برج خاکستر

۲۰ جدی (دی) ۱۳۹۴

شعله ی آتش سوزان شده شعرم چه کنم

بسمل ناوک مژگان شده شعرم چه کنم

سوز صد سینه ی فرهاد بود در غزلم

ناله ی نای نیستان شده شعرم چه کنم

وعده  دولت موعود سرابیست که بود

دشت از خار مغیلان شده شعرم چه کنم

بس که از نوک قلم شور و شرر میریزد

به خدا آبله باران شده شعرم چه کنم

آه ازاین سینه پر سوز و ازین آتش دل

"حسن غمکش" دوران شده شعرم چه کنم

شرف و عشق و عدالت به سر دار زدند

کوله بار غم انسان شده شعرم چه کنم

به دل چاه برم شکوه این قوم مگر!

سرگذشت شه مردان شده شعرم چه کنم

گشته تبعید مگر از زبر عرش خدا؟

غصه ی غربت یزدان شده شعرم چه کنم

درگرفته است ورق راشد از این سوز و گداز

برج خاکستر دیوان شده شعرم چه کنم







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

رحيمي26.10.2017 - 20:56

  بسيار عالي.مملو از درد و احساسي
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



راشد رستمی