پژوهش دربارۀ دانشهای گوناگون در ایران باستان

۱۸ میزان (مهر) ۱۳۹۴

جُستار پژوهش درباره دانش‌های گوناگون در ایران باستان و دنباله این دانش‌ها در ایران پس از اسلام جُستاری پرگُفتمان است که اندیشه بسیاری از پژوهش‌گران را به تکاپوی انداخته است. در این نوشتار کوشش شده است بگونه‌ای بسیار چکیده به برخی از این دانش‌ها پرداخته شود. بررسی، کاوش و راز‌گشایی در این زمینه به اندازه‌ای شیرین است که توانسته است بسیاری از پژوهش‌گران دانش‌های گوناگون را به سوی خویش بکشد. باید گفت راز‌گشایی و پژوهش در این‌باره نیاز به شناخت درست فرهنگ ایران دارد برای همین با همه ارجی که برای پژوهش‌گران راستین اروپایی (و نه مغرضان اروپایی) می‌نهیم، بر این باوریم که بسیار بهتر است این‌کار بزرگ به دستِ توانای پژوهش‌گران ایرانی که به دانش و خود‌باوری بایسته و نیازین رسیده‌اند، انجام بپذیرد.

با نگاه ویژه در نوشته‌ها و داده‌های باستانی که پس از سده‌ها سوزاندن و به دریا ریختن به دست ما رسیده‌اند به این برآیند و فرجام می‌توان رسید که این نوشته‌ها دانش‌های فراوانی به گونه آشکار و بگونه راز‌آمیز در برِ خویش دارند. نشانه هایی دردست است که آشکار می‌کند پس از اسلام نیز این دانش‌ها دنباله دانش در ایران باستان بوده‌اند که خوشبختانه گواه این جُستار گفته ابوریحان بیرونی است که در این نوشتار به آن پرداخته می‌شود.

اینکه گفته می‌شود دانش در زمان باستان تنها از راه فلسفه بوده است هرگز پذیرفتنی نیست. برای اندر‌شدن به این جُستار یک نمونه از بن‌دهشن که آن نیز برگرفته از دام‌دات‌نسک اوستا است آورده می‌شود که استوار می‌کند ایرانیان گِرد بودن زمین را شناخته بودند و هم‌چنین توانسته بودند با ابزار دانش اندازه (هندسه) آن را به ۳۶۰ پره (درجه) بخش کنند و نه با ابزار فلسفه!!!  استاد فریدون جنیدی در کتاب داستان ایران بر بنیاد گفتارهای ایرانی، در رویه‌های ۵۱ و ۵۲ بسیار تیزبینانه بِدان پرداخته است. نگارنده نیز از این کتاب ارزشمند یاری بسیاری گرفته زیرا افتخار شاگردی ایشان را داشته است.

((... بر البرز یکسَد و هشتاد روزن است به خراسان {شرق} و یکسَد و هشتاد روزن به خاوران {غرب}. خورشید هر روز به روزنی بشود... هر سالی دو زمان روز و شب برابرند...هنگام بهار...آغاز پاییز... دوباره چون به بَره رسد، شب و روز باز برابر شوند. چون که از بَره فراز گردد، تا باز به بره رسد، بر سیسد و شست روزن است، و آن پنج روزِ گاهانی را به همان روزن بیاید و بشود...)) (بن دهشن رویه ۵۹-۶۰)

آری آشکار‌تر از آفتاب است که این گفته بن دهشن، پرهون (دایره) را به ۳۶۰ پره بخش می‌کند. برای همین است که در ایران باستان سال را ۳۶۰ روز می‌دانستند و ۵ روزه مانده را پنج روزِ گاهانی می‌نامیدند.  همانگونه که می‌بینیم در این گواه بسیار ارزشمند هر بخش از پرهون را روزن نامیده است که نام دیگر آن در زبان پهلوی (دریچک = دَرِ کوچک) بوده است که در زبان پارسی بگونه (دریچه) بکار می‌رود و تازی نویسان ایرانی گونه تازی آن را (درجه) نوشتند و از این ریشه ایرانی باز واژه‌های (مُدرج، تدریج) را ساختند که استاد جنیدی آن را واکاوی و ریشه‌شناسی کرده‌ است.

