نقدی بر مجموعه ی "ترانه تر از باران"

٢٩ جوزا (خرداد) ١٣٩١

رو به رو با متن

نقدی بر مجموعه ی "ترانه تر از باران"

 

در نخست، با گپي از "تاگور" بحث در باره ي شعر را آغاز مي كنم ، و سپس مي پردازم به ارائه ديد گاه هاي خودم در باره ي شعر هایِ " زبيرِ هجران" در مجموعه ي" ترانه تر از باران". 

تا گور مي گويد: "هر شعر را هنگامی که از مرحله ي حسي به مرحله ي در كي بدل سازيم، ديگر آن حلاوتِ احساسي را ازش گرفته ايم".

باتوجه به آنچه گفته شد،‌اميد وارم بحث در باره ي شعر هاي "هجران"، آن"حلاوتِ احساسي" را از شعر هایش نگيرد.

روشِ من در نقدِ شعر هاي اين مجموعه (ترانه تر از باران) متكي بر برخورد درون- متني با داده ها وفرآورده هاي خودِ متن است؛ يعني بربنياد اين روش، اتكاي اصلي من برخودِ متن وآنچه در متن موجود است،‌ مي باشد و باهمين شيوه،‌ گپ هايم را در باره ي چندي وچوني مجموعه ي "ترانه تر از باران" آغاز مي كنم :

 

نخست كاستي ها

كاربردِ بيش از حد واژه ها واصطلاحاتِ زبانِ شفاهي در زبان نوشتار(رسمی) مانند:

"لبريزِ ابرهاي سياه اند چشم هام

"گد" گشته خونِ لخته در آبِ وضوي من"(ازغزلِ دنیا،ص13)

هم چنان كاربرد اصطلاح "تيت وپرك" افزون برچند جا، در اين بيت نيز:

"ماه طفلي ست كه بر روي سرك افتاده

چون تپش هاي دلم "تيت وپرك" افتاده "(شعرِ زخم،ص17)

كاربرد واژه ي "شخك" واصطلاحات "گپ از گپ تير است" ،" بدرقم" ونيز " سربه سرك افتاده" در غزل "زخم ص 17 و واژه ي "جم" به معناي "جمع" در غزل "چاي سبز"(ص41) ، ‌واژه ي "اكت" در غزلِ "گُل سيگار" (‌ ص57)،" تيت وپاشان" در دوبيتیِ "شمالي"(ص72) و " كتي ما" در رباعي محشر(ص86)نیز به چشم می آید.

 

تأثير پذيري هاي كاربردي در مفهوم ويا به نوعي "عشقري زده گي" در زبان:

اين تأثير پذيري در زبان (عشقري زده گي در شعر) در بسياري از شعر هاي هجران - به ويژه در غزل آب ودارو،ص24- با به كارگيري اصطلاح " تاوبالا  " در مجموعه ي "ترانه تر از باران" ديده مي شود، مثلن:

"آسمان را " تاوبالا" مي كند با چشمِ خود

تا مرا برهم زند،‌هر لحظه ابرو مي زند"

عشقري مي گويد:

"تاوبالا كه مي شوم به دكان

به گمانم كه كوه سالنگ است"

نمونه ی ديگر، دربيتِ ديگري از هجران:

" خنده كن،‌مست باش،‌عاشق باش،‌ كيف كن ميوه هاي ممنوع را

كيف كن " پشت گپ چه مي گردي" ،‌ زنده گي نغمه هاي گيتاري است"

واز عشقري اين كه :

" یارمن دل آزار است ،‌ پشت گپ چه مي گردي

ظالم و ستمکار است ،‌ پشت گپ چي گردي"

 

فضا سازیِ تعمدی در زبانِ امروز:

" بياكه منتظرت مانده چاي ،‌ ميز،‌ دوتار

كمي ترانه بريز وكمي بزن سيگار " (از غزلِ چای وخلوت، ص21 )

كه به كارگيري واژه هاي "چاي" ، "ميز" ، "دوتار" و"سيگار" با روشِ طبيعي در زبان شكل نگرفته اند و تصوّر مي شود اين فضا سازي در زبانِ شعر، به طور عمدي (ونه طبيعي) وارد شده تا به گونه اي به مخاطب فهمانده شود كه شاعر درغزل مي تواند با نگرش نو، همه چيز را بافت بدهد.

