بحث فدرالیسم و تمرکززدایی دراندیشه های شهید مزاری

١٩ حوت (اسفند) ١٣٩١

همانگونه که زندگی ومبارزات شهیدعبدالعلی مزاری دریک همآهنگی آگاهانه وهدفمند با جمع وسیعی از حلقات سیاسی آن روزگار خصوصاً حزب جنبش ملی واسلامی افغانستان تحت رهبری ستر جنرال عبدالرشید دوستم، با اتکا بر عینی ترین حقایق جامعۀ افغانستان، اساسگزار یک مرحلۀ نوین مبارزاتی در حیات سیاسی کشور مان گردید، ونیاززندگی باهمی مجموع باشندگان کشور را بر محور یک نظام غیرمتمرکزفدرالیستی، بابرقراری روابط عادلانۀ اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی در میان مجموع اقوام وملیت های ساکن افغانستان، با صراحت وبدور از هر نوع ابهامات برتری جویانه مطرح ودرعمل جاری ساخت، مرگ این انسان بزرگ وصاحب تفکر والای عدالتخواهی کشور هم، پیام های صریحی را در رابطه با تداوم بیعدالتی ها وراه های عینی مبارزه درافغانستان، تقدیم مردم ما نمود که، توجه جدی وخلاق حلقات سیاسی وفرهنگی مجموع مردم کشور، خصوصاًخلق های محروم ومحکوم کشوربدان پیام ها ودرسهای ماندگار، بصورت قطع میتوانست ومیتواند، رهگشای حل برای بسا مشکلاتی باشد که افغانستان طی دهه های متوالی گرفتار آن است وملیت های محکوم هم همین اکنون بااعتلای مکرر شئونیسم وبرتری جویی های تک قومی، دارند با آنها دست وپنجه نرم نموده، وراه های طی شدۀ تاریخ را مجبور به طی دوباره میگردند.

باید است خاطر نشان سازم که، شکل گیری وپیدایش احزاب نیرومند حزب وحدت اسلامی افغانستان وجنبش ملی واسلامی افغانستان در آن مرحلۀ تاریخ به هیچ وجهی، یک امر تصادفی وبرخاسته ازبازی های سیاسی مقطعی دوران نبود. بلکه ثمرۀ یک عکس العمل تاریخی وقانونمند، از جانب اقوام وملیت های محروم هزاره، ازبیک وتورکمن وغیره درجهت دستیابی به هویت های انسانی وحقوق برباد رفتۀ ایشان، درهمآهنگی های نسبی با دیگرجریانات سیاسی، برعلیه قبیله سالاری وشئونیسم قومی وارد شده، درتاریخ سده های واپسین افغانستان بودکه، بعد یک دورۀ طولانی حضور بلا منازع وبی رحمانه درعرصۀ سیاسی مملکت، ورسیدن به رشد نهایی، در حالت نسبی از هم پاشیدن قرار گرفته بود.

 تمرکز زدایی ورجوع به ایجاد نظام غیر متمرکز فدرال پارلمانی، اولین خواست تدوین شدۀ علمی وبر خاسته از واقعییت های عینی جامعۀچندین ملیتی افغانستان، دربرنامه های کاری وسیاسی این دو جریان سیاسی نیرومند وعمیقاً مردم سالار کشور بود که، هیآت رهبری وشخصیت های رهبری کنندۀ این دوحزب سیاسی در یک فضای واقع بینی سیاسی بدان عمل نموده بودند.

 شهید مزاری درین راه جان باخت وجنرال دوستم هم با طی راه های دشوار ومملوازفراز وفرود فراوان، هنوزهم در صحنۀ سیاسی کشور وجود دارد.

ولی راه های مبارزاتی تدوین شده در برنامه های کاری آن احزاب یعنی حزب وحدت اسلامی وجنبش ملی واسلامی افغانستان، با تآثیر پذیری از عوامل چند، آنطوریکه لازم بودم موفق به ادامۀ کار نگردیده وبا اختلالات غیر طبیعی سر دچار گردید.