همچنین در رویه ۴۴ بن دهشن آمده است: ((این سپهر به همانندی سالی نهاده شد، ۱۲ اختر چون ۱۲ماه، هر اختری ۳۰ پره است، چون هر ماه ۳۰ شبانه روز...))

این گفتار، آشکارا از۳۶۰= ۳۰*۱۲ که همان بخش کردن پرهون به ۳۶۰ پره است، سخن می‌گوید.

در ریگ ودای هندوستان نیز آشکارا پرهون را ۳۶۰ پره می‌نامد و آن گواه این است: (( پرهون‌های چرخ ۱۲ تا است و چرخ ۱و محور سه تا...در میان آن ۳۶۰ پره جمع شده‌اند)) (گزیده ریگ ویدا، ترجمه جلالی نائینی رویه ۲۵۵).

در مهر یشت اوستا آشکارا به کروی بودن زمین نیز اشاره شده است: (( ...کسی که {ایزد مهر} پس از فرو رفتن خورشید به پهنای زمین به درآید، دو انتهای این زمین فراخ کروی دور کرانه را پیموده، آنچه در میان زمین و آسمان است بنگرد.)) (دانش کیهان و زمین در ایران وِیج دکتر مانوئل بربریان)

همانگونه که می‌دانیم برابر با پژوهش‌های انجام شده جدایی هندیان از ایرانیان نزدیک به ۴۲۰۰ سال پیش بوده است. این گواه بسیار ارزشمند استوار می‌کند بخش کردن پرهون به ۳۶۰ پره بیش از ۴۲۰۰ پیش در میان آریاییان روایی داشته است که برای اینکار نیز نیاز به ابزار دانش اندازه (هندسه) بوده است. نیاز به یاد آوری است که استاد ابوریحان بیرونی در کتاب خویش واژه ((هندسه)) را تازی شده واژه پارسی اندازه می‌نامدکه آن نیز برگرفته از واژه ((هَنداچَک)) پهلوی است و تازیان واژه ((مهندس)) را نیز از همین ریشه گرفته‌اند. آری دانش زبان‌شناسی استوار می‌کند افزون بر واژه‌های درجه و هندسه واژه‌های ((ساق- موازی- لوزی- ذنقه و کُره...)) نیز همه‌گی از زبان‌های ایرانی درون زبان تازیان شده‌اند که خود نشان از روا بودن دانش اندازه در میان ایرانیان باستان بوده است. (واژه ساق = متساوی الساقین) (واژه هم‌وز = موازی و متوازی) (واژه لوچینک که نانی بادام‌گون در زبان پهلوی بود = لوزی) (واژه زنخ به معنی چانه = ذوذنقه یعنی دارنده ۲ چانه). در باره واژه (کُره) استاد فریدون جنیدی در کتاب داستان ایران، بر پایه دانش ریشه شناسی استوار کرده‌اند که این واژه برگرفته از واژه اوستایی (سکَرِنَ = گِرد گردیدن، گردیدن) است که همخوان انسایشی (س) پیش از همخوان انسدادی (ک) فرو افتاده و پس از دگرگونی بگونه کُره درون زبان عربی شده است. ایشان همچنین ‌می‌نویسد ریشه اوستایی این واژه هنوز در خراسان بزرگ، تاجیکستان، افغانستان و خراسان این سوی مرز بگونه (چَکَر زدن = گردش کردن) بکار می‌رود. واژه چَکَر پس از دگرگونی همخوان انسدادی (ک) به همخوان انسایشی (خ) که در زبان های آریایی روایی دارد مانند دگرگونی واژه (میکائیل = میخائیل) بگونه (چَخَر) در زبان اشکانی (پارتی) و در زبان خوارزمی (چخیر) گویش می‌شده است و برابر با دادِ (قانون) رسایی در دانش زبان‌شناسی با جابجایی همخوان های (خ،ر) امروزه بگونه چرخ در زبان‌های پارسی و بسیاری از زبان‌های بومی ایران گویش می‌گردد. نیاز به یاد آوری است ریشه این واژه در زبان سنسکریت نیز این گونه آمده است. (سَکرَ = چرخ)

این ریشه اوستایی در دیگر زبان‌های گروه بزرگ آریایی (هند و اروپایی!؟) نیز به معنی پرهون بکار می‌رود که ایشان در کتاب خویش به آن‌ها پرداخته است و بیش‌تر از پیش استوار‌ می‌کند واژه (کُره) در زبان عربی، ریشه ایرانی و آریایی دارد.

(انگلیسی= پرهون = circle)

(فرانسه = پرهون = cercle)

(ایتالیایی = پرهون = circoli)

(آلمانی = پرهون = zirkle)

(لاتین = پرهون و چمبر = circus)

رایانیتار ریشه شناسی (سایت اتیمولوژی) نیز این جُستار را استوار کرده است و ریشه آریایی نخستین (هند و اروپایی!؟) آن را این‌گونه می‌آورد.

PIE *kirk- from root *(s)ker- (3) "to turn, bend"

این دانش‌ها پس از اسلام نیز مایه کار پژوهش‌گران ایرانی شد. ابوریحان بیرونی با زیرکی بسیار از کار ارزشمند ابوسعید سگزی (سیستانی) که با ساخت یک استاره یاب گِرد بودن زمین و چرخش آن به گِردِ خود را استوار می‌کند، نام می‌برد: (( از ابوسعید سگزی ستاره یابی یگانه ساده دیدم... آن را ستاره یاب زورقی می‌نامید، و بر سگزی از برای پدید آوردن آن آفرین بسیار کردم، زیرا که پدید آوردن آن، بر پایه‌ای استوار بر خود، و بر این باور آن کسان که زمین را گَردان دانسته و پیدایی روز و شب را از گردش آن می‌دانند، نه از گردش آسمان))

دکتر مانوئل بربریان که در سال ۲۰۱۳ به پاس کوشش‌های ۴۰ ساله ایشان، در آمریکا برای وی یک همایش بزرگ برپا کردند، در کتاب جستاری در پیشینه دانش کیهان و زمین در ایران ویج رویه ۱۸۳ می‌نویسد: با کشف استرلاب خوارزمی روشن می‌شود که استرلاب نخستین بار در یونان و مصر و به‌ دست بطلمیوس و بطلمیوس‌ها ساخته و پرداخته نشده است.

همچنین ابوریحان بیرونی در باره دانش ستاره شناسی در میان اعراب سخن بسیار ارزشمندی دارد که پاسخ درخور، شایسته‌ و دندان شکن به کسانی است که می‌خواهند پیوند میان دانش در ایران باستان و پس از اسلام را ترکتازانه و پورپیرار گونه بِگسلانند. به ایشان باید گفت بیهوده آب در هاون می‌کوبید. گفته ارزشمند و تاریخی ابوریحان بیرونی که راه را بر همه تاریخ دزدان و جاعلان پان‌ترک و پان‌عرب می‌بندد چنین است: ((اعراب از علم هیئت {دانش ستاره شناسی} جز آن اندازه که برزی‌گران هر بغعه می‌دانند چیزی بیشتر نداشته‌اند)).(آثار الباقیه رویه۳۱۷)

 بیرونی با زیرکی و تیز‌هوشی برای مردمان زمان خویش و آینده‌گانی مانند من و شما آشکار می‌کند که دانش آن زمان دنباله دانش ایران باستان بوده است و  وی همواره خود را ایرانی می‌دانسته است. {نه ترک!!! و نه عرب!!!}

این بگونه‌ای است که حتی یونانیان که دشمن بی چون و چرای ایرانیان بوده‌اند نیز همواره از دانش ستاره شناسی در ایران باستان آشکارا یاد می‌کنند. دیوجانس لاریتی از ارسطو باز‌گو می‌کند که یکی از موبدان ایرانی که در ستاره شناسی استاد بود و از راه شام به آتن یونان سفر کرد و با سقراط گفتگو نمود. وی پیش‌گوئی کرد که سقراط بگونه‌ای هراس‌انگیز خواهد مُرد.

