از دستاورد ده سال مان حراست کنیم

٤ جوزا (خُرداد) ۱۳۹٣

گفت و شنود آرمانشهر با داکتر صاحبنظر مرادی

فرستنده: آرمانهشر

داکتر صاحب‌نظر مرادی، دارای دکترای مهندسی شهرسازی و دکترای تاریخ و کارشناس امور شهرسازی و عضو پیشین کمیته‌ی برنامه‌ریزی شهرداری کابل می گوید خاطرات دوران طالبان هنوز برای او تکان دهنده و وحشت آور است؛ روزی که بی خانمان و مجبور به ترک کشورشد. داکتر صاحب نظر مرادی تاکید می کند :«افغانستان امروز، افغانستان ده سال پیش نیست. با این همه مردم باید بدانند نیروی افراط گرا هنوز پشت دروازه های کابل و شهرهای افغانستان «دق الباب» می کند.» وی تاکید می کند که حراست از دست آوردهای ده سال گذشته وظیفه همه مردم افغانستان است.

 

لطفا کمی ازخودتان برای ما بگویید؟

من در سال ۱۳۳۷ در ولسوالی شهر بدخشان به دنیا آمدم، در سال ۱۳۵۲ با فراغت از لیسهدینمی به دریافت بورس از عربستان سعودی موفق شدم و شش سال درس خواندم. بعد از کودتای ثور پس از سپری کردن کانکور به اتحاد شوروی رفتم و در رشتهمهندسی ماستری گرفتم. بعد از این که جنگ ها آغاز شد به تاجیکستان پناهنده شدم. در آن جا عضو اکادمی علوم تاجیکستان در بخش پژوهش های خاورشناسی آکادمی علوم شدم و دکترایم را در بخش مهندسی و دکترای دومم را در بخش تاریخ گرفتم و بیشتر از سی سال می شود که در افغانستان کار می کنم.

اگرخاطره ای از نقض حقوق بشری خودتان در زندگی تان دارید، تعریف کنید؟ آیا این اتفاق تاثیر خاصی بر زندگی شما گذاشته است؟

در سال ۱۳۷۴ همراه با خانواده پس از تصرف کابل به وسیله طالبان به مزار بی جا شدیم. در اثر جنگی که در مزار شد، خانه ما مورد بمبارد بی رحمانه طالبان قرار گرفت و حدود ۸ تن از اعضای خانواده ام، بچه ها و دخترهای جوان خانواده برادرم شدیدا زخمی شدند، پدر و مادر در حالت وحشتناک افتادند. هرازگاهی این روزها و روزهای فوق العاده مخوف و دهشت آوری که من پرستار خانواده زخمی بودم به یادم می آید، این خاطرات تکانم می دهد. پس از این که خانه مان بمباران شد دیگر امکان زندگی در افغانستان برایمان میسر نبود. چون مریض هامان نیازمند مداوا بودند و این امکانات میسر نبود به همین دلیل با خانواده خود به تاجیکستان رفتیم تا مداوا آنجا انجام شود. در سال ۱۳۵۷ پس از پایان تحصیلاتم به افغانستان برگشتم پس از کودتای ثور بسیاری از هموطن های ما بازداشت و کشته شدند من هم تعدادی از دوستان و خانواده خود را از دست دادم.

چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و شما آن را به عنوان یک نوآوری، ابتکار مثبت در این دوران ارزیابی می کنید؟

اگر دید مقایسه ای داشته باشیم این دوره توانسته سینه پر آشوب ما و مردم را تسکین دهد که افغانستان امروز افغانستان ده سال پیش نیست. اگر جزئیات را ببینیم روح و روان ما دچار یاس می شود ولی جنبه های مثبت آن این بود که: راه های مواصلاتی اسفالت شد، شفاخانه ها و درمان گاه ها ایجاد شد، مکاتب و آموزشگاه ها ایجاد شد که فرزندان کشور درس می خوانند، خدمات رفاهی و بنیادهای اجتماعی ترقی داشته است، جهش فکری در بین جوانان به وجود آمده است، رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی انکشاف کرده، رایانه و اینترنت وارد افغانستان شده که جوانان ما را به جهان بیرون وصل کرده است. آزادی بیان یکی از مهمترین دست آوردها بوده است. دموکراسی به حیث یک روش برای ادارهجامعه انتخاب شده، با آن که راهش نامکشوف است ولی خوشحالیم که به افغانستان راه یافته است و حداقل چهره نیم بند خود را شناسانده است.

