مدعیان اصلاح نظام به مرام مردم خیانت نمودند

٢٢ عقرب (آبان) ١٣٩٢

چهار سال گدشت ، تقریب آن مهلت به سرآمده و دادرس تاريخ، از راه نيامده، به تلخی می پرسد که آيا ما از لحظه به لحظه اين سال های خسته کن استفاده کرده و به ساختن آن نهاد آرزوئی نائل شده ايم؟. همان نهادی که صرفاً درسکوت و بی حرکتی به تماشای انتخابات  ننشيند، بلکه بتواند گلوی بلند آواز ملت جوانی باشد که  چهارسال  پيشتر سخنگوی قابل اعتمادی نداشت و، در بی جرأتی و سازشکاری رهبر قلابی، تن به پذیرش حریف شکست خورده  داد؟

باور کنيد که ، هيچ مهلتی را همچون اين چهار سال گذشته «هدر رفته» نديده ام . می شد از تجارب گذشته« ما که صد سالي در كشاكش و دشمني با قوم برگزیده استعمار ، طيف گيج كننده ای از مكتب ها و گرا یشهای«دینی – غیردینی»  و زير آسمان بلند کشورمان اسير تير و شلاق و قپان و شکنجه  اراذل و اوباش  رنگارنگ ايدئولوژی زده طالب بودیم » استفاده کرد . بابت اين اتلاف وقت کاهلانه هيچگاه نباید عاملینش را بخشید وغمزده نبود.

هرچه به  ختم سال کنونی و انتخابات نزديک می شويم بيشتر از خود می پرسم که چرا نشد؟ چه کس مقصر بود؟ چه کاری می توانستيم بکنيم که نکرديم؟ و سرچشمهء اين زهرآبهء بی تصميمی و به تماشا نشستن وضع موجود در کجا است؟ چهار سال مهلت کمی نيست پس لابُد یا مردم  حافظه تاریخی ندارند یا این رهبران چه مُکَلا وچه مُعَمّم وچه کاکُلیِ با لبخندهای عاقل اندر سفيه خود دروغ گویان و معامله گرانی بیش نیستند؟.

 باری ، هر يک از ما  خود را به تنهائی رهبر دانستيم و خواستيم تا نهاد جايگزين بر حول محور «ما» ساخته شود، و چون ديگران از اين «فردمحوری» تن زدند آنان را به شکستن امکانات و خيانت به «مأموريت» متهم کرديم؛ و يا بر اختلافات کهنه ای که هرگز در فضای بلبشو کنونی کشور قابل حل و فصل نبودند پرداختيم و پای فشرديم، و تن به اتحاد بر اساس اصول و باورهای مشترک نداديم. اگر جهاد خواه مکتبی بوديم از دیگر اندیش  گريختيم، اگر قوم پرست بودیم کوشيديم تا طرفداران قوم دیگر را تحقير کنيم،« اما پشتون ها در قامت حزب«افغان ملت» دراین بزنگاه تاریخی ازآغاز، تسخیر پوست های کلیدی دولت،احیای  سنت های قبیله ای پوسیده  مثل «لوی جرگه»، تجزيه کشور همسایه «پاکستان»به امید حمایت آمریکا ، حذف گوناگونی فرهنگی و زبانی و مذهبی و قومی ساکنان  کشور پیشه کردند و همه ناروایی های زیانمند را فقط در زير سقف «افغانستان تک قومی متمرکز» انجام دادند، حق طلبان تبعيض زده را به تجزيه طلبی ،نقض حقوق بشر و جنگ سالاری متهم ساختند... اما ملاعمر تروریست و نماد جهل را در آغوش پرورش وحمایت برادرخواندگی سزاوار مصالحه یافتند.

   و ما هر يک بصورتی بر طبل تفرقه و خودمداری ملال انگيز و تن زدن از خرد سياسی کوبيديم؛ چندانکه چون مهلت این چند ساله به سرآمد، ما از هميشه پريشان تر و متفرق ترهستیم ، با اردوگاه های از همه جدا و پرچم های مندرس بازمانده از نبردهای نيم قرنی پيش.

اما ،حريف محیل و کارکشته، دست ما را خوب خوانده بود؛ از همان آغاز؛ و حتی بسا پيش از آن.

مگر کرزی  تکرار به تکرار به یاران «غار- حمام  و گلخانه به رمز – راز و اشاره» از آغاز دوران حکومت خويش ، و در تحليل آنچه در شکست جوامع استبدادی گذشته رخ داده بود، اظهار نکرده  بود که «هر حکومت را آلترناتيو اش می شکند و برنامهء ما جلوگيری از پيدايش آلترناتيوی در برابر حکومت ايدئولوژيک  قومی ما است»؟

مگر دستگاه امنيتی و اطلاعاتی همين رژيم نبود که در هر گوشه ای نفوذ کرد،هدايت کار اتحاد اپوزيسيون را خود بر عهده گرفت، سرانشان را در درگيری های لفظی و فکری خرده پا گرفتار کرد و کوشيد تا در مهلت چهارو پنج ساله ای که دارند چيزی در خور آينده نسازند؟

آری، او بود که مردگان صد ساله مان را زنده کرد و دعواهايشان را به اختلافات امروز ما مبدل ساخت.

او بود که روند اتحاد و ائتلاف و شورا سازی را خود اداره کرد، هر کجا که توانست دل ها را از هم دور ساخت، قرارها را به تأخير کشاند، همدلی ها را از درون تهی کرد، و همهء ما را از هم ترساند.

هم او بود که از يکسو، فريبکارانه و ترساننده، از لشگر سی هزار نفری سیاهی ،جعل و انتحاری طالب دم زد و از ديگر سو، از زبان خودمان به يکديگر تهمت و افترا بست آنگونه که ما هر يک ديگری را وابسته و جاسوس ديديم و در پس هر سخن و قدمی توطئه ای را عليه کشورو خودمان مان يافتيم و  زرع نکرده، به افشايش قيام کرديم.

و اينگونه است که اکنون، در پايان آن مهلت برای تجمع  در زير پرچمی واحد، و کوشش برای برپا داشتن يک آلترناتيو قابل اعتماد، در جغرافيای گستردهء اپوزيسيون تنها چادرهای ژنده و پاره پورهء گروه هائی سياسی به چشم می خورند که«برخلاف شعارهای قبلی تغییرساختاری نطام» ترجيح داده اند که در پوست «معاونیت» و در زیر سایه لطف و حمایت حکومت  قوم برگزیده استعمار بمانند  که مبادا  گرگان سیاه از راه برسند!!.

 

باری، در اين ميان، «داستان شکست آلترناتيوسازی ِ پيش از فرا رسيدن موعد انتخابات» می تواند برای نسل جوان تر درس های مهمی را با خود داشته باشد و باید بدانند. مدعیان اصلاح نظام به مرام مردم خیانت نموده ،  در پیشگاه مردم پاسخی درخور ندادند و در آزمايش تاريخ ناکام شدند . اما جنگ مردم با تمامیت خواهی ،استبداد،فساد و...ادامه دارد. ناکامی در یک مرحله  تنها راه و رسم مبارزه نيست. جنگاوران می دانند که هر جنگ شامل نبردهای بسيار است و شکست در يک نبرد ربطی به پيروزی در کل جنگ ندارد. اما خيلی ها بايد خود را برای بازنشسته شدن در فردای انتخابات آماده کنند؛ چرا که با اين انتخابات «تاريخ مصرف» آنها و عملکرد مضحک شان نيز به سر خواهد آمد.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



وحید غیاثپور کاظمی