زبان و خط پارت ها (اشکانیان)

۱۲ جدی (دی) ۱۳۹۴

داکتر اوئه البروک و داکتر سلویا وینکلمان

گزارنده از آلمانی به پارسی دری: عزیز آریانفر

برگرفته از  کتاب «پارت: ابرقدرت فراموش شده»

 

یادداشت گزارنده:

به گونه یی که دوستان آگاهی دارند، این کمترین در ماه های گذشته رشته نوشته هایی را خدمت شیفتگان زبان پارسی دری پیشکش نموده ام زیر نام «خاستگاه و ریشه های زبان چندکانونی و سنتزی (آمیزه یی) پارسی دری» که در یکی از این نوشته ها به سیر تکامل و  تحول و تکوین زبان پارسی در دوره پارت ها یا اشکانیان هم پرداخته شده بود. نوشته دست داشته را می توان همچون تکمله یی دانست مربوط همان دوره. روشن است هنوز در نیمه راه هستیم و کتاب هنوز کامل نشده است زیرا متون بسیاری از کتاب های مختلف مانده است که ترجمه شود و بسیاری از مطالب نیازمند ویرایش و پیرایش اند. 

 

روشی را هم که پیش گرفته ایم، روش ساده یی نیست. یعنی بررسی تاریخ تکوین، تکامل و تحول زبان پارسی دری در پرتو تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در دوره های معین و مشخص تاریخی.

 

 به هر رو، آنچه در این مقاله می خوانید، ترجمه بخشی است از کتاب تازه به چاپ رسیده «پارت: ابر قدرت فراموش شده» که به خامه دو تن از خاورشناسان آلمانی به زیور چاپ آراسته شده است.

 

با داوری از روی یافته های مکتوب و پژوهش های زبانشناسیک می توان گفت که در دولت پارت ها روی هم رفته سه زبان اصلی مختلف در کنار هم (موازی با هم) رایج بود: یونانی، پارتی  و آرامی.

 

زبان یونانی، زبان نخستین (اصلی) اداری بود که به روی سکه ها با حروف یونانی هم قابل تشخیص اند.  زبان یونانی به وسیله مهاجران یونانی تبار از دوره هخامنشیان در گستره ایران شناخته شده بود و مردم با آن آشنا بودند و در دوره سلوِیکی ها در ایران و در گستره باختر و سرزمین های شمال غربی ایران پخش شده بود.

 

روشن است زبان آرامی نسبت به زبان یونانی که در دوره هخامنشیان به عنوان زبان اداری به کار می رفت، برای مردم ایران آشناتر بود و از خط آن کار گرفته می شد و در اصل همانند یک زبان سراسری و عمومی همچون Lingna Franca (زبان بین القومی یا میانتباری) استفاده می شد که به سان زبان همگانی یعنی زبان قابل فهم برای همه در گستره دولت پارت یک زبان پذیرفته شده و جا افتاده و تثبیت شده بود.     

 

زبان سوم، زبان پارتی بود که آهسته آهسته همگام با پهن شدن سیطره پارت ها بر ایران و میانرودان (بین النهرین) گسترش می یافت. به زبان پارتی در آغاز تنها در نواحی هسته یی دولت شاهی پارت در 247 پ. م. در ترکمنستان، خراسان و گرگان سخن گفته می شد. این زبان رفته رفته در سراسر مناطق فتح شده به زبان درباری و اداری دودمان اشکانی مبدل می گردید.

 

در کنار زبان پارتی در مناطق مفتوحه زبان های بومی هم به هستی خود ادامه می دادند. مانند زبان های باختری، ارمنی، سغدی و برخی از زبان های قفقازی....و نیز زبان های مناطقی از اروپای باستان که وقتا فوقتا زیر حاکمیت و نفوذ پارت ها قرار می گرفتند مانند زبان های یونانی- مَقِدونی، لاتینی و همین گونه زبان های پالمیری-آرامی و نباتی- عربی نیز رایج بودند و برخی از نامکسان های این زبان ها به گستره پارت هم راه  یافته بودند.

 

در استان فارس، به یکی از لهجه هایی سخن گفته می شد که ریشه در زبان پارسی باستان داشت و آهسته آهسته با گذشت زمان زبان پارسی میانه گردید.      

 

درست به دلیل همین چند زبانی بودن ظاهری گستره بابل ضرور بود که در مناطق مفتوحه یک زبان اداری واحد داشت.

 

زبان پارتی، یک زبان ایرانی شمال غربی است از گروه زبان های هندوایرانی که متعلق به خانواده زبانی هندوژرمن (هندواروپایی) می باشد. زبان پارتی از دید لنگوستیک (فقه الغه) با زبان مادی قدیم و زبان های جوان کردی و بلوچی خویشاوند است.

