مؤلفه های تغییر و تحول در دولت آینده چگونه تحقق خواهد یافت؟

١٧ حوت (اسفند) ۱۳۹۲

تغییروتحول دوعنصر بسیارحیاتی وسازنده ایست که مسلط شدن برارکان لازمۀ آن درکشوری بمانند افغانستان که از چهارسو درچالۀ مرگ وزندگی وبی باوری نفس میکشد، کمتر ازمعجزه یی نخواهد بود که به ساده گی بتوان به آن دسترسی پیدا کرد وازامواج حوادث به میراث ماندۀ آقای کرزی،  کشوررا بسلامت نجات داد. درین راستا به مغزهای متفکرورسالت مندی نیازاست که با درایت ودلسوزی، درصنۀ پیکارمملکت سازی عرض وجود کند، درگام نخست از برپائی ثبات وامنیت که محوراصلی تحولات آیندۀ کشوراست، حرکت سازنده گی را نه تنها درتبلیغات بلکه درعملکرد شفاف با یک رستاخیزملی وبین المللی آغازنموده وتداوم آنرا بدون مسامحه، مصلحت نگری ومردم فریبی درهمه عرصه ها، به یک انقلاب افغانستان شمول مبدل سازد.

درینجا، منظور ازمغزمتفکرکسیست که گذشته ازتفکردانشی وتخصصی، ضمیرو وجدانش درتاروپود سرزمین ومردم اش، بدون روحیۀ تعصب وبرتری خواهی، صادقانه گره خورده، تبعیض ودورنگی را دربین اقوام شریف افغانستان از بنیاد مردود بشمارد. نه مغزی که بخاطر رسیدن به اهداف سیاسی، چند روزپیش ازانتخابات، ازیکسوحج عمرۀ خودرا جهت شکاراذهان عوام الناس به نمایش درآورد وازسوی دیگردرصورت پیروزشدن درانتخابات، با خانم عیسوی الاصل خود برسرنوشت مردم حکومت کند. درینجا سخن از مغزمتفکردوم جهان وپرورده شده درلابراتوارهای غرب وبانک های استعماری جهانی، یعنی جناب احمدزی است که برنامۀ انتخاباتی خودرا درداخل کشور نه تنها براصل قوم محوری اساس گذاشته بلکه دربعد خارجی نیزمنافع استعماری ولینعمتان خودرا قویاً به محاسبه گرفته است.

احمدزی بازرنگی خاصی اگرازیکسودرشکارسرکرده گان معامله گرسایرملییتها، اعم ازروحانیون هویت باخته، متنفذین قومی، سید های مفتخواروملیشه سالاران، بهرشکلی که بوده دست بالائی دارد وآرای قومهای سرنوشت باختۀ  آنها را همین اکنون درحلقۀ انحصارخود درآورده است، مگردرشب نشینیهای محرمانه نقشۀ اصلی فعالیت های شؤنیستی خودرا مبنی برانهدام قدرت سیاسی وزوال فرهنگی فارسی زبانان، ازبک تباران وهزاره های اصیل افغانستان، بصورت دقیق نشانه گرفته است تا بهرعنوانی که باشد چه دیر ویا زود آنرا درکارزارعمل پیاده  سازد، طرحی که اساسات آن با تفکر طالبانی، زیر نظرچهره های شناخته شدۀ  مانند : علی احمدجلالی، اسماعیل یون، آقای قهرمان، حنیف اتمر، انورالحق احدی رهبرافغان ملت، آقای فاروقی سخنگوی حزب حق وعدالت، جنرال طاقت وچند تن دیگرازبرتری خواهان پشتون، سر وسامان داده میشود.

جناب شان اگردرظاهر، دم ازمشارکت ملی میزند، با افسون کلام ورنگ بازی درشمله ودستاروتسبیح گروهای معامله گرغیرپشتون را بدور خود جمع ساخته است اما روحیۀ اصیل برتری جوئی قبیله،  بمثابه یک هدف مقدس همیشه درقلب وضمرش جوشان است.  چنانچه ازهمین حالا شعاراهانتبارقبیله ای خودرا که میگوید : «  تمام خرده هویت ها باید تحت نام افغان گرد آیند » درسرخط پیکارمبارزاتی خود قرارداده است. شعاری که هرانسان پاکنهاد این سرزمین را تکان میدهد.  مگربازهم آفرینش باد که بااینگونه ادبیات سخیف تهاجمی وبا این حد توهین آشکاربه آدرس سایرملییتها، توانسته است همین سرکردگان معامله گرازبک، هزاره واسماعیلی ها را که درهررژیمی سربنده گی خم کرده اند،  در  رکاب خود چاکر سازد. اشرف غنی بدرستی تشخیص داده است که بجزاز پشتون های تیم خودش، دیگرهرسرکرده وهر رهبرقومی که به تیمـش پیوسته است، به بهانۀ « وحدت ملی » آنهارا سزاوارچنین شعاری میداند که ریشه های زبان و فرهنگ وهویت تاریخی شان را بایست دربطن حوادث خشکانید و جغرافیای سراسری افغانستان را درزنجیرۀ این تفکر شوونیستی آنهم زیر چتر« افغان» یعنی سیطرۀ  « پشتون » باید مدغم ساخت.

خدای من اگراحیاناً این شخصیت که همۀ آرمانش با نقشه های زیرزمینی سی، آی، ای وشبکه های استعماری درپیوند است، برسکوی قدرت ارگ تکیه زند درکشورچه توفانی برپا خواهد شد. آنوقت مسوؤلیت این بحران مهارناشدنی راکیها بدوش خواهند گرفت؟ آقای خلیلی معاون کرزی، جنرال دوستم ویا جناب الحاج سید منصورنادری که دخترپارلمانی شان دریک گرد همآئی کمپاین احمدزی، درحالیکه هویت خود وخاندان خودرا به ذلت تاریخ میسپارد، سه بارفریاد میکشد :  « این کیست که جوابگوی موجهای پرتلاطم 2014 بوده وبا تحول وتداوم کشتی شکستۀ افغانستان را به ساحل نجات رهنمائی میکند، این سپه سالار فکری وسیاسی آقای اشرف غنی احمدزی است ».  چقدرجای تاسف است که چنین واژه های زرین ادبیات پارسی، بخاطرجا گرفتن درحلقۀ قدرت شؤینیزم، اینگونه به ابتذال کشانده شده  وسرانجام درپای چه کسانی نثارمیگردد.

 

اما امروزمغزهای جوان وآگاه کشوربهرملییتی که ارتباط دارند، دیگرنمیتوانند درخط عوام الناس حرکت کنند، خطی که عقاید وآرمان شان فقط درگرو اربابان زوروقدرت، روحانیون معامله گرورهبران تنظیمهای بدنام قرارگرفته وسرنوشت شانرا بخاطرحفظ قدرت ونفوذ خود وخانوادۀ خود، به صندوقهای بدنام ترین چهره های تاریخ بریزند، خوشبختانه که این تابوهای یخ زدۀ قرون اینک دربیداری اذهان جامعه شکسته میشود ومردم سرنوشت خودرا بدست خود رقم میزنند. روی همین اصل بوده که جوانان حزب وحدت « شاخۀ جناب خلیلی» با مطالعه ودرک دقیقی که ازعواقب قومی شدن کمپاین انتخابات آقای احمدزی وخطرات ناشی ازآیندۀ آن داشته اند حمایت خودرا ازجناب شان پس گرفتند.

امروزهرنامزد انتخابات، درمناظره وشعارهای تبلیغاتی خود، بی هیچ دغدغه یی، ازداعیۀ تحولات بینظیر که درشرایط مرگبارکشور، چون کوهی سنگین، هردولتمداری را زمین گیرمیسازد، بسیاربه سادگی سخن میگوید وبرنامۀ خودرا آن گونه برخ ملت میکشدکه گویادرسه ماه نخست دورۀ کاری اش، باآوردن صلح وامنیت وریشه کن ساختن فساد، افغانستان را به کشوری با ثبات تبدیل میکند.

درمناظرۀ اخیرتلویزیونی کاندیدها، آقایان اشرف غنی وزلمی رسول در برابرپرسش خبرنگارکه پس ازپیروزی در انتخابات، اولین سفرشان بکدام کشورانجام خواهد گرفت، هردو درپاسخ می گویند، اولین سفرما حج عمره ودیدار با خادم الحرمین شریفین خواهد بود. خدای من ! آیا میتوان مردم فریبی را تااین حد تصورکرد که بخاطربدست آوردن رای عوام، هم دین را به ابزارسیاسی تبدیل ساخت وهم تمدن ومملکت سازی را به بازیچۀ روزگارتبدیل نمود.

زمانیکه یک کاندید با اینگونه وعده های میان تهی وبلند پروازیهای کاملاً خارج ازمحدودۀ توانمندی وراهبرد اقتصادی  دربرابر مردم خود قرارمیگیرد وعوامفریبی رادرحالیکه دیگرکدام رهکارظرفیتی میسرش نیست، ازحج عمره آغاز و  برنامۀ خودرا بااینگونه چالشها به جامعه پیشکش میکند، آیا نمیداند که سپردن چنین تعهدی بویژه در آزگاربحران  خیز پس از انتخابات  93 ، بازی با سرنوشت وآرزوهای سرکوفتۀ ملت است که بمانند زمامداری دورۀ آقای کرزی دریخ نوشته شود ودرآفتاب گذاشته شود، بلکه این دوره باحساسیت کشمکشهای سیاسی، قومی وتنظیمی، چه برخاسته ازآنسوی ماورای دیورند وچه درمحدودۀ جغرافیای پرتنش کشور، بویژه درارتباط باغایلۀ طالبان ودستیاران ارگ نشین شان،  به یک برهۀ رستاخیزی چهره بدل خواهد کرد که رئیس  جمهورآینده وتیم کاری اش با هزاران چالش پرازمسوؤلیت و پاسخگوئی سنگین در برابرمردم، مواجه خواهند بود.

