من فرزندِ انقلابــــــم!

٢٧ حمل (فروردین) ١٣٩٢

امروز کاروارن عمرم از تونل های پرخم و پیچ بیست و ساله گی می گذرد و من رفته رفته در مسیرِ یک انسانِ رنج دیده در دامن سرزمینم بزرگ میشوم و هر روز در اندیشۀ من یک کتابِ از سیاست درج میشود تنها برای همین است که باید هر مادرِ این سرزمین فرزندِ سیاست مدارِ بدنیا بیاورد.

عجایِب کهنه اندیشی های امروز درین جامعۀ شکل گرفته است زمانیکه ابعاد های سیاسی یک نظام را میخواهی مورد بحث فکری قرار دهی جاسوس می نامند و یا هویتت را با زبانت واژه های نامانوس میخوانند.
اما با این کار نمیشود ثابت کرد که جنایتی صورت نگرفته است و تاریخ هم دیدگاه مثبت در باره ایشان دارد ما موارد سی سال قبل تا امروز را میتوانیم مورد ارزیابی فکری خویش قرار بدهیم و این طلسم تهاجم را با تابو های سفله مزاج درهم و برهم کنیم .

چون قلزمِ که در آن گوهر اندیشه ها مسکن گزین است بی آلایش تر از نوشته های تاریخ امروزی میباشد زمانیکه که ما میدانیم  در میان همین زد و بند های سیاسی بزرگ شده ایم دیگر چی نیاز است تا با عینک دیگران تاریخ خوانی نماییم؟

امروز از هر جهت ما و من با فرهنگِ مانِ ، با دست آورد های تاریخی ، و امتیازات قهرمان بودن مان مورد تهاجم قرار گرفته ایم . بحران اِمروز به پای ما ختم میشود در افغانستان، عامل به بن بست کشیدن افغانستان ما مطرح میشویم ، ما آثار های تاریخی افغانستان را بخاطر ضربه زدن به اقتصاد افغانستان از بین بردیم، قاتل بیست و سه هزار شهید هرات در یک روز ما هستیم، و غیره موارد که امروز همه شان تنها از لحاظ قومیت گرایی های امروزی بنام ماومن خاتمه می یابد.

موقعیکه تاریخ بیرون از مرز افغانستان را میخوانیم داکتر نجیب الله را یک خادیست بزرگ و خادِ خایین برای منافع خواهی روسیه در افغانستان مینویسد ولی در افغانستان او را لقبِ شهید و شهادت داده اند
زمانیکه آقای حکمتیار برای از بین بردن بقایای داکتر نجیب الله  تا آخرین ثانیه ها کابل را مورد هدف موشک های دور بردش قرار داده بود و هزاران انسان بی گناه را از بین برد امروز او را مجاهد و غازی می دانند .اما وقتیکه سوالِ را میخواهی درین مورد داشته باشید که همین نجیب الله که امروز شهیدش میدانید توسط همین آقای حکمیار مجاهد و غازی سرکوب شده و از بین رفت پس این لقبِ شهادت چرا؟ و اگر آن شهید است پس این لقبِ غازی و مجاهد برای آقای حکمتیار و تیم هم رزمانش چرا داده میشود ؟ من درین مورد تا هنوز واژگون مانده ام که این کانونِ ایدیولوژیکی در کجا موقعیت دارد که چنین فتواء ها را صادر می کنند. چون نه غازی و مجاهد معلوم است نه  و شهید و مردار همۀ آنها هم غازی هستند ، هم مجاهد، و در آخیر هم شهید میشوند در حالیکه سجده و سر خم کردن نزد یک بی دین کفر محض است در اسلام.

فاسِد ترین انسان ازهر لحاظ در افغانستان آقای شهنواز تنی است که عامل به وقوع پیوستنِ حادثه هرات و شهادت بیست و سه هزار انسان بی گناه در آن ولایت شد.  اما امروز در هسته مرکزی دولت آقای کرزی قرار دارد و نظریاتش مورد روند کاری ریس جمهور و ارگ نشینان امروز قرار گرفته است .

