۷ ثور ۱۳۵۷؛ کودتا، قیام، انقلاب پرولتری و چه؟

٦ ثور (اردیبهشت) ۱۳۹٣

به سرزمین مُدل نوین انقلاب خوش آمدید!

در فرودگاه بین المللی کابل پس از کودتای 7ثور1357خورشیدی شعار: به سرزمین مدل نوین انقلاب خوش آمدید!، که در پارچۀ سرخ رنگ نگاشته شده بود توجه خارجیان تازه وارد را جلب میکرد. 

خبرنگار نشریه "دی سایت" جمهوری فدرال آلمان از حفیظ الله امین خواست تا: «در باره این مُدل و این که برای که خواهد بود توضیحاتی بدهد. امین در پاسخ گفت: این یک موضوع تیوریتیکی است. به عقیدۀ من انقلاب افغانستان (کودتای ثور1357) مُدل جدید انقلاب پرولتری است که قدرت سیاسی را از استثمارگران بدست طبقه کارگر منتقل کرد که در رأس آن حزب طبقه کارگر (حزب دموکراتیک خلق) قرار دارد. قبلاً در یک جامعۀ  فیودالی چنین انقلابی صورت نگرفته است. بنااً این یک مدل جدید انقلاب در جامعه ای که مناسبات فیودالی مسلط بود، میباشد که قدرت رااز طبقۀ استثمارگر به طبقۀ استثمار شده که دوست و متحد تمام  زحمتکشان میباشد انتقال داد.»(1)

 

مارکسیزم و مُدل نوین انقلاب پرولتری در افغانستان:

اگر بجای خبرنگارآلمانی، کارل مارکس هموطن خبرنگار که اندیشۀ انقلاب پرولتری را به عنوان قوانین جبری تکامل جامعه بشری در فرایند مراحل پنجگانۀ تاریخ تکامل مطرح کرد این پاسخ حفیظ الله امین را می شنید شاید با کتاب ضخیم کپیتالش بر سرِ کاشفِ مُدل جدید انقلاب پرولتری می کوبید.  

کارل مارکس متفکر و فیلسوف آلمانی حتی انقلاب پرولتری را در روسیه پیشبینی نکرده بود؛ چه رسد به افغانستان به حیث یک کشور و جامعه عقب مانده و قبیله ای که طبقه کارگر آن حتی به چند ده هزار نفر نمیرسید.

کارل مارکس روسیه را به عنوان یک کشور عقب مانده و فاقد طبقۀ بزرگ کارگر میپنداشت و برعکس انقلاب پرولتری را در زادگاه و وطن خودش آلمان و کشور انگلستان بمثابۀ کشورهای بزرگ صنعتی و سرمایداری پیش بینی میکرد؛ پیش بینی که تحقق نیافت.

برخی از صاحب نظران مارکسیست پس از انقلاب اکتوبر در روسیه به این باور رسیدند که دیدگاه های لنین و استالین، مارکسیزم را به استراتیژی قبضۀ قدرت توسط احزاب و گروه های کوچک انقلابی تبدیل کرد. "کارل کائوتسکی" از دانشمندان مارکسیست آلمانی معاصر لنین از انقلاب اکتوبر در روسیه به شدت انتقاد میکرد و آنرا با اندیشه های مارکس در تعارض میدانست. او اظهار داشت که قبضۀ قدرت توسط یک حزب کوچک حرفه ای مغایر با اصول مارکسیزم است. او در برابر نظر لنین که معتقد به قبضۀ قدرت توسط یک حزب انقلابی بود استدلال میکرد که یک سازمان مخفی نمی تواند دموکراتیک باشد. "کائوتسکی" رابطه میان سوسیالیزم و دموکراسی را ضروری می پنداشت. از دید او دیکتاتوری پرولتاریا نمی تواند به معنی جنگ طبقاتی باشد. حکومت پرولتاریا به عنوان اکثریت جمعیت کشور از طریق رعایت معیارها و اصول دموکراتیک قابل تحقق است.

صرف نظراز درستی و نادرستی این بحث ها، نقطۀ بسیار روشن این است که بلشویک ها یا کمونیستان حاکم در روسیه پس از انقلاب اکتوبر به همان سیاست توسعه طلبی حاکمان تزار ادامه دادند و از مارکسیزم – لنینیزم بمثابۀ ابزار آیدئولوژیکی و سیاسی در این توسعه طلبی استفاده کردند. حتی آنچه که بنام دیکتاتوری پرولتاریا با استناد به اندیشه و دیدگاه کارل مارکس از سوی کمونیزم روسی و بسیاری از کمونیستان حاکم در اقصی نقاط جهان انجام یافت در تناقض با تحلیل های این فیلسوف منتقد نظام سرمایه داری بود که کارگران جهان را برای انجام انقلاب کارگری به اتحاد فراخواند. البته بسیاری ازاندیشه ها وپیشبینی های کارل مارکس از یکطرف به واقعیت نپیوست و از جانب دیگر برخی از باورهای او چون، دیکتاتوری پرولتاریا از  زاویۀ آزادی و دموکراسی مدرن امروز مورد تردید قرار می گیرد.

 

مارکسیستهای کودتاچی افغانستان:

نه تنها کودتای ثور1357(اپریل1978)به فرماندهی حفیظ الله امین از زاویۀ بینش مارکسیستی، انقلاب پرولتری نبود، بلکه نگاه به ظرفیت برداشت کودتاچیان از زاویۀ مذکور، این تردید را قوت و منطق بیشتر می بخشد. در حالی که منابع علمی فهم اندیشه و دانش مارکسیزم – لنییزم برای بسیاری از اعضای حزب دموکراتیک خلق نشریات غیرعلنی حزب توده ایران به زبان فارسی بود این پرسش مطرح میگردد که خرد ضابطان و افسران پائین رتبۀ کودتاچی جناح خلق تاچه حدی مارکسیزم – لنینیزم را از آن نشریات آموختند که دست به انقلاب پرولتری و مارکسیستی زدند؟

برخی از افراد مارکسیست ایرانی که نگاشته ها و نشریات آنها منبع تغذیۀ فکری حزب دمکراتیک خلق بود نیز کودتای این حزب را انقلاب نمی خوانند. هرچند آنها دیدگاه خود را پس از فروپاشی اردوگاه سوسیالیزم روسی و زوال دولتِ حزب دموکراتیک خلق ابراز می کنند. محسن حیدریان عضوارشد حزب توده ایران که در دوران حکومت نجیب الله با صدها تن از فعالان گروه های چپ ایران در کابل به سر می برد می گوید که تفسیر حزب توده از کودتای ثور این بود که انقلاب ثور درستی راه رشد غیر سرمایه داری را در کشورهای در حال توسعه مانند ایران ثابت می کند... .