تنظیم برنامه های کاری نظام آینده دررابطه با ادامۀ کمکهای امریکا وجامعۀ جهانی به افغانستان،  گزینۀ جنگ و یا  مصالحه با گروه طالبان وسرانجام رفاء وآبادی کشور بازهم تکرارمیکنم که به مغزتخصصی ، طبیب حاذق وآزموده شدۀ نیازدارد تا بتواند درد مردم  را التیام بخشیده وکشوررا بسوی خوشبختی رهنمون سازد. مگرکجاست چنین دستان نیرومند وصادقی که درخط آزاده گان روشنگرایستاده شود، نه با تضرع وبیچارگی وتقلای برادرخوانده گی بلکه از یکسو باعقلانیت وخرد ملی وسیاسی، ازسوی دیگرازموقف قدرت، عزت و استقلالیت، افغانستان راازکـــــام اژدهای آی، اس، آی  وتهاجم لشکر انتحاری طالبان نجات بخشد.

 

هریک ازکاندیدان به استثنای استاد سیاف، دربرنامۀ کاری خود دررابطه با طالبان، ازحریم مصلحت ومسامحه، گامی فراترنرفته اند، هریکی شعارصلح را با این گروه پیشکش کرده اند، صلحی که حامد کرزی درطول یک دهه، بامصرف صدها ملیون دالروریختن آبروی خود وعزت مردم، بالایش جان وتن سائید وکارکرد اما نتیجه یی حاصلش نشد، صلحی که طالبان ازموقف جنگی خود آنرابا خنجرانتحارمثله کرده اند. اما استاد سیاف یگانه کاندیدی که بصراحت اعلام میدارد « درمقابله با دشمنان وطن ومزدوران مسلح اجنبی که به صلح تن درنمیدهند، مکتب هارا میسوزانند، معلمان راسر می برند وقانون اساسی کشوررا قبول ندارند، موقف من تند وبی امان خواهد بود ».

به همینگونه درراستای تغییرات عمده وکارساز، درسیستم دولتی که چشم وچراغ ملت ازظهورآن باید دست کم روشنائی مییافت، درهیچ یک ازبرنامه ها، بجزازبرنامۀ داکترعبدالله عبدالله، راه نیافته است. ده کاندید دیگر بجای آنکه ازتغییردر بدنۀ حکومت فاسد، نوید تازه وجان بخشی را به رخ ملت میکشیدند، فقط به تداوم برنامه های ناکام ونظام مصلحتگرای آقای کرزی، ازمماشات دربرابرطالبان گرفته تاادامۀ ساختاردولت بهمان سیستم خود کامۀ ریاستی وتمرکزقدرت در انحصار یک فرد که اینک مملکت را به تباهی کشانده است، تاکید میکنند.

ولی تنها داکترعبدالله درینمورد به جرئت اعلام داشت که به پاس احترام بخواست اکثریت مردم کشورش، تامین عدالت و رستگاری جامعه، برنامۀ تغییرسیستم دولتی رااز ریاستی به پارلمانی، البته بعد ازآرای جرگۀ بزرگ ملی، دردستور کاری اش قرارداده است.

نظام ریاستی که آقای خلیلزاد به سیستم امریکائی آنرا درنخستین جلسۀ بن، برگردۀ مردم تحمیل کرد، سرنوشت یک ملت بزرگی را فقط دراختیاریک دکتاتورخودکامه وتیم کوچک قوم گرایش رقم زد که نتیجۀ آن تاامروزافغانستان را دراعماق حقارت، بحران وافتراق ملی فروبرده واکثریت توده های مردم  ووارثان اصیل این مرزوبوم را ازحقوق شهروندی شان محروم ساخته است.

کاربردهربرنامه یی که فاقد تغییرات بنیادی، مهمترازهمه فاقد تغییردرساختار نظام دولتی بوده ونتواند جامعه را بسوی حرکت مدنی،  شوروشوق مملکت سازی سمت وسو دهد وآغازش صرف ازحج عمره که آنهم ایکاش با صداقت وایمان پیوند میداشت، برنامه ریزی شود سرانجام کشتی شکستۀ ما درسانحۀ کدام برمودائی فروکش خواهد کرد.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



مهندس خلیل الله رؤوفی