فردوسی نیز از زبان دقیقی به دانش ستاره شناسی جاماسب وزیر گُشتاسب که سَده‌ها پیش از پیدایش دانش در یونان بوده‌است، می‌پردازد و در نوشته‌های پهلوی مانند جاماسب‌نامه و یادگار زریران نیز بدان پرداخته شده است.

بخواند آن زمان شاه جاماسب را          کجا رهنمون بود گشتاسب را

سر موبدان بود و شاه ردان          چراغ بزرگان و اسپهبدان

ستاره شناس گرانمایه بود          ایا او به دانش کراپایه بود

 هم‌چنین در نگاره‌های تخت جمشید مانند بدنه کاخ آپادانا که نگاره (گاو = تاروس = ثور) و نگاره (شیر = لئو = اسد) آشکارا نشان از دو صورت فلکی گاو و شیر است. در زمان باستان پیدایش صورت فلکی گاو در پگاه نشانه آغاز بهار بوده و در نیمه زمستان هنگامی که صورت فلکی شیر در نصف النهار جای می‌گرفت صورت فلکی گاو در خاور (مغرب، امروزه به نادرستی آن را شرق می‌نامیم زیرا واژه شرق همان خراسان بوده است) ناپدید می‌شد. بر پایه این آگاهی نگاره‌های گاو و شیر درست نموداری از صورت‌های فلکی هستند که دو نیمه سال (بهار و زمستان) را نشان می‌دهند و گواه بی چون چرای آن در ۲۵۰۰ سال پیش هنوز تخت جمشید دیده می‌شود.

کتاب (بزیدج بوذر جُمهر) که به زبان پهلوی (ویزیدک) بوده است به معنی برگزیده است که درباره دانش ستاره شناسی است و در هنگامه اسلامی آن را به تازی ((المنتخبات)) برگرداندند. همچنین برپایه پژوهش‌های انجام شده درباره کتاب ((الموالید علی الوجود المحدود)) امروزه می‌دانیم که این کتاب برگردان کتاب ((پارسیک)) است که به زبان پهلوی بوده است و به دستور انوشیروان نوشته شده است.

 

حاسب کرجی دانشمند دیگر ایرانی پیرو این دانش در ایران باستان در کتاب خویش به نام (انبساط المیاء الخفیه، برگردان حسین خدیو) در باره گِرد بودن زمین می‌نویسد: ((پس از این می‌گوییم، زمین با همه کوه‌ها، سنگ‌ها و دشت‌ها و پستی‌ها و بلندی‌هایش گِرد است.)) آری اگر این دانشمندان کتاب‌های خویش را به زبان عربی می‌نوشتند جبر زمانه و گسترش زبان عربی در سرزمین‌های اسلامی بوده است.{پیش‌کش به انگلیسی‌هایی که با رشک ورزی به ایران کوشش می‌کردند در کتاب‌های خویش این دانشمندان را عرب بنامند!!!}

همانگونه که می‌دانیم برابر با دانش اندازه، اگر کُره‌ای را در درازا (طول) به بخش‌های برابر بخش کنیم می‌توانیم شمارگان بسیاری پرهون داشته باشم که بزرگ‌ترین پرهون درست در میان کُره خواهد بود. این پرهون که پیرامون (محیط) آن همان خط استوا است از دانش‌های ایران باستان است که با شگفتی فراوان در مهر یشت اوستا آمده است و همان میانه زمین است. این آگاهی ایرانیان باستان باز مایه پژوهش دانشمندان پس از اسلام گردید .فردوسی نیز دوباره با زیرکی تیز‌هوشی در سُروده‌ خویش آشکار‌تر از آفتاب به این آگاهی ایرانیان باستان در زمان کیکاووس که بر پایه راز گشایی استاد جنیدی همان هنگامه کاسی‌ها در ایران می‌باشد اشاره می‌کندکه به آنها می‌پردازیم تا پیوستگی دانش در ایران باستان و پس از اسلام بر همه‌گان بیشتر از پیش آشکار گردد.

((مهر را می‌ستاییم... که بازوانِ بسیار بلندش، پیمان شکن را گرفتار سازد، و او را بگیرد. اگرچه او در خاستگاهِ خورشید، هندوستان، باشد. او را بر افکند اگر او در نیغن خوروران باشد، او را بر افکند اگر او در دهانه رود اَرنگ باشد، اگر او در میانه زمین باشد)) (مهر یشت بند ۱۰۴)

در کتاب حدود العالم که نویسنده آن گمنام می‌باشد در رویه ۲۰ بکوشش منوچهر ستوده، آمده است: (( یازدهم فاره است بر خط استوا، بر میانه آبادانی جهان، طول او از بر آمدن‌گاه خورشید تا خوروران نود پره است و زیج‌ها و رصد‌ها و جایِ ستارگان رونده و ایستا بدین آبخوست راست کرده‌اند. اندر زیج‌های کهن، و این آبخوست را استوا الیل و النهار خوانند)) همان‌گونه که می‌بینیم نویسنده این کتاب آشکارا از زیج‌های کهن نام ‌می‌برد که در ایران باستان بکار می‌رفته است. همچنین درست مانند مهر یشت اوستا که از میانه زمین نام می‌برد از میانه آبادانی جهان یاد می‌کند و آن را به زبان تازیان اُستوا می‌خواند که برگرفته از این دانش و آگاهی در ایران باستان است.  

اینک سُروده دیگری از فردوسی که به راستی شاهِ نامه‌ها است می‌آوریم که آشکارا به آگاهی ایرانیان باستان از خَد استوا اشاره می‌کند.

یکی جایگه ساخت بر خَد راست              که نه تیر بفزود و نه دی بکاست

این سخن فردسی که می‌گوید نه تیر بیاَفزود و نه دی بکاست همان برابری روز و شب در خَد استوا است که کیکاووس (کاسیان) در آنجا زولگاه (رصد خانه) ساخت.

گواه دیگری که نشان از دانش اندازه در ایران باستان دارد ریخت کوه پتیشخوارگر که همان البرز کنونی است، می‌باشد و و در کتاب بن‌دهشن از آن نام برده شده است. در اینجا یکبار دیگر از دانش زبان‌شناسی یاری می‌گیریم. واژه پتیشخوار‌گر به معنی کوه بشقابی سان است زیرا که این واژه خود از دو بخش (پتیشخوار = بشقاب) و (گَر = کوه) ساخته شده است. در اوستا واژه کوه بگونه (گَئیری) و در زبان سنسکریت بگونه (گیری) آمده است همچنین این واژه هنوز در زبان لری (گَر = کوه کوچک و تپه) بکار می رود. در نگرشی به نقشه‌های جغرافیایی ایران به روشنی دیده می‌شود که کوه البرز کوهی با ریختِ بشقابی است. گُزیدن نام کوه پتیشخوارگر برای البرز کوه در چهار هزار سال پیش نشانه آگاهی مردمان این سامان از نقشه برداری در مرز (حد) خوب است. برای  دست‌یابی به ریخت بشقابی البرز تنها دو راه هست یکی نگاه کردن به این رشته کوه از فراز‌های بسیار بالا با هواپیمای بلند پرواز و یا ماهواره که فن‌آوری آن در آن زمان نبوده است. دوم داشتن دانش جغرافیا و اندازه در مرز (حد) خوب. (برگرفته از کتاب دانش کیهان و زمین در ایران وِیج رویه‌های ۱۶۳-۱۶۴)

