شعر مادر

٢٢ ثور (اردیبهشت) ١٣٩٢

نشستم تا نویـــسم شعر مادر

کنم طرح غزل یا مثنوی سر

قلم گفتــــــا قسم بر کردگارم

توان وصف مادر را ندارم

که مادر سایهء از ذوالجلال است

زبانم در بیانش گنگ و لال است

درو دیوار منزل با زبان شد

به توصیفش زمین و آسمان شد

ز نقش فرش و از دیوار خانه

صدا می امد هردم عاشقانه

صدای کار بی همتای مادر

صدای کفش های پای مادر

صدای ناز هایش در شبانه

به فرزند عزیزش جاودانه

صدای گریه و عذر و نیازش

به درگــــاه خدای بی نیازش

به فرزندان خود با چشم گریان

دعا میکرد بر درگاه سبحان

صدای مژه هایش را شنیدم

محبت را ز لبهایش شمیدم

به هر سو دیده ام افتاد دیدم

ز مــــهر مادرم ارشاد دیدم

جهان تصویر مادر شد به چشمم

تجلی گاه داور شد به چشمم

یقینم شد که پس از کردگارم

بود مـــــادر خدای روزگارم







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

عدالت انوری راد26.02.2020 - 12:20

  در دبستان ادب آموزگارم مادر است بعد رب العالمین پروردگارم مادر است

مرسلین23.12.2018 - 15:59

  بسیارمقبول

يسرا08.04.2018 - 18:22

  اين شعر را براى مادرم فرستادم. پر معنى تر از اين مگر وجود دارد؟
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



نذیر ظفر