اگر فراتر ازین بیاندیشیم  و  از آنسوی صد سال بدین سو تا بحال سیرِ عادلانه داشته باشیم تمامی درد و رنجِ این ملت از همان نقطه معامله ها سر چشمه می گیرد  و در حقیقت جبرانِ همان معامله های است که بزرگان هشتاد سال پیش انجام داده بودند و امروز همان معامله بنام خط دیورند هنوز ازین ملت راحت و آسایش را روز در روز می گیرد و این ملتِ معامله شده را در سوگِ عزیزانشان می نشاند.

تمامی منافع کشور های همسایه از طریق ایشان بر آورده شد ، عرب ها را مهمان نوازی کردند ، چیچینی ها را در مهمان خانه های زیبای شان شب روز مهمانی دادند، پاکستان ها در همان زمان هم از پاکستان بودن و هم از افغانستان قراریکه امروز هستند درین کشورِ که جز درد دیگر چیزی را برای پروردن ندارد وارد نمودند و ما که نه معامله گربودیم و نه هم بسته گی فطری با ایشان در مورد تفکرات شان داشتیم به القاب های نادرست یاد می شدیم گاهی (اشرار های سمت شمال) و گاهی هم (شرو فساد) و هروز حکم تکفیر ما صادر میشد و جهاد علیه کسانهای که در دفاع ازین سرزمین حضور داشتند رواء پنداشته میشد و تمامِ راه های اکمالاتی ما مسدود شده بود و تنها یادم است که از گیاه های هرزه هم روزی صِرف کردیم تا زنده بمانیم.
تا اینکه قهرمان ملی شهید اینجنر احمدشاه مسعود(رح) را به واسطه عرب های مفت خورآن دوره  از ما گرفتند و اسامه بن لادن یکبار دیگر دستش را در خون ملت درد دیده ما غنود.

و آرمانش با برادرانش بر آورده شد و همین سلسله دوام کرد تا ورد آقای حامد کرزی برای اولین بار با چرخبال های امریکایی  در میدان هوایی قندهار و زمزمه بیرون رفت از بحران در افغانستان توسط دول نوازان این مداری به نواختن آغاز نمود تا اینکه دوره انتقالی قدرت فرارسید و رهبر بزرگوار ،مرد نستوه، مجاهد فرهیخته، مدبیر وقت، عالم فقید ، دانشمند فرامزی و ریس جمهور جمهوری اسلامی افغانستان  شهید پروفیسور برهان الدین ربانی با لب خندان ،جبین گشاده، و احترام همه جانبه مردم افغانستان قدرت را برای شاه شجاع دوم تسلیم نمود.
ناگفته نباید گذاشت استاد شهید پروفیسور برهان الدین ربانی اولین ریس جمهور بود که قدرت را با لب های خندان و جبین گشاده با یک جهان مسالمت آمیزی تسلیم نمود و جایگاه عالم بودن و صلاح جو بودنش را در بلند ترین رواق تاریخ ثبت نمود و مانند دیگران برای بدست آوردن کرسی ریاست جمهوری از ماهی پر و سروبی موشک باران نکرد کشورش را در حالیکه جبهۀ مقاومت توانایی هر نوع آشوب خلق کردن را در آن زمان داشتند.
و بلاخره در حقِ این انسانیت و این روش انسانی رهبر شهید پروفیسور برهان الدین ربانی آقای حامد کرزی با برادران ناراضی اش وی را هم از ما گرفتند و به شهادتش رسانیدند. امروز نه احمد شاه مسعود در قید حیات است و نه هم رهبر شهید نمی دانم این خفاشان شب گرد باز جنایت های دوزاده ساله شان را به پای کی ها ختم می کنند؟

برای همین من واضح بیان میدارم که روزی پرده از چهره این معامله گران بلند خواهد شد و این ملت هم قاتل هزاران شهیدش را مدعی خواهد بود چون ما درمیان زد و بند های سیاسی بزرگ شده ایم ما را میخوانند نه تاریخ را.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



سید عبدالله شهاب