بزرگترین عامل این شکست اندیشوی درنبود تجارب لازم سیاسی، کمبودآگاهی وخودآگاهی مردم، وبرخورد های آیدآلوژیکی با قضایا از مجاری انترناسیونالیسم های راست وچپ، دست اندازی های مغرضانۀ قدرت های بیرونی منطقه وجهان وتلاش های موفقانۀ حلقات شئونیستی ، با سربازگیری ها از بدنۀ خوداقوام وملیتهای محروم نهفته است که، زمینه های پیدایش گرایشات متعدد انحرافی از قبیل منطقه گرایی، گروه گرایی، قدرت طلبی های بی مورد، وابستگی به اجانب، معامله گری با نیروهای سیاسی برسراقتدار وغیره را فراهم نمود.

در نتیجه طوریکه ما همین حالا شاهد آن هستیم جنبش عدالتخواهی اقوام وملیت های محکوم به گردابی ازپراگندگی ها ی وحشتناک سقوط ، وعظمت طلبان قبایلی یکبار دیگر درتاریخ فرصت بدست آوردند، تا خواست های برتری جویانۀ قبیلوی نژادی خودرا، در دو جبهۀ ظاهراً متفاوت ولی همسو، ازنام های دولت ومخالفین دولت، با بکار گیری از تمامی امکانات دولتی وغیر دولتی، با خاطر جمعی تمام برنامه ریزی و تطبیق نمایند.

در شرایط امروزی شئونیسم وعظمت طلبی قبایل حاکم، درحد اعلای اقتدار وتوانمندی خود قرارداشته واز امکاناتی که، در هیچ مرحلۀ از تاریخ کشوراز آن برخوردارنبوده برخوردار میباشد.

برعکس جنبش عدالت خواهی خلق های محکوم، در بد ترین حالت پراگندگی وبی برنامگی خویش قرار داشته وازنداشتن راهکار واحد ضد شئونیستی وضد عظمت طلبی در جهت رهانیدن مردم ما از درافتادن دوباره در قید اسارت پشتونیسم، باخطر ازدست دادن تمامی  دست آورد های نا چیز سالیان اخیر شدیداً رنج میبرد.

 در چنین یک شرایطی که از یک طرف، مافیای قدرت وحاکمیت شئونیستی با تمامی قوا مصروف جمع وجور کردن خود برای واردآوردن ضربه های فلج کنندۀ نهایی به جنبش عدالت خواهی ملیت های محکوم کشور،با شکل دهی یک اتحاد همه جانبه از تمامی هواداران شئونیسم وفاشیسم قبیلوی مصروف کار است واز جانب دیگرمیخواهد حمایت های همه جانبۀ داخلی وخارجی را در جهت عملی نمودن سیاست پشتونیزه سازی از طروق مختلف برای خود فراهم نماید، از پلان وپروگرام پراگنده سازی حلقات سیاسی عدالتخواه خلق های محکوم وسرباز گیری از بدنۀ از هم پاشیدۀ این جنبش هرگزغافل نیست.

تلاشهای متعدد نیروهای ضد تمامیتخواهی وقبیله سالاری، بگونه های متعدد آن سبوتاژ واز رسیدن به نتایج مطلوب بازداری میگردد.

درین مسآله یعنی مواجه شدن تلاش های حلقات عدالتخواه با مشکل نا همآهنگی وپراگندگی، آنچه که از همه مهمتر وقابل توجه جدی میباشد همانانقش حلقات معامله گر وجاه طلب بر خاسته از متن خود اقوام وملیت های محکوم است که، همانند گذشته ها، با طمع ثروت وقدرت های گذرا، سجدۀ التجا وتسلیم را در پای شئونیست های حاکم بجا آورده ولی غافل از آن اند که، دوستی حکام بیداد گر با ایشان، تا مرحلۀ رسیدن به اهداف پراگنده سازی جنبش یک پارچۀ مقاومت بر علیه حاکمیت های جبار وبیداد گر تک ملیتی است که، در تاریخ ما نمونه های فراوانی از آن داریم، ومردم ما هیچگاهی از یاد نمی برند که، بیدادگران نامدار تاریخ همچون امیر دوست محمد، امیر عبدالرحمان، نادر وغیره به چه ترتیبی از خود اقوام وملیت تحت ستم بر علیه خودآنها استفاده نمودند، وبعداز رسیدن به مرحلۀ دلخواه خود آن کسانی راهم که با ایشان همدست وبر علیه مردم خودقرار گرفته بودند با بهانه های مختلفی، با ذلیل سازی تمام، از سر راه خود بر داشتند.

