کلاغ جنجالی

١٣ قوس (آذر) ١٣٩١

خاطر پنجره ها از تو پر است, تو ولی خاطرت از من خالی
نقش کفشات بر دل دهلیز سینۀ زخم خورده و جالی

 

تو پراگنده تر از خاطر من و گرفتی تمام مزرعه را
تو نمو کرده یی تمام مرا مثل در کرد, دانه شالی


روز ها بوی دیگری دارند در لب اهتزاز یک ساعت
چقدر پر شدند ثانیه ها در دل قرن های اجمالی

 

بید ها سالهاست دلگیرند من که پاییزی ام به شاخۀ شان
هنوز خسته میشوند مرا هنوز از کلاغ جنجالی


من و جریان عمر چار طرف من و یک انتظار لبریز از

همه ی غم به زیر هیچ خوشی, گفتن "از تو نیست احوالی"


باز هم دور تر بیندازم از خودت دور تر هنوز هم دور
مثل آن سطر های خط خورده مثل آن نامه های ارسالی







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



رویین رهنوش