شهید مزاری و پروسه نا تمام وحدت ملی در افغانستان!

٢٧ حوت (اسفند) ۱۳۹۲

نزده سال قبل از امروز درخشان ترین ستاره  جهاد و مقاومت، ماندگارترین اسطوره عدالت خواه تاریخ معاصر، فریادگر آزادی، برابری، برادری (رهبر فقید شهید عبدالعلی مزاری) با یاران صدیق و فداکارش چون ترکمن ها ، علوی ها و ابوذر های که در میدان جهاد، سلحشوری و مقاومت کاخ کرملین از هیبتش به لرزده در می آمد، با یک توطئه بس نا جوان مردانه دشمنان قسم خورده افغانستان به خاک و خون غلطید و یکبار دیگر باشندگان آن سر زمین زجر کشیده را از کابل تا غزنی و از غزنی تا بامیان و بلخ به عزا و ماتم نشاند و امروز ما به عنوان فرزندان مزاری بعد از نزده سال در هر گوشه ای از جهان گرد هم می آییم و یاد و خاطره آن شهید بزرگوار را گرامی داریم و یک بار دیگر با اهداف، راهکار ها و برنامه های طرح وحدت ملی و خط مش مزاری بزرگ پیمان و میثاق تازه ای می بندیم و شعار ها و عملکرد های را که با صداقت و صمیمیت نسبت به انسان های معاصر افغانستان ابراز داشته بود با گوش دل ارج نهاده و سر مشق و سر لوحه زندگی خویش قرار می دهیم و نیاز او را هر قدر که زمان می گذرد و غروب نا به هنگام او ازما فاصله می گیرد بیش از پیش حس می کنیم و داشتن اندیشه مزاری یکی از نیازهای مبرم امروزین ما است و  ما هیچگاه بی نیاز از رهبری او نخواهیم بود.

 مزاری از فرزندان صدیق و فداکار این وطن ستم کشیده و سراپا غرق سالوس و استبداد های قدرت در قالب قوم گرایی، فرقه گرایی، سمت گرایی و تشتت های فراوانی است که تار و پود وحدت ملی و مشروعیت سیاسی، ترقی و تمدن را از ابعاد مختلف ریشه کن نموده و به جای اتحاد و یکپارچکی نقاق و تشتت ، به جای عدالت ستم، به جای مدنیت و ترقی عقب گرد های ظالمانه، افغانستان دیروز را به زنجیر کشیده بود و انسان معاصر افغانستان و سردمداران قدرت در میدان رقابت های نا سالم سیاسی و اجتماعی به گفته هابز فیلسوف و دانشمند غربی انسان گرگ انسان دیگری گردیده بود و فضای توحش و بی بند و باری روز به روز سایه های عمیق خود را می گستراند و درد را بالای درد دیگر می انباشت و می افزود، فضای درد آوری که به جای هم پذیری حذف فزیکی اقوامی دور از عرصه قدرت در برابر اقوام زور مند و به قدرت نشسته یکی از مباحث و چالش های جدی تاریخ دیروز افغانستان را شکل میداد، قرار گرفته و تمام درد ها و رنج های مردم افغانستان را از عمق دل لمس و احساس می کرد .