یکی از بهترین دستاوردهای این دوران چه بوده است؟

به نظر من کاستی های فراوانی در عرصه انتخابات ریاست جمهوری کشور وجود داشته است ولی در تاریخ معاصر افغانستان از ۳۰۰ سال به این سو که همواره با حکومت های کودتایی، زورسالار و سلطه گر مواجه بودیم که هیچ اعتنایی به حقوق شهروندی مردم نداشتند، مصالح مردم را فدای قدرت طلبی می کردند، شاهد روش تازه ای برای گزینش و پیاده شدن حکومت ها بودیم. در دو دوره مردم رای دادند و رییس جمهور شان را انتخاب کردند.

مهم ترین ترس امروز شما چیست؟

پس از آمدن نیروهای بین المللی ما وارد زندگی امن و با ثباتی شدیم و جنگ رخت بربست، مردم امیدوار شدند ولی دیری نگذشت که دوباره فضای جنگ برگشت. کشورهای تصمیم گیرنده و مداخله گر برای طرح و تطبیق استراتژی های خود دوباره فضای جنگ را تحمیل کردند. امروز نیروی افراط گرای وحشت‏گر در عقب دروازه های کابل و شهرهای افغانستان «دق الباب» می کند. نیروهایی که مردم تجربه حکومت شان را دارند، کسانی که مخالف دموکراسی، تعلیم و تربیت زنان هستند و زن را به عنوان یک شهروند نمی شناسند، حقوق مدنی و انسانی را زیر پا گذاشتند و منطق شان شلاق و زورگویی و زندان کردن و به دار آویختن است این ترس وجود دارد که اگر مردم از تجارب گذشته این گروه درس نگیرند آنها دوباره برگردند. باید این ترس را ببنیم و با حراست از دست آوردهای ده سال گذشته که دست آورد مردم افغانستان است همه متحد شوند و علیه آن مبارزه کنند.

سه چالش بزرگ پیش روی افغانستان چیست؟

یکی از مشکلات در افغانستان بافت این کشور است که تجانس اجتماعی را نمی نمایاند، مسایل اقوام، مذاهب، اختلاف های منطقه ای- فرهنگی است. اگر همیشه راه این باشد که یک گروه بر سایر گروه ها حاکم باشد و خواست اجتماعی- هویتی این گروه ها را نادیده بگیرد، همیشه در هرج و مرج باقی خواهیم ماند. همیشه دولت های خون آشامی بوده اند که سرکوب قومی پیامدهای آن ها بوده است و امروز به ناهنجارترین شیوه مبدل شده است. هر قوم نگرانی خود را مطرح می کند، برای دفاع از زبان، ارزش های تاریخی و فرهنگی خود به دفاع بر می خیزد. ولی از طرف دولت و نهادهای فرهنگی هیچ صدای امیدوارکننده و نویدبخشی بر نمی خیزد که اطمینان دهند که پیوندها را محکم کند و زندگی را همدیگر پذیر و مسالمت آمیز بار آورد. تا این مسأله بر اساس عدالت اجتماعی و دموکراتیک حل نشود، جامعه دچار بن بست خواهد بود.

از جانب دیگر افغانستان در یک برهه خاص قرار گرفته است، زندگی تخصصی شده است، ولی ما هنوز برای ساختار دولت نه تنها برنامه نداریم بلکه کسانی وارد ساختار دولت می شوند که کمترین فهم از آن را دارند. این روزها کمپاین های انتخاباتی آغاز شده است، اولا ناهنجاریی را می بینیم که در یک کشور کثیر الملت چرا ۲۷ کاندیدا متعلق به یک قوم و تمام معاون ها به قوم دیگر تعلق داشته باشند؟ ما همه چیز را شنیده بودیم ولی انسان درجه اول و درجه دوم نشنیده بودیم. انسان در پیام های الهی و مولفه های حقوق شهروندی از نگاه فضیلت و دانش قابل تفریق از انسان های دیگر می شود. امروز باید به اصولی وارد شویم که انسان ساز باشد، تا جامعه را از آنارشیسم اجتماعی نجات دهیم.

