طرح دید گاه ها (منشور فکری وسیاسی) مجمع دانشمندان و متخصصین افغانستان

٤ قوس (آذر) ١٣٩٢

مقدمه:

درین شبستان قحط باور ها، وشرایط فوق العاده دشواری که سرزمین افغانستان همچون کشتی شکسته وبی لنگری دربحرحوادث نامیمون روزگارشناور، وباگرفتاربودن دربرزخی ازته مانده های شوم تمامی قرون واعصار، ودسایس سازمان یافته از جانب هیولای استعمار نوین بین المللی، درهمکاری های تنگاتنگ بامافیای حاکمیت طلبان چپاولگر ازداخل، به میدانگاه بازی های شوم تمامی اهریمنان عالم مبدل گردیده است، عده ای ازجستجو گران آگاه ومتعهد جامعۀ ما، در همسویی با مجموع پویندگان راه نجات واقعی این کشتی، ازداخل وخارج کشور، باهم جمع و بساط تجربه وتلاش جدیدی را، تحت نام پر ابهت مجمع دانشمندان ومتخصصین افغانستان پی افگنده اند، تا باشد با استخدام دانش وبینش واقعییت اندیشان والهامات علمی ایشان ازواقعییت های موجود وتجارب گذشته، راه نجات عقلانی وانسانی مورد نیازرا برای این سرزمین وباشندگان مظلوم آن جستجوگر شوند.

در رابطه بانیات خیر خواهانۀ انسانی وآرمانهای بهیخواهانۀ برپا دارندگان وحامیان این مجمع هیچگونه جای تردیدی وجود ندارد، واهداف کاری آن هم با تکیه بر حیاتی ترین مسایلی همچون صلح، ترقی، فراهم سازی شرایط بیداری توده ها، بهبود اوضاع اقتصادی، حکومتداری، دولت سازی، اصلاح نظام سیاسی، دموکراسی، پارلمان، قانونمداری، حیات شهر وندی، جامعۀ مدنی وغیره بدقت تنظیم گردیده که، کلید حل تمامی قضایارا میتوان درچگونگی حل آنها جستجو نمود.

 ولی آنچه که درین مقطع حساس وسرنوشت ساز تاریخ، قابل دقت وتوجه جدی میباشد عبارت است ازارزیابی دقیق علت ها دربهم ریختگی تاریخی اوضاع این سرزمین به عنوان معلول هاست که، افراد وشخصیت های بر پا دارندۀ این مجمع رامکلف میسازد،تا با یک برخورد خلاق وصادقانه به تجارب وحقایق گذشته، ودر نظر داشت واقعییت های امروز وفردای کشور ، به تشخیص دقیق وعلمی تمامی علل داخلی وخارجی نابسامانی هامنحیث معلول پرداخته، راه های علاج دایمی وحقیقی را، همچون طبیب حاذقی پیشکش جامعه وجهان نمایند

شناسنامه یا معرفی مختصر مجمع دانشمندان ومتخصصین افغانستان(مدما):

مجمع دانشمندان افغانستان یک نهاد علمی وتحقیقاتی، با روی کرد های فعال وسازندۀ علمی وسیاسی، با اشتراک داو طلبانۀ دانشمندان وفرهنگیان متعهد وآگاه، ازداخل وخارج کشوراست که، با پیروی ازدیدگاه مشخص وعلماً تنظیم شدۀ خود، دررابطه با تمامی داشته های انسانی وتاریخی سرزمین افغانستان، وقضایای مرتبط با حیات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی وسیاسی باشندگان این سرزمین در گذشته وحال ایجاد، ووارد عرصه های کار علمی وسیاسی کشور گردیده، وبادرنظر داشت واقعییت های عینی جامعه وتحولات فکری وسیاسی جهان، خواهان یاری رسانی به مردم کشور، درجهت راه اندازی یک جنبش تحول طلبانۀ علماً ارزیابی شدۀ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ومدنی در پرتو یک برنامۀ نجاتبخش بدور از انقیادات دنباله روانه وامراض روزمره گی، با اشترک خلاق خود توده های ملیونی مردم میباشد.

