زندگی و سرگذشت کاملآ متفاوت دو شاهدخت

٢٠ حمل (فروردین) ١٣٩٢

 

آموخته ام نصیحت از مام وطن

از مادر آتشین دل میهن من

چون شیر بزی به جنگل سبز حیات

"شیران جهان نه گور دارد نه کفن"

چند روز قبل زمانیکه برای اولین مراتبه تصویر دختر امیر حبیب الله کلکانی "خادم دین رسول الله" را که سه سال قبل در بلخ یکی از ژورنالیستان وطن پرست باوی  مصاحبۀ انجام داده است ازیک طریقی دریافت نمودم ،شنیدن این افسانه های استخوانسوزودیدن وضع فرزند یک امیر سربدار مهین یقینآ برای هر انسان غیر قابل  تصور است. گرچه این مادردیگر در قید حیات نیستند ، اما صحبت وحکایه جانسوز این دخت "عیار خراسان" که سرگذشت خود ومادرش "بی بی سنگری" آنقدر غم آلود وعمیق است  که درد ورنجش هنوز قلب هرانسان پاک را جریحه دار می سازد ، ولکه ننگینی است بردامان سیاه دلان تاریخ وانسانیت. این مصاحبه باز گوکننده جنایت ناگفته های سنگدلان تاریخ وآدمکشان قرن را که در قبال مردمان اصیل این سرزمین به روش فاشیستی انجام داده اند ... به نمایش می گذارد.

حالا سوال اساسی اینست: مردم از این کوردلان وجعلکاران تاریخ که اکثرشان در اینجا وآنجا هنوزهم نشخوارمیکنند ومدعی برآنند که "گویا امیر حبیب الله کلکانی توسط انگلیسها به قدرت رسید است " پرسیده شود ؛ آیا خانواده ویا فرزند یک امیری که گویا آنهم جاسوس بیگانه ها بوده باشد ، چطور امکان دارد که در طول قریب به یک قرن  دربی سرنوشتی ودربدری  به حالت فلاکتبار وعدم دسترسی به هیچ چیز ودر سرزمینش در حالت تبعید  زندگی نمائید؟ اما مهین عزیزرا ترک نکردند. و ما بر خلاف  تصورزمامداران سنگین دل  و امیران  خیره چشم قبیله پرست کشور، به بانگ  رسا  این رااعلان میکنیم:- اگرکه  حق زندگی عادی را  از "بی بی  سنگری"  و دخت "امیر سربدار  خراسان"  سلب نموده اید، وایشان را به شکل اجباری از این ولایت به آن ولایت ازیک منطقه به منطقه دیگر مجبور به کوچ اجباری کرده اید ، ولی بایستی بدانید که این فرزندان تاکستانهای وطن هرگز حاضر به ترک ده و دیارویران ولی مستعد به تکامل خویش نخواهند شد ، ولوباردیگرتیرباران ومحکوم به مرگ شوند ، بگذار که فاشیزم قبیله ها ، حق گوروگورستان وبخاک سپاری را از فرزندان تاکستانها این آب واکثریت محروم جامعه سلب نماید.

"ولی تاریخ حوصله فراوان وضربه قاطع دارد"

اما برعکس فرزندان وخانواده های امیران وغازیان دیگر دربارازجمله دخت "امیر امان الله"  بعد از خلع قدرت یکجا با خانواده خویش روانه دولت های خارجی می شوند  وازتمام نعمات مادی ومعنوی اینجا و آنجا مستفید  می گردند . جالبتر اینکه فرزندان واقارب این شاهان بعد از گذشت چندین دهه حالا با آرامش کامل ادعای ملکیت ده ها وصد ها جریب زمین پدری خویشرا  که درحقیقت همان ملکیت عامه مردم ، یا اینکه ملکیت باشندگان بومی این مناطق که به شکل ظالمانه وبه دور از دید مردم اشغال گردیده است شده اند .