 

خط پارتی مرتبط با زبان پارتی احتمالا در سده دوم پیش از میلاد آغاز به گسترش نموده بود. در این زمینه سنگنبشته سفالین «راکای خاوری» یافت شده در نیسا (در نزدیکی عشق آباد) گواهی می دهد. خط (حروف یا علایم خطی) پارتی از راست به چپ  به صورت افقی نوشته می شد و تا دوره ساسانی کاربرد داشت. خط پارتی از رسم الخط آرامی تکوین یافته بود که در دوره ایران باستان (دوره هخامنشی) در ایران در کنار خط میخی به کار برده می شد. با رواج یافتن برگ پاپیروس و پرگامنت (کاغذ پوست) در دوره هخامنشی، خط میخی از میان رفت. اما نشانه های خط آرامی در دوره های آینده هم شالوده دبیره های ایرانی میانی را (از سده های چهارم و سوم پ. م. تا سده های هفتم/ هشتم) ساختند. از جمله برای دبیره پارسی میانی (پهلوی)، سغدی، خوارزمی و همچنان برای خط خروشتی هندی و روشن است برای خط پارتی که خود برگرفته و برخاسته از الفبای آرامی بود.  

 

برای رمزگشایی (خوانش) زبان پارتی، کاربرد دبیره آرامی یک مشکل بسیار بزرگ بود، زیرا میان خط و زبان پرتگاه بزرگی وجود داشت. چون خاستگاه هر یک کاملا جداگانه بود: یعنی یک زبان دارای خاستگاه هندوایرانی می بایست به رسم الخط سامی نوشته می شد. رسم الخط سامی متشکل از الفبای صامت (بی صدا) است. از این رو، نمی توانست  اصوات یا آواها [ی زبان های ایرانی] را به گونه درست بازتاب دهد. از همین رو، حروف در بستگی از حالات به گونه های مختلف تلفظ می شدند. از جمله هیتروگرام های نامنهاد    Straight frames (فریم های مستقیم یا اطارات مستقیم به آلمانی Heterogramme) یعنی واژه هایی که یک طور نوشته و یک طور دیگر خوانده می شوند. برای مثال، لقب شاه شاهان با دبیره آرامی بدون آوا به شکل «ملکین ملک» نوشته و با زبان آرامی «مالکین ملکا»خوانده می شد که همین گونه به زبان پارتی شاهنشاه خوانده می شد.

 

به دلیل همین پیچیدگی ها، و نیز به دلیل این که شمار اندک اسناد به خط پارتی به دست آمده است، زبانشناسان برای احیا و خواندن متون پارتی، نخست زبان های دیگر مرتبط با آن را تجزیه و تحلیل می کنند.

 

این واقعیت که زبان پارتی همچون زبان اداری تا آسیای میانه و  قفقاز به کار برده می شد، به آن انجامید که در بسیاری از زبان های ایرانی میانی چه در سغدی، چه در ارمنی و چه در پارسی میانی همانند زبان های سوری و آرامی و هم در خود زبان پارسی نو شمار بسیاری از واژه های پارتی حفظ گردیده است.  به ویژه واژه های بسیاری به زبان پارسی میانی ساسانی از زبان پارتی همچون واژه های دفتری راه یافته بود.

 

زبان پارسی میانی متعلق به شاخه جنوب غربی زبان های ایرانی غربی است که برخاسته از پارس می باشد که در دوره هخامنشی ها به نام پارسی باستان یاد می شد و به آن سخن گفته می شد. این زبان (زبان پارسی میانی) با رشته کاملی از واژگان زبان پارتی آمیخته و آرایش یافته بود، به ویژه سرشار از واژه ها در عرصه های مدیریت، ادبیات، مذهب و نظامی بود.  تا جایی که می توان پذیرفت که به ویژه بسیاری از چیزها علی الخصوص سِمَت های کارگزاران و ساختارهای مدیریتی که پسان ها از سوی ساسانیان به کار گرفته شدند، در واقع در دولت های پارت ها وجود داشتند.

 

برای بازشناسی زبان پارت ها مطالعه زبان ارمنی نیز اهمیت ویژه  دارد. زبان ارمنی به دلیل سیطره دراز چند سده یی اشکانیان و ساسانیان زیر نفوذ نیرومند زبان پارتی بود و از آن  تاثیر پذیرفته بود. گذشته از این ها، خط ارمنی، رسم الخط آرامی را در کنار شماری از ویژگی های زبانی و آوایی زبان آرامی به ارث برده است. از همین رو ممکن می گردد تا تلفظ واژه ها و در نتیجه اصوات زبان پارتی را بازسازی و بازخوانی نمود.

 

اسناد به زبان پارتی از دوره  فرمانروایی پارت ها هم بسیار اندکشمار اند. بخش بزرگ شواهد و مدارک مکتوب به زبان پارتی در نیسا یافت شده است که در برگیرنده 2500 برچسپ های سفالین از «راکای خاوری» می باشد که با رسم الخط آرامی بر جا مانده اند. این یادمان های مکتوب که از سده یکم پیش از میلاد مانده اند، و روی هم  رفته مربوط به خرید و فروش مشروبات اند، شامل داده هایی اند در باره مقدار، محل صدور و وضعیت حمل و نقل آن. همچنین می توان شماری از نوشته ها روی پارچه های سفالین را دید که ظاهرا به عنوان متون تمرینی برای کارکنان تازه کار استفاده می شده اند. با توجه به این که نام های صاحبان آن ها هم آمده است، می توان از روی آن گفت که خواندن و نوشتن به هیچ رو محدود و منحصر به دربار نبوده است و مردم  هم در زندگانی روزمره از آن کار می گرفته اند.  این یافته ها آن واقعیت را تایید می دارند که این  گونه نوشته های روی سفالینه ها از مناطق کم نفوس و از حیاط های کوچک با نام های صاحبان آن یافت شده  اند. دلیل این که چرا این نوشته های سفالی بسیار مهم اند، این است که سایر نوشته ها حفظ نگردیده و تنها همین ها تا کنون سالم مانده اند.

 

یادمان های فزونشمار دیگری هم در جنوب ترکمنستان در کونجه قلعه، ایگدی قلعه و در واحه مرو در ارک (ارگ) قلعه و گوجار قلعه و نیز در ایران در شهر قومیس و تورنگ تپه و در بین النهرین در نیپور یافت شده است. همچنین گروه بزرگی از ظروف و اشیای فلزی با خطوط کوتاه یافت شده که تا هنوز به پیمانه وسیع نشر نشده اند.  

 

مانند منابع چینی و سایر منابع، بسیاری از متون مربوط به مسایل اداری پارت ها هم به روی چرم نوشته می شدند که با گذشت زمان از میان رفته اند. تنها بخشی از نوشته ها که به روی پرگامنت (پوست) و یا گلدان های ساخته شده از گل رُس درج شده بودند، تا کنون حفظ گردیده  اند. از جمله یکی از نبشته ها در اورومان در غرب ایران - سندی نوشته شده به روی پرگامنت به زبان پارتی است با خط آرامی متعلق به سال 53 میلادی. متن در باره مسایل عوارض مالیاتی و فروش زمین می باشد. همچنین یک سند مربوط به وام در باره یک زمین استپی (دشتی) به وسعت 300 کیلومتر در مرز استان در راه دور از میهن صاحب آن قرار داشته، یافت شده است.

 

می توان در باره آن هم سخن گفت که از  پاپیروس هم به عنوان کاغذ نوشتن وثایق در پارت کار گرفته می شده است که در دولت یونانو باختری تهیه می شده است. در اتاق گنج کاخ شهرک آی خانم که 300 سال پیش از میلاد از سوی سلویکوس یکم در مرز خاوری باکتریا تاسیس شده بود، ابزاری سپید رنگی یافت شده است از پاپیروس و پرگامنت که با خاک و گل داخل آن چنان پیوند خورده و آمیخته است که تنها با فتاوری هایی ویژه پژوهشی، برخی از صفحات شماری از رساله های ارسطو را می توان رمزگشایی کرد و خواند.  در میان آثار حفظ شده و بیرون شده، یک فیگور هیرالکیس دیده می شود که به سال 1984 در سلویکیا در کرانه رود دجله یافت شده است.

 

این اثر به دلایل مختلف دارای اهمیت ویژه می باشد: نخست این که این کتیبه (سنگنبشته) درازترین اثر مکتوب به زبان پارتی می باشد که تاکنون به دست آمده است. دو دیگر، این اثر مکتوب همزمان به دو زبان تحریر یافته است: به یونانی و پارتی. همراه با آن، این اثر یگانه اثر یونانی پارتی برجامانده از دوره پارت ها است. سه دیگر، این اثر یک سند گواهینامه تاریخی است که در آن از یک رویداد سیاسی یاد شده است. یعنی فتح پاراکینه از سوی پارت ها و چهار دیگر، این  که این اثر از اهمیت همزمان خدای هراکلیس یک نیمه خدای یونانی که در دوره پارت  ها به ویژه محبوب بود و ورثرغنه[1]- یک خدای پیروزمند جنگی ایرانی قدیمی.

دست روزگار همچنان شمار اندک کتیبه های سنگی یی را که بیشتر آن ها در دوره فرمانروایی ساسانیان نوشته شده بودند، جاودانه نموده است. از  جمله برای مثال نوشته های شاهانه ساسانی نقوش روی صخره ها و برج نقش رستم (شاپور یکم) و پایکولی (نرسه یکم) و کتیبه های اروپایی کهن اند. در نقش رستم، برای مثال چنین دیده می شود که نخستین پادشاه ساسانی- اردیشیر یکم در یکی از نقوش کنده شده به روی صخره ها از اهورامزدا حلقه شاهی را دریافت می دارد. به روی اسپ ها به یکی از زبان های پارسی میانی، پارتی و یونانی نوشته هایی نقش بسته است که صحنه را شرح می دهند.

 

از دوره پارت ها یک کتیبه قدیمی بر جا مانده است به روی یک صخره در سر پل ذهاب در رشته کوه های زاگرب در یکی از مقرهای ساتراپ ها که در باره پادشاه پارت گودرز اطلاع می دهد و یک کتیبه از دوره مشهور پارت ها از بیستون.

