وضعیت دشوار پشتون ها – بخش سوم: معامله و سودافروخت قومهای افغانستانی توسط تکه داران قومی و مذهبی

۱۴ عقرب (آبان) ۱۳۹٣

بحث قوم در افغانستان و بحث تکه­داران قومی و مذهبی در افغانستان (معامله و سودافروخت قوم­های افغانستانی توسط تکه­داران قومی و مذهبی)

مردم افغانستان از نظر ساختار اجتماعی در ساختارهای قومی زندگی می­کنند؛ این ساختاربندی­های قومی بنا بر وضعیت سنتی اجتماعی از قبل دوام داشته و حفظ شده است، زیرا تحولات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فکری رنسانی و روشنگرانه به طور دوامدار در افغانستان ادامه نداشته است تا ساختاربندی­های قومی از بین برود و مردم در ساختاربندی­های مدرن شهری، اقتصادی و شهروندی به سر ببرند. این ساختاربندی­های قومی به طور سنتی چندان حساسیت­برانگیز نیستند اما وقتی این ساختاربندی­های سنتی قومی، حساسیت­برانگیز می­شوند که سیاست­مدران می­خواهند با رویکرد قومی به سیاست در جامعه بپردازند. متاسفانه در افغانستان، سال­هاست که تعدادی از افراد به عنوان سیاست­مدار با رویکرد عواطف قومی و مذهبی احساسات قوم­های افغانستانی را مدیریت می­کنند، وَ با چنین مدیریتی، فقط برای منفعت شخصی خود شان کار کرده­اند. بنابر این، این قوم­های افغانستان نیستند که در تاریخ سیاسی افغانستان بحران می­آفرینند؛ این تکه­داران قومی و مذهبی استند که با استفاده­ی نادرست از ساختاربندی قومی و مذهبی مردم افغانستان، بحران را در افغانستان مدیریت می­کنند برای منفعت شخصی و خانواده­گی شان.

بحث قوم یک بحث اجتماعی است که در جامعه­های که ساختار مدرن اجتماعی را تجربه نکرده باشند در هر جامعه­ای می­تواند وجود داشته باشد؛ از این نگاه جامعه­ی افغانستان بنا به ساختار سنتی اجتماعی­اش، ساختار دسته­بندی قومی دارد که این دسته­بندی می­تواند با گسترش شهرها و تحولات شرایط اقتصادی تغییر کند، اما مهم چگونه­گی برخورد سیاست­مداران و حکومت­گران با دسته­بندی قومی در افغانستان است. دیده شده است و معمولن هم می­بینیم که به طور سنتی مردم افغانستان از قوم­های متفاوت باهم مشکل ندارند؛ باهم تجارت مشترک دارند، در همسایه­گی هم زندگی می­کنند، باهم یکجا مکتب و دانشگاه می­خوانند و بسا کارهای روزمره را باهم انجام می­دهند، اما هنگامی که تصمیم­گیری­های سیاسی پیش می­آید، حساسیت بحث قومی پیش می­آید، وضعیت سیاسی بحرانی می­شود و نگرانی­ها شدت می­گیرد. این حساسیت قومی توسط تکه­داران قومی و مذهبی در موقع­های سرنوشت­ساز ملی دامن زده می­شود، زیرا هر تکه­دار با برانگیختن حساسیت قومی می­خواهد وضعیت سیاسی را بحرانی کند و با این بحرانی کردن برای قوم­اش پیام بفرستد که وضعیت خیلی خطرناک است و این وضعیت ناامن هم برای این است که فلان قوم نمی­خواهد از فلان قوم در حکومت باشد و من اینجا پافشاری دارم که چرا از قوم من در حکومت نباشد مگر قوم من از افغانستان نیست که شما نمی­خواهید در حکومت سهم داشته باشد؛ اینجاست که حساسیت قومی شدت پیدا می­کند و تکه­داران قومی هم راحت به معامله و سودافروخت قومی­شان برای حکومت­داری می­پردازند؛ درحالی که حکومت یک نهاد است که خدمات اجتماعی برای جامعه ارایه می­کند، مهم این است که این نهاد چقدر شفاف در اجتماع عمل می­کند، چقدر سنجیده شده با سرنوشت جامعه برخورد می­کند، وَ در توزیع فرصت چقدر شهروندانه، عمل می­کند؟ مهم این نیست که حتمن احمد در حکومت باشد به عنوان نماینده فلانی قوم اگر نباشد حکومت­داری ناممکن است.