پس از تجربۀ دردناک در شوروی و افغانستان دیدگاه من نسبت به حزب توده از ریشه تغیر کرد. هنوز مجسمه های لنین در مسکو و کابل فرو نریخته بود که دیوارهای بتونی ذهنیت ما به فروریختن آغاز کرد. تجربۀ شوروی و افغانستان برای من و بسیاری دیگر از رفقای حزبی، تیرخلاصی بود به باورهای کمونیستی وانقلابی ماو برای همیشه به زندگی حزبی من پایان داد.»(2)

 

قتل خیبر؛ پیش لرزۀ کودتا:

قتل مرموز میراکبر خیبر از رهبران جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق در27 حمل1357(17اپریل 1978)که رفیقان حزبی او حتی در دوران حکومتشان پرونده یی برای این قتل نکشودند، پیش لرزه در کودتای این حزب شد. رهبران هر دو جناح خلق و پرچم حزب دموکراتیک خلق با هزاران تن از اعضای حزب مراسم تشیع جنازه خیبر را به تظاهرات خیابانی تبدیل کردند و در سخنرانیهای خود از حکومت محمدداود خواستار دستگیری و محاکمۀ قاتل خیبر گردیدند. اما شماری از رهبران حزب به اتهام سخنرانی بر سر جنازه که از نظر حکومت تحریک آمیز و غیرقانونی محسوب می شد دستگیر و زندانی شدند.

میراکبر خیبر از جناح پرچم و در سالهای نخست جمهوریت محمدداود مسئول بخش مخفی تشکیلات نظامی این جناح بود. او با ببرک کارمل روابط نزدیک داشت. سپس مسئولیت بخش نظامی جناح پرچم که "سازمان انقلابی دموکراتیک اردو" نامیده می شد به نوراحمد نور یکی دیگر از اعضای رهبری این جناح تعلق گرفت. خیبر از افسران اسبق پولیس و از چهره های فعال جنبش چپ در دهۀ شصت بود. او مدتی را بنا بر ابراز نظریات انقلابی و فعالیت هایش در جهت رشد افکار چپ مارکسیستی از سوی دولت سلطنتی به زندان انداخته شد. داکتر محمدحسن شرق از همکاران نزدیک سردارمحمدداود، میراکبر خیبر را فرد نزدیک به او و از حامیان افکار ناسیونالیستی محمدداود می خواند. برخی معتقد اند که خیبر خواستار ادغام جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق در حزب غورځنگ ملی(انقلاب ملی)سردار محمدداود بود.

در مورد ترور خیبر از سوی هر دو جناح حزب  نظریات متفاوت ارائه می شود. عبدالقدوس غوربندی از هواداران بعدی امین که نخست در جناح پرچم قرار داشت، ترور خیبر را به ببرک کارمل ارتباط میدهد. غوربندی ادعا می کند که نورمحمد تره کی و خانوادۀ خیبر نیز دست کارمل را در قتل خیبر دخیل می دانستند و حتی خیبر خود گفته بود که کارمل او را تهدید به مرگ کرده است.(3)

اما ببرک کارمل و هواداران او دست حفیظ الله امین را در قتل میراکبر خیبر می بینند. سلطانعلی کشتمند صدراعظم حکومت حزب دموکراتیک خلق در دهه هشتاد(سدۀ بیستم عیسوی)می نویسد:«در رابطه به شهادت خیبر حدسیات گوناگون بوجود آمد، ولی کارمل اظهار داشت که گمان غالب مبنی بر انجام توطئه از جانب حفیظ الله امین برده می شد. زیرا او از دیر باز با خیبر به تندی خصومت می ورزید و او را که انسانی با استعداد، محبوب نزد تعداد زیاد اعضای حزب، از لحاظ ملیت (قومیت)پشتون و در میان نظامیها از شهرت خوب بر خوردار بود، رقیب سرسخت خویش می پنداشت.»(4)

وحیدمژده نویسنده و پژوهشگر از اعضای اسبق حزب اسلامی اظهار میدارد که باری حکمتیار قتل خیبر را کار حزب اسلامی خواند. مژده به نقل از یک منبع استخبارات حزب مذکور می نویسد: «من هم عضو گروهی بودم که از سوی حکمتیار برای کشتن رهبران حزب دموکراتیک خلق دستورداشتند. دو جوان کم سن وسال به نام های عبدالصمد کوچک وداکترلطیف از جمله کسانی بودند که باید این نقشه را عملی میکردند. دلیل این دستور از سوی حکمتیار آن بود که افسران مسلمان در ارتش به این باور بودند که اگر کمونیستها دست به کودتا بزنند هیچ کس جلو پیروزی آنان را نخواهد گرفت.. . .» مژده از قول آن منبع بلند پایه سازمان اطلاعات حزب اسلامی حکمتیار که نامش رافاش نمی کند ادامه میدهد که لطیف و صمد نخست برای کشتن کارمل کمر بستند. اما آنها انعام الحق گران را اشتباهاً به جای کارمل ترور کردند. سپس آنها چند ماه مخفی شدند و بعداً خیبر را کشتند.(5)

سلیمان لایق از رهبران جناح پرچم که با خیبر روابط دوستی و خویشاوندی داشت در قتل خیبر نه دست حزب اسلامی حکمتیار بلکه دستان حزب دموکراتیک خلق را دخیل میداند.(6)

 

حفیظ الله امین و فرمان کودتا:

جگرن(سرگرد)عبدالغنی ازافسران وزارت داخله که عضو مخفی نظامی جناح پرچم حزب دموکراتیک خلق بود، چهارشنبه ششم ثور1357 ماموریت یافت تا حفیظ الله امین را دستگیر و به زندان منتقل کند. امااو امین را آن شب بجای انتقال به زندان در خانه اش تحت مراقبت گرفت.

حفیظ الله امین در تشکیلات غیرعلنی جناح خلق حزب دموکراتیک خلق به رهبری نورمحمد تره کی مسئول بخش نظامی حزب بود. امین با استفاده از فرصتی که برایش دست داد فرمان کودتای نظامی را توسط پسرش عبدالرحمن و دو تن از افسران جناح خلق به نظامیان حزب دموکراتیک خلق در ارتش صادر کرد. سیدمحمدگلابزوی از در یافت پیام امین توسط عبدالرحمن سخن می گوید:

«چهار شنبه شش ثور بچه(پسر)حفیظ الله امین عبدالرحمن آمد در خانه من ساعت شش صبح بود گفت شیرآغا(پدر خود را شیرآغا می گفت)محاصره است و تره کی صاحب و رهبرهای دیگر را به زندان انداخته اند. سیدمحمد را بگو و به رفقا بگوید که صبح انقلاب را شروع کنند. همان بود که در بخش قوای مسلحی که من مسؤلیت داشتم و در بعضی قطعات دیگر که هم مسؤلیت نداشتم این پیام را تا یک بجه شب به تمام قطعات رساندم که صبح هرکس که در قطعات خود برسد انقلاب را شروع کند.»(7)

حفیظ الله امین صبحگاه ششم ثور به زندان ولایت کابل انتقال یافت. قبل از او تعدادی از رهبران هر دو جناح پرچم و خلق به این زندان آورده شده بودند.

جگرن عبدالغنی بعد از انتقال حفیظ الله امین به زندان که از سوی قوماندانی امنیه کابل به سر پرستی زندانیان حزب دموکراتیک خلق نیز مؤظف شد، روز هفتم ثور با کودتاچیان پیوست و رهبران  زندانی حزب دموکراتیک خلق را از زندان به رادیو افغانستان انتقال داد.(8)

 

پیروزی خونین کودتا:

اعلامیۀ پیروزی کودتا در پایان نخستین روز 7ثور1357 (27اپریل1978) از رادیوی دولتی منتشر شد. حفیظ الله امین مردم را به شنیدن اعلامیه پیروزی کودتاچیان دعوت کرد تا نشان دهد که فرماندهی اصلی کودتا را او در دست دارد. امین گفت:

«د نظامی انقلابی شورا اعلامیه اسلم وطنجار د زرهدار د قوا جگرن اوروی» (اعلامیه شورای نظامی انقلابی را از سوی اسلم وطنجار جگرن (سرگرد) قوای زرهدار می شنوید) و وطنجار به زبان پشتو در این اعلامیه اظهار داشت: «دلمری زر لپاره په تاریخ کی دسلطنت ظلم...برای اولین بار در تاریخ افغانستان به آخرین بقایای سلطنت، ظلم واستبداد و قدرت خانواده نادری پایان داده شد و تمام قدرت دولتی به مردم انتقال یافت. قدرت دولتی اکنون در دست شورای نظامی انقلابی است.»(9)

محمداسلم وطنجار(2000-1946عیسوی) افسر قوای چهارم زرهدار عضو جناح خلق و عبدالقادر(2014-1935عیسوی) افسر قوای هوایی که روابط نزدیک با این جناح داشت نقش اصلی را در پیروزی کودتا بازی کردند. وطنجار نخستین تانک قوای 4 زرهدار را وارد میدان نبرد ساخت و اولین گلوله تانک را به ساختمان وزارت دفاع شلیک کرد. سپس تانک های این قوا به قصر ریاست جمهوری و فرودگاه کابل هجوم بردند. عبدالقادر که در فرودگاه کابل تحت نظارت گرفته شده بود به کمک این تانک ها به وسیلۀ چرخ بال به فرودگاه بگرام رفت و فرماندهی نیروی هوایی را به دست گرفت.

کودتاچیان از ضعف رهبری ارتش  حکومت محمدداود بهره برداری کردند و به آسانی فرماندهی قطعات متعدد ارتش را در پایتخت به دست گرفتند. هر چند در گزارش های رسمی و دولتی تعداد تلفات در کودتا 150 نفر تذکر داده شداما شمار کشته شدگان خیلی بیشتر ازاین رقم بود. ژنرال محمدنبی عظیمی از افسران جناح پرچم شمار قربانیان کودتای ثور را تا یک و نیم هزار تن تخمین می کند که شامل نظامیان گارد جمهوری، فرودگاه های خواجه رواش و بگرام، فرقه 7، قرارگاه قوای مرکز، قطعات مستقل قوای مرکز، در دارالامان و شماری از اهالی ملکی می شدند.(10)

 

قتل محمدداود و اعضای خانواده اش:

 محمدداود روز جمعه هشتم ثور همراه با خانواده اش در اثر حمله یک قطعۀ نظامی کودتاچی ها به فرماندهی امام الدین به قتل رسید.

امام الدین بارتبه لومری بریدمن(ستوان یکم)عضو جناح خلق حزب از  پایین رتبه ترین افسران قطعه(واحد)کماندو در ارتش بود که سپس به کرسی های مختلف ارتشی تا رتبه دگر ژنرالی(سپهبد)ارتقا یافت. ژنرال امام الدین که پس از سقوط حکومت حزب دموکراتیک خلق به عنوان رئیس تعلیم و تربیه نظامی نیروهای عبدالرشیددوستم قوماندان پیشین فرقۀ 53 ملیشیا و رهبر بعدی جنبش ملی اسلامی  در مزارشریف ایفای وظیفه میکرد در مورد جریان حمله به محمدداود و قتل وی می گوید به دستور حفیظ الله امین که قوماندانی کودتا را به عهده داشت به مقر سردارمحمدداود در ارگ حمله کرد:

«... به اتاق دواد خان داخل شدم. در اتاق نعیم خان برادر داودخان یکی دو نفر وزیران و یک دختر داودخان و چند نفر دیگر بودند. من به مجرد داخل شدن به اتاق داودخان رسم تعظیم و سلام عسکری انجام دادم. داودخان که تفنگچه بدست داشت گفت چه گپ است؟ گفتم صاحب گپ از گپ تیر است تسلیم شوید. داودخان به قهر گفت به که تسلیم شوم؟ من برایش گفتم به شورای انقلابی و قوای مسلح تسلیم شوید که قوای مسلح تمام قطعات را تصفیه کرده فقط شما مقاومت می کنید. داودخان گفت من هرگز تسلیم نخواهم شد. من اصرار کردم در این اثنا داودخان ذریعه تفنگچه که بدست داشت بالای من فیر(شلیک)کرد که بدست من اصابت کرد و شدید جراحات برداشتم. دیگر بین افراد و من و داودخان و پهره داران او فیرها تبادله شد که در نتیجه داودخان کشته شد.»(11)

در میان رهبران حزب دموکراتیک خلق و نظامیان کودتاچی بر سر قتل محمدداود اختلاف نظر وجود داشت. سلطانعلی کشتمند از رهبران جناح پرچم ادعامی کند که ببرک کارمل و سایر اعضای رهبری این جناح مخالف قتل محمدداود بودند، در حالی که حفیظ الله امین نابودی او را می خواست. اما دستگیر پنجشیری عضو دفتر سیاسی حزب در جناح خلق از پا فشاری سلیمان لایق عضو رهبری جناح پرچم به قتل محمدداود سخن می گوید. پنجشیری ادعامی کند که لایق به حفیظ الله امین گفت: دا فرعون ووژل شی(این فرعون کشته شود). و سلیمان لایق این ادعا را تهمت تلقی می کند. لایق کودتای ثور و قتل محمدداود را نفرت آورمی خواند. هرچند او در حاکمیت کودتا به کرسی وزارت رسید و در تمام سالهای این حاکمیت کماکان در کرسی اقتدار باقی ماند: «این گفته قطعاً از من نیست. به من تهمت می بندند. اصلاً خود این حادثه برایم نفرت آور بود. این کودتا. همین قیام نظامی که در حزب پخته نشده بود برایم نفرت آور بود.(12)

 

دیدگاه متفاوت جناح های خلق و پرچم از کودتا:

درحالی که بسیاری اعضای هردو جناح هنوز از کودتای ثور1357به عنوان انقلاب(کارگری یا پرولتری) ثور وگاهی قیام نظامی برهبری حزب دموکراتیک خلق نام میبرند اما بیان و تحلیل آنها در مورد وقوع این حادثه متفاوت و متناقض است. سلطانعلی کشتمند از یکطرف کودتا را مشوره و فیصلۀ قبلی میان تره کی، کارمل، نوراحمدنور و داکترشاه ولی می خواند از جانب دیگر می نویسد: «این سوال هنوز پاسخ ناگفته باقی مانده است که انگیزۀ اصلی حفیظ الله امین از انجام این عمل بعنوان یک ماجرای بزرگ که عواقب آن بطور قطع از پیش معلوم نبود و تضمین شده نمیتوانست که این ماجرا جویی محض تحت عنوان انقلاب و انقلابی بودن با یک بر خورد ذهنیگرانه و یک اقدام بیباکانه ناشی از تمایلات جاه طلبانه شخصی و ناشی از خودخواهی بزرگ برای دست یافتن به قدرت بوده است....»(13)

سلیمان لایق از رهبران جناح پرچم کودتای ثور را کار چند نفر محدود به خصوص کار امین و تره کی می خواند: «کودتا را حزب دموکراتیک خلق نکرد. کودتا را چند نفر انجام دادند. یک عده عناصر جاه طلب و چوکی خواه که میخواستند به کرسی، ویسکی، موتر و جایگاه بلند برسند، کودتا کردند و حزب دموکراتیک خلق افغانستان را در برابر یک عمل انجام شده قرار دادند. جناح های خلق و پرچم بخاطر حفظ جان خود مجبور شدند که کودتای کامیاب شده را قبول کنند. به صراحت می گویم که حفیظ الله امین و نورمحمدتره کی سازماندهندگان اصلی کودتا بودند(14)

دستگیرپنجشیری از جناح خلق کودتا را فیصلۀ قبلی حزب میداند:«دستور قیام مسلحانه قبل از وحدت هر دو جناح حزب برهبری نظامی ابلاغ گردیده بود.»(15)

امابه گفته جگرن عبدالغنی مؤلف کتاب شب های کابل با نام مستعار عمرزی، تره کی از کودتای حزبی که رهبری اش را بدوش داشت بی اطلاع بود. او می نویسد:«وقتیکه9نفر(رهبران زندانی هر دوجناح خلق و پرچم حزب دموکراتیک خلق)را یکجا به صحن حویلی نظارت خانه آوردم همه باهم مصافحه و روبوسی نمودند. امین برای تره کی و سایرین پیروزی انقلاب را تبریک گفت و تره کی از نزدش پرسید که شما از انقلاب خبر دارید؟ گفت بلی حینیکه دولت به گرفتاری ما و شما اقدام نمود من هم فرمان قیام مسلحانه را به رفقای اردو ترتیب کردم . خوشبختانه برای گرفتاری من یک نفر افسر پولیس دوست و آشنای برادرم آمده بود مرا همان شب بعد از ختم تلاشی در خانه خودم تحت نظارت گرفتند من هم قومانده انقلاب را در همان شب به اردو صادر کردم اینک نتیجه آنرا به چشم سر مشاهده میکنیم. دستگیر پنجشیری که تا این لحظه متحیر و خاموش بود در حالی که چشمانش بطرف من نگاه میکرد برای امین گفت" بیشک بچۀ وطن که مرد میدان هستی"(16)

شرکت جناح پرچم در کودتای ثور یکی دیگر از نقاط مبهم است. هر چند جگرن رفیع عضواین جناح، قوای 4 زرهدار را به نفع کودتای ثور وارد میدان ساخت اما گفته می شود که این اقدام او بدون دریافت دستور از سوی رهبران پرچم و به خصوص از سوی نوراحمد نور مسئول نظامی جناح مذکور در ارتش بود. بسیاری از اعضای جناح پرچم در ارتش و پولیس هیچگونه اطلاعی از کودتای حزب دموکراتیک خلق نداشتند. یکی از آنها سرهنگ و سپس ژنرال نبی عظیمی آمرکشف قرارگاه قول اردوی مرکز(سپاه مرکزی ارتش)بود که به قول خودش مسئولیت سازمان حزبی نظامی پرچمی ها را در قوای مرکز به عهده داشت. او می گوید که هیچگونه دستوری توسط عضو رابطه برایم نرسید و کسی در دارالامان نمی دانست که کی علیه کی می جنگد.(17)

نوراحمدنور مسئول نظامی جناح پرچم در روز کودتا هیچگونه ارتباطی را با اعضای نظامی این جناح در ارتش بر قرار نکرد و پیامی برای نظامیان پرچمی نداشت. عبدالقدوس غوربندی از همراهی وی باخود در مخفی گاه سخن میگوید که روز کودتا فعالیتی نداشت. به ادعای غوربندی تنها جگرن رفیع و جگرن داود از نظامیان چناح پرچم با کودتاچیان همکاری کردند.(18)

 دستگیر پنجشیری از اضطراب و ناراحتی کارمل سخن می گوید: «در چهرۀ ببرک کارمل از همان لحظه" نخستین قیام تشویش" نگرانی و اضطراب عمیق خوانده می شد. کارمل قیام مسلحانه را بدون محاسبه قوا یک ماجراجویی محض میدانست.»(19)

بعد از پیروزی کودتا نقش و مشارکت جناح پرچم به عنوان نقطۀ ضعف این جناح در تقسیم قدرت از سوی جناح خلق و به خصوص از سوی حفیظ الله امین مطرح بود. یکماه بعد از کودتا، خلقی ها رساله ای را تحت عنوان"راجع به انقلاب ثور "منتشر کردند که در آن بگونۀ غیر مستقیم پرچمی ها و ببرک کارمل بنام فرصت طلبان، مبلغان ترس و شکست در هنگام انقلاب ثور مورد نکوهش  قرار گرفته بودند.

 

کودتای ثور و اتحاد شوروی:

درحالی که بسیاری از نویسندگان و محققین داخلی وخارجی از عدم دخالت شوروی در کودتای ثور سخن میگویند، اتشه نظامی سفارت هندوستان در کابل به همکاری مشاورین شوروی در فرودگاه بگرام باکودتاچیان اشاره می کند: «دگروال مدهوسمیران که در آنوقت آتشه نظامی هند در کابل بود و با افسران قوای هوایی ارتباط وسیع داشت به من(سلیک هریسن نویسنده و محقق افغانستان شناس امریکایی) گفت: قادر سازمان استخبارات نظامی اتحاد شوروی را از پلان امین مطلع ساخته بود اما دستوراشتراک در کودتا را بدست نیاورده بود. دگروال سمیران میگوید که در اوایل سال1978میلادی350تن مشاور و تکنیشن شوروی در کابل موجود بوده که تعداد زیادی از آنها در میدان هوایی بگرام و کابل در سیستم موشک های ضد طیاره و کنترول خط پرواز مصروف کار بودند. نامبرده بر این نکته تأکید می ورزد که بدون کمک تکنیشن های شوروی شاید به قوای هوایی خیلی مشکل می بود که بروز 27اپریل فعالیت میکرد. سمیران میگوید که قادر مجبور بود که اشتراک خویش را در کودتا تا بدست آوردن موافقۀ مشاورین شوروی به تعویق اندازد. مشاورین شوروی در مدت اندک قبل از آغاز کودتا باید تصمیم میگرفتند. اما از مسکو خیلی به موقع هدایت بدست آوردند که با کودتا کمک نمایند.»(20)

اما مشاور شوروی در کمیته مرکزی حزب دموکراتیک خلق افغانستان "یوری کوزنتس" می گوید: «هر کس فکر می کند در این واقعه(کودتای ثور)دست مسکو وجود داشته است سخت در اشتباه است. یکی از دوستان من که در آن زمان در کابل کار میکرد میگفت این انقلاب برای طرف شوروی تا بدانجا غیر منتظره بود که حتی سفیر تا مدتی جرأت نمیکرد که خبر وقوع انقلاب را به مسکو ارسال نماید. مامورین اطلاعاتی مااز جزئیات بیشتری با خبر بودند، هر چند برای آنها نیز غیر مترقبه بود.»(21)

اگرمامورین اطلاعاتی شوروی از جزئیات کودتا آگاهی داشتند،  آیا دگروال عبدالقادر که که در اسنادکمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی و کی.جی. بی دوست راستین کشور شوروی خوانده می شود و قوای هوایی را روز کودتا فرماندهی کرد ، مامورین کی.جی.بی و یا جی. آر.یو را ازاقدام خود بی خبر نگهداشت؟ دگروال عبدالقادر در پیام های شمار 124مؤرخ 28/2/1374، شماره 131 مؤرخ 4/3/1374، شماره 73 مؤرخ 7/3/ 1374 و شماره 257 – 258 مؤرخ 27/5/1374 مربوط کی.جی.بی از کابل به عنوان دوست راستین اتحادشوروی توصیف میشود.(22)