 

آخرین کتیبه پارتی پیش از واژگونی اشکانیان در شوش از سال 215 میلادی است در نزدیکی تنصیب ساتراپ خاواساک. 

 

بخش بزرگی از آگاهی های ما از دوره پارت ها از روی نوشته هایی است که مقارن با اوایل سده بیستم در واحه تورفان (در استان  سینکیانگ چین) کشف شده اند. این ها متون نوشتاری یی اند از سده های هشتم تا یازدهم میلادی که نظر به ریشه و خاستگاه خود به دوره رواج آیین مانوی (در اواخر دوره پارت ها) بر می گردند. در این قطعات که به نام قطعات تورفانی نام گرفته  اند، و امروز بخش بزرگ آن در موزه برلین به نمایش گذاشته شده اند، نوشته هایی به زبان های مختلف ایرانی میانی آمده اند، از جمله پارسی میانی، پارتی، سغدی، ساکی و باختری. با تجزیه و تحلیل این متون برای نخستین بار ممکن گردید که زبان های میانی پارسی و پارتی را به گونه آشکار از یک دیگر تفکیک کرد و آگاهی خود را در باره زبان های ایرانی به گونه قاطعانه توسعه داد.  مقارن با کشف نبشته های تورفانی، متون پارسی میانی تنها به شکل دبیره پهلوی در دست بودند که از روی زبان آثار زردشتی شناخته می شدند. امروزه هم متون تورفانی پارتی همچون مهم ترین منبع برای تحقیقات پیرامون زبان های مختلف ایرانی میانی مانده اند. 

 

از متون پارتی و ایرانی میانی مانوی، متفاوت از دیگر آثار که در یک نسخه منحصر به فرد اند، شمار بسیاری در ایران حفظ گردیده و به همان شکل اوریجینال مانده اند.     

 

پیوست ها....

دیدگاه الترناتیف:

با توجه به اهمیت و ارزش گنجینه تورفان و مجموعه آثار یافت شده در آن سرزمین و برای آشنایی یافتن بهتر با آن، خواندن مقاله زیر را به همه دوستان سفارش می کنیم:

«زوندرمان، ورنر، ۱۳۸۱، «پیشینه، جایگاه و برنامه های پژوهش های تورفانی»، ترجمه آرمان بختیاری، نامه فرهنگستان، دوره  پنجم، شماره سوم، شماره پیاپی 19 (اردیبهشت ۱۳۸۱)، برگ های ۱۸٦- ۱۷۵.»

 

متن پی دی اف این نوشته را می توانید در گوگول مطالعه فرمایید.

 

در این جا مقاله یی را که در باره متون یافت شده در تورفان نوشته شده است، خدمت پیشکش می کنیم:

 

شکری فومشی

واژگان دخیل عربی در کهن ترین متن های فارسی نو

(به خط مانوی از مجموعه تورفان)

 

آگاهی ما از وضعیت اولیه تاریخ ادبیات فارسی، چه نثر و چه نظم، (۱) در گروهی از دستنویس ها بازتاب یافته است که در آستانه سده ی بیستم (۱۴- ۱۹۰۲) چهار هیات کاوشگر آلمانی به سرپرستی آلبرت گرونوِدِل (۲) و آلبرت فُن لُکُک (۳) در واحه تورفان در ایالت شین جیان (۴) (ترکستان شرقی)، در غرب چین، کشف کرده اند. در حقیقت، قدیمی ترین مدارکِ زبان و ادب فارسی توسط مانویان برای ما به یادگار مانده است.(۵) پس از فرستادن نخستین گروهِ از مدارک بازیافته از تورفان به برلین، سرپرست وقتِ موزه مردمشناسی، فریدریش ویلهلم کارل مولر، (٦) «کسی که هیچ زبانی، از یونانی گرفته تا ژاپنی، برایش ناآشنا نبود»، (۷) در ۱۹۰۴ موفق به رمزگشایی خط این دستنویس ها شد. او نخستین کسی بود که متوجه شد اگرچه بیش تر متن های تورفانی مربوط به کیش مانی به خط ویژه مانوی نوشته شده، زبان برخی از این قطعه ها، نه سُغدی، پارتی یا فارسی میانه، بلکه فارسی نو است؛ و از این هیجان انگیزتر آن که حتا واژگان دخیل عربی نیز دارد. او یازده واژه دخیلِ عربی قطعه M106 را در اثرش، دستنوشته های بازمانده به خط استرانجلو از تورفان، ترکستان چین، (۸) نام برده است. (۹)

 

پژوهش های بعدی نشان داد که زبان این قطعه های فارسی، نه آن فارسی دری فرهیخته و مورد انتظار، که زبانی است حد فاصلِ میان فارسی میانه و فارسی دری؛ زبانی در مرحله گذار که شاید بتوان آن را «فارسی نوِ آغازین» خواند.

