تو نیستی

١٥ حمل (فروردین) ١٣٩٢

شب بی تو مثل مرگ در آغوش بسترم
پیچیده عطرِ تندِ تنت روی چادرم

افتاده نعش شوم غریبی کنار من
پاشیده یادهای تو از پای تا سرم

من غرق درد، پنجره ها غرق در سکوت
در بند یک غم ایم من و اشک یاورم

پرواز در هوای تو دنیای دیگریست
تو نیستی و هیچ ندانی که پَرپَرم

پرواز تا شوم همه بال و پرم تکید
از اوج اعتبار، زمین خورد باورم






به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

بکتاش17.07.2013 - 21:20

 آقای کامبیز، منظور شما چه است؟ شما از کجا میدانید که دیگر فرشته وجود ندارد؟

کامبیز16.07.2013 - 18:28

 فرشته با روح ملکوتی که داشت به آسمان خدا پرواز کرد دیگر فرشته ی وجود ندارد تنها خاطرات وی را باخودداریم، کاش زنده بود این پرستوی سبک بال .نبودش را خیلی احساس می کنم، روزها و شبها درچت بودیم، آدم بردوبار وبا حوصله و با ارزش بود جایگاه اش در دل مان هنوزهم باقیست

سمیر شایق04.05.2013 - 10:38

  فرشبه باران در جوانیت در عشق و علاقه در ادب و ادبیات رو آوردی آرزوی موفقیت بیشترت را داریم قلمت پر رنگ باد...

احمد کامبیزقربانی07.04.2013 - 05:39

  فرشته از استعداد خاص برخوردار است من اکثر با اشعار زیبا این دوشیزه ی شاعر و توانا بر خورده ام که همه شان زیبا بوده اند و من آینده این شاعره را درخشان پیش بینی می کنم
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



فرشته باران