نکتۀ دیگری که اظهارات اتشه نظامی سفارت هندوستان در کابل را ازهمکاری تکنیشن های شوروی به قوای هوایی قابل تأمل میسازد، ابراز نظر همین سرمشاورنظامی شوری در ارتش افغانستان است که در مصاحبه با یک نشریه روسی در سال 2006میلادی میگوید:« من داخل محوطه سفارت بودم. ناگهان خبر دادند که تانکها وارد شهرکابل شده اند و چند فیر(شلیک) بالای وزارت دفاع و قصر ریاست جمهوری نموده اند. برای ما غیر مترقبه بود. سفیر بازگشت و گفت:"فیر است، همه جا صدای فیر به گوش میرسد. "نه او آگاهی داشت که چه واقع شده و نه هم مقامات ما آگاه بودند. آنها "خلق" و "پرچم" چنان عمل نمودند که هرگز نتوانستیم بفهمیم. بعداً از سوی آنها نماینده تره کی آمد: "ما به قصر حمله می کنیم اما مؤفقیت چندانی نداریم، چه باید کرد؟ سفیر برایم گفت: "چیزی بگو" من گفتم:"آیااجازه دارم تاچیزی بگویم؟"

بلی، او برایم اجازه گفتگو با قادر را داد. نماینده تره کی فقط قادر بود. او عملیات جنگی را رهبری میکرد. من برای شان گفتم: "فوراً قوا رااز اطراف قصر دور کنید و حملات توسط طیارات انجام دهید."»(23)

 

حفیظ الله امین، شوروی و کودتا:

آیا حفیط الله امین بدون اطلاع و استیذان شورویها فرمان کودتا را صادر کرد؟ سلطانعلی کشتمند می نویسد: «در بارۀ اینکه گفته می شود شورویهااز اقدام به قیام(کودتای ثور)از پیش آگاهی داشته اند، بی اساس است. حفیظ الله امین در این زمینه دو گونه، حرف بر زبان رانده است. او در جلسه سیاسی بگونه رسمی گزارش داد که شام روز قیام یعنی27اپریل هنگامیکه از توقیف آزاد شد، موضوع را با اطلاع مقامات شوروی رسانیده است و این زمانی بوده است که شورویها خود مطلع شده بودند. حرف دیگر او بگونۀ غیررسمی اظهار کرده است اینکه از طریق مشاورین شوروی در اردو و در جریان آغاز قیام با ایشان نیز موضوع رااطلاع داده است. هرگاه به گفته های نورمحمدتره کی و حفیظ الله امین استناد شود، آنان به تأکید اظهار میداشتند که از وقوع "انقلاب"نه مسکو و نه واشنگتن، نه برژنف و نه کارتر هیچگونه اطلاعی نداشتند.»(24)

ادعای هواداران حفیظ الله امین مبتنی بر کتمان کودتا از شوروی ها، از باور آنها به استقلالیت امین و عدم اعتماد او به روس ها ناشی می شود. آنگونه که غوربندی می نویسد: «در این 21 سالیکه از قیام هفت ثور میگذرد با وجود سعی و تلاش بدخواهان از آرشیف های زمان شوروی کوچکترین مدرکی بدست نیامده که دال بر دست داشتن مستقیم و یا غیرمستقیم شوروی در این قیام باشد. برعکس شواهد واسناد کافی وجود دارد که در هدایت امین در مورد کودتا این دستور هم شامل بود که موضوع از روسها جداً مخفی نگهداشته شود.. . .»(25)

محقق امریکایی سلیگ هریسن به نقل از اسناد منتشره کی.جی.بی در حالی که می گوید حفیظ الله امین دستور به کودتا را از روس ها مخفی نگهداشته بود، کی. جی.بی بر خلاف این پنهانکاری امین، از وقوع کودتا اطلاع یافت. اما کی.جی.بی نه امین را از انجام کودتا ممانعت کرد و نه محمدداود را در جریان وقوع کودتا گذاشت. این در حالی بود که توصیۀ مسکو مدت ها قبل مبنی بر خودداری حزب دموکراتیک خلق از کودتا قرار داشت. هریسن می نویسد: «به قول الکساندر موروزوف که دورۀ ماموریتش به حیث معاون کی.جی.بی ، ماه ها و هفته های قبل از 26اپریل را نیز شامل می شود، مسکو شدیداً توصیه نمود که از آن خود داری شود. لیکن کی.جی.بی نتوانسته بود کشف کند. بعد از آنکه یکی از جواسس سازمان استخبارات نظامی شوروی به سازمان مذکور از پلان امین اطلاع داد، نامبرده ساعت 9و یا10شب 25 اپریل را برای آغاز عملیات کودتا تعین نموده بود.

بعداً کی.جی.بی دریافت که در هدایت امین در مورد کودتا این دستور هم شامل بود که موضوع از روس هاجداً مخفی نگهداشته شود. آیا او در هراس بود که ما(کی.جی.بی)مداخله خواهیم کرد؟ یکی از توطئه کنندگان (کودتا چیان) که وفاداری اش به حزب کمونیست اتحادشوروی و دولت شوروی نسبت به وفاداری اش به امین به مراتب زیادتر بود(به گمان قوی اشاره به گلاب زوی و یاعبدالقادراست)این راز را بماافشاء نمود. می شد که داود را از موضوع با خبر ساخت. ولی نه سفارت شوروی در کابل و نه مسکو در فکر آن بود که با حزب دموکراتیک خلق خیانت کند.

موروزوف به من گفت که اندکی بعد از نیمه های شب پیام های از وزارت خارجه و دفتر مرکزی کی.جی.بی مواصلت کرد که درآن بما توصیه نشده بود که امین را از ماجراجویی اش منصرف سازیم.»(26)

ازاظهارات موزوروف به خوبی پیدا است که انگیزۀ حفیظ الله امین در پنهان نگهداشتن کودتا از دید شوروی ها به توصیه قبلی مسکو بر میگردد نه در بی اعتمادی او به شوروی و یا بالعکس. اگر عدم اطلاع حفیظ الله امین از کودتای ثور برای شوروی ها با استناد به حوادث بعدی ناشی ازعدم اعتماد او به روسها وانمود شود، این حوادث بر خلاف نوشتۀ عبدالقدوس غوربندی حکایت از اعتماد امین به روس ها دارد. ماه های بعد از کودتا، حفیظ الله امین برای نجات حکومت حزب دموکراتیک خلق که در معرض سقوط قرار گرفته بود، خواستار ورود قوای نظامی شوروی شد. امین پس ازقتل تره کی نیروهای شوروی را به عنوان گاردمحافظ وارد قصر خویش ساخت. کدام عقل سلیمی می پذیرد که زمامدار یک کشور برای حفاظت خود و دولتش از کشوری نیروی نظامی بخواهد که نسبت به او بی اعتماد باشد؟ این در حالیست که امین به ادعای مامورین کی. جی. بی یکی از اعضای افغان این سازمان بود: «"بوکوفسکی"از کارمندان سابق کی. جی.بی ادعا می کند که نام مستعار امین در نزد استخبارات شوروی "کاظم" بوده است. در لست "میتروخین" نیز چنین نامی موجود است.»(27)

 

کودتاچیان ثور و شوروی:

فیاض نجیمی نویسنده وپژوهشگر و عضو سابق جناح پرچم به نقل از منابع معتبر روسی و به خصوص از اسناد محرم حزب کمونیست شوروی و کی.جی.بی می نویسد:«بعداز به رسمیت شناختن دولت تازه به استقلال رسیدۀ افغانستان، (دولت شاه امان الله)روس ها به سرعت کوشیدند تا اهرم های نفوذی شانرا در این کشور ایجاد نمایند. اولین نشانه اینگونه تلاش ها عبارت از اساسگذاری گروهی زیرنام "کمیته مرکزی انقلابیون جوانان افغان" در بخارا بود."...