 

بخش یکم: زبان و املا فارسی نوِ مانوی و نفوذهای عربی

زبان عربی در ترکستان شرقی: نفوذ و جایگاه

متن های فارسی نو به خط مانوی، در تورفان، در مسیر شاخه شمالی جاده  ابریشم و در محیطی مانوی ـ مسلمان، در حدود سده چهارم هجری قمری (نهم میلادی) نوشته شده است. با سقوط تدریجی سغدی در نخستین سده های اسلامی در سمرقند و بخارا و بسط و تثبیت فارسی در منطقه، سغدیان که در طول جاده تجاری غرب ـ شرقِ کاشغر ـ قراشهر در رفت و آمد بودند، وارثان انتقال فارسی تا دورترین نقاط شاخه شمالی جاده ابریشم شدند. در این زمان بود که تورفانی های مانوی، چه سغدی چه اویغوری یا اقلیتی دیگر، که «در مسایل فرهنگی همیشه از سمرقند الهام می گرفتند»، (۱۰) همگام با دیگر اقلیت های مذهبی ناحیه، از متقدم نویسی و نسخه برداری صرف دست فرو شستند و به فارسی نویسی روی آوردند. (۱۱)

 

آنان، در واقع، به زبان مادری خود می نوشتند، ولا غیر؛ زبانی که به تدریج در حال پذیرش واژگانی از عربی بود. (۱۲) چندی پس از ورود اسلام، زبان و خط عربی به شرق، سقوط خط ویژه مانوی رقم خورد و فارسی نویسی به خط عربی معمول شد؛ مانویان به تدریج جذب اسلام شدند و «جامه مسلمانی» پوشیدند. حدود چهار سده بعد دیگر هیچ «اثری با مُهر مانوی» دیده نشده است.

 

رسم الخط متاخر مانوی: سنّت ها و گونه های نوینِ سبک شناسانه

تحول و دگرگونی ژرف تر زبان فارسی میانه در اوایل دوران اسلامی و تغییر شرایط فرهنگی در شرق ایران، برای آیین نگارش مانوی نیز شرایط و نیازهای جدیدی ایجاد کرد؛ و در همان حال که واژگان، مضمون ها و مفهوم های جدید هر چه گسترده تر و ژرف تر وارد جامعه مانوی می شد، مانویان نیز برای جذب عنصرهای جدید و تطبیق با شرایط جدید به تغییرهایی در سنت خویش ـ باز هم مطابق با سنّت دیرینه شان ـ دست یازیدند. نه تنها فُرم برخی از نویسه ها تغییر کرد، که نویسه هایی جدید آفریده شد تا نیازهای جدید برآورده شود . اما این کوشش فراگیر نبوده و همه واج های عربی را در بر نگرفته است (نک. کمی پایین تر). من در این جا تنها به شمار کمی از این کوشش ها اشاره می کنم که به نفوذ و ثبت واژگان دخیل عربی مربوط می شود؛ دخالتی که منجر به تغییرهای فنی در رسم خط مانوی شد.

 

عین. بر فراز نویسه «عین » (‘) (۱۳) دو نقطه گذاشته شد (‘¨) تا نمایشگر «عین عربی» باشد. مانند m’‘¨sy’t «معصیت» در متن .M411+M427a+5391/R/5 واکه کوتاه /a/ برای «عین» گاهی با نویسه <’> نشان داده شده است. این نویسه ممکن است پس از نویسه  «عین» گذاشته شود، مانند ‘¨’δ’b/‘azāb/ «عذاب» در M106/I/R/2. از این نویسه البته نه همواره برای آوای «عین»، بلکه مطابق سنّت املایی فارسی میانه برای نشان دادن واکه کوتاهِ    /i/  آغازین یا نیم واکه  /y/ نیز استفاده شده است؛ برای نمونه، ‘¨yl’ /illā/ «الّا» در M105b/R/8.

 

فا. معمولن کاتب مانوی، به پی روی از سنّت املایی فارسی میانه، برای نگارش آوای /f/ از نویسه ی استفاده می کرد. او در دوره جدید نیز به این سنت وفادار است؛ اما نه به قول هنینگ (۱۴) تنها برای واژگان فارسی، که واژگان عربی را نیز در بر می گرفت، مانند δ[w]lpk¨’r /δu-l-faqār/ «ذوالفقار» در M786/R/3. اما به طور کلی، از آن جا که به زعم کاتبان مانوی «ف» فارسی اندکی متفاوت از «ف» عربی است و بنابراین نویسه آن باید اندکی متفاوت باشد، با قراردادن دو نقطه بر بالای (به صورت) کوشش می شد این تمایز نشان داده شود؛ برای نمونه، /Yūsuf/ ywsp¨  «یوسف» در M786/V/1[18]. با این حال، گاهی سهون از این آیین گریز می زند و واژه های فارسی را نیز با همین نویسه می نگارد. یکی از نمونه های نسبتن فراوانِ آن، واژه فارسی p¨rm’n /farmān/ «فرمان» در قطعه M5391/R/3  است.

