وضعیت دشوار پشتون ها – بخش چهارم: زبان وسیله ای برای گفتمان سازی مسلط قومی و نزاع بین قومی

۱۹ عقرب (آبان) ۱۳۹٣

زبان، امکانی برای گفت وگو و آفرینش ادبیات (اما در افغانستان، وسیله­ای برای گفتمان­سازی مسلط قومی و نزاع بین قومی)

زبان یا زبان­ها از امکان­های بشری است که انسانها با زبان و زبان­ها باهم گفت وگو می­کنند، وَ از جهان و از خویش دانایی و معرفت ارایه می­کنند؛ می­توان گفت زبان همه چیز انسان است، زیرا انسان تا هنوز با زبان (یا با رویکردهای زبان که با نوشتن و تکنالوژی و فضاهای سایبری امروزی صورت می­گیرد) سیاست، عشق، صنف، گفت وگوهای جهانی و... برگزار می­کنند؛ خلاصه کنم این که بی چشم­انداز زبان، انسان با معرفتی که دارد نمی­تواند قابل تصور باشد.

متاسفانه زبان و وجود زبان­ها در کشور ما مایه درگیری و نزاع بین گویشوران متفاوت شده است. نزاع زبانی، هنگامی رخ می­دهد که از زبان­ها سو استفاده سیاسی، قومی و زبانی شود؛ حکومت­های افغانستان یا تکه­داران قومی معمولن از هر امکان انسانی و قومی در این کشور به نفع شخصی شان استفاده کرده­اند که یکی از امکان­های ابزاری استفاده­گری­های شان همین وجود زبان­های متفاوت کشور بوده است؛ بنابر این زبان و سیاست زبانی حکومت یکی از معضل­های مهم قومی در افغانستان بوده است که نباید با شانه بالا انداختن و نادیده گرفتن این معضل از بالای آن گذشت؛ حتا سیاست نادرست حکومت نسبت به زبان­ها سبب مرگ شهروندان این کشور شده است. در به کارگیری واژه دانشگاه به جای واژه پوهنتون برای فارسی زبان­ها درد سرهای زیادی را حکومت به وجود آورد و طوری که اشاره کردم چندین آدم برای این که بتوانند حق این را داشته باشند که از زبان مادری شان برای نامگذاری جای­ها بهره ببرند، در درگیری­هایی که حکومت می­خواست از این حق جلوگیری کند و مردم می­خواستند این حق را داشته باشند، کشته شدند.

بهتر است بیندیشم که چرا این اتفاق­ها می­افتد چرا آدم­ها نمی­توانند از زبان شان در گفتار یا نوشتار یا نامگذاری جای­ها استفاده کنند! بهتر است که حکومت برای همگان سهولت­های را فراهم کند تا از زبان­های مادری شان در نوشتار، گفتار و نامگذاری جاها استفاده کنند؛ این که مانع مردم شود و بگویند که در این موردها نمی­توانید از زبان تان استفاده کنید و در این موردها می­توانید از زبان تان استفاده کنید، این امر و نهی­ها خیلی بی منطقانه و دیکتاتورمنشانه و استبدادی است که دیگر در این عصر و روزگار، به دور از عقل و تصور و قانون است؛ متاسفانه این گونه امر و نهی­ها از طرف حکومت نسبت به گویشوران زبان­های کشور صورت می­گیرد.

من با زبان پشتو دشمنی ندارم اما می­خواهم بگویم که حکومت یا تکه­داران قومی از زبان پشتو استفاده سیاسی و قومی به نفع شخصی شان می­کنند که این کار زبان پشتو را نه به عنوان امکان بشری بلکه به عنوان وسیله­ای برای معامله و تجارت بر سر قدرت، می­سازد؛ این وسیله­سازی از زبان پشتو، همچنان زبان پشتو را در تقابل با زبان­های دیگر کشور قرار می­دهد، هم زبان پشتو را از رشد و تکامل و تحول طبیعی و بشری باز می­دارد و هم زبان­های دیگر را؛ تا این زبان ها تحول زبانی و ادبی شان را بپیمایند، طبق برخورد غیر علمی حکومت، زبان­ها به یخ­زده­گی و انجماد کشانده می­شوند.