این موضوع بازهم دارد تکرار میشود، وما می بینیم که یک عده شخصیت های خود فریب با تمامی نیرو وتوان خود تلاش دارند که خودرا به بدنۀ فاشیسم امتحان شده پیوند بزنند. ولی بیاد داشته باشید که شعار فاشیست های معاصر کشورما، همان شعارخاندان نادری است که، در رابطه با امتیاز دهی های هدفمند خود به تنی چند از ازبیکها، هزاره ها وغیره با تمسخر وغرور میگفتند که، (حمامی ره صد مشک آب گنده بکار است) یعنی این ازبیک، تاجیک وهزارۀ که امروز مقام های غیر مردمی چند را در دستگاه دولت از آن خود کرده اند، همان مشک های آب گنده ای اند که، حامی های فاشیست کشور بدان نیازدارند.!!!!!

از همین جاست که ما باید است متوجه واقعییت حرف شهید مزاری شویم، ودریابیم که او چرا برای رهانیدن خلق هزاره ازمذلت جوالیگری وازبیک از نفر خدمتی وتاجیک از چوب شکنی وسنگ شکنی نظام فدرالی را انتخاب ودر راه رسیدن بدان تا آخرین لحظۀ عمر خود مومن ومعقد باقی ماند؟ ودرین راه جان سپرد؟

او بخوبی دریافته بود که مشکل اقوام وملیت های محکوم، مشکل نداشتن چوکی ومقام دراین ویا آن کابینۀ دولت ها نیست. بلکه عدم موجودیت جایگاه مشخص حقوقی وقانونی ایشان در نظام های سیاسی کشور است که، نظام های متمرکز وتک ملیتی به هیچ صورتی نمیتواند جوابگوی این خواست ونیاز انسانی باشد.

روی همین ملحوظ، با دقت ودرایت تمام ضرورت شکل دهی یک نظام غیر متمرکزفدرالی را مطرح ودرین راه تا اخیر مبارزه نمود.

ولی حوادث بعداز شهادت آن بزرگ مردنشان داد که، مردم مابرای درک وپذیرش این آرمان بزرگ راه درازی در پیشرو دارند، وباید است درسهایی چندی را بازهم از مدرسۀ روزگار وبازیهای شوم دستگاه های فاشیستی بیاموزند وامتحان دهند.

زمان به پیش میرود، وتدریس این درسها هم با قساوت تمام همه روزه جریان دارد، وشئونیسم شکست خوردۀ دوران شهید مزاری که، اکنون دوباره مجال احیای خودرا بدست آورده، از ده سال بدینسوبادقت ودرایت تمام، بازهم مصروف باز سازی های مستحکمتر ومطمئن تراهرم های قدرت خود، باسربازگیری ها از بدنۀ خلق های محکوم واستعمال ایشان بر علیه خلق های محکوم است، ولی ما بازهم میبینیم که، طمع چوکی وقدرت یک عده انسانهای غافل از خویشتن را بطرف دام صیادان فاشیسم وشئونیسم که، هیچ آرزویی بجز از تصاحب بی کم وکاست  همه داشته های مادی ومعنوی این کشور، با امحای همه جانبۀ مادی ومعنوی دیگر اقوام وملیت ها ندارند، ناشیانه سوق میدهد، وداشتن القاب بزرگ وبی محتوای وزیر، معیین، دبیر، سفیر، رئیس وغیره خوشحال شان میسازد، وغافل ازآن اند که از وجود ایشان در جهت تحمیق وافتراق خواهران وبردرانی که از نام ایشان به این مقام ها منسوب گردیده اند، استفاده بعمل میآید.

