بود؟ نبود

٢ جدی (دی) ١٣٩١

در دلــت ذره ای از مـهر و وفا بود؛ نبود

دل بشـکستۀ مــن از تو جـــــدا بود؛ نبـود

هر چه دیدم ز تو نا دیـــده تــصــور کردم

فکـر کردم هــــمه گی ناز و ادا بود؛ نبود

دشمن از گریۀ مـن خــندۀ شــــادی میکرد

جَور بر حـــال منِ خــســته روا بود؛ نبود

هر طبیبی که به بالـــــــین ســــرم می آمد

بـهـر تشــخیص من از درد دوا بود؛ نبود

گفته بودم که به اغـــیار مکن مهر و وفا

نشــــــــــنیدی و خیال تو بـجـــا بود؛ نبود

تو بسوزی ز خود و من ز تو در سو ختنم

"ظفرت" با همه این غصه رضا بود؛ نبود







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



نذیر ظفر