مزرعۀ وهم
۲۱ سرطان (تیر) ۱۳۹۴
چه وحشتی است که محکوم سرنوشت شوی
اسیر آنچه تو را پنبه کرد و رشت شوی
اسیر ناخن شیطانکی که تخم تو را
میان مزرعۀ وهم خویش؛ کشت شوی
سپس چو موم؛ به دستی که خود نداند کیست
پلشت گردی و اهریمنی و زشت شوی
به دل مقلد شیطان، به چهره رَشک مَلَک
مترسک حرم و مسجد و کنشت شوی
به تیغ جهل؛ سری را که با خدای تو نیست
ز تن جدا کنی و دیو بدسرشت شوی
رَوی به کعبه و همسایهات در آتش فقر
بهشت دل بگذاری؛ مقیم خشت شوی
به نام روزه؛ دهن بسته غافل از طفلی
که در خیال؛ شبی کاسهای نَلِشت شوی
کنار رود عسل همپیاله با حوری
که کس بغیر تو دستی بر او نهشت؛ شوی
خلاصه! دلخوشیت گر چنین مسلمانی است
به ذوالجلال اگر وارد بهشت شوی
چهارشنبه 17 تیرماه (برج سرطان) 1393
لِشتن: در زبان گفتاری هرات؛ همان لیسیدن است که به اعتقاد من به دلیل آمدن دو "ی" در دوطرف " صدای "س" و همجواری مخرجهای صوتی "س" و "ش" و پس از آن به دلیل وجود ثقلت در تلفظ صدای "د" به شکل "لِشتَن" در آمده است؛ یعنی: با حذف دو "ی" از لیسیدن نخست به شکل "لِسِدَن" و به مرور زمان "لِستَن" و در نهایت؛ لِشتَن" شده است و این؛ واژهای مستقل از لیسیدن نیست بلکه بر آمده از آن است.
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته