بیایید بپرسیم چرا؟

۱۹ عقرب (آبان) ۱۳۹۴

در دنیایی شگفت انگیز و رویایی  دوران کودکی، اشتیاق پرسیدن و دست یافتن به  پاسخ ها  در ذهن کودکان غلیان می کند.  گاهی  سرحد پرسش های  فیلسوفانهٔ کودکان،   حتی   تا مسایل مرگ و زندگی، مذهب و فرهنگ و غیره می رسد.  این پرسش ها  طلبگار دقت و توجه خاص والدین استند. زیرا  همین پرسش ها  خود  اساس سازندۀ است برای حس  جستجوگری  و اندیشیدن  در ذهن کودکان، که در نتیجه سبب به کمال رسیدن  فهم و منطق ایشان در زندگی می گردد.

 در سال۲۰۰۷ کتابی  تحت عنوان "فیته اندرس" Fiete andres ،نوشتهٔ مریم کوخ  Miriam Koch    نویسندهٔ المانی، بار نخست به نشر رسید.  در این کتاب  حکایت از گوسفندی است که از گوسفندان دیگر متفاوت می باشد  و  خود را مجزا احساس می کند. از این سبب در جستجوی مکانی می شود که در انجا بتواند با وجود دیگر اندیشی اش خوشبخت زندگی کند...

چندی قبلی در تارنمایی برخوردم و دیدم که این کتاب خواندنی برای کودکان، توسط بانو پریسا برازنده در ایران به زبان فارسی ترجمه شده است . هرچند  نام کتاب  "فیته اندرس" که گوسفند متفاوت  ترجمه شده است کاملن درست نیست، چونکه فیته نام گوسفند در این داستان است و نه اینکه گوسفند معنا شود . من این کتاب را تا به هنوز به زبان پارسی  مطالعه نکرده ام اما امیدوارم لغزش  ترجمانی آن با نام کتاب خلاصه شود.  به هر حال  اقدام ترجمه این کتاب  یک گام با ارزش برای پرورش روحیه اندیشیدن و جستجوگری در بین  کودکان  پارسی زبان  بوده می تواند.  

 باید اذعان کرد که حس جستجوگری  در ذهن کودکان جامعه افغانستانی ما اکثرن گل نکرده، پژمرده می شود . چه بسا والدین در برابر پرسش های کوکان شان با بی توجهی و بی حوصلگی رفتار می نمایند.

همین کودکان  با چرا های بی پاسخ و پرسش های سربسته در ذهن شان بزرگ می شوند  . حتی  بسیاری از  پرسش ها   در  پیوند به مذهب، پرودگار، عشق ،جامعه، مرگ  و زندگی ، رشد و تکامل جسم و روح انسان و غیره و غیره از جمله  پرسش های ممنوعۀ  اند که  والدین در خانواده ها و معلمین در مکاتب در این موارد با بی میلی صحبت می کنند. و  گاهی  کودکان و نوجوان  حق به زبان آوردن آنها را  ندارند. و به این کنش ها بی انکه  منطق  اجازه داشته باشد خود را آشکار کند،  کودکان همه مسایل را  صرفن در چارچوب قطعیت سنت ها  باید بپذیرند. ثمرۀ این طرز تعلیم و تربیت را همه شاهد هستیم .

 در کشور اسلامی ما  که ۹۸تا ۹۹فیصد مردم  مسلمان استند، فیصدی خیلی کم  چنانکه لازم است از دانش دین و مذهب آگاهی دارند. این در حالی است که اکثر مردم بدون هیچ تأملی   به مجرد  شنیدن نعرۀ" الله  اکبر"  حاضر اند جان بگیرند و یا هم جان بدهند.

 .فاجعه های  فرخنده و رخشانه ها  ثبوت دردناک این  ادعاست که  نباید یاد آنهارا به  دستان باد سپرد!

اگر چنین تعبیری  جایز باشد می توان گفت که  جامعهٔ امروزی مان به معدن  بنزین می ماند و نعرۀ" الله اکبر" از طرف یک تعداد معین به کبریت ...

اندوخته های دانش دینی اکثر مردم ما در چارچوب شنیدن  خطبه های ملا ها در روز های جمعه خلاصه  می شود . بسیاری  از این  خطبه ها و موعظه ها تأویل نادرست از دین اسلام  بوده  چنان خالی از حقیقت و مفهوم منطقی  است که هیچ  عقل سالم نمی تواند آنرا بپذیرد . اما هراس  از  امر قطعیت   و به ویژه بی دانشی،  سبب می شود  تا  مردم به سخنان  ملا ی مسجد گوش داده و  گفته های اورا  بدون تأملی بپذیرند.

 اگر با چنین مومنان  که جز موعظه ملا  هیچ بسر ندارند، در بحثی روبر شویید، متوجه می شویید، از اینکه  پاسخ منطق پذیر را تحویل داده  نمی توانند  خیلی زود   احساساتی شده فریاد می زنند :

زنده با د دین اسلام مرگ بر کافر...

منحیث یک مسلمان  در تردیدم که پروردگار ما  خواهان این چنین  مسلمانان جاهل و بی خبر از دین باشد.

پس با آنچه گفته آمدیم  به این باور میرسیم که پرسیدن و فعالیت جستجوگری همیشه ارزش های خاص خود را در  یک جامعه داشته   و در روزگار ما یکی از نیاز های حتمی  شمرده می شود.

بیایید سنت پرسیدن  را احیا نموده   پاسخ ها را جویا شویم. امروز بالاخره بعد از ۱۴۰۰ سال  هنگامی که یک  مرد مسلمان  پاره سنگی را در دست گرفته   بر سر یک دختر مظلوم پرتاب می کند، باید قبلن لحظهٔ  تأمل نموده از خودش بپرسد،  که چرا؟

عشق و عاطفه  پیوندی است که برای آن موجودیت دو انسان  ( یک زن و یک مرد )  ضرورت است.

بیایید،  بپرسیم که  بحث  موضوع عشق و پیوند عاشقانه  در  دین اسلام چه جایگاهی را  دارد؟ در جامعۀ  اسلامی ما،  وقتی   عاشق شدن برای یک مرد سرخ رویی  را  بر وی بار می آورد ، چرا در عین زمان  سبب سنگسار شدن  زن می شود؟

بیایید بی اندیشیم اگر تمام  ازدواج ها  بر اساس عشق و عاطفه  می بود ، محیط زندگی در خانواده ها  و  در نهایت اوضاع  زندگی اجتماعی  در جامعۀ ما چه  گونه می بود...؟ 

بی انکه اهانتی به مذهب و دین کرده باشم،  مایلم بپرسم که : تا به کی ما همه باید نابینا  باشیم  و احادیث و روایات  ۱۴۰۰ ساله عصای  ما؟

 در حالیکه پیامبر اسلام  در عصر و زمان کاملن دیگری زیسته بود. دغدغۀ مشکلات روزگار و شرایط  زندگی اجتماعی آن زمان تا دنیایی امروزی،  ما کاملن فرق می کند .ما ۱۴۰۰ سال پیش امده ایم . زن امروز  دگراست و زن عصر پیامبر اسلام  دگر بود!

 همین تفاوت ها و دگرگونی ها، دیگر اندیشی های  بسیار را  از ما می طلبد .

ما می توانیم  با دستیابی به آگاهی دقیق  در پیوند به دین  اسلام  و دگر اندیشی لازم زمان خویش مومن و مسلمان صالح باشیم .

حکمت بس بزرگی نهفته است در پی این سخن  " یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است"

بیایید بیندیشیم!

 با حرمت  بیکران

یلدا صبور







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

سيد حسن فوژان همدانى 03.02.2017 - 20:48

  سلام به دختر مبارز وطن در جايي نوشته ايد : در ترديدم كه پروردگار ما خواهان ... نه اينها كسانى اند كه نص قرآن كريم را با درك از حقيقت اصلى آن ، به زعم خويش و باداران شان به علم كشيده اند و با تعبير و تفسير ناروا از آن استفاده ميكنند اينها دشمنان اسلام هستند ، نه بنده ى مسلمان ، اينها نوكران صيهونيزم يهود هستند ، نه روهروان را حق و مبارز اسلام در قرآن كريم هر چه آمده ، كشين و زجر و شكنجه در آن نيست ، شرليطى در آن نوشته شده كه واقعاً قابل قبول و منطقى است. اما اين كافران همه ى اوامر خداوندى را با مسخ ترجمه و تفسير آن به زير منصه ى عمل جاهلانه ى شان ميگيرند لعنت خدا باد بر خود شان و باداران شان هر كى كه است آمين

خجندی11.11.2015 - 02:27

 زن امروز و زن عصر پیامبر اسلام یک است مگرم در تقوا و افّت.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



یلدا صبور