داکتر سپنتا و توجیه ناکامی های دوران اقتدار با خیالپردازی های عوام پسندانه

۲۷ حوت (اسفند) ۱۳۹۳

داکتر رنگین دادفر سپنتا یکی از چهره های اکادمیک و روشنفکر شریکِ سفرۀ قدرت در دوران زمام داری حامدکرزی محسوب می شود که علاوه بر جلوس در کرسی های وزارت خارجه و مشاوریت امنیت ملی، رابطۀ بسیار نزدیک و تنگاتنگ با رئیس جمهور کرزی داشت. او اکنون نیز با رئیس جمهور پیشین رابطۀ نزدیک و بسیار دوستانه دارد و گاه گاهی این رابطۀ نزدیک خویش را با حضور در کنار وی در محافل و مجالس و با ابراز نظر و نگارش مقالاتی در دفاع از دوران حکومت داری مشترک شان منعکس می سازد. وی دیروز (روزنامه 8 صبح 26حوت1393)، در مقالۀ "جنگ نیابتی یا مبارزه با تجاوز و اشغال"،  به توجیه و کتمان خبط ها و ناکامی های سیاست خارجی و امنیتی حکومت آن دوران با تحلیل و دیدگاه های مبهم، متناقض، عوام پسند و تخیلی، می پردازد. افزون بر آن، خود را با این برداشت و دیدگاه در قطار استقلال طلبان و مبارزان مقابل تجاوز و اشغال پاکستان می شمارد و در واقع به نحوی، مخالفان و منتقدان این برداشت را، «شیفتگان آی.اِس.آی» می خواند. وی می نویسد:

« پاکستان در موارد زیادی ادعا کرده است که «هند دارای چهارده جنرال کنسولی در افغانستان می‌باشد.» این ادعا دروغ و کذب محض است. هند به تعداد برابر با پاکستان و ایران دارای چهار جنرال کنسولی در افغانستان می‌باشد. و این جنرال‌کنسولی‌ها پیش از دوران جدید یعنی پیش از ۲۰۰۲ در افغانستان تاسیس شده‌اند. حال اگر شیفتگان «آی‌اس‌آی» می‌خواهند از حکومت افغانستان تقاضا کنند تا این کنسولی‌ها را تعطیل کند، کار آن‌هاست اما استقلال‌طلبان این کشور هرگز به پاکستان این حق را نخواهند داد، تا بر سیاست خارجی افغانستان اعمال سلطه کند و موجب تعطیل نمایندگی‌های خارجی در افغانستان شود.»

نکته و پیام اصلی جناب سپنتا در مقاله که در عنوان مقاله نیز انعکاس یافته، کار برد نادرست اصطلاح"جنگ نیابتی" به جای مبارزه و جنگ در برابر تجاوز پاکستان است که هم رسانه های طرفدار طالبان و هم مخالفان طالبان این مقوله را بکار میبرند؛ اما ایشان در این مقاله بیشتر کمک های هندوستان و وعده های عمل ناشدۀ پاکستان را به افغانستان بر می شمارد. وی در پایان تذکر و توضیح کمک های هند این سوال را مطرح می کند که نتیجۀ این کمک ها از تمدید لین برق از شمال به پایتخت تا اعمار ساختمان پارلمان، احداث بند آبگردان سلما در هرات تا ساختن دانشگاه زراعت در قندهار چه خطر و تهدیدی را برای امنیت ملی پاکستان ایجاد می کند؟

وزیرخارجه و مشاور امنیت ملی حکومت کرزی در این مقاله با بیان و توضیح رابطۀ نزدیک کابل و دهلی و کمک های هند به افغانستان، در واقع از یکسو این رابطه را موجب تحریک و انگیزۀ پاکستان به تجاوز و اشغال تلقی و معرفی می کند، و از سوی دیگر به تکرار می پرسد که این کمک ها چه تهدیدی را متوجه پاکستان می سازد تا گویا آن کشور در برابر افغانستان سیاست تجاوز کارانه داشته باشد؟

 این تحلیل و دیدگاه جناب داکتر سپنتا که انگیزه و نیات پاکستان را در جنگ و تجاوز علیه افغانستان تنها به رابطۀ کابل و دهلی خلاصه می کند و از انگیزه ها و اهداف مهم دیگر پاکستان در این جنگ، بگونۀ شگفت آوری چشم می پوشد، یک نکته و سوال بسیار مهمی را در خود نهفته دارد که ایشان نیز از آن اغماض کرده اند.

 اگر واقعاً کمک های هند موجب و عامل تجاوز و اشغالگری پاکستان در افغانستان باشد، آیا استمرار این کمک ها، ارزش و بهای زیان این تجاوز و اشغالگری پاکستان را دارد؟

از این مهم تر، آیا این کمک ها می تواند جلو تجاوز و اشغالگری پاکستان را بگیرد و یا گرفته است؟

 اگر افغانستان قربانی دریافت کمک های دهلی و رابطۀ نزدیک و دوستانه با هندوستان می شود، آیا هندوستان حاضر است تا میزان کمک و رابطه را به حدی افزایش و گسترش بخشد که افغانستان بتواند از تجاوز و اشغال پاکستان جلوگیری کند؟

در حالی که جناب سپنتا در بخشی از مقاله در واقع به این نکته و پرسش اخیر اینگونه پاسخ میدهد:« زمانی که ما لیستی از نیاز‌های تسلیحاتی خود را به مقامات هندی دادیم، تا جوابی از دهلی آمد عمر حکومت ما به پایان رسید. زمانی که من با پیشنهاد امضای قرارداد استراتژیک به هند رفتم، حامد کرزی که از هند شناخت بیشتری داشت، در عین زمانی که کاملا از این پیشنهاد حمایت می‌کرد، از من پرسید: «گمان می‌کنی که هندی‌ها این پیشنهاد را قبول کنند…؟» اما من بر امضای این قرارداد پافشاری کردم. زمانی طول کشید تا هندی‌ها با احتیاط حاضر به امضای این قرارداد شدند. زمانی که جاوید لودین، معین سیاسی وقت وزارت خارجه، ایده امضای یک پیمان مشترک دفاعی با هند را با من مطرح کرد، من و او بعد از بحث و توافق روی چارچوب و محتوای آن، این ایده را با رییس‌جمهوری وقت در میان گذاشتیم. باز هم او بود که با اکراه این پیشنهاد ما را پذیرفت، چرا که وی می‌دانست، سیاستکاران محتاط هندی از این پیشنهاد نگران خواهند شد. و واقعیت نیز چنین بود. ما لیست نیاز‌های تسلیحاتی خود را به‌عنوان مقدمه‌ای برای رسیدن به یک پیمان دفاعی مشترک به هند برده بودیم. این واقعیت‌ها را در این جا به این خاطر نقل کردم تا مردم ما بدانند که در کشور ما «جنگ نیابتی» در جریان نیست. نه هند و نه هم کشور‌های دیگر حاضر بودند و یا هستند تا به‌خاطر کمک به امنیت ما خطر‌های کلان را قبول کنند. و این کار خوبی هم است. ما باید یاد بگیریم که چگونه می‌توانیم از همکاری‌های ممکن موجود برای دفاع از کشور خود استفاده کنیم. مردم ما باید بدانند که کشور ما مورد تجاوز مستقیم پاکستان قرار دارد و ورای آن همه چیز بهانه است؛ مردم ما باید بدانند که متحد اصلی ما ایالات متحده در برابر پاکستان، پیرو یک سیاست مداراجویانه است؛ مردم ما باید بدانند که نسخه‌های قرن نزدهمی‌ استعمارگران قدیم و جدید و وابستگان آن‌ها مصیبتی را بر سر ما آوردنی‌اند. رویکردی که برای برخی از کشور‌های اروپایی به‌دلیل امنیتی به مثابه برخی از سیاست داخلی آن‌ها تلقی می‌شود، برای ما تهدید به استقلال و حاکمیت ملی ماست؛ مردم ما باید یکبار دیگر بدانند که قدرت‌های بزرگ در پی تحقق ارزش‌هایی مانند دموکراسی، حقوق بشر و حقوق شهروندان نیستند و روابط بین‌المللی به سخنی تلاش برای تحقق منافع ملی می‌باشد؛ آنچه که امروز در افغانستان با اجرای نسخه خطرناکی تحقق می‌یابد ادامه گذشته است تحت شرایط دیگری؛ مردم ما باید بدانند که هند دوست ماست و باید این دوستی را ارج گذاشت اما هند محتاط‌تر از آن است که در امر حمایت از ما تا آن‌جا به جلو برود که دچار دردسر بیشتر شود. و هند نیز مانند افغانستان و مانند هر کشور دیگری ترجیحات خودش را دارد. حتا اگر حضور و همکاری فعال‌تر هند در افغانستان آرزوکردنی هم باشد، این کشور در پی آن نیست و ما نباید دچار توهم شویم.»

  نکتۀ پرسش برانگیز و قابل بحث در مقاله به سکوت داکتر سپنتا از بیان و حتی اشارۀ سایر انگیزه ها و عوامل مهم در سیاست تجاوزکارنۀ پاکستان علیه افغانستان بر میگردد. در حالی که منازعۀ دیورند و ادعای ارضی از کابل بر آنسوی دیورند، عامل بسیار مهم در سیاست دخالت و خصومت پاکستان شمرده می شود، اما جناب سپنتا با سکوت و اغماض باور نکردنی از کنار آن میگذرد. نه تنها که آقای سپنتا در این مورد سیاست انکار و اغماض پیشه کرده اند، بلکه بر عکس و بر خلاف دیدگاه های پیش از اشتراک در دسترخوان قدرت با حامد کرزی، اکنون ایشان داعیه دار خاک های آنسوی دیورند است. آنگونه که در نشست یادبود از افکار مهتما گاندی و خان غفارخان(4 حوت 1393 در هوتل سرینا)در کابل، بخشی از کشور پاکستان را یعنی آن سوی دیورند را "سرزمین های اشغالی" خواند و اسلام آباد را به نژاد پرستی متهم کرد.

انکار و اغماض از ناتوانی و ناکامی حکومت کرزی در تأمین امنیت و ثبات و در سیاست خارجی به خصوص در برابر پاکستان از نکات دیگر این مقاله است. در حالی که جناب داکتر سپنتا از بد قولی پاکستان و عدم پابندی به تعهداتش برای حکومت کرزی که ایشان وزیر خارجه و مشاور امنیت ملی آن بود، شکوه می کند، اما از خبط ها و ناکامی های حکومت در این مورد سخن نمی گوید. وقتی می نویسد که:« پاکستان در سال ۲۰۱۱ در یک ملاقات که در آن، حامد کرزی رییس‌جمهوری وقت، زلمی ‌رسول وزیر خارجه، سپنتا مشاور امنیت ملی، داوودزی سفیر افغانستان در پاکستان و از جانب پاکستان، گیلانی صدراعظم، حنا ربانی وزیر خارجه، کیانی لوی‌درستیز، جنرال پاشا رییس آی‌اس‌آی حضور داشتند، وعده کرد که نامه افغانستان را در باره صلح به ملا عمر، رهبر طالبان، انتقال داده و جواب ملاعمر را ظرف سه هفته به افغانستان برساند. از آن زمان تا کنون بیشتر از پنج سال می‌گذرد، پاکستان هرگز به وعده‌اش وفا نکرد.»

ولی نمی گوید که وقتی پاکستان تا سه هفتۀ دیگر به تعهدش عمل نکرد، حکومت کرزی که وی یکی از مهره های مقتدر و تئورسن سیاست خارجی و امنیتی اش بود پنج سال یا چهار سال بعد در برابر پاکستان چه کاری انجام داد، چه واکنش داشت و چه دست آوردی؟ این بیست بار سفر کرزی به پاکستان چرا هیچ دست آوردی در قطع دخالت و تجاوز آن کشور نداشت؟ 

 

سخن آخر با جناب داکتر سپنتا:

من به جناب داکتر سپنتا به عنوان یک دانشمند و سیاستمدار روشنفکر و  وطندوست سخت احترام دارم. هر گونه باور و تحلیل وی در مورد مسایل مختلف که با دیدگاه و برداشت من و هر فرد دیگر ناهمخوانی و ناهمسویی داشته باشد، حق ایشان است. اما یک نکته را به جناب داکتر می خواهم بگویم که پاکستان، تأثیر گذار ترین و نقش آفرین ترین کشور همسایه در جنگ و صلح افغانستان است. صلح ثبات و پایدار در افغانستان بدون تفاهم و توافق هر دو کشور محقق نمی شود. تلقین این ذهنیت و تفکر برای نسل امروز و فردای افغانستان که ما با جنگ آزادبخش خود در برابر جنگ تجاوزکارانه و اشغالگرانۀ پاکستان قرار داریم و با دوام رابطۀ نزدیک با هندوستان به عنوان دشمن سنتی پاکستان می توانیم در این جنگ برنده شویم، از ریشه و اساس نادرست و اشتباه خواهد  بود.

