مقتدای عشق

۱۰ ثور (اردیبهشت) ۱۳۹۴

رگ رگم چــــاپ پای عشق شده

تار و پودم صـــــدای عشق شده

صو فیا ناله ی مرا بـــشــــــــنـو

سینه ام خانقای عــــــــشق شده

یار از دل نمـــــــــــــیرود بیرون

بخدایم خـــــــــــــدای عشق شده

چیزی گر در بســـــــاط من نبود

همـــــــه هستی فنای عشق شده

عمــــــــر شد آخر و از آن شادم

صرف چون از برای عشق شده

هر تنفــــــس هوای جلوه اوست

بـــــنده گی در فضای عشق شده

با بصــــــیرت نگر به مسلخ دهر

جان ســــپردن سزای عشق شده

زاهد و شـــــــــیخ را بگو از من

کــــــه (ظفر) مقتدای عشق شده







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



نذیر ظفر