نوروز تان خجسته باد

١ حمل (فروردین) ١٣٩١

نوبهارست در آن كوش كه خوشدل باشي

كه بسي گل بدمد باز و تو  در گِل  باشي

هنگامی سپاهيان قتيبه سيستان را به خاک و خون کشيدند و برای نخستين بار شهر را جامه ای سوگواری پوشيدند، مردی چنگ نواز، در کوی و برزن شهر در خون تپيده و به آتش کشيده، از کشتار ها و تبهکاری لشکرکشان، به گونه ای داستان به زبان می آورد، که اشک خونين از ديدگان مردمان روان می ساخت. مرد چنگ نواز، که خود خون می گريست، بر چنگ می نواخت و می سرود:

با اين همه اندوه

در خانه ی دل

اندکی شادی بايد

که گاه نوروز است.

و چون گاه نوروز است، ما بازماندگان و از زير تيغ دررفتگان نيز، در های هميشگی شادی و شادمانی را می گشاييم، با جام می در کف، گرداگرد آتش پای می کوبيم و با خيام هم آواز می شويم و می سراييم:

چون  ابر  به نوروز رخ لاله  بشست

برخيز و به جام باده کن عزم درست

...

برخيز  و  مخور  غم  جهان  گزران

خوش باش و دمی به شادمانی گزران

درست مانند باستانيان سوگواری را به کنار می گزاريم و دم را به شادمانی می گزارنيم.

از آن جايي که سوگواری و شادمانی دو پديده يا دو فرهنگ با هم ناسازگار اند، هيچگاه با هم جور هم در نمی آيند. آنکه جامه ای سوگواری بر تن می نهد و جشن را با ريختن خون بر پا می کند، با نوروز ناسازگار است و نوروز هم چون جشن شادی در برابر سرما و سياهی است، با سوگواری سر و کاری ندارد. جشن نوروز جشن شادمانی، شکوفايی و رهايی از تيرگی، ترس و «‎سرمای سوزان» است.

نوروز يادگاريست، که برای هميشه به جا می ماند. نوروز پيشکش نخستين شهرونديست، که هزار ها سال پيش می زيسته است. همانگونه كه پژوهشگران، نخستين شهريگري و زندگي تباري ايران كهن را در هنگام فرمانروايي پادشاهان پيشدادي مي بينند، آغاز جشن هاي نوروزي را هم ازهمان هنگام ميدانند.

پيشداديان، كه در هزاره اي پيش از آغاز سال ترسايي فرمان مي راندند، در كنار آباد کردن آتشكده هاي بزرگ، كاروان سراي هاي افزون، سردابه و گزرگاه هاي بيشمار، به گسترش بي پهناي كشاورزي و دامداري پرداختند. به پاس گرامي داشتن و نيكو شمردن اين همه پيشرفت و پيروزی گرما بر يخبندان، جمشيد پيشداد براي نخستين بار جشن نوروز را بر پا كرد، چنانکه در شاهنامه آمده است:

به   نوروز  شاه گيتي  فروز

بر آن تخت بنشست  فيروز روز

بزرگان   به  شادي    بياراستند

مي و جام و رامشگران خواستند

چنين جشن فرخ از آن روز گار

بماند  از  آن  خسروان   يادگار

چون جمشيد جشن هايش را هميشه با آهنگ، خنياگری، پايكوبي زنان و مردان و نوشيدن نوشابه هاي سوما و سورا برگزار ميكرد، گزاشت تا نوروز را هم با شادماني و چنگ و چغانه برگزار كنند.

اكنون هم كشور هاي كه فرهنگ شان ريشه در فرهنگ پيشداديان دارد، نوروز را گرامي ميدارند و اين خجسته روز را، كه سرآغاز سال نو، ماه نو و روز نو است و نوزايي و شكوفايي به هر سو دامن پهن ميكند، بادامني از گل و سبزه و مهربانی و با گل ريزاني از گلبانگ شادي و همزيستی، به پيشواز بهار مي روند و با يك دست جام باده و يك دست زلف يار، با آب، آيينه، روشنايي، سبزه، چنگ، چغانه، ني، دف، ساز و دهل نوروز را جشن ميگيرند و شادی می کنند. برگزاری نوروز و برپا کردن جشن و ميله های بهاری برای مردمان مان به گونه ای نيايش و ستايش درآمده است، که هيچگونه سوگواری و اندوهی نمی تواند جلو آن را بگيرد.

همانگونه که جشن نوروزی، جشن آفرينش و زايش است، جشن زدايش دشمنی های ميان مردمی، زدايش نازيدن، زدايش خويشتن را از ديگران بهتر دانستن و زدايش خودبينی، خودنمايی و خودخواهی نيز هست.

نوروز تان خجسته باد!

شاد باشيد

 

سرچشمه اي نوشتار:

منوچهر جمالی فرزانه ای (فيلسوف) بی همتای پارسی زبان، از تارنمای فرهنگشهر http://www.jamali.info/index.php

- گفتاورد مرد چنگ نواز از تارنمای مير فطروس گرفته شده است. مير فطروس انديشمند توانای فرهنگ پارسی است http://www.mirfetros.com/ 

شاهنامه ای فردوسي

غلام محمد غبار

تاريخ عبدالحي حبيبي







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



ناصر چکاوک