تختهء مشق آزادی بیان و معمارکارهای ویران

٢٠ جوزا (خرداد) ١٣٩١

 اخیراً در یکی از شب­ها  تلویزیون ملی با نشر برنامهء انتقادی« انعکاس» بر مسالهء  فساد  در شاروالی یا شهرداری کابل پرداخت و بیننده گان خود را فرا تر از پرده های ابهام فراخواند تا سیمای  شهردار را در آن سوی پرده تماشا کنند. البته اخیرا شماری زیادی از رسانه های چاپی و دیداری  در پیوند به فساد رو به گسترش در شهرداری کابل به نشر گزارش های و بر نامه هآی انتقادی پرداخته اند؛ اما شاید تا کنون این نخستین بار است که تلویزیون ملی در برنامهء« انعکاس» با این همه گسترده گی  به فساد اداری در شهرداری می پردازد. من برای مجری برنامهء «انعکاس» آرزوی کامگاری می کنم؛ اما هراس دارم که نشود روزی این گردانندهء عزیز در پشت میله های زندان بیفتد! برای آن که دستان شهردار با نو اندیشی­های که دارد،  دراز تر و توانا تر از آن  چیزی است که پنداشته می شود.  این بر نامه بر چند مساله زیرین تمرکز داشت:

  • قرارد داد های غیر شفاف با شرکت های ساختمانی .
  • باز سازی بی کفیت، عمدتاً در بخش جاده های شهر کابل که پیس  از چند ماه  دوباره تخریب شده اند،
  • افزایش بلند منزل های غیر قانونی در سال ­های اخیر،
  • افزایش فسادمالی و اداری و ندانم کاری­های دیگر.

در این بر نامه با شماری از نماینده گان مجلس؛ اعضای سنا، کار شناسان و شهروندان کابل گفتگو شده است.  نتیجهء همه گفتگو ها چنین است که نواندیش شهردار کابل بخش بزرگی از کمک های جامعهء جهانی را یا به هدر داده، یا هم به گونه یی در تفاهم باشماری از شرکت ها  به گنجینه های روز مبادا انتقال داده است،  سخنان بیشتر گفتگو کننده گان، با یک چینین نتیجه گیری­هایی پایان می  یافت:  نو اندیش به سبب چنین فسادی باید به سارنوالی معرفی شود!

بر اساس گزارش رسانه ها پیش از این، شماری از نماینده گان مجلس  بار ها نه تنها خواهان بر کناری شهردار کابل شده اند؛ بلکه تا کید کرده اند که او باید به لوی سارنوالی افغانستان معرفی شود!  نشر برنامهء « انعکاس» در پیوند به فساد شهردار و شهرداری کابل  می تواند بیانگر این امر باشد که شهردار با چنین کار هایی حتا مدافعان خود را نیز شرمسارساخته است که  یگانه تلویزیون سراسری دولتی نیز فریاد می زند که آقای شهردار دیگر بس است! دست بردار که معماری ات جز ویرانی چیز دیگری به بار نمی آورد!

نکتهء  تکان دهندهء دیگر در پیوند به این بر نامه این است که قرار بوده تا این بر نامه  پیش  از این به نشر برسد؛ اما به سبب مداخلهء مخدوم رهین وزیر اطلاعات و فرهنگ از نشر باز مانده بود. گفته می شود که مخدوم رهین تا کید  داشته تا این برنامه نه تنها نشر نشود! بلکه از نشانی تلویزیون ملی  نباید به شهردار کابل چیزی گفته شود.این در حالیست که دولت افغانستان گذشته از این که آزادی بیان را بزرگترین دست آورد  خود می داند؛ بلکه متعهد به گسترش  و پاسداری آن نیز است. در جهت دیگر ما بار بار شاهد آن بوده ایم که مخدوم رهین  با اشاره به پیشانی خود گفته است که ای خبر نگاران به پیشانی من نگاه کنید و بدانید که این پیشانی نیست؛ بلکه این تختهء مشق شماست، تختهء مشق شما برای آزادی بیان! در این تخته بنویسید تا یاد گیرد.  در این تظاهر رهین  می توان به این دو نکته  توجه کرد. نخست این که رهین به عمد می خواهد تمام تاریخ آزادی مطبوعات در کشور را انکار کند، او انکار  می کند که افغانستان  در زمان شاه امان الله خان نه تنها اصولنامهء مطبوعات داشت ؛ بلکه نخستین بار رسانه های غیر دولتی نیز  در همین دوران به وجود آمدند که بر چگونه گی کار کرد ارگان های دولتی نیز انتقاد می کردند. به همین گونه او تجربه مطبوعات آزاد در دوران صدارت شاه محمود خان و دههء دموکراسی را  نیز انکار می کند.  نتیجه ای که از چنین انکار هایی می توان گرفت  این است که رهین  می خواهد بگوید، از این که در گذشته چیزی به نام آزادی بیان و رسانهء غیر دولتی وجود نداشته  پس من « پدر آزادی بیان !!!» در افغانستانم.  برای آن که وقتی پدر مطبوعات داریم ؛ باید پدر آزادی بیان نیز داشته باشیم!

