نوید

٨ اسد (مرداد) ۱۳۹٣

چه فصلها که به نای گلو ترانه شکست

چه بی‌صدا، چه غریب و چه غمگنانه شکست!

به سنگ تفرقه؛ اهریمنی که چشم نداشت

غرور سرکش ما را به صد بهانه شکست

به نسل سوختگان چو ما بگو که چسان

نهال قامت ما را غم زمانه شکست

چقدر بر سر زانو گریستم شبها

بر آن پرنده که بالش در آشیانه شکست

ایا صنوبر سبزی که پیش چشمانت

درختهای گشن‌بیخ پر زلانه شکست

نوید می‌دهد اینک پر پرستوها

که بازوان تبردارها ز شانه شکست

ستیغ برج نگهبان قلعه باد بلند

اگر چه سقف خمید و ستون خانه شکست







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



فضل الله زرکوب