مزاری در هم چو فضای رقت بار تاریخ افغانستان که به جز ویرانی در ابعاد مادی و معنوی کشور ثمره ای دیگری نداشت با کوله باری از درد و رنج مردم زحمت کش و آواره اقلیت های قومی که حق زندگی را منحیث یک انسان معاصر در قرن بیستم در وطن خویش از دست داده بود، برخاست و از جان و دل شعار وحدت ملی و همدلی اقوام ساکن در افغانستان را با حقوق مساوی و بر پایه عدالت در چوکات حکومت قانون و فراگیر ملی سرداد و خود بدون ریا و تزویر و زر اندوزی های شخصی تا پای جان برای تحقق آرمان و اهداف بلند، اسلامی و انسانی خویش ایستاد و در مسیر این هدفت مقدس برای تامین عدالت و برابری، حسین وار جان داد و انالحق گفت و حسرت یک حکومت قانونمند، دیموکراتیک و فراگیر ملی را که مردم افغانستان از همه اقوام و قبایل و مذاهب با مشارکت و هم پذیری - سرنوشت مشترک و کلان سیاسی شان را رقم بزنند یکجا با خود برد. او نه خواهان قدرت بود و نه خواستار ثروت، هر آنچه که مفکوره اساسی مزاری را رقم می زد دفاع از حقوق انسان های مظلوم تاریخ کشورش بود که در زیر شلاق های ستم شانه خم کرده و حق انسانی شان از دریچه های مختلف غصب شده بود و اربابان قدرت امتیازات معنوی و انسانی شان را در حیطه سیاست و اجتماع کتمان و انکار می کرد. برای مزاری دفاع از حقوق هزاره شرط اساسی نبود او برای انسانیت، عدالت را فریاد می کرد. دیگر برای او فرقی نمی کرد که این انسان مظلوم تاجک باشد یا ایماق، بلوچ، نورستانی، عرب، اوزبک و یاهزاره و پشتون باشند چون او می دانست وقتی که در سرزمینی عدالت و قانونیت استقرار نداشته باشد و هر تباری از دریچه تفنگ بر اریکه قدرت تکیه زند و سهم خویش را بازور تثبیت نماید هر قومی می تواند در یک مرحله از زمان قدرتمند و در مرحله بعدی مظلوم و نا توان جلوه گری کند و بذر نفاق و عداوت روز به روز افزونی یابد و هر قوم محروم و مظلوم برای بقای زندگی خود در چوکات قدرت دست به اقدامات مسلحانه زند و در صدد انتقام از دست دادگی های خویش بر خیزد.

ازین جا است که مزاری و استراتژی او به عنوان ماندگار ترین خط مش سیاسی برای تمام اقوام ساکن در کشور محبوبیت می یابد و برای وحدت ملی و به میان آمدن یک حکومت قانون مدار، دیموکراتیک، آزاد و فراگیر که همه اقوام افغانستان تصویری جامعی از خویشتن را در آن نگاه کنند طرح و برنامه می ریزد و برای تمام سر دمداران قدرت در افغانستان و جامعه جهانی فریاد می زند که در شرایط فعلی همدلی و هم پذیری افغان ها مطرح و قابل بحث است. او وحدت ملی را در کشور یک اصل مهم می داند و رهبران جهادیی همه اقوام را برای برپایی یک حکومت ملی و توزیع عادلانه قدرت و امتیازات مساوی بر معیار عدالت و شایسته سالاری فرا می خواند اما کجا بود آن گوش های شنوای تشنگان قدرت که حد اقل صدای انسان های صالح وطن را برای نجات کشتی شکسته افغانستان بشنوند و این فریاد ها نه تنها شنیده نشد بلکه به قدرت رسیدگان نو ظهور و زر اندوزان مستبد حاکمیت غیر مشروع شان را حق مسلم و خدادادی خویش دانسته و اهانت های « دو چند ساختن ریسمان های جوالی گری » را برای هم تباران مزاری در برابر حنجره عدالت خواه ایشان پاسخ داد موجودیت چنین مسایل روح و روان مزاری را در هم فشرد ولی بازهم مزاری هیچ وقت از دریچه تنگ قومی به مسایل قدرت، سیاست و اجتماع ننگرست چون درد تاریخی افغانستان را به خوبی درک میکرد و میدانست که در افغانستان چه گذشته است و چه می گذرد. او با اطلاع کامل از تاریخ افغانستان با نگاه منتقدانه به حل معضلات افغانستان اشاره می کرد و قضایای قتل عام مردمش را در دوران حکومت عبدالرحمان جابر با یک نگاه خیلی انسانی، اسلامی و روشنفکرانه پاسخ می گفت او در یکی از سخنرانی های خویش راجع به این مساله اشاره روشنی دارند و خیلی قضیه را زیبا بیان می کند و می گوید « اگر عبدالرحمان 60% در صد هزاره ها را قتل عام کرده است آن تاریخ، تاریخ دیگری است و آن انسان، انسان دیگری و ما در تاریخ دیگر با نیاز های دیگری زندگی می کنیم و انسان های دیگری هستیم پس روحیه انتقام گیری از تاریخ گذشته جهالت محض است و ما به جای انتقام گیری و درگیری های جهولانه باید به هم پذیری یکدگر همت نمایم » مزاری نه روحیه انحصار گری در قبال قدرت داشت و نه تفوق طلبی را در ساختار سیاسی و اجتماعی عاقلانه می دانست او بر محوریت آیه کریمه «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ»[٤٩:١٣] (ای مردمان! ما شما را از مرد و زنی آفریده‌ایم و شما را تیره تیره و قبیله قبیله نموده‌ایم تا همدیگر را بشناسید. بی‌گمان گرامی ترین شما در نزد خدا، متقی‌ترین شما است.)  برتری را فقط از انسان های متقی و شایسته می دانست و اهلیت و شایستگی سیاسی را در توامیت با رضایت و مشارکت همگانی مردم افغانستان در چوکات قانون و قانونیت فریاد می کرد.

مقوله ارزشمند وحدت ملیی را که شهید مزاری طرح ریزی و نسبت به آن تاکید می کرد اگر با نگاه حق باورانه و علمی نگرسته شود مسایل آتی اساسی ترین تفکر او را شکل می دهد:

1 – هم پذیری اقوام ساکن در افغانستان و توزیع عادلانه قدرت و امتیازات مساوی: در بوجود آمدن وحدت ملی - با نگاه فلسفه سیاسی معاصر بدون هم پذیری و تقویت روحیه اخوت و برادری و قایل شدن حقوق مساوی به همه با شندگان بر محوریت شهروندی در یک سر زمین غیر ممکن بوده و بدون هم پذیری روحیه تفوق خواهی و برتری جویی های نا روا شدت می گیرد و توزیع عادلانه قدرت را به چالش جدی مواجه می نماید و امتیازات را از حالت مساوی آن برون کرده و طبقه ای را ممتاز بر طبقه ای دیگر قرار داده و مساله رویارویی ظالم و مظلوم را به شدت رونق می دهد. عدم هم پذیری باعث می شود که طبقات محروم برای اعاده حقوق از دست رفته شان دست به اقدامات سود جویانه و حتی خصمانه بزنند و بذر وحدت و یکپارچگی را به یکبارگی عقیم سازند ازین جا است که مزاری فریاد می دارد: « ما نه عاشق کسی هستیم و نه از کسی نفرت داریم هر کسی که به حقوق اقلیت های قومی احترام بگذارد و با روحیه  شهروندی پذیرش دیگران را داشته باشد ما با محبت و صمیمیت دستان آنان را می فشاریم و دست برادری می دهیم ».

2 – بوجود آمدن یک حکومت فراگیر ملی با مشارکت همه اقوام و تعین سرنوشت سیاسی مشترک:  بوجود آمدن یک حکومت فراگیر و ملی، نخستین دغدغه های فکری و اساسی ترین خط مشی رهبر شهید عبدالعلی مزاری را شکل میداد او برای حکومت نیرومند و قانون مدار تا پای جان ایستاد و دوام و پایداری حکومت مشروع را در افغانستان فقط در مشارکت همگانی اقوام و تعین سرنوشت سیاسی را به دست همه افغان ها معقول و مقبول می دانست و در بسا از سخنان خویش صراحتا اعلام می کرد که بدون بوجود آمدن یک حکومت ملی با قاعده های وسیع هیچ راه حلی نمی تواند راهگشاتر باشد و طرح حکومتی را برای همه افغان پیشنهاد می کرد که بر محوریت قانون تمام خواسته ها و نیازهای باشندگان افغانستان از هر قوم و تبار و از هر مذهب و آئینی تبلور یافته و قانون اساسی را منحیث آینه تمام نمای افغان ها می دانست و ازین دریچه بود که قانونی ساختن مذهب اهل تشیع را در افغانستان برای اولین بار پیشنهاد کرد و قانونی کردن مذهب تشیع در قانون اساسی امروز کشور ما یکی از دست اوردهای بارز شهید مزاری است که هیچ کس دیگر نمی تواند امروز خویشتن را داعی این پیامد مثبت و ارزنده در ساختار قانون امروز کشور داند.

3 -  نهادینه کردن عدالت و شایسته سالاری در فرایند حکومت ملی :  بوجود آوردن عدالت و نهادینه کردن آن از طریق حکومت در ساختار یک دولت قوی و نیرومند ملی با در نظر داشت اصل شایسته سالاری بنیادی ترین مبارزه و تلاش های مزاری را در تاریخ معاصر سیاسی افغانستان شکل می داد. او به خوبی می دانست که دو مقوله عدالت و شایسته سالاری لازم و ملزوم و مکمل همدیگر اند و بدون آن به هیچ عنوان نمی توان به یک حکومت فراگیر و دوام دار دست یافت او می دانست وقتی که شایستگی و عدالت در بدنه یک دولت مصداق بارز نیابد قانون وسیله سوء استفاده قدرتمندان زور گو، زر اندوز و خدعه گر می گردد. اهلیت، درایت و شایستگی فرزندان زحمتکش وطن از ابعاد مختلف زیر سوال می رود و حکومت با موجودیت انسان های نالایق از مسیر قانونی خود عدول کرده و راه فساد و انارشیزم اجتماعی را برای همیش باز نگهمیدارد و توده مردم قربانی سیاست گزاری های شوم انسان های نا شایسته می گردد، دقیقا همان معظل که امروز دامن افغانستان را فرا گرفته است.

4 -  قانون گرایی و تعهد سیاسی سیاست مداران : قانون گرایی در دولت های دیموکراتیک یک اصل خلل نا پذیر است، قانون در فقدان قانون گرایی و قانونیت معنا و مفهوم اساسی خود را از دست می دهد و به یک دست نوشته بدون تنفیذ، صرف در روی کاغد برای خوراک موریانه ها مبدل می شود و بستر مظالم اجتماعی را برای ظلم ظالمان مساعد و آماده می سازد. فقدان قانون یک سردرگمی است اما نداشتن قانونیت بی هرزگی دولت و زعمای ملی را برجسته می سازد، برای نهادینه کردن قانون و استحکام قانونیت یک تعهد سیاسی لازم و ضروری است که سیاست مداران و زعمای سیاسی باید در قبال آن مسئولیت پذیری داشته باشد. روحیه مسئول و مسئولیت پذیری سیاست مدار بدون تعهد و وجدان اخلاقی در برابر مردم غیر ممکن است درین شرایط است که وجدان سیاست مدار باید حکم کند که در برابر حقوق مردم متعهد و وفادار باشد و حقوق جمع را بر فرد ارجحیت بخشد و رفاه و آسایش را نه تنها برای خود و بستگان خود بلکه برای همه مردم جستجو کند این مساله ای است که با شعار نمی توان تحقق بخشید تحقق این مساله دراعمال  عملکرد سیاست مدار و زعیم سیاسی – ملی می تواند معنا و مفهوم یابد رهبر سیاسی و داعی زعامت ملی که نتواند خواهشات نفسانی اش را در برابر وجدان اخلاقی با مسئولیت در برابر مردم مهار کند نمی تواند زعیم قابل قبول برای مردم باشد درین صورت او به گرگی درنده ای مبدل می شود که در آن وقت جان، مال، شرف، عزت و وقار مردم نه تنها برای او اندک ارزشی ندارد بلکه همه را فدای خواسته های نا مشروع خویش می سازد و برای مشروعیت دادن عملکرد خود با پول و زور از طریق مجیز گویان و شکم پرستان با خدعه و فریب متوسل شده و دست به تخریب افکار توده مردم می زند . با توجه به چنین مسایل شهید مزاری تنها کسی است که با تعهد اخلاقی و وجدان بیدار سیاسی اش زعامت مردمی را عهدار شده بود که از فرط نابرابری و نا بسامانی ها به جان رسیده بود او رهبر متعهد و وفا دار به ارزش های انسانی و مردمی خویش بود که همه چیز را برای مردم می خواست نه برای خودش چنانچه که امروز شاهدش هستیم او به جز یک دختر باوقار ( زینب مزاری) هیچ چیزی دیگری را دارا نیست، برغم سایر رهبران سیاسی امروز افغانستان که از خون مردم بار بار تغذیه نموده و به جای خدمت، مردم را از درون خود شان شلاق می زند و عطش افزون خواهی شان هیچ گاه فرو نمی نشینند که در افغانستان بلا استثنا نمونه های زیاد دارد. اما مزاری کسی است که شعار و عمل را در عرض هم و دوشادوش هم منحیث دو خط موازی به پیش می برد و امروز همه مردم افغانستان به صداقت و پاکی او اطمنان و باور پیدا کرده است و با مزاری بودن را نیاز مبرم امروزین خویش می پندارد و هر فرزند افغان در هر کجایی ازجهان حد اقل سال یک بار در برابر روح بلند و ملکوتی او عهد و میثاق دوباره می بندد و هیچ وقت خود را بی نیاز از مزاری احساس نمی تواند. داشتن مزاری بیش از هر زمان دیگر برای نسل امروز افغانستان قابل لمس و واقعیت عینی است.