 اما در جهت دیگر او با چنین پیشانی فراخ نمی تواند شاهد پخش یک برنامهء انتقادی در پیوند به فساد و ندانم کاری های یار گرمابه و گلستانش نواندیش، شهردارکابل باشد. چنین است که دستور می دهد، زینهار زینهاراین برنامه را نشر نکنید که هفت ارکان هستی فرو می ریزد و  بلند منزل های غیرقانونی کابل درز بر می دارد!

آوازه های وجود دارد که اخیراً رییس جمهور کشور حامد کرزی به شهر دار گفته است که این  همه سرک که ساخته ای   تخریب شده اند و باید تاوانش را بپردازی ! امید چنین آوازه هایی درست باشد ویا هم به حقیقت برسد.  انتظار می رود که روزی رییس جمهور بگوید چرا چنین کرده ای و چنان سرک های که ساخته ای  که مرم  در موسم بارنده گی  نا گزیرند تا با قایق  از آن بگذرند! بسیاری ها بر این باورند که نو اندیش نه تنهاسرمایه های باز سازی را به هدر داده ؛ بلکه زمان باز سازی را نیز ضایع کرده است؛ چیزی که به هیچ قیمتی جبران نمی شود! همان گونه که رییس جهور خود نیز همراه با کابینه و گروه کاری اش بزرگترین فرصت آبادانی افغانستان را به هدر داد، چنان که کشور پس از ده یک دهه هنوز در همان نقطهء آغازین است، تهدید همان است که بود. هنوز کشور بی زیر ساخت های اقتصادی است.  به لشکر بیکاران روزتا روز افزده  می شود. این در حالی­است  که ما هنوز  به یک تفاهم و همدلی ملی  نه تنها دست نیافته ایم؛ بلکه سیاست های نا به جای دولت هر گونه اعتماد را در این زمینه نا بود کرده است. ظرف ده سال گذشته شاید مجموع افرادی  که به نام های گوناگون خون این سرزمین را مکیده اند به پیج صد تن نرسند.  همین ها بوده اند که در دوره های گوناگون  از این  مقام به آن مقام واز این ولایت به آن ولایت خیز برداشته اند. با وجود تمام اختلافات سلیقه ای که گاهی در میان این شمار افراد پدید می آید؛ ان ها در حقیقت به مانند یک زنجیر به ه وابسته اند و این وابسته گی آن ها را بیشتر از هر زمان دیگری در برابر مردم پرتوان ساخته است. بزرگترین جاذبه و نیروی جادویی که آن ها را با هم پیوند می زند، همان فساد مالی است. چنین است وقتی بحث از فساد مالی هم که می شود رییس جمهور   خود  نه تنها به این امرعتراف  می کند؛  بلکه فتوای فساد را نیز صادر می کند که فساد می کنید؛ اما بلند منزل های خود را در  کشور بر افرازید نه در بیرون کشور. این خود دیگر صادر کردن امر چور در کشور است.

چنین است که رشته یی  آن چنانی  وزیر فرهنگ و شهردار می تواند استوار تر از هر رشتهء دیگری باشد. او در یک جهت پیشانی اش را در اختیار گویی در اختیار بی تجربه گانی چون من  و دیگر کودکان مطبوعات می گذارد که بر آن چیزی بنویسند؛  اما در جهت در جذبهء دوستی با شهردار این همه گزافه های خود را از یاد می برد و دستور می فرماید که به شهردار کابل چیزی نگویید و بر نامه  را  به نشر نرسانید. برنامه یی که ممکن جهت تهیهء آن  چند تن، چند هفته به هزینهء دولت کار کرده باشند!  وقتی از این خبر آگاه شدم که پدر آزادی بیان افغانستان!!!! یک چنین واقعیت برزگ، درد ناگ و تکان دهنده یعنی فساد شهردار کابل را  فدای رابطه های آن چنانی خود می کند، با خود گفتم برادر این تختهء سیاه خود را بردار و برو که ما را هوای نوشتن دروغ نیست! و با این تباشیر آتشین نمی توان بر این تختهء سیاه  چوبین باز مانده از روزگاران قدیم  واژگا ن مقدس و درخشان حقیقت و آزادی را نوشت!







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



پرتو نادری