این خود کمال ذلت وخود فراموشی در تاریخ است که، انسانها میتوانند بدان مبتلا شوند.

حرکت های امروزین سیاسی، اگر راه تعین موقف وموقعییت های قانونی ومورد نیاز اجتماعی را هر واحد ملیتی را در نظام سیاسی کشور پیدا نکنند ودر راه تعویض این نظام های بستۀ توتالیتارکه همیشه دریک خدمت فرد حاکم وقبیلۀ متعلق بدان قرار داشته وداردف تعین جهت ننماید، مطمئین باشد که استقراراین نظام تک ملیتی مصائیبی را بدوش خلق های محکوم کشور تحمیل خواهد نمود که در طی دو صد سال حاکمیت های گذشتۀ اسلاف ایشان نمونه های آنرا هیچ کس ندیده بود..

که نمونۀ سادۀ آن همین تحمیل داو طلبانۀ هویت افغان برای همه در تذکرۀ تابعییت واز بین بردن هویت های مستقل قومی مردم غیر پشتون است که، از ده ها سال بدینسو تلاش در جهت تحمیل آن جریان داشت واکنون بی هیچ درد سری در حال انجام یافتن است.

البته پلانهای بی پرده وبازحلقات شئونیستی که با گذشت هر روز عریان تر میگردد، ومرحلۀ کاملتر تطبیق آنها منتظر رسیدن سال 2014 والحاق دوبارۀ طالبان بی نیکتایی با طالبان نیکتایی پوش باقی خواهد ماند که، اگر آن مرحله با این اوضاع پراگنده وبی بر نامۀ حلقات سیاسی مرتبط با اقوام وملیت های محکوم وآمادگی های همه روزۀ جریانات فاشیستی فرا رسد، مسلماً آن پلان ها بصورت تمام تطبیق وفجایعی را که در گذشته های حاکمیت طالبان ودیگر حلقات فاشیستی بالای مردم ما اعمال گردیده بود از خاطره ها فراموش وچنان فجایعی را جاری خواهد ساخت که تا قرنها جراحت های آن التیام نخواهد یافت.

انسانهای متعهد در خواب خویش هم بیدار اند وبا رویای رهایی وعدالت بخواب میروند ولی انسانهای معامله گر وطماع در بیداری های خویشتن هم از خواب بیدار نمیشوند زیرا همیشه با خیال پلو های قدرت وامتیازات کاذب زندگی مینمایند. امید وارم که درین مرحلۀ تاریخ این خواب افیونی فراگیر نشود وصدایی که از نام خلق های محکوم  وبا الهام از درسهای شهید مزاری، از طرف جبهۀ ملی افغانستان با هدف نیل به غیر متمرکز سازی حاکمیت سیاسی کشور وانتخابی گردیدن ارگانهای محلی قدرت دولتی بلند گردیده است، از طرف گردانندگان جبهه ودیگر حلقات سیاسی نیمه تمام رها نگردد وقربانی سازشهای مقطعی دیگر در ین دوران نگردد.

فاشیست های هر آن حرکتی را تمامیت خواهی ایشان را با خطر مواجه نماید تجزیه طلبی میخوانند ولی ما میگوییم که، عامل اساسی تجزیه دایما بی عدالتی و استبدا است وآنانیکه حق میخواهند عاشقان وحدت وهمبستگی اند. همبستگی که مبنای آن حق وعدالت باشد نه چیز دیگر.

 

آنچه را که من درین محفل میخواهم مورد بحث وگفتگو قرار دهم مرتبط است با همین وضع کنونی فضای سیاسی کشوروموقعییت نمایندگان اقوام وملیتهای محکوم درین فضا.