بررسی طرح وحدت ملی در فقدان شهید مزاری و عقامت آن در عملکرد رهبران سیاسی امروز افغانستان : بدون شک هیچ کشوری نمی تواند در فقدان وحدت ملی ادامه حیات دهد. امروز از دوران شهادت نخستین طراح وحدت ملی نزده سال می گذرد و افغانستان هم درین راستا راه های پر و پیچ خم زیادی را پشت سر گذرانیده است، از جنگ های خانمان برانداز داخلی تا موضعگیری فراگیر مردم در برابر تروریزم بین المللی و سپری نمودن دو دور انتخابات آزاد و دیموکراتیک با مشارکت تمام اقوام ساکن در افغانستان، با داشتن قانون اساسی مدرن همراه با قاعده های وسیع و کسب نسبی اعتبار بین المللی و ثبات نیمه جان داخلی و ... ده ها مورد دیگر را تجربه کرده است  اگر همه این دست آورد ها را مد نظر بگریم با یک نگاه خوشبینانه می توان گفت که دست آورد عظیم و بسیار بزرگی است و به هیچ عنوان با دوران گذشته افغانستان قابل مقایسه نیست. ما امروز صاحب قانون اساسی هستیم و حقوق همه افغان ها به شکل مساوی در نظر گرفته شده است، آزادی بیان و قلم، عدالت و مساوات، شایسته سالاری، توازن و عدالت اجتماعی و ده ها مورد خوب تر دیگر در قانون اساسی تسجیل یافته و تبعیض و تعصب هم جرم پنداشته شده است.

سوال اساسی این جا است که با چنین بستری چه عواملی نهفته است که در ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و رفاه همگانی ما هیچ تغیری فاحشی به چشم نمی خورد و باز هم نا برابری ها و نا بسامانی ها روح و روان مردم افغانستان را به شدت می آزارد؟! پاسخ روشن است ما در شرایط فعلی قانون داریم ولی قانونیت نداریم، در حیطه شعار وحدت ملی را با نیرنگ و خدعه بروز می دهیم ولی به آن باورمند نیستیم، هرچند خویشتن را در ظاهر طرفداران وحدت ملی قلمداد می کنیم ولی در باطن با آن فواصل زیادی داریم، ما در عرصه های کلان سیاسی برای کسب قدرت از جان مردم تغدیه می کنیم ولی در روز امتیازات، مفاد آن را صرفا از آن خود می دانیم و تا هنوز آرای مردم ابزاری برای به قدرت رسیدن شخصی ما است و پشتوانه مردمی حالت ابزاری دارد و رضایت مردم در برابر اربابان قدرت و ثروت به یک هدف مبدل نشده است این جا است که قانون را می شکنیم و شایسته سالاری را زیر سوال می بریم و با علایق و سلایق شخصی خویش با زر، زور و تزویر غلامان خاص خود را داریم که صرف از منی قدرتمند تابعیت کنند نه در برابر مردم پاسخگو باشند و نه در اداره دولت کارگر... از همین گونه رفتار های ناشیانه است که فضای نابرابری و نابسامانی روز به روز شدت می یابد و بازهم انسان گرگ انسان دیگری است و هیچ کدام از مقوله های ارزشمند ملی جای اساسی خویش را باز نیافته است و کشور ما به طرف یک بحران و انارشیزم تمام عیار در حال حرکت است.

مزاری با خط مش سالم سیاسی و استراتژی مشخص وحدت ملی با در هم تنیدگی شعار و عمل، در توامیت با صداقت و حقانیت یک امانت بزرگی را به ودیعه سپرده است و برای همه مردم افغانستان و تمام سردمداران قدرت وسیاست درس بزرگی را داده است که در میدان سیاست و مردم داری به جز از صداقت و محو شدن در خواسته های مردم هیچ سیاست مداری ولو با هر توان زر، زور و تزویر بقا و دوامی نخواهد داشت و نخواهد آورد ، محبوبیت و مقبولیت خود را در میان مردم از دست خواهد داد. او راهی را برای سیاست مداران افغانستان پیشنهاد کرده است که هیچ فرزند این خاک نمی تواند با نیرنگ زعامت مردم را بدست بیاورد مگر با پشتوانه مردمی و مسئولیت پذیری در برابر اعتماد مردم و تامین خواسته های کافه ملت و اعمال تعهد اخلاقی در عمل و منافع جمع را بر فرد ارجحیت دادن و به شایستگی ها بها دادن و خود فدای خواسته های برحق مردم کردن ... هیچ راه دیگری سزاوار و پاسخگو نخواهد بود. راه آن شهید بزرگوار پر رهرو باد و یادش همیشه گرامی!

 

و من الله توفیق .







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



محمد ظاهر فایز