اما در ابياتِ ديگر همين غزل كه واژه هابه صورتِ طبيعي درزبان شكل گرفته  اند ونه از روي تحميل وتعمد،‌ هيچ گونه فضاي ساختگي در طبيعتِ زبان به چشم نمي خورد، به گونه ي نمونه:

" بياكه منتظرت مانده چاي،‌ خلوت وشب

ميان رگ رگ من رقص كن، بكش سيگار"(غزلِ چای وخلوت،ص22)

 

مشكل در كاربردِ وزن:

مشكلِ وزني كه به طور طبيعي در كارِ بسياري از سخنوران – حتا شاعران مطرح – وجود دارد،‌ در برخي ابياتِ شعر هاي " ترانه تر از باران" نيز موجود است. مانند:

در بده، آتش بزن خاكسترم يك كرت

امشب اين آواره  را آزاد ازقيد وبند كن" (شعرِ سُرمه،ص20)

در بيتِ ديگر هم اين اشكال ديده مي شود:

"ابرها بال تواند وآسمان چشم تو

ازسرت بردار دگر شال سرخ وزرد را "(شعرِ دردست هایش،ص56)

نمونه ي ديگر اين كاستیِ وزني در يك رباعي (در مصرع چهارم)

"رفتي وميان رگ رگم دود تند

پيشاني من داغ شد از درد كيفد

رفتي ومرا غربتِ سگ در شب وروز

آتش زد وآتش وسيگار كشيد"(غربت،ص77)

 

تصوير سازي هاي غيرِ جذاب:

تصوير سازي هاي جذاب،‌ به منظور رسانش و اثر گذاري بهترِ پيام (محتوا) چه در حوزه ي دركي وچه در حوزه ي حسي (ودر واقع بازتاب عنصرِ خيال وايجادِ شاعرانگي در آينه ي ذهن مخاطب) از جدي ترين موارد در كار شاعر است.

بربنياد اين ،‌" هجران" در برخي ابيات،‌ به دليل توجه به رويكردِ نوگرايي در بيانِ مفهوم، نتوانسته است اين جذابيّتِ مفهومي را به مددِ تصوير سازي های جذاب در فرايند رسانش با مخاطب ايجاد كند، مانند:

"دستي پُر از نجابت،‌ اي ماه بی نهايت

يك جفت كبكِ وحشي،‌ در قامتت كشيده " (کبکِ وحشی،ص42)

براي اين كه تصوير سازي غير جذاب در فرايند رسانش ذهن مشخص شود،‌ من بيتِ دیگری ازهمین غزل را به لحاظِ تداعي مفهومي آن در ذهن، اين گونه تجزيه مي كنم:

"باریده پلک هایت، درخلوتِ غریبم

درپشتِ شیشه بویِ پیراهنت رسیده"(کبکِ وحشی،ص42)

باريدن پلك ها + در خلوتِ غريب = به رسيدن بوي پيراهن از پشت شيشه(تصویرِ غیرجذاب)

نمونه ی دیگر،درمطلعِ غزلِ"کنارِ تو"(ص29):

نامِ تو تا رویِ زبان آمد، وفا بارید

یادت به شکلِ یک زن، ازرویِ هوا بارید"

مي بينيم با آن كه نوع ِنگاه تازه گي خود را دارد؛ ولي به دليلِ عدمِ توجه شاعر در چيد مان واژه گاني،‌ وي نتوانسته است تصويرِ جذابي به لحاظِ مفهومي در عرصه ي رسانش ايجاد كند.

 

تكرارِ تشبيه " چشم " به " نرگس" :

تشبيه "چشم" به " نرگس"، در شعرِ پارينيان به تكرار وفراواني آمده است؛ تكرار اين تشبيه كاربردي دركارِ شاعرانِ امروز نه تنها كه قشنگ نيست، بلكه كسل كننده وتا حدي "دل بد" كننده نيز است. هجران نيز از اين رويكرد (تشبيه تكراري) در يك بيت استفاده كرده است، مانند:

" از بس كه چشم هايت، جاري ست در اتاقم

حس مي كنم كه نرگس،‌ در هرطرف دميده" (کبکِ وحشی،ص42)

 

دوم ویژه گی ها:

هر فرآورده ي هنري ( واز آن شمار شعر)،  بي گمان با توجه به كاستي هايش، ويژه گي هايي نيز دارد؛‌" زبيرِهجران" نير در مجموعه ي" ترانه تر از باران"، ازداشتن اين ويژه گي ها مستثنا نيست،مانند:

1-     داشتنِ زبانِ امروز:

"مرا بزن که شوم پاش پاش در پایت

همين كه خسته شدي نوش جان بكن چايت

چه قدر خورده به هم،‌ لحظه هاي من بي تو

چه قدر درهمم حالا، شبيه موهايت" (دود،ص58)

 

2-     توجه به ظرافت های زبانی درکاربردِ کلمه وکلام؛به ویژه در به کارگیری "از"به جای"در":

"این ناله سرخ،زرد،بنفش است نی نشد

بغض است،بغضِ کُلِ جهان از گلویِ من"(دنیا،ص13)

که با توجه به بيرون شدنِ ناله ونه ماندنِ ناله در گلو،‌ " از" به لحاظ ِمفهومي، بسيار قشنگ وهنجارمند شكل گرفته است.

 

3- به كارگيري تعبيراتِ بكر وزبان تازه:

"يك نفر روح مرا هر لحظه جار و مي زند

شانه هاي زخمي ام را آب و دارو مي زند " (آب و دارو،ص24)

كه به لحاظ بافتار وساختار در زبان ومحتوا، زيباست.

 

4- توجه به عنصرِ موسيقايي در شعر:

توجه به عنصر موسيقايي درشعر- به ويژه كار بردِ واژه ها وچيدمان واژه گاني- از موارد مهم در شعر هجران است:

سراز تو، شانه از من، يك نفس بگذار ديوانه

مرا امشام از عشقت بكن سرشار ديوانه

كجايي پربزن درلایِ انگشتانِ من حالا

كه رقصي سركنم با نغمه ی گيتار ديوانه " (از غزل من ،تو،‌ص36)

كه هجاها به لحاظِ وزني ريتميك وموستيقايي اند و" رقصِ كلمات" در ابيات مشهود است.

5- نگرشِ تاحدّی متفاوت :

مثلن در اين بيت:

"باتو پُرشد هر طرف از بویِ نان وعطرِ سيب

نازنين! غم را ببين در حالتِ جان كندن است"

كه تاحدّی زيبا ومتفاوت است.

 

يك پيشنهاد وديگر هيچ:

دوبيتي ها ورباعي هايي كه در پايانِ مجموعه ي " ترانه تر از باران" آمده ، به جز يكي دوتا، ديگرانش در مقايسه با غزل ها، چنگي به دل نمي زنند، مانند:

" شب پُرشده از عطر تنت،‌از مويت

لبريز شده خانه ي من، از بويت

پرپر زدنم عزيز دل بي جانيست

باريده به دست هاي من گيسويت"(شب،ص80)

در پايان، پيشنهاد من به " زبيرِهجران" (سُراينده ي مجموعه ي ترانه تر از باران) اين است: در كنارِ آن كه او گونه هاي متعدد شعري را به طور طبيعي تجربه می كند، باید در حوزه ي غزل امروز، بيشتر از آنچه هست خودش را بيازمايد.

از ديد من،‌ هجران شاعري ست كه ظرفيت هاي فردي وتوانايیِ بازتاب رويكرد هاي تازه در زبان غزل امروز را دارد؛ به شرطِ آن كه اين ظرفيت هاي فردي وتوانايي ها را از قوه به فعليتِ بيشتر در آورد.

اميدوارم "هجران"به زودي وادي هاي پُر خم وپيچ و دشوار گذر شعر را بيشتر از آنچه هست طي كند، وخودش هم هرگز دراین مسیر طی  نشود.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

مجاهد رحیمی تاتار11.09.2012 - 15:45

  سلام حضور محترم جاوید فرهاد! یک نقد کاملاً استوار بر پایه دلایل ووهویدا بود که شما بر اثر ترانه تر از باران تالیف جناب هجران است نوشته اید. وزمانیکه یک روز به این کتاب( ترانه تر ازباران) متوجه شدم واسم کتاب برایم جالب بود بدون اینکه چند سطر باید بخوانم هدیه کردم. پس از مطالعه دانستم که این کتاب نه تنها شاعر را بی وزن کرده است بلکه شاعر با همه تلاش وغرور که داشته نتوانسته احساسات خویش را در این کتاب بیان کند. وکاملاً یک کتاب خارج از شان ادبیان ونویسندگی
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



جاوید فرهاد