ما علناً می بینیم که حلقات شئونیستی کشور در جستجوی چه اهدفی اند، وآنچه را که ما با معیار های عدالتخواهی دنبال مینماییم، عظمت طلبان فقط یک معیاربرای آن ها قایل اند که آنهم عبارت است از تصاحب انحصاری وبی کم وکاست حاکمیت ! وتمرکزاین حاکمیت در دست گروه های معینی از قدرت طلبان که از نام پشتونها!

اما شهید مزاری در همان نخستین مراحل کار وزارمبارزاتی خویش، ماهیت شئونیسم را در تمامی ابعاد مادی ومعنوی آن درک، وخصویات انحصار طلبانه وتمامیت خواهانۀ آنرابدرستی ودقت تشخیص داد، ودریافت که تمرکز وانحصار قدرت سیاسی از خصوصیات بلا منازع حاکمیت های شئونیستی در کلیه اشکال وجلوه های آن میباشد، که تمرکز قدرت در کلیه اشکال آن، بجزازدیکتاتوری وحاکمیت بلا منازع همان گروه حاکم، نتیجۀ دیگری را ببار نمیآورد.

بناءً اوفدرالیسم یک نظام غیر متمرکز، وسهم گیری متساوی الحقوق تمامی اقوام وملیت های ساکن این سرزمین را، با رعایت تمامی حقوق انسانی ایشان، در برابر هم یگانه راه حل عادلانه ودموکراتیک نابرابری ملی وراه برون رفت از بحران که عمدتاً ماهیت استیلاگرانۀ قبیلوی ازجانب حاکمیت طلبان قبایلی وعدم پذیرش آن از جانب دیگر اقوام وملیت ها را دارا میباشد، پیشنهاد ودرین راستا تا آخرین دم حیات پا برجا واستوار مبارزه نمود.

اما نسل های بعدی سیاستمداران بر خاسته از بدنۀ اقوام وملیت های محکوم، در چندین مرحلۀ تحول در کشور، هر گز نتوانستند پاسدار آن طرح عمیقاً علمی ودموکراتیک شهید مزاری باقی بمانند.

تا جایی که تاریخ شاهد است، دراین دور حیات سیاسی کشور، جای مبارزات نظام سازی وتعدیل نظام های امتحان شده متمرکز ومطلق العنان را، با نظام های غیر متمرکز ومنطبق با واقعییت کثیر الملیة بودن کشور، تلاشهای تقسیم قدرت در چوکات همان نظام های متمرکز فرا گرفت، واندیشۀ فدرالیسم با ماهیت توزیع وتقسیم قدرت بین اقوام وملیت های مختلف ، جای خودرا به کشمکش های تصاحب چوکی ومقام در این ویاآن کابینه تحویل داد که، ثمرۀ آن به بار نشستن دوبارۀ خواست واهداف عظمت طلبان قبایلی است که، در تاریخ کشور دایما منافع عموم مردم را قربانی منافع قوم وقبیلۀ خود نموده اند.

آنچه که درین مرحله، از همه مهمتر وقابل دقت میباشد این است که، شئونیسم تلاش دارد مبارزات عدالتخواهی ملی را به جنگ های فرقوی ومذهبی، وراه اتحاد های بزرگ وسازنده ازطریق تحریک مناقشات گذشته وبهم اندازی اقوام وملیت های محکوم در برابر همدیگرمسدود نماید.

 

دست اندازی های قدرتمندانۀ عوامل شئونیستی وحاکمیت تک ملیتی، در توآمیت با استخبارات های کشور های بزرگ منطقه وجهان، در نبود یک ستاد مبارزاتی آبدیده ومنضبط در بین خلق های محکوم بزرگترین نقیصۀ مبارزات رهایی بخش مردم ماست وشورای همبستگی با جبهۀ ملی که یک نهاد غیر حزبی وغیر وابسته به احزاب وجریانات سیاسی میباشد، شکل گیری اتحاد آگاهانه وعمیق تمای نیروها وحلقات سیاسی مورد در متن اقوام وملیت محکوم کشور یک ضرورت حیاتی ارزیابی نموده وخواهان مبارزۀ جدی درین راستاست وامید وارم که مدافعان حق وعدالت بتوانند به آرزو های انسانی خویش دست یابند.