حکومت­های افغانستان در قانون­های اساسی پیش از حکومت کرزی آورده بودند که زبان پشتو زبان رسمی و ملی و زبان فارسی یا دری زبان رسمی است؛ این رویکرد نسبت به این دو زبان، معنای جز تعصب و برانگیختن انزجار، دیگر معنایی ندارد. برای این که هر دو زبان از زبان­های مردم این کشور باشد و حتا این که زبان فارسی یکی از زبان­های معتبر جهان باشد که دیرینه­ترین و مهم­ترین متن ادبی را داشته باشد، اما در کشوری که این زبان مربوط به مردم آن است، این زبان ملی نباشد! این گونه برخوردهای قوم­گرایانه نسبت به زبان­ها به نفع هیچ قوم و هیچ زبان و به نفع کل کشور نیست با این­هم متاسفانه حکومت­ها به این گونه برخوردهای غیر علمی و غیر دموکراتیک شان در سیاست­گذاری زبانی شان نسبت به زبان­های کشور ادامه می­دادند.

اصولن رسمی یا ملی عنوان کردن زبان یا چند زبان در قانون اساسی یک کشور زشت است برای این که این گونه قانون­سازی و امتیازدهی برای یک زبان یا چند زبان، توهین نسبت به زبان یا زبان­های دیگر در یک کشور است؛ درحالی که در افغانستان، بیشتر از سی زبان وجود دارد و این زبان­ها ­همه گویشور دارند و گویشوران شان از مردمان همین کشور اند؛ آیا زشت نیست که زبان آنها از زبان­های ملی نباشد؟ اگر می­گوییم نباشد معیار ارزش­گذاری ما چیست؟ فکر می­کنم غیر از تعصب دیگر چیزی نمی­تواند سبب امتیازدهی زبان یک قوم نسبت به زبان قوم دیگر در درون یک کشور باشد، اگر امتیاز این باشد، قومی که زبان­اش ملی و رسمی است، قومی بر سر قدرت است؛ این امتیازدهی می­تواند زور و ستم­گری آشکار باشد که بنا به داشتن زورش دیده و دانسته تعصب می­کند.

این گونه برخورد نسبت به زبان­ها عقلانی نیست و سبب نزاع بین مردم کشور می­شود، بهتر این است که حکومت برخوردش را نسبت به زبان­های مردم کشور تغییر بدهد و با زبان­ها برخورد دموکراتیک و بنا به معیارهای بازار آزاد برخورد کند؛ برخورد کردن بنا به معیارهای بازار آزاد نسبت به زبان­ها این است که حکومت زمینه­ی سهولت و امنیت زبانی زبان­های کشور را برای همه­ی زبان­ها تامین کند و هر زبان بنا به نیازمندی­های گویشوران­اش بتواند خدمات علمی، هنری، ادبی و رسانه­ای ارایه کند؛ هر زبان امکان بشری و علمی بیش­تر داشت، نیاز بیش­تر به مصرف پیدا می­کند و ناگزیر به خدمات بیش­تر است، وَ هر زبان که امکان بشری اندک داشت، نیاز به مصرف بیش­تر پیدا نمی­کند، شاید به عنوان یک زبان محلی و گفتاری باقی بماند؛ با اینهم حکومت مکلف است که از چنین زبانی نیز حمایت کند تا به کلی از بین نرود. اما حکومت این کار را نمی­تواند که زبان­های پر مصرف را بگوید این زبان توقف کند تا این زبانی که هیچ امکان مصرف علمی و فرهنگی و ادبی ندارد بیاید رویکار. متاسفانه برخورد حکومت با زبان های کشور همین گونه است؛ زبانی که در کشور خیلی امکان بشری برای مصرف را دارد، جلو مصرف­اش را می­گیرد و زبانی که امکان بشری مصرف­اش اندک است، این زبان را می­آورد در صحنه­ی مصرف که از این زبان استفاده کنید درحالی که آن زبان امکان بشری برای مصرف ندارد؛ این اقدام وارونه­ی اقتصادی حکومت نسبت به زبان­های کشور سبب می­شود تا روند به کارگیری معمولی و فرهنگی زبان­ها مختل شود.

زبان فارسی که در افغانستان از هزار سال به این سو زبان حکومت­ها، زبان علم و ادب و هنر بوده است؛ بنا به این پیشینه و امکان­های بشری، بستر فرهنگی و علمی و ادبی برای مصرف و بازار در افغانستان و منطقه پیدا کرده است که تنها زبان گفت وگویی بینا ملتی در منطقه است و تنها زبان گفت وگویی بینا قومی در افغانستان است. اما حکومت با این که می­داند که چنین است می خواهد به طور غیر معمول جلو این زبان را بگیرد و زبان دیگر را بیاورد وارد عرصه که این امکان را نه از نظر علمی، ادبی و فرهنگی، وَ نه از نظر پیشینه­ی تاریخی در افغانستان، داشته است.

بهتر این است که حکومت زمینه­ بدهد برای رشد و توسعه­ی زبان به طور معمول و طبیعی تا این که هر زبان بنا به فعالیت فرهنگی و ادبی و علمی­اش برایش در کشور، منطقه و جهان بستر فرهنگی، اعتبار علمی، ادبی، هنری و گفتاری پیدا کند؛ به زور که نمی­شود زبانی را زبان مردم یک کشور یا زبان مردم منطقه و جهان کرد؛ اگر انگلیس­ها این کار را کردند، زبان شان زبان یک امپراتوری و یکی از زبان­های مدرن جهان بود که پس از زبان یونانی و لاتین، زبان علم، ادبیات، فلسفه، هنر و سیاست بود. البته باید این را هم درنظر داشت که شرایط جهانی هم فرق می­کند از دور امپراتوری انگلیس تا جهان امروز؛ جهان امروز با این همه رسانه و امکان فضاهای مجازی ارتباط، یکی از جهان­های ممکن در طول تاریخ تمدنی بشر بوده است که این همه امکان سبب شده است تا شرایط برخورد انسانی با پدیده­های بشری فرق کند، وَ دیگر این که پدیده­های بشری بنا به نیازمندی بازار محلی، کشوری، منطقه­ای و جهانی انکشاف و توسعه پیدا می­کند که با اقتصاد کشورها و عرضه­ی خدمات بازرگانی و کالای کشورها، رشد زبان کشور می­تواند مناسبت و ارتباط داشته باشد، طوری که زبان چینایی امروز در جهان اهمیت پیدا کرده است، شاید دور از تصور نباشد که اگر روزی برسد که چین در عرصه اقتصادی جهان توسعه بی سابقه داشته باشد زبان­اش هم به همان میزان توسعه­ی بشری و فرهنگی پیدا خواهد کرد.

هنوز فرصت است تا حکومت دست از سر زبان­ها بردارد و حکومت امکانی شود برای توسعه­ی زبان­ها، نه خط قرمز برای امر ونهی زبان­ها و گویشوران زبان­ها؛ بنابر این، لازم است تا حکومت افغانستان یک حکومت چند زبانه باشد هم در راستای آموزش وپرورش، هم در راستای تحصیلات عالی، هم در خدمات رسانه­ای و هم در ارایه­ی اسناد حکومتی. زیرا با این چند زبانه­گی است که می­تواند حکومت، خود را با امر دموکراتیک و برخورد دموکراتیک با زبان­های کشور سازگار کند؛ این چند زبانه­گی برای فعلن لااقل می­تواند سه زبان باشد: زبان فارسی، پشتو و ازبیکی؛ به دیگر گویشوران زبان­ها نیز امکان بدهد تا به زبان­های مادری شان مدرسه بسازند و حکومت هم برای شان مکتب و مدرسه به زبان شان بسازند؛ در غیر این گونه برخورد، وجود زبان­ها در کشور نه امکانی برای گفت وگو، بلکه امکانی برای نزاع قومی و برانگیخته شدن گرایش­های قومی، استبداد و بی عدالتی به شهروندن خواهد شد.

 

ادامه دارد...







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

حبیب الرحمن دهقان20.12.2020 - 14:44

 زبان فارسی زبان است که بیشترین گوینده را در افغانستان میداشته باشد، پس کشوری که بیشترین نفوسش بیشترین گوینده را داشته باشد باید همان زبان بعنوان زبان ملی شناخته شود.

نوید15.05.2020 - 23:44

 حاکمان مستبد در سدد از بین بردن زبان پارسی دری و جانشین ساختن زبان پشتو هستند!‌ سرود ملی از پارسی به پشتو، نبشته های بانک نوت، نامگذاری محلات و القاب دانشگاهی نمونه بارز آنست

ازاد04.08.2017 - 12:55

  زبان فارسی دری به عنوان زبان تاریخی باید در افغانستان زبان ملی و رسمی همه ی کشور باشد

علی09.03.2016 - 16:53

  زبان دری بیش از هزار سال است که در خراسان بزرگ که به غلط افغانستان خوانده میشود رواج داشته و کسی اجازه ندارد این زبان بومی را از منطقه بزاید
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



یک شهروند افغانستانی