تکه­داران مذهبی و قومی با استفاده از احساسات عاطفی قوم­های افغانستانی به قدرت می­رسند نه با برنامه­های سیاسی و خدمات اجتماعی و آسایشی. بنا به حساسیت­های موجود قومی که از طرف تکه­داران در بین قوم­ها حفظ می­شود؛ این تکه­داران بی هیچ برنامه­ی انسانی و بی هیچ برنامه سیاسی و اجتماعی همیشه قدرت را برای شان با تقسیم­بندی ثابت، نگه می­دارند؛ فقط برای شان مهم این است که نام و نشان قومی را با خود داشته باشند با همین نام و نشان به راحتی تمام، باهم به معامله­ی قوم­های شان برای تقسیم قدرت در حکومت می­پردازند. متاسفانه بی آنکه قوم­های افغانستان به این مهم توجه کرده باشند با سرنوشت شان چند آدم از هر قوم بازی کرده است و با سرنوشت شان معامله کرده است و ازآدرس قومی شان به قدرت رسیده اند و کل منافعی که به مردم افغانستان باید تعلق بگیرد به نفع شخصی و به سرمایه­ی شخصی این تکه­داران قومی سرازیر شده است. اگر در همین دوازده سال حکومت کرزی، رویکرد ملی نسبت به ساخت وساز در کشور وجود می­داشت، وضعیت به نفع مردم افغانستان تمام می­شد، اما از آنجایی که تکه­داران قومی با استفاده از آدرس قومی در ریاست جمهوری جابجا شدند و موقعیت شان را از همین آدرس حفظ کردند، به راحتی باهم وارد معامله شدند و منفعت ملی و مردم افغانستان را بین شان در فیصدی­های ثابت شصت فیصدی، بیست فیصدی، دوازده فیصدی و هشت فیصدی تقسیم کردند؛ نخست این تقسیم­بندی اشتباه است و از طرف دیگر شرم­آور است که حکومت­داری و سیاست ملی را این گونه تنظیم کرد؛ با چنین رویکردی به گوش ملت با برانگیختن احساسات و عواطف قومی لالایی می­خواندند و خود شان در ارگ ریاست جمهوری، کمک­های خارجی و عایدات ملی را بین شان تقسیم می­کردند و به شرکت برادران تاجر شان می­فرستادند؛ به همین راحتی کمک­های بین­المللی و عایدات ملی تباه شد؛ زیرا یک برادر برای قاپیدن کمک­های بین­المللی حکومت می­کرد و برادر دیگر با استفاده از این قاپیدن کمک­های بین­المللی به تجارت می­پرداخت.

بحران کشور به طور اجتماعی، بحران قومی نیست، بلکه چگونه­گی برخورد سیاسی تکه­داران قومی است. اینها حساسیت قومی را فربه می­کنند و به بحران سیاسی قومی دامن می­زنند؛ از این رو بحث قوم و بحث تکه­داران قومی را از هم باید فرق کنیم و بیخود به قوم­های افغانستان توهین نکینم؛ قوم­های افغانستان باهم دوست و برادر اند؛ این سیاست­مداران قومی اند که از دسته­بندی قومی موجود استفاده نادرست می­کنند؛ بنابر این مشکل ما این است که چگونه بتوانیم از اعتبار این تکه­داران قومی بکاهیم که از حضور شان در عرصه­ی سیاسی کشور کاسته شود تا زمینه­ی حضور سیاست­گران انسان­گرا با برنامه­های سیاسی و اجتماعی انسانی و زمینی در عرصه سیاسی و حکومت­داری در کشور امکان­پذیر شود.

 

ادامه دارد...







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



یک شهروند افغانستانی