اکنون به دست‌یابی ایرانیان به دانش زمین‌شناسی درباره برآمدن کوه‌ها می‌پردازیم تا بر همگان بیشتر آشکار و استوار گردد که دانش در ایران باستان تا چه اندازه مایه سربلندی و سر‌افرازی هر ایرانی است و با ژرفای اندیشه و خِردِ خویش دریابیم این دانش‌ها چگونه سرچشمه دانشمندان پس از اسلام گردید. همچنین پاسخ درخوری باشد به مغلطه کارانی که می‌گویند اگر در ایران باستان دانشمندی بوده است پس نام‌ آن‌ها چیست!!!؟؟؟

در اوستا آشکارا آمده است که در آغاز در روی زمین کوه نبوده است و در گذر زمان کوه‌ها از زمین روئیده‌اند. در فروردین یشت کرده یک، بند ۹ آمده است: (( پس، زمانِ آن رسید که کوه‌ها از زمین رُستند و بالیدند، و چون کوه‌ها در روی زمین بالا گرفتند، آب در گودال‌ها گِرد آمد و دریا‌ها پدیدار شدند))

در نسک پُر رازِ بن‌دهشن که همان‌گونه که گفته شد خود بر‌گرفته از دام‌دات‌نسک اوستا است آشکارا از بالیدن کوه‌ها پس از زمین لرزه‌ها نام‌ می‌برد که درست برابر با دانش امروز زمین‌شناسی است و اشک شادی و سر‌افرازی بر چشمان هر دوستار فرهنگ و دانش ایران زمین روان می‌کند. و آن نوشته چنین است: ((... زمین بلرزید {از} آن گوهرِ کوه که در زمین آفریده شده بود، بر اثر لرزش زمین، در زمان، کوه به رویِش ایستاد))

فردوسی بزرگ‌وار نیز آشکارا در سُروده‌های خویش از بیرون آمدن کوه‌ها از آب نام برده است که همان نظریه کوه‌زائی {جیمز هال، دانا ۱۸۷۳،اِدوارد سوئز ۱۸۷۵}است. {در ‌خور نگرش پان‌ترک‌ها و پان‌عرب‌ها و پی‌رُوان پورپیرار }. آری شاه‌نامه فردوسی هرگز دروغ و افسانه نیست و همان‌گونه که خود وی گفته است همه سروده‌هایش دارای راز و بر‌گرفته از نوشته‌های باستانی ایران هستند که اکنون یک نمونه دیگر آن را می‌آوریم.

ببالید کوه، آب‌ها بردمید                 سرِ رُستنی سوی بالا کشید

زمین را بلندی نَبُد جایگاه               یکی مرکزی تیره بو و سیاه

 بیت دوم شاهنامه همان است که در فروردین یشت و بن دهشن آمده است. آری فردوسی سروده‌های خویش را از نوشته‌های باستانی باز نویسی کرده است و همان‌گونه که خود وی نیز گفته است سروده‌هایش را از خود نسروده است.

دکتر بربیان در باره وجود باد در زیر زمین توسط ایرانیان در رویه‌های ۱۵۹ و ۱۶۰ نکته‌های بسیار جالبی آورده است. غربیان و پیروان غرب زده ایشان همواره این کشف را به یونانیان نسبت می‌دادند. دکتر بربریان با تیزبینی و زیرکی فراوان ثابت کرده‌اند که نه تنها این دانش برای یونانیان نبوده است بلکه این یونانیان بوده‌اند که این دانش را از ایرانیان برگرفته‌اند. اینک توضیحات ایشان را در این باره می‌آوریم:

((چگونگی پی‌بردن به وجود باد در زمین بخاطر دیدن فرآیند‌هایی چون خارج شدن گاز از زمین به صورت گاز‌های آتشفشانی، گِلفشان، آبفشان و یا گاز‌های نفتی بوسیله انسان‌هایی چها هزار سال پیش انگاشت. انتخاب (باد = هوای در جریان و دارای انرژی) به عنوان عامل رویداد زمین لرزه در ریگ واد، شاهد روشنی است بر آریایی بودن (انگاره باد زندانی) و تاکیدی است بر درست بودن و آریایی بودن نکته‌های یاد شده در بندهشن بازنویسی شده در سده نهم میلادی. در نتیجه هیچ‌گونه شکی باقی نمی‌ماند که این آگاهی آریایی ایرانی به یونان ره یافته و آن‌ها بدون یاد نمودن سرچشمه‌های این انگاره، آن را به نام خود باز نویسی نموده‌اند.))

این دانش پُربار ایران باستان همان‌گونه که گفته شد در ایران پس از اسلام نیز دنباله پیدا کرد و سرچشمه پژوهش دانشمندان آن زمان گردید. دکتر مانوئل بربریان که یکی از بزرگ‌ترین لرزه‌شناسان جهانی است در کتاب خویش ( دانش کیهان و زمین در ایران وِیج رویه ۱۲۶) دانش ایرانیان باستان را ستوده و می‌نویسد: (( در دانش زمین شناسی روشن شده است که زمین نخست به شکل گوی مذاب و آتشین بوده و کوهی نداشته است. کوه ها پس از سرد شدن پوسته آن، در جنبش‌های کوه‌زایی  زاده شده‌اند. همان‌گونه که دیده می‌شود این نگره سده ۱۹ و ۲۰ میلادی، چهار هزار سال پیش، از آگاهی های ایرانی بوده است.))

استاد فریدون جنیدی در رویه ۸۶ کتاب خویش سروده‌ای از فردوسی را آورده‌اند که آشکارا اشاره به انفجار بزرگ دارد. نخست برخی از استوره شناسان این جُستار را نمی‌پذیرفتند ولی با گفتگو‌هایی که با چند استاد اختر فیزیک انجام گرفت ایشان با شگفتی فراوان پذیرفتند که این سروده فردوسی آشکارا همان انفجار بزرگ را بازگو می‌کند. همان‌گونه که گفته شد فردوسی خود گفته است که سروده‌هایش گفته‌های خودش نیست و آن‌ها را از کتاب های کهن برداشت کرده است. همه این‌ها استوار می‌کند دانش در ایران باستان تا چه اندازه پیشرفت داشته است و بی گمان کتاب‌های فراوانی در زمینه‌های گوانگون دانش وجود داشته است.

سروده فردوسی و توضیحات استاد جنیدی را اینک بررسی می‌کنیم:

از آغاز باید که دانی درست             سرِمایه گوهرانِ نخست

که یزدان، زناچیز، چیز آفرید           بدان، تا توانایی آید پدید

((توانایی در سخن فردوسی، همان است که امروز بدان (انرژی) می‌گویند. از آن، یا از توانایی که پدیدار شده بود، مایه، یا (ماده) پدید آمد، و چنانکه می‌دانیم دانش امروز، جهان را بر آمده از دو بهرِ توان (انرژی) و مایه (ماده) می‌داند، چنانکه گاه، ماده به توان دگرگون گردد، و گاه توان به ماده، اما در همه گاه، برآیندِ آن‌ها در جهان بایکدیگر برابر است.))

نیاز به یاد آوری است که منظور فردوسی از واژه ناچیز ذره کوچک است همان ذره‌ای که دانش اختر فیزیک می‌گوید همه مواد جهان پس از انفجار بزرگ از آن ساخته شده‌اند. هم‌چنین این سروده فردوسی در بخش آفرینش از دیدگاه شاه‌نامه آمده است.