   اهداف وبر نامه های کاری م د، م ا:

م د،م ا یک نهاد علمی وتحقیقاتی با رویکرد های هدف مندانۀ تولید وتجربۀ افکارعلمی، در جهت پیدا نمودن کلید های حل معضلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی وفرهنگی کشوراست که، محور اساسی فعالیت های آنرا، کشف وتدقیق تضادها وقانونمندی های موجود درجامعه، با هدف پیدا نمودن راه های مدیریت ورهبری سالم جامعه بر مبنای حل علمی تضاد ها ورجوع آگاهانه به آن قانونمندی ها تشکیل میدهد.

  تضاد ها وقانونمندی عینی جامعۀ افغانستان  

جامعۀ افغانستان یک جامعۀ فقیر وعقب نگهداری شدۀ استبداد زده، در اسارت مناسبات قبیلوی - فئودالی استعماری است که تضاد های حاد طبقاتی ، نا برابری های ملی ومناسبات استعماری ونیمه استعماری با قدرت های بزرگ جهان درونمایۀ تمامی مشکلات وبحرانهای مزمن مردم آن را تشکیل میدهد.  

 تضاد های عمیق طبقاتی ، بعنوان عامل اساسی فقر در بین مردم وتضاد های بر خاسته از نا برابری ملی در بین اقوام وملیت های مختلف کشور، بعنوان عامل اساسی تفرقه ونفاق دربین مردم  چندین ملیتی افغانستان، یکجا با ده عامل دیگر، بیانگر موجودیت تضاد های وقانونمندی های ویژه اجتماعی ، اقتصادی واتنیکی درین کشور است که، بدون مراجعه به راه حل های اساسی آنها هر گز نمیتوان درین کشور صلح وثبات واقعی را به ارمغان آورد، وجامعه را از کشمکش های درونی وبیرونی نجات بخشید.

 عمده ترین پرابلم های جامعه راطور ذیل بر میشماریم:

1- موجودیت فقردایمی وشکاف های روبه تزاید طبقاتی

2- موجودیت دوامدار وروبه رشد تضاد های قومی وقبیلوی

3- تسلط عنعنوی ودوامدار حاکمیت های استبدادی وتوتالیتار تمرکز گرا

4- نبود یک سیستم ملی ومردمسالار دولتی در تمامی دوره های تاریخ

5- برخورد حاکمیت طلبانه وقوم محورانۀ احزاب وگروه های سیاسی با افکار، عقایدوآیدآلوژی های مختلف چپ وراست

 6-مداخلات دایمی کشورهای قدرتمند منطقه وجهان به سر نوشت مردم افغانستان

7- بهره برداری سیاسی ازدین ومذهب، یعنی سیاسی سازی دین  باتحریف  ماهیت آسمانی والهی آن در جامعه

8- تسلط بیچون وچرای سنت ها ورسومات اسارت آور در کلیه ابعاد حیاتی جامعه، ودر کلیه سطوح

9- موجودیت عقدۀ حقارت فزونی طلبی ها در میان خود مردم افغانستان وخود کهتر بینی در برابر اجانب

 نظام سیاسی وسیستم های دولتداری در افغانستان:

  افغانستان همیشه با مشکل نبود آگاهانۀ نظام های دموکراتیک ومردم سالار مواجه بوده وتا همین امروز هم نتوانسته است که بر این کمبود مزمن تاریخی در جامعه فایق آید.

 فقدان یک نظام سیاسی خوب وجوابگو به واقعییت های عینی جامعه که همسو با انگشافات نظام سازی ومردمسالاری در جهان متمدن، سرنوشت جامعۀ مارا ساماندهی واداره نماید، همواره ودر کلیه مراحل تاریخ معاصر کشور یکی از معضلات اساسی وعلت العلل اکثریت نابسامانی ها در کشور بوده ومیباشد.

 مشکل اساسی این سرزمین، همواره ودرکلیه ادوار واپسین تاریخ، مشکل فکری واعتقادی حکومت کردن با اتکا بمنافع قومی وقبیلوی وبرباد رفتن منافع عموم، در برابرمنافع جمع کوچک، وقربانی شدن بزرگترین دست آورد های تاریخ، درمتن بازی های بی رحمانۀ قبیلوی است که تا همین اکنون هم جریان دارد.

تفکرانحصار قدرت سیاسی، وتابع نمودن تمامی تحولات به نفع حفظ حاکمیت های قبیلوی بزرگترین مشکل ومانع در برابر نهضت تحول طلبی کشور است که، اکثراً گریبانگیر پیشگامان سیاسی جامعۀ ما گردیده، وطرح های تحول طلبی را ازمحتوای ملی بر پایۀ حقوق همسان مجموع باشندگان کشورتهی نموده است.  

صلح، امنیت، دموکراسی، آزادی، عدالت، ترقی وغیره واژه های زرینی اند که در هیچ مقطع تاریخ ودرهیچ کجای دنیا جوامع انسانی ازآنها بی نیاز نبوده، وبزرگترین مشغلۀ فکری انسانهای آگاه را بخود اختصاص داده است.

 که جامعۀ افغانستان هم ازاین نیازانسانی هیچگاهی مستثنی نیست.

 ولی هرگز به راه های علمی واساسی دریافت این نیازها با تکیه بر خرد وآگاهی مردم ، واشتراک فعالانۀ ایشان در امر تعین سرنوشت ایشان، نایل نگردیده، وتمامی تجربه ها درین خصوص معروض به ناکامی بوده است.

پس مشکل افغانستان درین رابطه درکجاست ونظام سیاسی پاسخگو برای مشکلات این کشور، با مشخصه های اجتماعی، اقتصادی ، فرهنگی، دینی و اتنیکی که در خود نهفته دارد چگونه نظامی میتواند باشد؟

   علت اساسی اینکه ازآغازنهضت مشروطیت تا به امروز، با همه عطشی که جامعۀ افغانستان، به آزادی، عدالت، پیشرفت، ترقی ابرازداشته، وهیچگاهی موفق بقدم گذاشتن در یک مسیر سازنده ومثبت نگردیده است از کجا ناشی میشود؟

 تجربۀ گزاربیک ساختاردموکراتیک، طی دوازده سالی که گذشت چرا محکوم به شکست شد؟

  چرا تلاشهای وسیعی که طی این دوازده سال اخیر، در سطح ملی وبین المللی دررابطه با دموکراتیزه کردن نظام سیاسی افغانستان صورت گرفت بی نتیجه باقی ماند؟

 آیا فورمول های دموکراتیزه کردن جامعۀ افغانستان درست انتخاب شده بود وبا واقعییت های درونی جامعه همخوانی داشت؟ ویاخیر

 اگرخطا هایی در کاربوده، که مسلماً هم چنین است!، این خطا ها ونادرستی ها را در ابعاد درونی وبیرونی قضایا چگونه ارزیابی باید کرد! تا از تکرار آنهادر آینده جلوگیری شده بتواند؟

 اینها همه مسایل اند که، در رابطه با نجات جامعۀ افغانستان ازاین حالت واپسگرایانۀ تحولات، ایجاب پاسخ دقیق ومرتبط با واقعییت های عینی را مینماید تا باشد که گام های بعدی هم به سرنوشت اقدامات گذشته مبتلا نگردد.

 سخن اصلی دررابطه با درد ورنج نا کرانمند مردم افغانستان، وبلایای روبه تزاید هرروزه، بارجوع عاملانه وصادقانه به اصل علت هاست، تا تقلا های بی حاصل درمحراق معلول ها .

  بازهم ذکر دونکته ذیل را ضروری احساس مینمایم که، شاید هم عدۀ باآن موافق نباشند:

اول اینکه تمامی ویا حد اکثرروشنفکران جامعۀ افغانستان، وتحلیلگران اموراین کشوراز واقعییت قضایای افغانستان آگاهی کامل داشته، وتضاد های بحران آفرینی را که درمتن جامعه ازگذشته ها تا امروز وجود داشته ودارد بخوبی میدانند، ولی از پرداختن بدانها به علل وانگیزه های مختلف شانه خالی میکنند.

دوم اینکه فورمول های کاپی شده از این ویا آن کشور، وهمه چیز زندگی مردم این کشور را از زاویه های مورد نظر منابع خارجی ارزیابی کردن، هیچگاهی کاروان سرگردان وکشتی شکستۀ افغانستان را به سر منزل مقصود رهنمون نمیشود.

دیدگاه های اساسی این مجمع را در رابطه با جامعه وسرزمین افغانستان  وحوادث مرتبط با آن در گذشته وحال، مختصراً بصورت ذیل پیشکش مینماییم:

تعریف تاریخی وجغرافیاوی کشور افغانستان:

سرزمینهای محصور در میان چند خط استعماری، خط امیر شیر علیخان(1873) خط دیورند(1893)، خط ریجوی(1885)، خط مکمهان(1902) خط فخری(1935) خط پامیر(1895) وخط شمال شرقی (1964)را، ازاواسط قرن نوزده تا امروز ما بنام افغانستان میشناسیم , که در نقشۀ سیاسی جهان هم با این حدود جغرافیاوی ، در مجاورت با کشور های پاکستان، ایران، تورکمنستان، ازبیکستان، تاجکستان وچین تعین وتعریف گردیده وحضور دارد.

 کشوریست محاط به خشکه، بامنازعات حل ناشدۀ سرحدی با کشور تازه تأسیس پاکستان، تحت عنوان داعیۀ ارضی پشتونستان.

اساس تشکیل این کشوربا این نام وحدود جغرافیاوی، مرتبط است باسیاست ومنافع استعماری قدرت های بزرگ استعماری آن دوران یعنی بریطانیای کبیر و امپراطوری روسیۀ تزاری که، با هدف محافظت از مستعمرات این دو قدرت درین منطقۀ آسیا یعنی هند بریطانوی وتورکستان روسی راه اندازی وتحقق یافته است..

 هرچندی که عدۀ از مورخین وفرهنگیان کشور تلاش دارند که نام های آریانا، باختر، خراسان، وغیره را ، بعنوان اسامی تاریخی محدودۀ جغرافیاوی  افغانستان کنونی رقم زنند، ولی تحقیقات علمی بیطرفانه ودور از جعلیات هویت ساز، نشان دهندۀ واقعییت مشترکات جغرافیاوی، تاریخی، سیاسی وفرهنگی  گستردۀ این کشور با تمامی کشور های همسایه همچون ایران، پاکستان، ازبیکستان، تورکمنستان، چین، هندوستان، تاجکستان وغیره است که، این موضوع شامل نام حقیقی وتاریخی این کشورهم میگردد.

   ترکیب جمعیت انسانی این کشور یک ترکیب نا متجانسی از اقوام وملیت های مختلف با ریشه های متنوع نژادی واعتقادات مذهبی مختص بخود در طول تاریخ موجودیت این کشور بنام های پشتون، تاجیک، هزاره، ازبیک، تورکمن، نورستانی، بلوچ، پشه ای، ایماق، تاتار، قزلباش، بیات، قرغیز، قزاق، هندو، سکهه، عرب، پامیری، روشانی وغیره  است که، نشان دهندۀ یک موزاییک زیبا ی انسانی با مشخصات همزیستی وهمپذیری طبیعی تمامی باشندگان این سرزمین، تا دوران ظهور پدیدۀ شوم قبیله سالاری وابسته به استعمار، که در تاریخ با نامهای سدوزایی، ومحمد زایی مسما اند، درتاریخ  این سرزمین میباشد که، با توسعه وترویج سیاستهای نفاق افگنانۀ قبیلوی استعماری، درین دوران این وحدت تنوع تا اندازۀ مخدوش، ومصائیب جبران ناپذیری را  هم بر هستی مردم ، در کلیه ساحات زندگی ایشان پدید آورده است.

- اوضاع سیاسی واقتصادی :

 به  وضاحت میتوان گفت که، افغانستان کشوریست مستعمره ونیمه مستعمره درطول تمامی سالهای موجودیت آن در قرون نزده ، بیست وبیست ویکم میلادی ، با تأثیرات عمیق وپا بر جای سیاستهای استعماری، وقبیلوی در کلیه عرصه های حیات اجتماعی، اقتصادی وفرهنگی، باحاکم بودن قبیله سالاری وابسته به استعمار، در حیات سیاسی کشور.

  در شرایط امروزی کشورکه، مبدأ آنرا میتوان ازسال 1357 خورشیدی در نظرگرفت، حیات جامعه را نوعی باندیتیسم  سیاسی وآیدآلوژیکی شدۀ راست وچپ وابسته به استعماردر اسارت خود دارد که، با پیروی از سیاستهای نو استعماری قدرتهای بزرگ ومافیای بین المللی در امور سیاسی، اقتصادی، فرهنگی ونظامی، در امورات حیاتی جامعه مصروف بازیگری میباشد.

 بعبارۀ ساده تر گذشتۀ این کشور را میتوان مستعمره ونیمه مستعمره تعریف نموده، وحال آنرا کشوراشغال شده توسط باند های وابسته به استعمار جدید ومافیای بین المللی، با بهره گیری از ایادی راست وچپ  آنها ، در دوره های مختلف چون  باند های خلق وپرچم در دوران اشغال قشون سرخ، باند گروپهای جهادی پرورش یافته در پاکستان وایران، دردوران اشتعال جنگهای چپاولگرانۀ تنظیمی، باند گروپاهای فاشیستی مذهبی طالبان، در دوران امارت نام نهاداسلامی طالبان، ونمایندگان کمپنی های بزرگ وسازمانهای جهانی سرمایه وتجارت مواد مخدر بین المللی از سال 2001 بدینسو تعین وبیان نمود.

         مروری به سیستم های دولتداری ونظام های سیاسی کشور:

نظام سیاسی مسلط درین کشورنظام قبیله سالاری تمرکز گرا، با ماهییت های نیمه  فیودالی تیپ آسیایی ودلال کمپرادوری  وابسته به استعمار است که، ازابتدای پیدایش کشور کنونی افغانستان تا به امروز، ما میتوانیم دو نمونۀ اساسی دولت ها را، با داشتن ماهیت های مشابه مورد مطالعه قرار دهیم:     

الف - دولت هایی که مستقیماً دارای شکل و ماهیت قبیله یی در وابستگی های مستقیم و غیرمستقیم با قدرت های بزرگ استعماری جهان بوده، باالنوبه در اختیار قبیله سالاران سدوزایی، بارکزایی، محمد زایی و دیگرقبیله سالاران قرار داشته، و با ایجاد یک اتحادیۀ دولتی قبیله سالاران تابع از سرتاسر کشور، که اطاعت بی چون و چرای قبیله سالاران حاکم را پذیرا بودند، بر این سرزمین حکمروایی نموده اند. 

ب - دولت های مزدور ایدآلوژیکی کودتا چیان هفتم ثور، حاکمیت های عقبگرایانۀ دینی و ملوک الطوایفی احزاب وابستۀ جهادی و طالبان و دولت مافیایی مذهبی کنونی، در دوران اشغال کشور توسط نیروهای اشغالگر خارجی.

 

وجه تشابه کلی این دولتها: 

تمامی این دولت ها در خصوص داشتن مشخصات ذیل باهم شریک اند:

- عشق به تمرکز بیچون چرای قدرت دولتی، با بکار گیری نظام های سیاسی تمرکز گرا

- نادیده انگاری واقعییت های عینی وتضاد های موجود در جامعۀ افغانستان

- نداشتن یک سیاست ملی وافغانستان شمول که ، برطرف کنندۀ محتوا ومضمون حکومتداری های قبیله سالاری، به نفع دموکراسی وایجاد یک دولت مدرن مردم سالار باشد.

- عوامفریبی وبازیگری با احساسات مردم، بااستفادۀ افزاری از دین و آیدآلوژی ها

- استفادۀ افزاری از مفاهیم وواژه های سیاسی مدرن دولت داری همچون دموکراسی، پارلمان، قانون وغیره 

- استبدادی بودن و مطلق العنانی 

- وابستگی به قدرت های خارجی 

- داشتن تعصبات قبیلوی و منافع مجموع باشندگان کشور را از زاویۀ منافع قوم و قبیلۀ خود به ارزیابی گرفتن 

- بی علاقگی به پیشرفت و ترقی کشور 

- میل به آلودگی و فساد 

- بی باوری به توده ها وچسبیدن به دامن قبیله وخانواده 

ذهنیت حکومتداری در تمامی نظام های سیاسی افغانستان مبتنی برآن شکل دهی گردیده است، که چه کسی از کدام قوم و قبیله ای بایست بر سایرین حکومت کند، و به مثابۀ سکاندار حاکمیت، امتیازات مادی و معنوی جامعه را، با تکیه بر یک سلسله مناسبات ناعادلانۀ ارباب رعیتی، و از نام دولت، به نفع قوم، قبیله و گروه متعلق به خود غصب و در اختیار افراد و گروه های مرتبط به گروه حاکم جامعه قرار دهد. 