در پایان 1919مسیحی شورای تبلیغات بین المللی که بخش شرقی کمینترن هم نامیده می شد، ایجاد گردید. در سال 1920 زیر رهبری شورا، حزب "عدالت" پارس، حزب کمونیست بخارا و احزاب ترکی، خیوه ای و افغانی سامان داده شدند. . . .  .   . 

اما بحث برانگیز ترین مراحل مربوط به ده های 50و60 وبعدتر آن میگردد. در آن دوران روس ها نه تنها به لایه های مختلف اجتماعی در حوزۀ ملکی توجه نمودند، بلکه بر حسب نظریه های از پیش تعین شده کمینترنی به نفوذ و جذب نظامیان نیز پرداختند. در سند کمیته مرکزی حزب کمونیست شوروی مؤرخ 21جون 1974عنوان رهبران خلق و پرچم آنچی که به امضای "اولیانوفسکی" در بارۀ فعال بودن سازمانهای سیاسی افغانی در اردو(ارتش) و نگرانی های رئیس جمهور محمدداود نگاشته شده، او میکوشد چنین تلقی نماید که گویا این عمل"رفقای افغانی"برای شوروی ها غیر مترقبه بوده وآنها ترجیح میدادند تا سازمانهای وفادارشان پا از گلیم فرا تر نه نهند. اما واقعیت این است که سازمانهای نظامی وابسته به شوروی سالها پیش از آن نامه و با آگاهی و توافق شورویها، در درون دستگاه های نظامی افغانستان فعالانه به جلب و جذب نظامیان می پرداختند، که حتی عده یی از آن نظامیان نیز در نوشته ها واظهاراتشان یا مستقیم و یا تلویحی از آن یاد کرده اند. در مورد حزب دموکراتیک خلق گفته می شود که آن حزب از آغاز دارای یک شاخۀ نظامی بوده که پیش از ایجاد آن تحت رهبری میراکبر خیبر فعالیت میکرد؛ بعداً سازمان نظامی مذکور، با غیر نظامیان وحدت نموده و به تشکیل حزب دموکراتیک خلق مبادرت ورزیدند. همچنان از ساختارهای دیگری به نام های "سازمان نظامی افغانستان"(سنا)و یا "افسران هوایی" یاد میشود، که همکار با استخبارات شوروی ها قلمداد می شوند. بنا بر این حوزۀ نظامی برای روسها حوزۀ دلچسپ و مورد علاقه بوده است که تا آخر باقی ماند.»(28)  

عبدالحمیدمحتاط از افسران قوای هوایی افغانستان که در کودتای 26 سرطان 1352 (17جولای1973)به رهبری سردار محمدداود شرکت داشت نیز از چنین سازمانی در ارتش سخن می گوید. وی در مورد سازمان نظامی ارتش می نویسد: «این همرزمان دیرین من عبارت بودنداز: انجنیرعزیزاحمد، انجنیر شیرآقا حرکت، انجنیر زرین و انجنیرغلام سعید. آنها شایسته ترین استادان مسلک خودبودند. در رشته های خود دیپلوم عالی را از اکادمی اتحاد شوروی بدست داشتند. از جانبی دیگر آنها از دیر سالی به اندیشه سیاسی تجهیز بودند که سکوت و خاموشی و بی تفاوتی را نسبت به سرنوشت هموطنان خود گناه می پنداشتند. از این رو همه عضو سازمان نظامی ای بودند که بیشتر از شش سال در اردو(ارتش)فعالیت مخفیانه را پیش میبرد. هدف شماره یک این سازمان کوچک نظامی، واژگونی نظام منحط و فرتوت شاهی و ایجاد نظام جمهوری بود که مورد حمایت مردم باشد. . . . . .»(29)

"سلیک هریسن" خبرنگار و نویسنده امریکایی به نقل از منابع روسی می نویسد: «دستگاه استخباراتی نظامی شوروی (جی.آر.یو) در حالی که چشم به آینده دوخته بود افسران تربیت یافته اتحادشوروی را در سپتمبر سال1964 تشویق نمود که سازمان انقلابی مخفی قوای مسلح را تشکیل دهد. اصلاً همین دسته افسران بودند که در سال 1973 با سردار محمدداود (درکودتای او)کمک کردند. .

سلیک هریسن معتقد است که افراد و گروه های کودتاچی در هردو کودتای سال 1973و1978با دو سازمان اطلاعاتی شوروی (کی.جی.بی و جی.آر.یو)در ارتباط بودند:«در واقع در ارتش سه گروه از افسران کمونیست بوجود آمد. بزرگترین آن، گروه خلقی به رهبری حفیظ الله امین و بعد گروه پرچمی ها به رهبری میر اکبرخیبر که با جی.آر.یو یا سازمان اطلاعاتی ارتش شوروی ارتباط داشت و جی.آر.یو به طور جداگانه با گروه دیگری از افسران ارتش هم در ارتباط بود؛ که ژنرال عبدالقادر رئیس ستاد نیروی هوایی ارتش که در کودتا نقش اساسی ایفاءکرد، یکی از آنها بود.(30)

علاوه برآنکه هریسن،دگروال عبدالقادر رابه نقل از منابع روسی عضوجی .آر.یو می خواند، نام مستعار عبدالقادر و نام مستعار بسیاری از افسران عضو حزب دموکراتیک خلق افغانستان در ارتش که در کودتای ثور و پیروزی آن نقش عمده داشتند شامل لیست اعضای افغان کی.جی.بی در کتاب "کی.جی.بی در افغانستان "برگرفته از اسناد و یاد داشتهای("واسیلی نیکیتیج میتروخین" مامور سازمان مذکور در آرشف اسناد کی.جی.بی بود. در این اسناد نام مستعار سیدمحمد گلابزوی "مامد" و محمدرفیع  "نیروز" معرفی و ثبت اند که آنها انجام کودتای ثور1357 را به ویلبون اوسادچی، مسئول سرویس اطلاعاتی کی. جی .بی در کابل اطلاع دادند.(31)

یکی از ژنرالان ارتش شوروی که در سالهای اشغال افغانستان در دهۀ هشتاد میلادی از مسئولان و فرماندهان ارتش مذکور بود، سرهنگ (دگروال) عبدالقادر را بنیانگذار یک سازمان مخفی کمونیستی در ارتش افغانستان می خواند که در پیروزی کودتای حزب دموکراتیک خلق نقش مهمی بازی کرد: «در حزب دموکراتیک خلق افغانستان رول مهمی را در اردو (ارتش)، تنظیم مستقل مخفی به نام "جبهه واحد کمونیستی افغانستان" که توسط دگروال اردو، عبدالقادر ایجاد گردیده بود، بازی می نمود. موصوف از نگاه مفکوره به برنامه حزب دموکراتیک خلق افغانستان نزدیک بود. وی تکیه به یک کودتای جدید دولتی می نمود.»(32)

