خونبهائیکه تاریخ را رقم زد

۲۳ حمل (فروردین) ۱۳۹۴

دنبالۀ خشم و داد خواهی ازخون پاک ومظلوم فرخندۀ شهید را نه تنها پایانی نخواهد بود بلکه موج تابناک وخروشان آن درقیامهای خود جوش مردان وزنان شیردل کشورم تازمانی درجریان خواهد بود که عاملان این جنایت وحشتناک و حمایه گران فکری وعقیدتی آنها، آنگونه که حکومت ومحاکم قضائی بمردم تعهد سپرده اند هرچه زودتر به اشد مجازات محکوم نگردند و حکم شریعت درمورد هرکدام آنها بمنصۀ اجرا قرارنگیرد.  درغیرآن اگردرین رویداد المناک که در یک خط خونین تاریخ گره خورده است اهمال ومصلحتی به چالش گرفته میشود، به یقین پس لرزۀ آن دست ودامان  حکومت، دستگاه قضا و خطیبان منبرتذویر وریا را، درخون این دوشیزۀ معصوم، به مصداق این بیت حضرت بیدل تا دامان حشر لکه دار خواهد ساخت.

                خون ناحق دست ازدامان قاتل برنداشت       دیده باشی داغ های دامن قصاب را

 

حمایت گران عقده یی وعقیده تی ازین دستۀ ارازل واوباش که درین جرم فاجعه بار شریک اند، ازیکسو آگاهانه اسلام را بمثابه یک دین خشن وقتاّل به نمایش درآوردند وازسوی دیگرجزئی ترین عاطفۀ انسانی نسبت به این قتل ناموسی از ضمیرووجدان شان بر نتابید. اما خوشبختانه دراثرقیامهای خودجوش مردم یک تن آن سیمین حسن زاده ازپست معینیت به زیرکشیده شد، پیش ازان حشمت ستانکزی سخنگوی پلیس کابل ازوظیفه برکنار وپرونده اش به دادستانی کل معرفی گردیده بود،  اما در مورد دو تن دیگرزلمی زابلی سناتور وملا ایازنیازی خطیب مسجد وزیر اکبرخان، حکومت در خاموشی مرگباری فرو رفته است. 

بویژه ایازنیازی ملاامام مسجد وزیراکبرخان که درقضیۀ شهادت مظلومانۀ فرخنده،  بمثابه یک ملای متکبروفتنه انگیز، بجای آنکه بحیث یک خطیب شایستۀ منبرالهی ومسلمان حقیقت نگر، رسالت خودرا درخونبهای فرخنده، مطابق آئین اسلام  واحکام قرآن متجلی میساخت، مگربرخلاف جسد سوخته وبیگناه اورا محکوم کرد. درصف قبیلۀ آدم کشان، بایستاد، ازقیام سخن گفت وازویرانی کابل مردم را برحذرداشت. خطیبی درقبای جلال وتکبر، آنهم منبرنشین مسجدی  چون مسجد وزیراکبرخان، اشراف نشین و پرتنعم،  باید مردم را بسوی اخلاق، مدارا وبرادری میکشاند، نه آشوب و وانتقام. خطیب بی مروتی که بجای روح عاطفی وانساندوستی،  شمشیربرهنه خودرا دربرابرروح پاکیزۀ فرخندۀ بی پناه به نمایش درآورد. مقدسات دینی را درپای دستۀ خوکان ناموس شکن ریخت وحمایت خودرا ازین حادثۀ هولناک آنهم ازمنبرعدل الهی به نفع این تبار ستمگراعلام نمود.

 ازینرو امروزمردم، ازارکان نظام و دستگاه قضائی  بیتابانه انتظارمیکشند تا این ملای مردم فریب وحمایتگرجادوگران لااقل به سرنوشت سیمین ها مواجه گردد. درین دردناکترین سانحۀ انسان سوزی  به ادارات ذیربط، هرگزاجازه داده نخواهد شد تا مسامحه کاری وذلت مصلحت نگری را بقسم گذشته ها روپوش تصامیم کاری خود نموده  وازروی پرونده های خونین وسیاه قاتلان وحمایتگران آنها سطحی عبورنمایند ویا با داغ شرمساری درقضیۀ  ناموس پرپرشدۀ ملت بی تفاوت باقی بمانند.