درحالیکه جامعۀ افغانستان در تمامی این مدت، نیازمند داشتن دولت های مردمسالار و مدرن بر پایۀ ظوابط و روابط دموکراتیک و نظرداشت نیازمندی حل دموکراتیک تضادها و معضلات موجود، با رهگشایی به سوی ترقی و رفع عقب ماندگی های مادی و معنوی درین کشور بود، ولی سایۀ شوم قبیله سالاری در پیوندهای تنگاتنگ با منابع استعماری و نواستعماری، مردم ما را از رسیدن به این نیاز محروم گردانید.

  برای نجات ازین مصائیب ، همانگونه که هراجتماع در هر نقطۀ ازعالم مختصات به خصوص خود را دارد، در افغانستان هم ضرورتاً باید از مجراهای معینی بگذریم، تا به سوالات متعددی در رابطه با تأمین شرایط همزیستی عادلانه و دموکراتیک مجموع باشندگان کشور رهگشا شویم.

 

درین رابطه توجه به مسایل ذیل را جدی و ضروری به حساب می آوریم:

1- توجه جدی به واقعییت های درونی جامعۀ افغانستان، بادر نظر داشت مناسبات پا برجای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی واتنیکی آن.

2- توجه به شکل دهی یک نظام قانونمدارغیرمتمرکز به شیوۀ دولت های دموکراتیک پارلمانتریستی با ترویج سهم گیری احزاب سیاسی که، صلاحییت تشکیل حکومت به اکثریت پارلمانی احزاب، درداخل پارلمان متعلق گردد.

3- توجه جدی وواقعی به تفکیک قوای ثلاثه دردولت، با در نظرداشت حق استقلالیت هریکی بر مبنای قانون

4- توجه واقعبینانه ودموکراتیک به حل عادلانۀ مسألۀ ملی درافغانستان از طریق اعطای حقوق متساوی شهروندی به تمامی اقوام وملیت های ساکن کشور، در یک نظام غیر متمرکز پارلمانی. 

5- بلند بردن سطح مشارکت مردم، در اداره و کنترول کاردولتمردان، از طریق انتخابی نمودن مسئولیت های رهبری در ادارۀ ارگانهای محلی دولت، زیرا اولین و جامع ترین تعریف دموکراسی عبارت است از حکومت مردم به خود مردم. 

6- توجه به آزادی مطبوعات و رسانه ها، آزادی بیان، تجمعات و تظاهرات مسالمت آمیز 

7- تجدید نظر به ساختار واحدهای اداری کشور با درنظرداشت معیار نفوس 

8- اصلاح و تعدیل قوانین مربوط به انتخابات در کشور، در انطباق با واقعیت های درونی جامعه و معیارهای جهانی دموکراسی و مردم سالاری 

9- غیرحزبی و غیرسیاسی نمودن ارگانهای عدلی وقضایی، دفاعی و امنیتی کشور 

10- جستجوی راه های حل اساسی به معضله های کوچی ها و ناقلین 

11- اجباری نمودن خدمت زیر بیرق و مکلفیت عسکری برای همه باشندگان کشور بدور از هر نوع تبعیض ویا امتیازدهی های نامشروع 

12- تکمیل نمودن پروسۀ نفوس شماری و تعیین میزان واقعی نفوس هریک از مناطق کشور با تفکیک هویت های ملیتی، مذهبی و دیگر مشخصه های مدنی در جامعه 

13- جستجوی راه حل دایمی به معضلات سرحدی با کشورهای همسایه و ایجاد سرحدات امن و بدون منازعه با کلیه کشورهای همجوار

14- فراهم سازی زمینه های رشد متوازن اقتصادی و اجتماعی برای کلیه مناطق کشور بدور از هر نوع تبعیض و منطقه پرستی، تأمین حق اولویت کار و مشارکت به جریان بهره برداری از منابع طبیعی کشور برای باشندگان هر محل بدون اعمال تبعیض و تعصبات منطقوی، قومی، قبیلوی وغیره 

15- توجه به رشد زبان های مادری و تدریس به زبانهای مادری کلیه اقوام و ملیتهای ساکن افغانستان در مدارس و مکاتب کلیه نقاط کشور 

16- توجه به تعمیم معارف و بهبود کیفیت آن با توجه به معیارهای جهانی تعلیم و تربیه و تخصصی ساختن عرصه های مختلف تعلیمی و تربیتی با درنظرداشت نیازهای اساسی جامعه به کدرهای مسلکی و تخصصی   

17- تنظیم تجارت با ارجحیت بخشیدن به صدور کالاهای تولیدی در داخل، و حل امور ترانزیتی با کشورهای همسایه 

 18- توجه به امر سرمایه گذاریهای خارجی با درنظرداشت منافع مردم افغانستان، وجلوگیری از غارت دارایی های مردم ما 

19- تعویض بازارآزاد به بازار آزاد کنترول شده با مداخلۀ مستقیم دولت و یک ادارۀ مردمی تولید و مصرف کنندگان با داشتن یک دادگاه خاص تولید وتجارت 

20- تنظیم عادلانه و دایمی مالیات مترقی برعایدات 

 21- تأمین امنیت سرتاسری، با سهم گیری فعال مردم هر منطقه و ارتقای توانمندی های اردوی ملی، پولیس ملی و ارگانهای امنیتی کشوربا مشارکت آگاهانۀ مردم هر منطقه 

 22- مبارزه برعلیه کلیه اشکال فساددر جامعه 

 23- مبارزۀ فعال و همه جانبه برعلیه کشت، تولید، استعمال و قاچاق مواد مخدر 

 24- خلع سلاح عمومی و از میان بردن نیروهای مسلح غیردولتی با هر نام و عنوانی که باشد 

 25- تأمین روابط نیک و متساوالحقوق با کشورهای همجوار  

 26- پایبندی به کلیه میثاق ها و قوانین بین المللی که به نفع بشریت و مردم افغانستان باشد 

 27- مبارزۀ فعال و همه جانبه برعلیه مداخلات بیگانگان و جلوگیری از نفوذ عوامل خارجی در عرصه های مختلف کار دولتی و غیردولتی کشور

28- مبارزۀ خلاق وسازنده بر علیه تمامی انواع تهاجمات فرهنگی مستهجن، از استفامت های مختلف شرق وغرب ، شمال وجنوب که با هدف نابود سازی ارزشهای معنوی وداشته های اجتماعی فرهنگ ساز جامعه ، سازماندهی وصادر میگردد.

29- مبارزه در جهت تثبیت جایگاه حقیقی وانسانی زنان  در جامعه ، با در نطر داشت واقعییت های موجود در ین کشور، و بیرون کشیدن موضوع حقوقی زنان افغانستان از متن بازی های استعماری ونو استعماری، با هدف تبدیل نمودن جنبش عدالتخواهانۀ زنان کشور، بیک بحش فغال وعلمی  جنبش نجاتبحش سرتاسری مردم افغانستان.

30- مبارزه بر علیه روحیه های میلیتاریستی در افغانستان ومنطقه ، که تحت عناوین دفاع ازتمامیت ارضی، استقلال ملی وغیره طی سده های اخیر، همواره جاری بوده ومنجر به شکل دهی نیرو های میلیتاریستی سرکوب گرضد مردم بنام های اردو واستخبارات وغیره گردیده و ماشین تولید سلاح ووسایط کشنده را در کشور های بزرگ سرمایداری در چرخش نگه میدارد.

مجمع بعنوان یک مرجع علمی وتحقیقاتی باید است ،موضوع نابود سازی ارتش های سرکوبگر را که ، در طول تاریخ بجز از سلاح سرکوب مردم و اژدهای استهلاک دست آورد های اقتصادی  توده ها چیز دیگری نبوده ونیست ، در بر نامۀ کاری دراز مدت خویش بگنجاند.

افغانستان باید است با حل مسالمت آمیز منازعات سرحدی حود با کشور های همیسایه وتفویض تأمین امنیت داخلی به خود مردم ، بیک کشور بدون ارتش مبدل شود.

تا مصارف کشندۀ نظامی ، از بودجۀ کشور حذف و معطوب به بهبود زندگی مردم در دیگر ساحات حیاتی گردد.

31- مبارزه بر علیه کلیه مظاهر نژاد پرستی، قبیله پرستی، منظقه پرستی وعظمت طلبی های قومی ، خونی ونژادی که، از انتساب اقوام وملیت های مختلف به اکاذیب آریایی ویا توریایی سرمنشأ میگیرد.

32- بازنگری بتاریخ افغانستان با استناد به واقعییت های راستین تاریخ وحلو گیری از تاریخ سازی های نفاق افگنانه وانحصار گرانه با استناد به اکاذیب ساخته وپرداختۀ گروه های عظمت طلب قومی ونژادی.

 توجه روی این مسایل و تمرکز روی ایجاد یک خط فکری سالم، در جهت خاتمه بخشی بر بحران اجتماعی، اقتصادی و سیاسی افغانستان، که موجبات بدبختی های مضاعف در همه عرصه زندگی مردم را طی ده ها سال، خصوصاً در قرون بیست و بیست و یکم تاریخ فراهم نموده است، مسلماً راه را برای شکل گیری یک دولت فراگیر با اشتراک تمامی مردم افغانستان برای خود مردم میسر خواهد ساخت.

 دانشمند امرکایی پروفیسوررومل که یکی از محققین شناخته شدۀعرصۀ ژنوساید یا نسل کشی در جهان است، با الهام ازجملۀ معروف لارداکتون وهگل که میگویند"قدرت فساد می آورد و قدرت مطلق فساد مطلق"چنین مینویسد:

(Power kills; absolute powers kills absolutely),  

«قدرت می کُشد و قدرت مطلق  بطور مطلق می کُشد»

ما: 

برای اینگه انسانها بتوانند از قدرت کشتارِ قدرت و قدرت های مطلقه جلوگیری نمایند، لزوماٌ باید است از تمرکز بلامنازع این قدرت در اختیاردیوانگان قدرت، با بکارگیری شیوه های تجربه شده و منطقی تمرکززدایی ودموکراسی ممانعت بعمل آورند، واز محکوم سازی انسان در برابر استبداد انسان تحت عناوین اقلیت، اکثریت، کوچک وبزرگ، دارا وفقیر، زن ومرد، دارندۀ این نژاد وآن نژاد، پیرو این مذهب یا آن مذهب، باشندۀ این منطقه یا آن منطقه قانوناً باز داری بعمل آید.

 (Lord Acton´s famous phrase:

 ‘‘power corrupts and absolute powers corrupts absolutely‘‘)







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

داکترعبید الله فضلپور27.11.2013 - 15:28

  محترم توردی قل میمنه گی سلام: طرق ها ونظرات تانرا از سر تا آخر با دقت مطالعه نمودم واقعا احساس پاک وصادقانه تان در راه خدمت گزاری میهن عزیز ومردم ستمدیده ماقابل ستایش وتقدیر است.من از شما یک جهان تشکر مینمایم ودرین راه رسالتمندانه شمارا پشتیبانی مینمایم.ما امروز در افغانستان درگروی باندهای مافیایی وتحت ستم غیر عادلانه مفسدین فسادهای اداری قرار داشته ازین حالت سخت رنج میبریم بخاطر برون رفت ازین منجلاب بدبختی در جستجوی راه نجات هستم ولی استبداد مافیایی کار خودرا میکند وهیچ ارزشی به وطن پرستان واقعی وفرزندان صدیق این میهن قایل نیست هستی مادی ومعنوی کشور در حال زوال ونابودی است وهمه را به یغما میبرند. قبیله سالاری یداد میکند.درحال حاضر همه پست های کلیدی را از بالا تا پایین غصب نموده اند. شایستگی تحصیل لیاقت صداقت ودیگر نورم های عادلانه وانسانی جای خودرا به قبیله سالاری روابط قامیلی سمتی لسانی قومی ودیگر مظاهر منفی گزاشته است. درجهت رهایی ازین اسارت قرون وسطایی باید رزمید. بااحترام.

سرور درویش26.11.2013 - 05:10

  جناب توردیقل میمنگی صاحب: بعداز عرض سلام و احترامات و با ابراز تشکراز روشنگری تان در ضمینه" طرح دید گاه ها (منشور فکری وسیاسی) مجمع...". خدمت تان عرض شود که یک جلد کتاب تحت عنوان "نامه تورانیان باستان" که نویسنده آن جناب الحاج خادم حسین "ناطقی شفاهی کیو" می باشد از طریق استاد رحیم ابراهیم به دست یکی از دوستان برای تان ارسال شد. امید که برای تان رسیده باشد اگر برای تان زحمت نشود اطمینان داده شود ممنون تان خواهیم بود. موفق و پیروز باشید. درویش
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



توردیقل میمنگی