اطلاع وقوع کودتا رابه شوروی ها توسط سیدمحمدگلاب زوی، محمدعزیز اکبری یکی از فعالان نظامی جناح خلق که در اوایل حکومت حفیظ الله امین به ریاست سازمان اطلاعاتی حکومت موسوم به"کام" گماشته شد، نیز تایید می کند: «سیدمحمد گلابزوی یکی از فیگور های(چهره های) به اصطلاح مهم در انقلاب ثور بود و کسی بود که دستور انقلاب ثور را از امین گرفت و به تمام سازمانهای نظامی ابلاغ کرد، صبح 7 ثور با شورویها تماس گرفت، دستوری را که از حفیظ الله امین یا مسئول کمیته مرکزی دریافت کرده بود، به شورویها ابلاغ کرد.»(33)

شرکت فعال جگرن محمدرفیع از جناح پرچم در کودتای ثور که او چگونه برخلاف بسیاری از پرچمی های ارتش بدون آنکه دستوری از جانب رهبران جناح پرچم و به خصوص از نوراحمدنور مسئول نظامی این جناح دریافت کند، بیشتر پرسش بر انگیز است. شاید پاسخ این پرسش را بتوان در کتاب میتروخین یافت.

نکتۀ جالب و قابل ذکر این است که ببرک کارمل در نیمه دوم دهه هشتاد که در حومۀ مسکو تحت نظر مامورین استخبارات شوروی زندگی می کرد، به گونۀ غیر مستقیم از دخالت کی.جی.بی در کودتای ثور سخن میگوید. او به خبرنگار روزنامه پرودا ارگان نشراتی حزب کمونیست شوروی در دسمبر سال 1989 می گوید: «حالا من بعضی چیزها را برای شما حکایت می کنم. پلان انقلاب وجود نداشت. کمیته مرکزی برنامه سقوط داود را به تصویب نرسانده بود. تمام اعضای کمیته مرکزی بازداشت شده بودند. امین 18ساعت بعدتر زندانی شد و به ما پیوست. جالب این است که او در این مدت کجا بوده است؟ امین خون می خواست. و بسیاری از خلقی ها با وی هم نظر بودند. ونه تنها آنها. یک نیروی نهایت بزرگ دیگرهم بودکه حزب را به سوی کودتا رهنمون شد، دقیقاًهمان نیروی که زمانی افغان ها رابه سوی سقوط شاه سوق داد. دریغا اگرمن نام آن را بگیرم، هم شماو هم من سرهایمان را از دست خواهیم داد....»(34)

 

پیامد و ثمر کودتا:

پیامد کودتای هفت ثور 1357 چه بود؟ کودتای ثور و سالهای حاکمیت حزب دموکراتیک خلق چه ارمغان و ثمری داشت؟ فرآیند کودتا و عملکرد دولت و دولتمداران حزب در تحولات عرصه های مختلف حیات سیاسی واجتماعی چگونه ارزیابی می شود؟ این ها پرسش هایی اند که هر فرد و گروه بر مبنای نگرش و تعلقات فکری، حزبی، فرهنگی و اجتماعی خود به آن پاسخ میدهد.

وقتی از زاویۀ مثبت بسوی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق نگاه شود، اقتدار حزب و برنامه های آن در واقع تلاش انقلابی و قهرآمیز در جهت متحول سازی افغانستان و گذار از حالت سنتی به مدرنیته و مدرنیزم تلقی می شود. ایجاد تغیر در مناسبات قدرت و حتی در برخی نگاه ها مردمی شدن قدرت سیاسی در افغانستان، پی ریزی اساسات تساوی حقوق زن و مرد در قوانین و در عرصه عملی، بنیان گذاری خطوط اساسی برابری وعدالت اجتماعی واقتصادی چون اقدام به اصلاحات ارضی و لغو قروض و گروی دهقانان و زارعین کم زمین، تعمیم تعلیم و تربیه وهمگانی ساختن آن برای همه اقشار مردم و همچو مسایل مهم اجتماعی از نکات مثبت دوران حکومت حزب دموکراتیک خلق ارزیابی می گردد.

اما علی رغم آنچی که به عنوان نکات مثبت در پیامد کودتا عنوان می شود و از پیشرفت های که در حاکمیت حزب دموکراتیک خلق در عرصه های مختلف حیات سیاسی و اجتماعی سخن می رود، کودتای ثور و حاکمیت حزب مذکور پیامد های بسیار منفی در جامعۀ افغانستان بجاگذاشت. در واقع کودتای ثور و حاکمیت حزب دموکراتیک خلق یک تجربۀ منفی تاریخ سده بیستم بود؛ حاکمیتی که با کودتا شکل گرفت و با اختناق، کشتار، انحصار مستبدانۀ قدرت و در سایه تجاوز نظامی شوروی ادامه یافت.

کودتای ثور به ایجاد دولت و حکومت توتالیتر و مستبد تک حزبی انجامید. اعضای حزب دموکراتیک خلق که در نتیجۀ کودتا به غصب و تصاحب قدرت نایل شدند، در عملکردخود نشان دادند که هیچ احترام و اعتنایی به قانون و عدالت ندارند و هیچ حد و مرزی را دراین مورد برسمیت نمی شناسند. این دولت توتالیتر، هزاران نفر از اقشار و طبقات مختلف اجتماعی را به اتهام مخالفت با انقلاب ثور و حزب حاکم، بدون محاکمه به قتل رساند. در طول تاریخ افغانستان و به ویژه در دوره های که حاکمیت دولتی در کشور وجود داشت نمی توان به پدیدۀ کشتار بدون محاکمه آنهم از سوی مسئولین دولتی در ولایات و محلات برخورد. منشی های حزب دموکراتیک خلق و رؤسای سازمان استخبارات در پایتخت و ولایات برای کشتن آدم های که بر مبنای دید و داوری آیدئولوژیکی، شخصی و سلیقوی خود دشمن تشخیص میدادند، دیگر به قاضی و دادگاه نیاز احساس نمیکردند.

یکی از شگفتی های مضحک و ترسناک در رژیم کودتایی حزب دموکراتیک خلق این بود که بی حرمتی به قانون وعدالت و بی اعتنایی به ارزش های اجتماعی تنها به بیرون از حوزه و قلمرو حاکمیت حزبی محدود نمی شد. آنها مرز ارزش ها و حرمت ها را در داخل حزب و مناسبات حزبی خود نیز شکستاندند. رهبران و حاکمان حزب دموکراتیک خلق در دوران پس از کودتای ثور به همان حدیکه با مردم خود به هر نام و عنوانی درگیر شدند و کشور را بسوی بحران و فاجعه بردند، به همان حد در درون حزب و حاکمیت حزبی خویش نیز از هیچ توطئه و دسیسه علیه یکدیگر دریغ نکردند.

 افغانستان پس از کودتای ثور و حاکمیت حزب در بحران عمیق سیاسی واجتماعی فرو رفت. تفرقه و گسست سیاسی واجتماعی در جامعه تشدید یافت. نظام و دولتی راکه حزب دموکراتیک خلق ایجاد کرد منبعث از شرایط اجتماعی نبود. حزب در دوران حاکمیت خود کشمکش ها و تعارضات شدیدی را در جامعه بوجود آورد. حاکمیت حزب دموکراتیک خلق موجب رشد تفنگ سالاری و تضعیف استحکام و گسترش طبیعی قانون و قانونمداری گردید.

پیامد دیگر حاکمیت حزب دموکراتیک خلق، بیگانگی از جامعه اتکاء به منابع خارجی در رسیدن به قدرت و منزلت اجتماعی چون اقتدار دولتی و حتی دسترسی به پول و ثروت بود. این پدیده هم در داخل حوزۀ حاکمیت حزب مذکور و هم در بیرون از آن میان احزاب و گروه های اسلامی و مجاهدین گسترش فزاینده یافت.

 

رویکردها:       

1 – روزنامه  انیس، 13اسد 1358، شماره مسلسل 14830.

2- انقلابیون چپگرای ایران و کودتای ثورافغانستان، علی امینی نجفی، سایت بی. بی. سی، 26 اپریل 2008.

3- غوربندی، عبدالقدوس، نگاهی بتاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان، چاپ سال 1379، ص 57.

4- کشتمند، سلطان علی، یادداشتهای سیاسی ورویدادهای تاریخی، چاپ اول، سال 2002، ص 325.

5- مژده، وحید، قتلی که کودتا را درپی داشت، هفته نامه پیمان ، چاپ کابل، 23 جولای 2007.

6- سیاه سنگ، صبورالله، وآن گلوله  باران بامدادبهار، سایت انترنیتی کابل ناتهه www.kabulnath.de) شماره ی 74، سال چهارم جوزای سال 1387 جون 2008).

7- رادیو بی. بی. سی، بخش دری، مصاحبه با سیدمحمدگلابزوی، 24 اپریل  2008.

8- عمرزی، ژنرال، شب های کابل ناشر سبا کتابخانه، سال چاپ: عقرب 1374، پشاور، ص 41.

9- طنین، ظاهر، افغانستان در قرن بیستم، چاپ ایران سال 1383، ناشر: محمدابراهیم شریعتی افغانستانی، ص 223.

10- عظیمی، سترجنرال محمد نبی، اردو وسیاست درسه دهه  اخیرافغانستان، چاپ سال 1376، ص 145.

11- عبدالحق مجددی و داکترفضل الله مجددی، افغانستان ازامیرکبیر تارهبر کبیر، چاپ کابل، بنگاه انتشارات میوند، سال 1378، ص596.

12- و آن گلوله باران بامداد بهار www.kabulnath.de) شماره 74، سال چهارم جوزای سال 1387 جون 2008).

13– یاد داشتهای سیاسی و رویدادهای تاریخی، ص 347.

14- وآن گلوله باران بامداد بهار www.kabulnath.de) شماره ی 74، سال چهارم جوزای سال 1387 جون 2008).

15-دستــگـیرپنجشــیــری، ظهـــــور و زوال حـــزب دمـوکراتیــک خـلق افغــانســـتان، ص 79 .

16- شب های کابل، ص 39 .

17- اردو وسیاست درسه دهه اخیر، ص127.

18– نگاهی بتاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان، ص 64.

19- ظهور و زوال حزب دموکراتیک خلق افغانستان، بخش دوم، ص 89.

20- دیاگو کوردویز و سلیگ هریسن، حقایق پشت پرده تهاجم شوروی بر افغانستان، مترجم به فارسی دری ، عبدالجبار ثابت، ، چاپ سال 1375 خورشیدی، ص 52.

21- گفتگوی خبرنگار روزنامه ی ستاره سرخ چاپ مسکو با یوری کوزنتسن مشاور سیاسی کمیته مرکزی حزب دمکراتیک خلق افغانستان در سالهای 1987 – 1979 ، سایت فارسی درمسکو www.farsi.ru .

22- سایت دیدگاه، برگرفته از وبلاگ چکاد، ترجمه عزیز علیزاده، مصاحبه با سر مشاور نظامی قوای مسلح افغانستان 1975 الی اخیر سال 1979، پرسش و پاسخ لیف گریلفLef Gorelov .

23- پلاستون، ولادیمیر نیکیتو ویچ و اندریانف، ولادیمیر ویکتور ویچ، افغانستان در منگنه ژئوپولیتیک، برگردان به فارسی، عزیز آریانفر، چاپ پشاور، مرکز نشراتی میوند، سال 2001، صفحات 138 و143 به نقل اسناد کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی.

24- یاد داشتهای سیاسی و رویدادهای تاریخی، ص 348.

25- نگاهی بتاریخ حزب دموکراتیک خلق افغانستان، ص 65.

26- هریسن، سلیگ وکوردوویز، دیاگو، حقایق پشت پرده تهاجم شوروی بر افغانستان، ترجمه ی عبدالجبار ثابت، چاپ پشاور، سال 1385 خورشیدی، ص 52.

27- معمای مداخله ی نظامی شوروی در افغانستان، www.didg.de.

28- همان مآخذ به نقل از:

 Хейфец А. Узы добрососедства и братства нерасторжимы/К 60-летию первого советско-афганского договора/ //Азия и Африка сегодня, 1981

Володарский М.И. Советы и их южные соседи Иран и Афганистан (19171933). Overseas Publications Intercharge Ltd, L., 1985

Российский центр хранения и изучения документов новейшей истории ( далее - РЦХИДНИ), ф. 544, оп. 1, д. 9, л. 4; ф. 17, оп. 84, д. 80, л. 13

РЦХИДНИ, ф. 17, оп. 84, д. 242, л. 15

В.С.бойко, Советская Россия и афганские леворадикальные группы начала 1920-х годовАнналы, ИВ РАН, М.,1995, вып. II, с. 74-8

 РЦХИДНИ, ф.. 495, оп. 154, д. 98, лл

29- محتاط عبدالحمید، سقوط سلطنت، چاپ دوم، سپتمبر 2005، مرکز نشرات سعید، ص 274.

30- سلیگ هریسن، حقایق پشت پرده تهاجم شوروی بر افغانستان، ص 24، به نقل از تاریخ قوای مسلح افغانستان از سال 1974 تا 1977، مؤسسه مطالعات شرقی، مسکوچاپ سال 1985، ص 159 – 169.

31- ماهنامه مردم افغانستان، شماره 56.

32- بگدانوف، ژنرال ولادیمیرالکسی ویچ، جنگ های افغانستان ازسال 1979 -1989، مترجمین: انجنیر عبدالواحد لعل زاده وسلطان محمودعزیز پنجشیری، چاپ بنگاه انتشارات و مطبعه میوند، سال 1386 خورشیدی، ص 14.

33- افغانستان در قرن بیستم – از مجموعه برنامه های رادیو بی بی سی، ظاهر طنین، چاپ ایران سال 1383 ، ناشرمحمدابراهیم شریعتی افغانستانی، ص 226.

34- دوست وفادارشما(اسیر سیر بریانی بور، ولادیمیرسنگیریف، خبرنگار نظامی روزنامه پرودا در مصاحبه با ببرک کارمل، دسمبر 1989، برگردان بفارسی: فیاض نجیمی بهرمان، سایت دیدگاه.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



محمد اکرام اندیشمند