یعنی معتقدید با چنین عقاید و افکاری باز افغانستان دچار مشکل می شود؟

اگر دولت آینده با این نامزدهای امروزی شکل گیرد تکرار اشتباه گذشته ما خواهد بود. دولت ها در افغانستان بر اساس یک استراتژی شکل نمی گیرند دولت ها باید بر اساس برنامه و استراتژی عمل کنند. یکی از گره گاه های خون آشامی که ده سال ما را سردر گم نگه داشته، نبود برنامه مشخص در قبال همسایه های افغانستان است. ما راه حل مشکلات خود با همسایه ها را نداریم، ما با پاکستان مشکل بنیادی را نمی توانیم حل کنیم، با ایران هم مشکلی داریم که شواهد و دلایل آن را نمی توانیم مطرح کنیم و گامی هم برای حل آن نمی داریم، با کشورهای دیگر نیز رابطه مودت همسایگی وجود ندراد. ما باید با تمام کشورهای همسایه و جهان بر اساس روابط متقابل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رابطه برقرار کنیم. بنابراین، دولت های امروز و فردای افغانستان این مسأله را در چارچوب یک جغرافیای مشخص تعریف کنند. باید بدانیم سرحدات ما تا خط دیورند است یا فراتر از آن؟ اگر برنامه انکشافی و اقتصادی را روی دست بگیریم حدود و صغور کشور تا جلال آباد است یا تا اتک، تا قندهار است یا وزیرستان؟ رییس دولت بر خلاف قراردادها و تعهدات سیاسی و اجتماعی می گوید که اگر پاکستان ده بار دیگر به افغانستان حمله کند ما به او جواب متقابل نمی دهیم، چون آن ها همزبان های ما هستند. رییس جمهور وقتی مسئوولیت کلان یک کشور را به عهده می گیرد برایش ملت و منافع مردم مطرح است و ارزش دارد نه تبار گرایی و قبیله گرایی که متاسفانه دولتمردان افغانستان به این رشته ضعیف خود را محصور می سازند.

فکر می‏کنید جامعه افغانستان امروز اجازه خواهد داد که دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و عدم حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟

فکر می کنم مردم در وضعیتی قرار ندارند که تجربه کمرشکن طالبان را دوباره تجربه کنند، فکر نمی کنم طالبان دوباره به قدرت برگردند و با نیزه حکومت کنند. طالبان ابزاری در اختیار کشورهایی هستند که استراتژی خاصی برای آینده منطقه دارند، تا زمانی که دولت افغانستان مکلف به پیروی از آن ها نباشد، به صورت تهدید باقی خواهند ماند. من هیچ موافقت نمی توانم بکنم که طالب دو باره برگردند، مردم پیشرفت کردند. وضعیت به گونه ای است که هنوز سلاح در دست مردم است و در برابر هر نیروی بیرونی مقاومت می کنند.

یک خاطره که در آن حقوق بشری یکی از اعضای زن خانواده و یا آشنایان شما نقض شده، را برای ماتعریف کنید؟

افغانستان یک خانواده بزرگ است و آسیب به همه وارد می شود. من در خانواده خود چنین نمونه هایی سراغ ندارم. ولی همان دختری که بینی اش بریده شد، یا خشونت ها در بغلان، قندز، جنوب و یا خود سوزیها در هر گوشه افغانستان از همین موارد است. وضعیتی که خود سوزی را می پذیرد و زندگی را نه! درد است. اگر زندگی معتدل باشد چرا زنان خود سوزی کنند؟ اینها مرا آزار می دهد. امیدوارم زنان در آینده برای تحقق حقوق شان بسیج شوند و مبارزه کنند و مردان قسی القلب و بی عاطفه هم از اعمال وحشیانه شان دست بکشند.

چه عوامل بازدارنده ای در مقابل مشارکت زنان در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی وجود دارد؟

مشکل اول عنعنه های ناپسندی است که زنان با آن روبرویند. حتی برخی زنان هم باور کرده اند که باید در چارچوب خانه زندگی کنند، زاینده باشند و پرورش دهنده و مردان همیشه در بیرون از خانواده کار کنند. گرچه در تاریخ گذشته چنین نبوده است: در شاهنامه زنان ناموری چون تهمینه، رودابه، فرنگیس و سین دخت و زنانی که برای آزادی کشور بزرگ شان با مردان در رزمگاه ها با دشمن می جنگیدند، وجود دارد.

متاسفانه ما نظام اجتماعی عقب مانده پروری داریم. زن نمی تواند از خود نقدی داشته باشد و بداند که او هم در یک نظام آفرینش است، نظامی که خدا در آن زن و مرد را آفریده، ولی هردو، دو بال زندگی هستند. مرد بدون زن چیزی نیست و زن بدون مرد چیزی نیست. مشکل دیگر نظام تولید اقتصادی است. در طول تاریخ رشته تولید همیشه به دست مردان بوده است. یک زمانی در اختیار زنان بوده است ولی پس از مدتی همیشه مردان حاکم بوده اند و بنابراین نظام اقتصادی، فرهنگی و تاریخی برخاسته از ان عامل شده اند تا زنان کمتر متشبث باشند.