همه درانتظارآنست که آقای نیازی این معامله گردین را، نیزمانند خانم سیمین حسن زاده ازخطابت مسجد وزیراکبرخان که دیگرشایسته گی محراب ومنبراین مکان مقدس را ندارد برطرف ساخته وپروندۀ مظلوم ستیزی  اورا به دادگاه عالی کشور محول سازند.  زیرا نیازی با انگیزۀ سیاسی ومذهبی یی که او، با آن وابستگی دارد، درتلاش افتاده تا اوضاع را بسوی آشوب کشانده ودرراستای این گیرودار، گناه نابخشودنی خودراازاذهان عوام الناس شست وشونماید.  ازهمینجاست که با تحریک سایرعلمای دین، دست بکارشده ازیکسو درپشتیبانی ازگرگان درنده ایستاده گی میکند واز سوی دیگر با بی مسوؤلییتی عجیبی با این جملات مستهجن، ازبحران سراسری درکشور ودگرگون شدن اوضاع امنیتی، حکومت را هشدار میدهد :

 

« اگراین مردمه بازده زندان پرتافتین اشتباه بزرگی است، اگردست میزنی به دستگیری، این مردم قیام میکنند، جمع کردن این مردم بازبسیارمشکل است. فکریته بگیرکه ازین کارندامت خواهی کشید »

ازآنسوی دیگرمعامله بازیهای سیاسی وزد وبند محافظه کاران مذهبی آنگونه درمحشرخونین قتل فرخنده بکارافتاده که این رویداد وحشتناک راعادی جلوه داده  وازروی آن به ساده گی عبورنمایند. جای نهایت شرمساریست که حتا کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان بریاست  خانم سیما سمر،  که میبایست درگرماگرم این حادثۀ مرگبار، ازنگاه مسوؤلیت کاری، جهانی را به صدا درمی آورد اما باهزارتاسف که پس ازدوهفته به سختی ازجا جنبید وسخنان چندی را درواژه های شاید وباید، آنهم ازشرم مردم  به خورد رسانه ها داد.

اینست رئیس دفاع ازحقوق بشرافغانستان که سالهاست درین چوکی راحت لمیده اما درمسایل داغ وخونین کشوروجدانش به تکان نیامده وفریاد دادخواهانه یی را سامان نداده است وامروزهم درچنین یک جنایت بزرگ خاموش است. کسی را

که غنی، درجمع هیات عالی مرتبت خود به امریکا میبرد ودراثنای سخنرانی درکنگرۀ امریکا، تنها و تنها ازسیما سمر نام میبرد که کمیسیون حقوق بشر افغانستان را به گرمابه وگلستان عدالت ودموکراسی تبدیل کرده است.

 

بازهم درمورد نیازی وتراژید مرگ فرخندۀ معصوم، درجلجتای دوشمشیره :

عملکرد جناب نیازی قصۀ معروف منصورحلاج را دراذهان تداعی میکند :

آنگاهیکه دراواخرسدۀ سوم هجری حلاج، این شهید عشق الهی متهم به جرم کفرگوئی والحاد گردید، المقتدرخلیفۀ عباسی فرمان داد تا اورا به داربیاویزند. اما پیش ازان دستورصادرکرد تمام علمای شهربه دورپایۀ دارگرد آیند وهریکی با  پرتاب سنگی بسوی حلاج ، موافقت خودرا ابرازدارد. علمای مزدوردربارخلیفه باپرتاب سنگ، برسر وبدنش، کشتن منصوررا مباح وجایز دانستند. باوجود زخمهای جانسوز، حلاج چون عاشق استواری برسر دار بود و آهی نمیکشید اما وقتی بایزید بسطامی، فقیه وعارف بزرگ بغداد حضوریافت و با پرتاب گلی موافقت خودرا اظهار کرد،  آه عمیقی از نهاد حلاج بالا شد.  پرسیدند بااین همه سنگها آه نکردی ازگلی آه کردن به چه معناست ؟ گفت « ازآنکه دیگران نمیدانند معذوراند ولی ازوسختم می آید که او میداند نباید می انداخت »

 

این درس بزرگیست که درفلسفۀ آن جهان انسانیت، حقیقت خودرا بازمی یابد. حقیقتی که راه آزاده مردان را ازنامردان جدا کرده ونقاب وابستگی های آشکار وپنهان دینمداران درباری را ازچهره ها به زمین میکشد.

جناب نیازی خوب میدانست که کشتن فرخندۀ معصوم وبیگناه با آنهمه دد منشی های هولناک ، معصیت بزرگی بوده که عرش خدا را به لرزه آورد ولی با آنهم بخاطرخودنمائی ونمایش کاذبانه ازمقدسات دینی، حمایت خودرا ازین جنایت برملاساخت بعد دربرابرخشم وانزجارمردم، بیچاره گشت وگفت سخنان مرا تحریف کرده اند وبعد ازشورای علمای دین استمداد جست وفریاد کشید هله زود باشید که جامعۀ مدنی دارد دین را بسوی خطرسوق میدهد.علمای مفتخواردین هم که خودرا تیکه داران منبرالهی میخوانند، بدون قضاوت ویا محکوم ساختن ارازل انسان کش، طی نشستی اعلام میدارند :

« حکومت باید جلوخودسریهای جامعۀ مدنی را که بصورت آشکارعلیه اسلام  فعالیت میکنند، بگیرد درغیرآن ما اعضای شورای علما، اعتمادی راکه درمورد مشروعیت حکومت وحدت ملی ابراز داشته ایم دوباره پس میگیریم »

 

اینست تشابهات فکری ومنطق ضد ارزشهای ملی این شورا، با تفکرملا نیازی که انسان مظلومی را درملاء عام درآتش میسوزانند ولی این میراث خواران اسلام خمی برابرو نمی آورند. وبا اینگونه هشدارها به آدرس حکومتی که واقعاً  با مشروعیت لرزانی نفس میکشد، میتوانند درجامعه به هرامری ولودرتضادبا معیارهای دموکراسی وعدالت اجتماعی بوده باشد،  فتوا صادرکنند واین نظام فاسد را درحیطۀ انحصارخود داشته باشند.  

 

 

       فرخنده ـ پرچم خونین تاریخم !

             درمرگت به سختی

                   گریسـتم 

 

        « دود بود ودود بود ودود بود

       گل میان آتش نمــــرود بود»

       درقیـامتگاه این ننگ بزرگ

       مردی وانسانیت مـردود بود

فرخنده  !

آی بانوی مظلوم سرزمینم !

نمیـــدانم سانحۀ شهادتت را

با کدام سوژۀ تلخ تاریخ

تفسیرکنم

که ازتکرارآن زبانم میسوزد

و ازفاجعۀ آنهمه درنده گان ناموس شکن

وسالوسیان منبرالهی

که بی هیچ گناهی برجانت ریختند

و درنهایت مظلومیت،

تن محجوب ومهربانت را تکه تکه کردند وبعد

درآتشت سوختند،

روحم ازقالب انفعال « اشرف المخلوقات »

شرمسارانه فرارمیکند.

 

28 حوت 1393 ، فاجعه بارترین روز درتقویم انسانیت

که درتهاجم  دسته یی ازنامردان ناموس ستیز

دربرابرچشمان انبوهی ازتماشاچیان ایمان گسیخته وخاموش

ازاین حادثۀ هول انگیز                              

جهانی به تکان آمد

ومحشری ازخشم وعصیان

زمین وآسمان را، درهم نوردید

ولی ازآنسوی صدرنشینان دربار ومزدوران بی بند وبار

بویژه  رولاها

که ازداعیۀ حقوق زن افغانستانی واسلام،

ریا کارانه فریاد میکشند،  

هیچگونه صدائی برنخاست

ودرهمسوئی با خطبۀ خطیب منبرتلبیس

هیچگونه تسلیتی برخون پاک این دوشیزۀ معصوم

نثارنگردید.

آه ! ازین همه رنگ بازیها، دردین وسیاست

که بازیگران آن سده هاست

ملت سنت زده وصامتی را

درایستگاه عصرتحجر

به حـــراج برده اند.

 

آی دوشیزۀ قهـــــرمان!

خونبهایت دردل تاریخ میهنم،

با ولوله های خونین خود

تولد دیگری را رقـــم زد    

تولدی که دریک تحول فکری وتاریخی  

جامعۀ کابوس زدۀ  مارا یکباره بیدارساخت

مرزانسانیت و جهاٌل دین را

ازهم جدا کرد.

 

آی سرورشهیدان !

خواهران سیه پوشت که دیگرازمــردان کراهییت داشتند

جنازۀ سوخته ات را خود بردوش میکشیدند

فریاد خشم وانزجارشانرا ازین جنایت تکاندهنده،

پایانی نبود،

رستاخیز اینهمه فریادها، درانتقام بیگناهی ات

ازارازل اوباش ونامردان حقیــــر وبی مروت  

نه درشعارابزاری  الله واکبــر

بلکه درداد خواهی ازخدای داد گستر

تا به آسمانها ودیارفرشته گان تنـــوره میکشید    

وپژواکش چون سیلی خــــروشان

درسراسرجغرافیـــــای میهنــــــم

به قیامهای خودجوش مبدل گردید.

 

آی  شهبانوی سربلند !  

تو فرخندۀ فرداها گشتی

نامت درتاریخ میهنم جاودانه رقم خورد.

جفائیکه درآن لحظات هولناک برتورفت

خدای من! که چه بیرحمانه وسنگین بود

نامردان حقیر، باربارتراکشتند

ودرآتش نمرودیان به شعله زارشقایقت مبدل ساختند

اما توزنده ای  ! 

ونامت چون اسطورۀ مقدس برتارک تاریخ خراسان

همیشه خواهد درخشید.

 

ولی من بربینوائی ات سخت گریه کردم

آن دم که ترا چون گلی غریب وپرپرشده

بی هیچ گناهی

دردل خاک می سپردند.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



مهندس خلیل الله رؤوفی