این‌ها همه چکه‌ای است در برابر دریا، کار در این زمینه به اندازه‌ای بزرگ است که نیاز به همکاری و ساخت یک کا‌رگروه ویژه ایرانی دارد که بتوان برپایه دانش‌های گوناگون مانند ژنتیک، زبان‌شناسی، استوره‌شناسی، زمین‌شناسی‌، آب و هوای باستان‌شناسی و باستان‌شناسی همه نوشته‌های باستانی ایران را راز‌گشایی و واکاوی کرد.

 

--------------------------------------

کتابنامه

داستان ایران بر بنیاد گفتار‌های ایرانی، فریدون جنیدی

جُستاری در پیشینه دانش کیهان و زمین در ایران وِیج دکتر مانوئل بربریان

فرهنگ واژه‌های اوستایی احسان بهرامی به یاری فریدون جنیدی

بررسی فروردین یشت، دکتر چنگیز مولائی

فرهنگ تطبیقی- موضوعی زبان‌ها و گویش‌های ایرانیِ نو، دکتر محمد حسن دوست

نقش ایرانیان در تاریخ و تمدن جهان، عبدالرفیع حقیقت







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

محمد علی پدرام10.09.2016 - 22:10

  بادرود بیکران کار شما بسیار خوب است در شناسایی دانشمندان به دیگران ویافته های دانشی (علمی ) در شاهنامه واوستا وتاریخ پیش از اسلام . من بر این باورم که هم دانش ودانشمند در ایران باستان بسیار بوده و فراموش شده اند وهم سروده وشعر بسیار بود ه که از روی آن ها شاعران باز شعر وسرود ساخته اند نه اینکه شعر وسرود پس از اسلام زاده باشد .نگاه کنید به شباهت آهنگ های امروزی موسیقی دان های ما به هم یا مثلا همانند ی سروده های فروخی یزدی به خیام یا خافظ یا شباهت شعر های ایت الله خمینی به حافظ وسعدی روال کار به دست ما می آید . پس نباید کفت اگر نمونه شعری بوده آن را بیان کنید شاید بسیاری ازشعر های فردوسی یا مولانا از قبل بوده ولی با کلمات دیگر برای معنی دیگر به نوحه ی ممد نبودی کویتی پور گوش کنید وآن گاه نوحه های پیش از او را از بخشوی بوشهری هم گوش کنید وشیوه ی پدید آمدن شعر از شعر باز هم آشکار می شود حال اگر کسی بخشو را نشناسد این نمونه شعر ونمونه آهنگ نوحه را تنها از آن کویتی پور می داند .درباره ی دانش باید گفت سالهای سال دانشمندان اسلامی از دانش پیشینیان خود در ایران ودیگر کشور ها استفاده کرده اند ولی ما ایرانیان امانت دار خوبی برای خود نبوده ایم (گاهی ) .کسی نباید بگوید اگر دانشمندی بوده آن را معرفی کنید تما م کار های علمی در ایران ومصر وسومر وایلام و.... به دست دانشمندانی انجام شده است پس کسی بگوید اگر دانشمندی این کشور ها داشته اند مانند دانشمندان یونان آن هارا نام ببرید ! حتما این ها دانشمند نداشته اند ! چنین پنداری احمقانه است . مگر ما ایرانیان که به داشتن پادشاه معروفیم اگر هردوت وگزنفون یونانی تمدن هخامنشی را برای ما نمی نوشتند ما از آن چنین خبر داشتیم یا اگر تاریخ اشکانی را در کتاب های ارمنی یا تاریخ ساسانی را از کتاب های اسلامی نمی گرفتیم از آن ها خبر داشتیم شاید کسی می گفت اگر شاه داشتید نام ببرید ؟!.

سورنا17.10.2015 - 17:16

 نیکو تر آن باشد که ایران را در این حصار سیاسی کنونی زندانی نکنیم. ایران از سند و سیحون و جیحون تا قونیه و انطاکیه را از رنگ و بوی خویش اندوده است.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



مهندس سعید کریمی