سالها از پی هم میگذرند، ونسلهای انسانی در یک زنجیرۀ ناگسستنی زمان، همچون مسافران یک قافلۀ نا پیدا کرانه همچنان در آمد رفت اند. درد ها رنج ها ونامرادی های هر نسلی به شکلی از اشکال وارد زندگی نسلهای بعدی میگردد

آنچه که انسانهارا عظمت پایدار وکار نامه های ایشان را ماندگار میسازد، نحوه های عملی دید وشناخت ایشان از حقایق است.

شهید مزاری هم یکی از آنجمله مردان عرصۀ سیاست در افغانستان است که با الهام از واقعییت کثیرالملیة بودن جامعۀ افغانستان، ورجوع به حل اساسی نابرابری ملی درین کشور، اصل تمرکز زدایی وایجاد نظام فدرالی را مورد توجه علمی وعملی قرارداده وطرح های مشخصی را درین رابطه پیشکش مردم وسیاستمداران کشور نمود.

که با وجود کمی وکاستی های مبارزاتی پیروانش این افتخار تا ابد نصیب او باقی خواهد ماند که، راه دموکراسی وهمزیستی انسانی همه را باهم با صراحت مطرح ودرین راه مبارزه نمود.

یادش گرامی، روحش شاد، وراهش اندر تدوام باد

 

 

پلان سخنرانی:

- مقدمه

- شهید وشهادت، هدف از تجلیل چنین روز ها

- اشارات مختصری به چگونگی اوضاع گذشته وحال

- توضیح مختصر خطرات استیلای دوبارۀ فاشیسم وطالبانیسم

- ضرورت اتحاد تمامی اقوام وملیت های محکوم

- جلو گیری از تبدیل شدن مبارزات عدالت خواهی بجنگ های قومی مذهبی

- رجوع به برنامه های مبارزاتی غیر متمرکز سازی حاکمیت دولتی وایجاد یک دولت فدرال







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

انجنیر انوری05.04.2013 - 00:37

  بسیار عالی و زیبا. حالا وظیفه همه تاجکهاُ ازبکهاُ هزاره هاُ ایماقهاُ نورسنتانی هاً ترکمنها وووو است تا با درک رسالت شان در مقابل این تشنه گان قدرت و خون خوران باید یک دست و متحد عمل نمایند و سد راه پلانهای ملا کرزی خیل ها ملا فاروق وردک ها و ملا احدی ها ملا خلیل زاد ها شوند. نباید بعد از این فریب تیم فاشیتسی ملا کرزی شویم و نباید آزموده شده را دوباره بیازماپیم. خاین خای است. حال وظیفه همه ملیت های محکوم است تا صادقانه در برابر پلانهای ظلم این طبقه فاشیستی مبارزه کنیم. سال ۲۰۱۴ نزدیک است از همین حالا باید به جوانان و نسل های خویش روحیه دهیم تا در مقابل دسایس ملا کرزی ها و تیمش بیدار باشند و از سرزمین و کاشانه خویش دفاع نمایند. هیچ حق کسی به رضایت داده نمیشود حق گرفته میشود. پشتونها در صدد سلطه دوباره حاکمیت پشتون هستند. نخبه گان تاجکُ هزاره ازبک برخیزید و در مقابل نسل های بعدی خویش جفا نکنید

سرور درویش25.03.2013 - 03:29

  تشکر از توریقل صاحب بزرگوار: مفالات تانرا بعد از نشر "با حقایق پنهان در تاریخ افغانستان آشنا شوید" تعقیب می نمایم و از طی دل مطالعه می نمایم برایم خیلی ناب تازه و رهگشا می باشد.نوشته های تان پر برکت باد.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



توردیقل میمنگی