بدخشان، بیشتر میزان ناکامی در امتحانات کانکور امسال

٧ حمل (فروردین) ١٣٩١

تصمیم گیرندگان کابل که عمده تاً سیاستمداران جزمی و یا افراد وابسته به این گونه حلقات اند، همواره بدخشان را دوست دارند، اما تنها خاک آنرا، دریاهای زلال و خروشان آنرا، ذخیره های طلا و زمرد و لاجورد آنرا، و یا هم برای گروهی، چراگاها و مرتع های وسیع و دشتهای سرسبز "شیوا"ی  آنرا. شاید این طرز دید مدیران کابل در مقابل مردم بدخشان، ریشه تاریخی دارد که فراکافت نمودن آن ممکن است، به قول معروف، "وحدت ملی" را صدمه بزند. اما زمانیکه برای وحدت ملی تلاش داشته باشیم ولی برای "وحدت دل" اراده در سر نداشته باشیم، چه سودی به نفع این کشور خواهد داشت؟ شاید اینگونه ادعاها در دید خواننده خیلی بدنمائی کند، اما برای رساندن حقیقت، گهگاهی ناگزیر خواهید بود تا از خطهای قرمز وحدت ملی هم پا فراتر گذارید.

زمستان که به تازگی از سر مردم گذشت، علی رغم هشدارهای قبلی کارشناسان مبنی بر شدت سرما و تهدیدهای ناشی ازان، قربانیان زیادی در بدخشان گرفت، و هنوز هم مادران را سراغ داریم که به پای انبوه از بهمن نشسته اند تا برفها آب شوند و کالبد سرد فرزندان شان را از میان کنده های خار و سنگ بیرون بکشند. خیلی ساده است تا بگوئیم که مرگ تقدیر الهی است و اجل به سراغ همه آمدنی، اما اینکه روستایان همه یکجا زیر توده های بهمن جان میدهند، شاید تنها بتواند مردی سالخورده را در گوشه مسجدی قناعت دهد که در انتظار نوبت خویشتن باشد. و یا شاید هم خیلی منطقی باشد تا بگوئیم که بدخشان کوهای سخت گذر دارد و کسی را نباید مقصر این همه اتفاقات طبیعی دانست. حتی ممکن است ستودن قله های بلند پامیرش برای شماری زیادی از مردم ظاهراً خوشایند باشد و به این اساس مرگ بی درد سر شهروندان آنرا سیاستگذاران کابل طوری توجیه کنند که گویا دسترسی به بومیهای این قله ها جهت فراهم کردن خدمات و تسهیلات زمستانی ناشایند است. ولی حقیقت این است که اگر در کنار شکیبائی و تحمل همه این رخدادهای درناک اندکی حقخواهی و عدالت طلبی را هم علاوه کنیم، به شدت باعث سرخوردگی و رنجش خاطر هر وجدان میگردد که باید دولت مردان کابل به آنها پاسخ بگویند.

مردم بدخشان با آنکه همیشه بعنوان شهروندان فعال و "بی دردسر" افغانستان از دولت مرکزی حمایت کرده و به وحدت و یکپارچگی ملی تاکید میکنند، همواره از سوی حلقات مشخص حاکم بر تصمیمگیریهای ملی، به بعنوان یک کتله بیگانه در کشور در نظر گرفته میشوند و با آنها برچسبهای ذهنی که ناشی از مفکوره های پوچ تحجر و تمامیتخواهی میباشد، وارد میکنند، و به این اساس بخاطر تضعیف روشنگری محلی درین ولایت برنامه میریزند و بصورت منظم و سنجیده حاضر اند تا جهت تحقق این اهداف شان هزینه های هنگفتی هم تخصیص دهند.

وزارت معارف افغانستان برای حفظ تعادل، یا به قول رئیس جمهور کرزی، حفظ وحدت ملی، برعلاوه شبیه سازیها، در تلاش است تا میان ظرفیت علمی و اخلاقی مکتبیها و سنگریها، افتخار آوران و انتحار آوران، فرهنگیها و بی فرهنگها، مکتب سوزها و مکتب ساز ها، خدمت گذاران و خیانت پیشگان این کشور به معارف مردم بدخشان و مناطق اطراف آن صدمه بزند. در پروسه اصلاحات معارف که در چند سال گذشته درین ولایت راه اندازی گردید، جوانان و آموزگاران را که دارای تحصیلات عالی مسکلی در تربیه معلم، تعلیم و تربیه و دیگر بخشهای مسکلی بودند، اخراج و بعوض آنها شماری از افرادی بیسواد را که جز دانش ابتدائی در بخش علوم دینی، چیز در ذهن ندارند، بعنوان آموزگاران مسلکی گماشتند که این البته یک برنامه کاملاً طرح شده حلقات مشخص در وزارت معارف کشور بوده است. پائین نگهداشتن سطح کیفیت معارف در آرامترین ولایت افغانستان، به خاطر جبران مکتب سوزیهای است که در گوشه و کنار افغانستان بوسیله افراد فرهنگ ستیز و متحجر صورت میگیرد.

از مجموع 8500 داوطلبان کانکور سال 1390 در ولایت بدخشان، تنها 9 درصد آنها به دانشگاها راه پیدا کرده اند که آنهم عمده تاً در بخشهای علوم دینی، ادبیات و علوم بشری. و حدود 20 درصد به موسسات نیمه عالی و تربیه معلم که از لحاظ امنیتی امکان ادامه تحصیل درانها وجود دارد، معرفی شدند. همچنان حدود 10 درصد دیگر از داوطلبان که در موسسات نیمه عالی در ولایتهای کنر، نورستان، هلمند و نیمروز نیز معرفی شده اند، در زمره ناکامها محسوب میگرند، زیرا در جاهائیکه مکتب سوزی به مثابه جزء فرهنگ آنها تبارز کرده باشد، چگونه توقع برده شود که یک دانشجوی بدخشانی یا تخاری و یا هم جوزجانی بتواند برای ادامه تحصیل به آن جاها سفر کند؟

بنابرین، 81 درصد داوطلبان محروم از تحصیلات عالی در با امن ترین ولایت افغانستان، نشان میدهد که چقدر "جفای استراتیژیک" صورت میگرد. این مسئله را ازان جهت جفای استراتیژیک یا راهبردی مینامم که طرح آن بطور سنجیده ریخته شده و تاثیرات سوء آن در دراز مدت بالای فرهنگ مردم، بالای زندگی شهروندی مردم و در کل، بالای روند توسعه و پیشرفت این ولایت رونما خواهد شد.

آقای وردک وزیر معارف افغانستان در بیانیه اش به مناسبت آغاز سال نو تعلیمی کمبود آموزگاران مسلکی را چالش عمده فرا راه بهبود کیفیت آموزش و پرورش درکشور عنوان کرد، اما زمانیکه عملکرد او را با لحن سخنانش به مقایسه میگیریم، چنین برمیاید که او در مورد افغانستان صحبت نمیکند، بلکه در مورد وردک و محلات جنگ زده افغانستان صحبت میکند. چون بیشتر ولایتهای افغانستان، بخصوص ولایتهای شمالی کشور، شماری زیادی از فارغ التحصیلان مسلکی دارند که وزارت معارف آنها را بعنوان آموزگار نمی پذیرد، زیرا که اراده تغییرات کیفی در بخش معارف این ولایتها در ذهنیت آقایون وزارت معارف کشور وجود ندارد. جوانان خبره و مسلکی را سراغ دارم که دارای مدرک دانشگاهی در رشته های تربیه معلم، تعلیم و تربیه (آموزش و پروش)، و همچنان بخشهای مسلکی علوم معاصر هستند، اما وزارت معارف هیچوقت نخواسته است تا آموزگاران غیر مسکلی را برکنار و بجای آن جوانان مسلکی و مستعد را بگمارد.

هرچند سالانه بیش از یک هزار جوانان بدخشان بحیث آموزگاران مسلکی از موسسات تحصیلات عالی و نیمه عالی کشور فارغ التحصیل میگردند، اما تنها کمتر از 10 درصد آنها میتوانند با "واسطه" و "وسیله" به مسلک خود ادامه بدهند، و شمار بیشتر آنها یا جذب موسسات خارجی میشوند، و یا هم به فعالیتهای غیر مسلکی میپردازند. در سالهای گذشته شماری از ولسوالی (شهرستان) های بدخشان ظاهراً شامل پروسه اصلاح معارف گردیدند، اما این پروسه تنها به معلمین قراردادی که دارای تحصیلات خصوصی (دینی) اند، زمینه آنرا مهیا ساخت تا جایگزین آموزگاران مسکلی دانشگاهی شوند که علی رغم امتیازات مادی ناچیز، حاضر بودند تا در خدمت فرزندان افغانستان صادقانه قرار گیرند.

وزارت معارف افغانستان با آنکه بیشترین بخش از بودجه های ملی سالانه را به خود اختصاص میدهد، و همچنان بیشترین سرمایه گذاریهای کشورهای همکار با افغانستان، بخصوص کشورهای جاپان، کوریا و امثال آن در بخش آموزش و پرورش صورت میگرد، اما تاکنون این وزارت نتوانسته است در ده سال گذشته برای بهبود کیفیت آموزش و پرورش، آنچنانیکه توقع برده میشد، کاری را از پیش ببرد. شاید درست است که در مناطق و ولایتهای زیادی افغانستان، متأسفانه، به نسبت ناامنیها و موجودیت طالبان که دشمنی آشکار با دانش و فرهنگ مردم افغانستان دارند، شماری زیادی از کودکان و جوانان نمیتوانند به مکاتب و مدارس بروند که بدون شک یک فاجعه برای مردم افغانستان است و همه نسبت به آن سوگمند اند، اما ولایتهای که درانها مردم با اشتیاق و دلگرمی به مکتب میروند، و درتلاش برای آموختن اند، وزارت معارف بخاطر بهبود کیفیت آنها هیچ اقدامی نکرده و آنها را به فراموشی سپرده است.

بعنوان نمونه، در ولسوالی شهدای ولایت بدخشان دوازده لیسه (شش لیسه پسران و شش دختران) وجود دارد که از مجموع آنها تنها شش داوطلب کانکور به موسسات تحصیلات عالی و نیمه عالی راه پیدا کرده اند و متباقی همه ناکام و غیر واجد شرایط اعلان شده اند که این خود نشان میدهد که چقدر خیانت بزرگ را وزات معارف کشور در حق مردم آن روا میدارد. زیرا که شماری زیادی از جوانان مستعد که دارای مدرک دانشگاهی در بخش آموزگاری درین ولسوالی اند، و تمایل زیادی به تدریس در مکاتب و مدارس هم دارند، اما اهرم معارف را ملانماها در دست دارند و با استفاده از منبر و مسجد مردم را در مقابل دانشگاهیان بسیج میکنند و با زدن برچسبهای گوناگون، مانع راه یافتن این جوانان به بخش معارف میگردند که بدون شک خیانت بزرگ در حق مردم تلقی میگردد، چون فرزندان ملت اند که از نعمت سواد و دانش بی بهره میشوند، و در نتیجه همه هزینه های صرف شده برای ظرفیت سازی در بخش آموزش و پرورش نیز به دست باد سپرده میشود.

هرگاه وزارت معارف کشور خواهان به ثمر رسانیدن ریفورم پایدار و موثر در بخش معارف باشد، باید مانند سالهای پیش از انقلاب، به تمام دانشگاها و دانشکده های تربیه معلم، تعلیم و تربیه و یا دیگر دانشکده های که فارغان آنها تمایل به حرفه آموزگاری داشته باشند، تماس بگیرد و آموزگاران را جذب و به ولسوالیها و ولایتها بفرستد تا ازین طریق جلو کارشکنیهای افراد را در جذب این جوانان مستعد و مسلکی به مکاتب افغانستان گرفته و بخاطر رسیدن به اهداف ظرفیت سازی کمک نماید.

با این حال، هرگاه وزارت معارف توجه به بهبود کیفیت در معارف نکند، بخصوص در مناطق که علاقمندی مردم به دانش و معرفت وجود دارد، مردم ناگزیر خواهند شد تا خود دست بکار شده و بخاطر بیرون راندن افراد بی کفایت از مکاتب، خشونت کنند و به جان یکدیگر بافتند که این قطعاً نه به صلاح معارف است، و نه هم به صلاح ملت.

بنابرین، امیدواریم که دولتمردان در کابل خیر و سعادت ملت را در بهبودی و پیروزی همه مردمان جستجو نمایند و بخاطر رفاه همه شهروندان کشور، دادگری و برابری را پیشه کنند.

برگرفته از تارنمای جاودان







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



قدرت الله رحمت