هموطن عزیز ، این چه سرزمینیست که حاصل موجودیت اش در سه قرن اخیرجزفلاکت بدبختی و توهین به کرامت انسانی چیزی دیگری به مشاهده نمی رسد؟ وبلاخره  این چه قضاوت غیر عادلانه ایست که این شاه وشاهانی دیگری که متباقی عمرشان را بیرون از کشور یکجا با فرزندانشان درفضای آرام وبه دورازگزند تمام حوادث  زندگی شان را سپری مینمایندد و بعدأ بعد از برگشت دراین سرزمین صاحب القاب افتخاری  میشوند؟

 اما امیر دیگری که فرزند تاکستانهاست و درتارپودوجود ش جزمردانگی وغرور آفرینی که برخاسته از قلب مردمش چیزدیگری نیست. اما باهزاران درد ودریغ که خود ویارانش را تیر باران مینمایند وتاهنوزکه قریب به یک قرن میگذرد فاشیزم قبیلوی حق دومتر خاک وزمین را برای  به خاک سپرده شدن شان را از مردم سلب نموده اند و خواست برحق میلیون ها انسان این سرزمین را نادیده گرفته اند. فقط جرمش اصیل بودن هویت ووابستگی اش با تباردیگریست وبس .

  زمانیکه هر انسان به صورت دقیق متوجه به سروصورت این دوچهره می شود، وضعیت باز گو کنندۀ حقایق است. همانکه گفته اند "حال ببین و احوال بپرس". یک شاهدخت وجودش سراپأ  از رنج عذاب زندگی و آشفتگی حکایت میکند ودرسرنوشت بی سرنوشتی ها درعاجزیت ومعصوم بودنش فرور رفته است ، وبالباس وپوشاک سنتی خیلی ها عادی باامکانات نهایت ناچیز به نظر می رسد.

 اما برعکس شاهدخت دیگری که بالباس های قشنگ زمان مزین و سروصورت اش از دنیای دیگری و آنهم وجودش پر از طراوت وهنوز دیدگاه اش آب وهوای امید  جمع کردن ثروت رادر سرمی پروراند.

هموطنان عزیز، بیایید صادقانه از خود بپرسیم در سرزمینی که من وشما به آن متعلق هستیم و با این روش دوگانه وظالمانه که هرگزهمخوانی به هیچ یک قوانین انسانی تطابقت نداشته است آیا کلمۀ "ملت" دیگر ارزش ومفهومی دارد؟

کسانیکه هنوز منتظر برآنند که گویا تاریخ قضاوت می کند وهمه چیز به گذشته ارتباط میگیرد ومن وتو را مصروف کلمات برظاهر نهایت زیبای چون «برادری و اسلامی» ودر باطن روش دشمنانه وسیاه دلانه خویش را تعقیب می نمایند سخت در اشتباه اند.

با عرض حرمت وارادت

دکتر صفوی

5 اپریل 2013







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

کیان خراسانی تاجیک24.02.2023 - 16:14

 درود خدمت همه خراسانمان و هم تباران عزیزم،
با نگهداشتن حرمت به دوست عزیز ما که این مطلب را نویشته است، فقط این را میخواهم بگویم که از خانواده امیر صاحب حبیب الله خادم دین رسول الله، از خانوم بزرگش هیچ کس حیات نیست و نبوده.
زمانی که نادر غدار با مگر و فریب جناب امیر صاحب ره در ارگ میطلبد و زندانی می‌کند،فامیل اش هم در زندان پل چرخی مبحوس می‌شود و در آنجا همه را به شهادت میرسانند.
از فامیل امیر صاحب یک خانوم خورد اش که اوغان بود و دو خواهرش که شوهر هم داشتن زنده میماند. خواهران امیر صاحب که شوهر تاجیک داشت، شوهران شان را به حکم نادر غدار می‌کشند و به قومندان اوغان خود یکی را در بلخ در ولسوالی گور تیپه روان می‌کند و دیگر را قندهار تبعید می‌کند.حتی حالا هم از خانوم اوغان اش کدام معلومات در کار نیست.
آن گزارش گر که این عکس را منتشر کرده یا خودش دچار اشتباه شده و یا هم این خانوم خواسته که استفاده جوئی کند، چندی قبل در توییتر هم کسی پیدا شده بود و کوشش کرد که از مردم به نام امیر صاحب عیار باجگیری کند که موفقانه مانع اش شدیم.
خدا کند که آزرده نشده باشید محترم، جد من یکی از همراهان امیر صاحب بود که تا پایه دار تنها رهای شان نکرد.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



داکترعطا صفوی