سه خواسته اصلی زنان افغانستان به طور کلی چیست؟

زنان مثل مردان هستند و بسیار ضروری است که به عنوان شهروند و نفوس دیده شوند. در سایر کشورها وقتی برنامه های یکساله می سازند بر اساس همه شهروندان است نه بر پایه نفوس مرد. ولی در افغانستان هنوز زنان وارد شمردن نفوس نشده اند، نمی دانم چه قدر نفوس هستیم؟ اگر زن ها وارد آمار شوند گراف جمعیت شاید بسیار تغییر کند. زنان باید وارد سیستم نفوس شوند، به آموزش های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دسترسی داشته باشند. البته در تمام جهان تبعیض علیه زنان وجود دارد، در میان کشورهای جهان چند زن رییس جمهور یا نخست وزیر است؟ ولی پیامم به زنان افغانستان این است که در پرتو دست آوردهای زمان، خود شان راه حرکت به سوی زندگی متعالی را بیابند.

منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان کدامند؟

زنان باید درس بخوانند و خود را در چرخش زندگی اجتماعی سهیم بدانند. باید به دانشگاه بروند و از دست آوردهای زمان آگاه باشند. وارد سیاست شوند و به فرهنگ بپردازند. نمی شود فقط هر سال ۸ مارچ را به حیث روز آزادی زنان تجلیل کنیم و تا سال آینده فراموش کنیم. نباید مسائل زنان را پیش پا افتاده بیانگاریم و زنان هم باید مردان را تشویق و کمک کنند، راه‏های رسیدن زنان به حقوق انسانی شان در چارچوب نظام قانونی و مدنی ممکن است.

شهروندان افغانستان (اعم از زن و مرد) باید از چه حقوقی به طور کامل بهره مند باشند تا افغانستان را به سوی تعالی و پیشرفت سوق بدهند؟

در جامعه ای زندگی می کنیم که استبداد سیاسی، بی عدالتی اجتماعی و اقتصادی وجود دارد، معارف و فرهنگ نامتوازن وجود دارد، استبداد فرهنگی و هویتی وجود دارد. هرگاه بتوانیم به صورت انفرادی و جمعی از طریق ایجاد سازمان های اجتماعی و فرهنگی و احزاب سیاسی بی عدالتی را برطرف کنیم، نظام شهروندی ایجاد کنیم، انسانیت را به جای قومیت بگذاریم، به جای فرهنگ عقب مانده فرهنگ متعالی ایجاد شود، می توانیم حقوق شهروندی را بدست آوریم. در شرایط کنونی طبعا چنین نابسامانی وجود خواهد داشت ولی تلاش می کنیم این موانع را برداریم.

برای دختر خودتان چه آرزویی دارید؟

متاسفانه دختر ندارم، ولی برای خواهرانِ جامعهخود آرزو دارم که حدود و صغور حقوقی خود را با توجه به فرهنگ اسلامی افغانستان بشناسند تا به حیث متاع بازار خرید و فروش نشوند. چند روز پیش بحث رقت باری را خواندم که در ولسوالی شینوار ولایت ننگرهار زنان و دختران فروخته می شوند، وحشت ناک است! چگونه یک خانواده عضو خود را ظالمانه در بازار حراج می کند؟ امیدوارم دختران و زنان ما مثل زنان جوامع پیشرفته به سوی جامعه ای بدون استبداد خانوادگی بروند و سرنوشت شان به تنگنا کشانده نشود، خود حق شان را بگیرند و عنان سرنوشت به دست خودشان باشد.

با توجه به صحبتهایی که در این مصاحبه انجام دادید در حوزه خصوصی و یا عمومی یعنی فعالیتهای مدنی و حرفه ای خود برای رفع موانع ذکر شده من جمله تبعیض چه کرده اید و چه می کنید؟

همواره از طریق پژوهش ها و نوشتن کتاب و مقاله تلاش کرده ام مظلوم را از چنگ ظالم برهانم. کتاب هایی چون «بدخشان در تاریخ»، «افغانستان جغرافیای بحران» و «آریانا و آریایی ها» بعضی از این نمونه ها هستند.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



داکتر صاحبنظر مرادی