من، نه تنها از شیفتگان آی.اِس.آی نیستم، بلکه دست آی.اِس.آی را در شهادت احمد شاه مسعود و استاد برهان الدین ربانی رهبران جمعیت اسلامی که از اعضای آن بوده ام، دخیل و شریک میدانم. من دست آی.اِس.آی را در زمین سوزی های تاکستان شمالی، قتل عام های یکاولنگ و تخار و ویرانگری های کابل و انتحار گری و سربریدن های امروز طالبان مشاهده می کنم. آی.اِس.آی نیز اعتمادی به شیفتگی من که عضو جمعیت اسلام افغانستان و از لحاظ تعلق قومی، تاجک هستم، نخواهد داشت. کم از کم در استناد به این نگاشتۀ شما در این مقاله:« .... دیگری هم پرویز مشرف، رییس حکومت نظامی ‌قبلی پاکستان است که در مصاحبه خود با روزنامه گاردین، مردم افغانستان را به دوسته تقسیم کرد: قوم پشتون طرفدار پاکستان و اقوام غیرپشتون طرفدار هند. وی افزود که ما طالبان افغانستان را به مثابه جنگجویان وابسته به پاکستان در «جنگ نیابتی» با هند آموزش دادیم و مسلح کردیم.......»

استقلال افغانستان را هم به شدت دوست دارم و باور دارم که هر هموطن و هر تبعه و شهروند هر کشور، ثبات و توسعۀ کشور خود را در تمام عرصه های حیات دوست دارد و آرزومند آن است. به این دیدگاه و تحلیل شما که در آخرین بخش مقاله به عنوان سخن آخر بیان می شود، نیز باورمند و موافقم:« ما نیاز به دوستی و مراوده با همه جهان و از جمله با پاکستان بر بنیاد منافع ملی مبتنی بر اصول برابری، همسایه‌داری نیک و عدم مداخله در امور یک‌دیگر داریم. فراموش نکنیم که هستی ما با استقلال و آزادی ما معنی می‌یابد؛ و آزادی و استقلال مغایر مراوده و همکاری با کشور‌های دیگر نیست. می‌دانیم که خلق‌های بسیاری از پهنه تاریخ نابود شدند. باید به استقلال به مثابه والاترین ارزش وجودی ملت‌ها اهمیت بایسته را قایل شویم؛ و این حقیقت در دوران «جهانی شدن» و پیوند‌های اقتصادی و فرهنگی فراوان نیز آن طور که برخی‌ها گمان می‌کنند، تغییر نکرده است. ارکان اصلی حقوق بین‌المللی هنوز هم از موجودیت دولت‌های ملی ناشی می‌شود و نه طور دیگری. و این دولت‌های ملی، با وجود وابستگی‌های متقابل، نیاز به استقلال و حاکمیت ملی دارند. و استقلال را در نهایت می‌توان با تکیه بر توان بی‌مانند مردم خود پاسداری کرد.

اما راه استقلال و اقتدار افغانستان از وادی صلح و ثبات پایدار عبور می کند. بر روی بستر صلح و ثبات پایدار می توان بذر توسعۀ پایدار را در تمام عرصه های حیات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی افغانستان کاشت و به کشور مستقل و مقتدر دست یافت.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

sam18.03.2015 - 22:05

  berader gol Mohamed ekram andishmand 100 sal zane bashi - pas in-ke shama naweshte yeed : " man be jenab dakter sepenta be inwan yek daneshmand wa sayasat-medar roshafeker wa watan-dost sakht ehteram daram. " shama mi danid ke daneshmand be ke mi goyand ? bishak shama ham manand jenab sepenta mana dorost daneshmand ra ne mi danid pas in-ke ho berader ager kasi roshafeker bashad au ba namayende haa-ye bigane ha kar mi konad ? in ke jenab shama agha hamid Karzai ra namayend-ye amrika ne mi danid ,kar khod sham ast. merdom ke 50 sal pas tarikh ra be khanand der bare ma ghezawat mi konand. ager zor amrika ne mi bod Karzai yek roz hokomat kerde ne mi tawanist .sal 2001 namayende amrika agha khalilzad , hamid Karzai ra be zor ber jamayaet eslami wa deger ha be ghaboland. ehteram dashtan be her ensan kar khob ast , ama kar keshwer wa sayasat sewa az ehteram shakhsee ast. meger nashnide yeed : " sayasat pedar wa mader nadarad. " ager sham chand nemone az watan dosti jenab sepenta zeker mi kerdid kar khob bod. man az 35 sal pish yek watan dost nade am. hame eslame wa na eslame be sod khod kar mi konanad wa kerde and,chon watan dost ne bodand
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



محمد اکرام اندیشمند