زنی‌ مُرده

١٥ حوت (اسفند) ۱۳۹۲

زنی‌ از دردِ زایمان ، مرده

زنی‌ با داد و با فغان ،مُرده 

 و زنی‌ بغضِ خود فرو خورده

زیر چادر شده نهان ، مُرده 

زنی‌ پهلوی کودکانِ خود 

وقتی می‌کرده ناز‌شان ،مُرده 

زنی‌ از دردِ دوری طفلش 

بینوا سر ٔبر آستان ،مُرده

زنی‌ آتش زده سراپایش

سوخته ،پیشِ دیگدان ، مُرده 

زنی‌ در خیمه ی کنارِ شهر 

گشنه دنبالِ لقمه نان، مُرده 

زنی‌ از دستِ ناسزا هایت

زیرِ لب داده فحش تان ، مُرده 

زنی‌ را که کتک زدی دیشب 

آنطرف ، پیشِ پیشخوان ، مُرده 

زنی‌ با حلقه زیر چشمِ کبود 

زهر خندی روی  ِ لبان ، مُرده 

زنی‌ را که تو نیم شب در خواب 

 ببریدی لب و دهان ، مُرده 

کودک هشت ساله زیرِ پات 

شبِ زفاف ، داده جان ، مُرده 

زنی‌ هم دیده یِ نمرده ،هنوز 

زنده زنده نفس زنان ، مُرده 

شرم با دا به نام تان ، مردان 

نسل  ِ آدم  میا‌‌ن تان، مُرده

شده غیرت خلاصه در تنبان 

بقیه ، وجدان و حس تان ، مُرده 

شاد با دم  نگو تو روزِ زن 

دلم از درد این زنان  ،مُرده 

مانده‌ام من دگر چی‌ بنویسم 

آدمیت ............. درین جهان ،مُرده







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

مژده خاکین31.10.2014 - 04:26

 به به شعرتان خیلی در دلم چنگ زد .
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



نگین بدخش