دلبری پاکسرشت
۲۶ دلو (بهمن) ۱۳۹۳
عشق؛ همراز نجیبی است؛ نصیب همه باد!
خانهسامان عجیبی است؛ نصیب همه باد!
مرده را زنده کند معجزهٔ لبخندش
چه سبکدست طبیبی است؛ نصیب همه باد!
بر یتیمان غمش خوان کرم گسترده است
پدر دستبهجیبی است؛ نصیب همه باد!
مدعی را سپر افتد چو گشاید لب خویش
چربگفتار خطیبی است؛ نصیب همه باد!
شاخهٔ بند و بغلهای کس ار گل کرده
آهنینپنجه رقیبی است؛ نصیب همه باد!
شیرگیر است و پلنگافکن و صیادِ نهنگ
چابکاندام رقیبی است؛ نصیب همه باد
گاه؛ از ریشه براندازد و ویران سازد
گرچه توفان مهیبی است؛ نصیب همه باد
سخنش زآتش و خاکستر و سنگ و رسن و
دار و منصور و صلیبی است؛ نصیب همه باد
نه زبان داند و نه رنگ و نه شکل و نه تبار
گرم و خوشخوی؛ حبیبی است؛ نصیب همه باد
اینچُنین راهزن پاکسرشتی که در او
نه ریا و نه فریبی است؛ نصیب همه باد
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته