده و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روز های ماه نیز نامی داشت و نام روز پنجم "سپندارمز" بوده است. "سپندار مز" به معنی گستراننده، مقدس، فروتن و لقب زمین است، زمین با فروتنی، تواضع و گذشت، نماد عشق است و به همه عشق می ورزد، زیبا و زشت را به یک دید می نگرد و همه را در دامان پر مهر خود چون مادر می پروراند و امان می دهد، به همین دلیل "سپندار مذ" را نماد عشق می پنداشتند و پسوند "گان" به معنای "جشن" آمده است یعنی"سپندارمذگان" می شود " جشن سپندازمذ" ( جشن روز زن و زمین ) و در آخرین تحلیل چون در هر ماه، یکبار نام روز و ماه یکی می شد روز  پنجم هر ماه "سپندارمذ" جشن برگزار می گردید.

این جشن، گرامی داشت از عشق است و در این روز زنان به شوهران شان هدیه می دادند و مردان بل مقابل زنان شان را در تخت پادشاهی می نشاندند، به آنها عشق و محبت شان را اظهار کرده و تحفه می دادند و این روز را گرامی می داشتند، چون مردان دارای قدرت مردانگی، تفکر، مدیریت و .... بوده و در برابر، زنان دارای مهر، عشق، پاکدامنی، از خود گذشتگی و بسا صفات پسندیده دیگر می باشند که هریک از این دو، به تنهایی راه به جایی نمی برند و هر دو، دوروی یک سکه اند  و پیکر یک اجتماع.

و اما ولنتاین:

در قرن سوم میلادی که با اوایل امپراطوری ساسانی در ایران کهن مطابقت دارد، در روم باستان فرمانروایی بوده به نام کلودیوس دوم، او عقاید عجیبی داشته از میان اینکه "سربازی می تواند خوب بجنگد که مجرد باشد، از این رو ازدواج را برای سربازان امپراطوری روم غیر مجاز اعلام کرده بود. کلودیوس دوم به قدری به بی رحمی شهره و به اندازه یی قاطع بوده که هیچ یک از درباریان و سالاران زمانش جرأت کمک به ازدواج سربازان را نداشته است؛ ولی کشیشی به نام والنتیوس " ولنتاین" در این میان قهرمانی کرده و مخفیانه عقد سربازان رومی را با دختران محبوبشان جاری می کرد. کلودیوس دوم از این جریان آگاهی پیدا کرده و دستور می دهد که ولنتاین را به زندان بیاندازند، سر انجام کشیش به جرم جاری نمودن عقد عشاق اعدام و به دار آویخته می شود، بنا بر این، او را به عنوان فدایی و شهید راه عشق می دانند و از آن زمان نهاد و الگویی می شود برای  عشق و آن روز یعنی 14  فبروری را مسما به روز عاشقان می کنند.

چاشت روز شده بود و من از دفتر کارم اجازه گرفتم برای ساعتی تا بروم تحفه یی بگیرم، در این میان من تنها نبودم زمانی که رسیدم به یکی از مکان های فروش اجناس از این قبیل، دیدم که بسیاری از جوان ها به ذوق و علاقه شان تحفه های مناسب حال خریداری می کردند، من چندی برای جستجو کردن چیزی ناب در تلاش بودم و همه جا را با بسیار ذوق و علاقه نگاه می کردم، ناگهان دیدم پیرمردی که شاید سن او نزدیک به شست بود وارد دکان شد و یگانه دلیل بر این نوشته ام گشت، دیدم گلوبندی را که بسیار مقبول بود و قیمت مناسبی هم داشت خریداری کرد و از فروشنده خواست تا او را تحفه بزند من هنوز باور نمی کردم که او برای تبریکی این روز"ولنتاین" گلو بند را خریداری کرده و لی چندی نگشت که متیقن شدم، چون کارتی را که به مناسبت روز عاشقان چاپ شده بود خریداری کرده و روی آن چیزی نوشت و با گلوبند یکجا تحفه زد.

بسیار هیجان زده شده بودم  به یک بهانه ای نزدیکش رفتم و از او نظر گرفتم که تحفه ای را که من گرفته بودم مناسب است یانه، پاسخ داد: بسیار مقبول است، از این فرصت استفاده کرده، پرسیدم تحفه ی شما هم بسیار خوشم آمد زیبا بود راستی می توانم بپرسم برای کی هدیه می دهید؟ البته با پوزش، پاسخ داد: برای خانمم، اضافه کرد من از آغاز زندگی این روز را فراموش نکرده ام و این تحفه سبب می شود که خاطرات سالیان متمادی را دوباره زنده کنم و دمی دیگر خوش باشیم، من تشکری کردم و با پرداخت قیمت تحفه ی خودم دوباره برگشتم به دفترکار و نتوانستم حکایت نکنم، چون امروز در کشور ما با گذشت سالیان متمادی جنگ، وحشت، دربدری و بسا مصایب و مشکلات فراوان و زجرهایی که زنان کشیده اند با هدیه یک تحفه و یا یک پیام و حتا یک اظهار علاقه لبخندی با ارزش در سیمای شان شگوفا کنیم و برایشان بگوییم حق دارند تا شاد زندگی کنند و از آنچه برای شان است برخوردار گردند و این روزیست که در کشور ما پس از سالیان متمادی رنگ خواهد گرفت.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



احمد فهیم حیدر