 

قاف. در عصر فارسی میانه، نویسه «قاف» با افزودن دو نقطه بر بالای q که ارزش آوایی آن در متن های متقدم مانوی دقیقن برابر بوده، ابداع شده بود تا از آن برای نگارش متن های ترکی اویغوری استفاده شود. مانویانِ این دوره برای ثبت آوای «قاف عربی» نیازی به ابداع نویسه جدیدی ندیدند و از همین نویسه استفاده کردند؛ برای نمونه، ‘¨q¨rb /‘aqrab/ «عقرب» در M150/V/5. گهگاه، به جای این نویسه، به سادگی استفاده شده است؛ برای نمونه، ‘¨gl /‘aql/ «عقل» در M105b/R/15.  علت این امر آن است که در متن های متقدم، کاتب برای آوای <γ> از نویسه ی (غ) استفاده می کند؛ برای نمونه، bg /baγ/ «بغ»؛ اما او در این دوره در نگارش واژگان عربی، از آن رو که تفاوت آوای «غین» و «قاف» را در بیش تر موارد در نمی یابد، آن دو را سهون به جای هم به کار می برد؛ ما بر اساس چنین تفسیری است که قادر به درک استفاده ی نا به جا و سبک شناسانه (۱۵)  این نویسه  برای نگارش کلمه ی «خلق» به صورت xlg /xalq/ در M105b/V/13  می شویم.

 

ثای مثلثه و ذال. نویسه قدیمی <δ> که نویسه پربسامد در متن های سغدی است، برای نگارش کلمه های عربی جایگاهی ویژه و البته اندکی بغرنج می یابد. کاملن طبیعی بود که <δ> برای نشان دادن «ذالِ» عربی به کار رود؛ مانند ‘¨’δ’b /‘azāb/ «عذاب» در M106/I/R/2. اما مشکل این جا است که کاتبان مانوی این نویسه را برای نشان دادن  <θ>  یا «ثاء» عربی (ثاء مثلثه) ـ که مخصوص این زبان است ـ نیز به کار می بردند؛ مانند mδl /maθal/ «مَثَل» در M106/I/R/7.  این عدم تمایز می توانست مشکل آفرین باشد و تشخیص «ذ» و «ث» و تفاوت میان آن ها را، آن هم در آستانه ورود زبان و ادبیات عربی به ترکستان شرقی، بسیار سخت کند. به اعتقاد من، برای رفع این مشکل بود که گاهی برای نشان دادن «ثاء» از <δδ> (یعنی دو <δ>) استفاده می شده تا سهون «ذال» خوانده نشود؛ برای نمونه، tδδlyδδ  « تثلیث» در M150/V/3. از این رو، نتیجه می گیرم تاریخ این دسته از متن های باید متاخرتر از متن هایی باشد که در آن ها برای «ثا» ی عربی از یک <δ> استفاده شده است. بنابراین، دستنویس M150 باید جدیدتر از قطعه M106  باشد.

 

های غیرملفوظ. آوای /g/ در دوره انتقالِ مختصات زبانی فارسی میانه به دوره فارسی نو، می افتد و جای آن را  «ها»ی غیرملفوظ می گیرد (برای نمونه، خانه x’n’g /xāne/) . کاتب مانوی به تصور این که واژگان عربی پایان یافته به «ها»ی غیرملفوظ نیز باید قانون بالا را از سر گذرانده باشند، واژه یی مانند «جمله» را به صورت jwmlg می نگارد (M106/II/V/6)، اما بی تردید آن را باید به صورت /jomle/ آوانویسی کرد. به همین شکل، اگرچه وفاداری به سنّت املایی کهن عامل آن شد که کاتب دستنویسِ M9011 صورت عربی «کاسبی» (حاصل مصدر) را به صورت k’sbyg بنگارد (B/5)، آن را باید به صورت /kāsebī/ آوانویسی کرد. در نظر داشته باشیم که کاتب مانوی این دوره حتا کسره اضافه /ī/ را نیز به صورت ‘yg می نگارد (M106/I/V/8).

 

بخش دوم: دستنویس ها

واژه های دخیل عربی متن های مانوی این مقاله بر اساس یازده دستنویس تورفانی گرد هم آمده است. نخستین متن ما قطعه  M150 است که در همان سال کشف رمز خط مانوی توسط مولر در ۱۹۰۴ بیش تر بخش های آن توسط خود او خوانده و منتشر شد. از این قطعه،که در باب گاهشماری است، واژه های عربی نسبتن فراوانی استخراج شده است. صاحب این قلم این دستنویس را چون همه دستنویس های دیگر بازخوانده، و افزون بر واژه های شناسایی شده توسط مولر، چند واژه عربی دیگر را نیز شناسایی کرده است. اما از آن جا که این قطعه پاره پاره و آسیب دیده است، احتمالن با کوشش کارشناسان دیگر و امکانات رایانه یی بیش تر و قوی تر بازهم بتوان واژه هایی دیگری به این گنجینه افزود.

 

هفت دستنویس این مجموعه پیش از این توسط هنینگ و زوندرمان منتشرشده اند. اما این نکته مهمی است که در سه قطعه  M581، M613  و M9010 مطابق رده بندی هنینگ، متن A و B و قطعه ی M9130 (مطابق رده بندی هنینگ، متن C) -  که متن یکپارچه یی از روایت مانوی «داستان بلوهر و بوداسف» به دست می دهند ـ در آن چه که باقی مانده، حتا یک واژه عربی دیده نمی شود. بسیاری از واژه ها از قطعه  M786 که هنینگ آن را در سال ۱۹٦۲ همراه با قطعه های بالا در مجموعه مقالات ران ملخ انتشار داده، و از  M403، M877 (مطابق رده بندی زوندرمان، متن A)، M411، M427a و M5391 (مطابق رده بندی زوندرمان، متن B) استخراج شده اند. دستنویس دوبرگی (۱٦) M106  و دو نسخه بدل M105b و M901 که روایتی یکپارچه در بیان گوهر به دست می دهند، مهم ترین قطعه های ما برای تکمیل گنجینه  نخستین واژگان دخیل عربی در فارسی نو به شمار می آیند.

 

از میان دستنویس های فارسی مانوی، در چهار دستنویس منتشرنشده زیر نیز واژگان دخیل عربی شناسایی شده است:(۱۷) قطعه  M595(a,b,c) همراه با M9009 که دستنویسی واحد و متنی ظاهرن اخلاقی و گونه شایست ناشایستِ مانوی به دست می دهد. این دستنویس زیبا، دارای عنوان های فرعی (۱۸) با مرکب سرخ، برگی آسیب دیده و پاره پاره است. قطعه M8202 با رسم خط متقدمش تنها یک واژه عربی دارد. از ساختار کهن گرای متن آن چنین بر می آید که از دیگر قطعه های فارسی نوِ مانوی اندکی کهن تر باشد. برخی از این قطعه ها بسیار کوچک تر از آن هستند که بتوانند گنجینه ما را، آن چنان که ممکن است در آغاز کار انتظار رود، تکمیل سازند؛ اما تردیدی نیست که ارزش اسنادی شان بی نهایت بالا است: قطعه های M9011 و M746a نیز هر یک تنها یک واژه به واژه نامه کوچک ما می افزایند. برای استخراج مجموعه واژگان عربی متن های مانوی تورفانی، تصور می کنم همه دستنویس های منتشرنشده فارسی نوِ مانوی را دیده باشم.

 

پی نوشت ها:

۱-   See PM, 89-104.

۲-   A. Grünwedel

۳-   A. v. LeCoq

۴-   Xinjian / Sinkiang

۵-   مجموعه دستنوشته هایی که در تورفان کشف شده، به طور کلی به هفده زبان، از جمله فارسی میانه، پارتی، سُغدی، بلخی و سکایی تومشوق؛ و سیزده گروه خطی، از جمله دو گونه خط پهلوی، خط سغدی و خط مانوی، نگاشته شده اند.

٦-   F. W. K. Müller

۷-   زوندرمان 1381، 179.

۸-   HR i-ii.

۹-   Ibid, 106.

۱۰-   هنینگ 1337، 4-3.

۱۱-   اما این بدان معنا نیست که ناگزیر نسخه برداری از متن های کهن (فارسی میانه، پارتی یا سغدی) را رها کرده باشند، گرچه ممکن است این اتفاق واقعن افتاده باشد.

۱۲-   برای واژگان دخیل عربی موجود در متن های فارسی ـ یهودی، بنگرید به: رضایی باغ بیدی 1385، 15-12 و 28.

۱۳-   برخی آن را «همزه» می نامند.

۱۴-   See PM, 91.

۱۵-   Stylistic aspect

۱٦-   Bifolio

۱۷-   Cf. Catalogue, 150 • 87.

۱۸-   Caption

۱۹-   Ibid, 101, no. c: or (hyr’) n ?

 

کتابنامه:

رضایی باغ بیدی، حسن، ۱۳۸۵، «کهن ترین متن های فارسی به خطوط غیرعربی (عبری، سریانی و مانوی)»، نامه فرهنگستان،  دوره هشتم، شماره دوم، شماره پیاپی ۳۰، برگ های ۳۱- ۹.

 

زوندرمان، ورنر، ۱۳۸۱، «پیشینه، جایگاه و برنامه های پژوهش های تورفانی»، ترجمه آرمان بختیاری، نامه فرهنگستان، دوره  پنجم، شماره سوم، شماره پیاپی 19 (اردیبهشت ۱۳۸۱)، برگ های ۱۸٦- ۱۷۵.

 

هنینگ، والتر برونو، ۱۳۳۷، «قدیم ترین نسخه شعر فارسی»، ترجمه احسان یارشاطر، مجله دانشکده ادبیات، س ۵، ش ۴، برگ های ۹- ۱.



[1] . در ویکی پیدیا در زمینه چنین می خوانیم: «بَهرام یا ورثرغنه از مفاهیم زرتشتی و از ایزدان ایرانی است که نام او به معنای مانع‌شکن و پیروز می‌باشد.

واژه بهرام در متون پارسی میانه به گونه وَرَهْران یا وَرَهْرام و در اوستا به صورت وِرِثْرَغْنَه آمده‌است. بهرام به صورت پیروزی‌بخش در ایران باستان بسیار دوست داشتنی بوده‌است. بهرام یشت چهاردهمین یشت اوستا که از بخش‌های رزمی اوستا به شمار می‌رود در ستایش بهرام سروده شده‌است.

نام‌شناسی:

نام یک ایزد هندوایرانی به نام *vrtra-g'han (مانع‌شکن) در اوستا به صورت vərəθraγna (ورثرغنه) و در پارسی میانه به شکل ورهران، ورهرام و بهرام در آمده‌است. ریشه نیا-هندواروپایی آن به صورت *-wltro-gwhen (زننده موانع) بازسازی می‌شود.

vṛtrahan (مانع‌شکن) که یکی از صفت‌های ایزد هندی ایندرا می‌باشد نیز همین واژه بهرام است.

نام ورثرغنه در ارمنی به صورت واهاگن و ورام، در سغدی، وشن، در پارتی، وریهرام، در زبان کوشانی، اُرلاگنو، درآمده‌است.

و نیز به روز بیست ام هر ماه بهرام می گویند.

ویژگی‌ها:

در بهرام‌یشت آمده‌است که بهرام آفریده اهورا نیرومند و فرهمند است و نیروی بینایی شگفت انگیزی دارد. او یورش همه دشمنان را، چه جادوان و پریان، و چه کَوی‌ها و کَرَپان‌های «ستمگر» را در هم می‌شکند، جهان را تازگی و آشتی می‌بخشد و به خوبی آرمان‌ها را بر آورده می‌کند. بهرام هم‌چنین توانایی فرزندآوری و بازوان نیرومند و تندرستی و دلیری می‌بخشد.

پیکرهایی که بهرام به صورت آن‌ها پدیدار شده‌است:

بادِ تندتازِ

گاوِ نرِ زیبایی با شاخ‌های زرین،

اسب سپید زیبایی با گوش‌های زرد و لِگام زرنشـان

شترِ سرکش و گازگیر و تیزرو و رهرو و جست‌وخیز کننده

گراز نری که با دندان‌های تیز به پیش می‌تازد،

مردی پانزده ساله و فروغمند، با چشمانی درخشان و زیبا، و با پاشنه‌های کوچک

پرنده «وارَغْـن» که از پایین می‌گیرد و از بالا می‌دَرد و در میان مرغان، تندترین است

قوچ دشتی زیبایی با شاخ‌های پیچدار

نَر بُـزِ دشتی زیبایی با شاخ‌های سرتیز

مردِ شکوهمندی که یک کاردِ زرکوب و نگارین و زیورآذین در بر داشت».- گ.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

ایلقار04.05.2021 - 11:19

 نوشته تان با دلیل و مستند نیست

پارت10.03.2021 - 13:24

 نوشتن تاریخ ایران توسط بیگانگان هرچند فرم ودسته بندی بسیارشیک وقشنگی دارد ولی پراز اشتباهاتی است که حکم عدم تسلط بر موضوع را دارد دراین مقاله نکاتی درج شده که نشان می دهد نویسنده بیشترازانکه دغدغه تاریخ نویسی داشته باشد اغراض شخصی خود را به کاربسته است این مقاله ابهامات بسیار زیادی دارد چون تکیه بر فرد دارد واینکه نظرات دیگران چیست اصلاً دخیل ندانسته است ما وقتی از اشکانیان مستندات زیادی نداریم پس چگونه با کلماتی نظیر احتمالاً می خواهیم تاریخ را تولید نمائیم شناخت تاریخ اشکانیان نیاز به مطالعات زیرساختی دارد و رها کردن اصل وتکیه بر حدس وگمان ها خانه سازی بر روی طوفان است. ازطرفی عقل حکم می کند تا انسان بر یک موضوعی تسلط کامل ندارد از منابع نامعتبر یا ناقص نقل قول نکند زیرا دلیل ادعاهای این مقاله درباره پارتها به صرف خارجی بودن منابع به هیچ عنوان حجیت ندارد۰۴این مقاله ترکمن ها را اصل پارتها معرفی کرده ومنطقه جغرافیایی را بر تاریخ ترجیه داده است و چون حرف حق شنونده ندارد نمی توان توصیح بیشتری داد6

آرمان جاویدان28.03.2019 - 21:06

 ایران و ایرانی پاینده و آسوده بادا ... چه ایرانیان درون مرزهای کنونی ایرانی و چه برادران و خواهران جدا افتاده ما در فلات ایران . زنده باد برادران و خواهران خراسانی(افغان) و تاجیک ما.

محمد علی پدرام23.09.2017 - 21:55

  با سلام . خطی که اکنون خط آرامی گفته می شود دیگر آشکار شده است که آرامی نبوده وبلکه زبان های دیگری مانند هندی وخوزی ویونانی وفارسی هم با آن نوشته شده به کاوش های تازه باستان شناسی دقت کنید سپس نظر دهید .این خط وبیشتر خط های جهان در فلات ایران پدید آمده وگسترش پیدا کرده اند .خطی که اکنون خط عربی خوانده می شود هم از کوفه که شهری در تمدن ایران بوده گرفته شده است .
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



عزیز آریانفر