تغییر نام فارس به ایران و پیآمدهای آن به کشور های حوزه!

۲۳ جوزا (خُرداد) ۱۳۹۵

دانشمندان  ناسیونالیست ایران زمانی که خواستند تا نام فارس  یا پرشیا را به ایران تغیر دهند می دانستند که با این کار بر دور خرمن  بزرگ فرهنگ، تاریخ و تمدن  یک حوزۀ بزرگ تمدنی ریسمان انحصار می کشند و همه چیز را به نام خود تسجیل می کنند. این خود گونۀ تجاوز بر حق فرهنگی و تاریخی کشور های می تواند تعبیر شود که در برپایی این کاخ بلند تاریخی و تمدنی در این حوزه سهم داشته  و امروزه کشورهای جداگانه یی اند.  تا سال 1314 خورشیدی برابر با 1935 میلادی کشوری که امروز در هم سایه‏گی ما به نام ایران زنده گی می کند، به نام  فارس یاد می شد که در زبان های دیگر از آن  به نام‌های پرشیا، پرشین، پرس، پرسی، پرسیس و پرسیدا نیز یاد شده است.

پس از جنگ جهانی اول  در اروپا رشته اندیشه های ناسیونالیسی و نژاد پرستانه یی پدید آمدند که بعداً چنین اندیشه های نه تنها در اروپا  گسترش یافتند؛ بلکه کشور هایی را در آسیا نیز در نوردیدند.  چنین اندیشه هایی به حوزۀ  ما و افغانستان نیز رسیدند. چنان که ما خود را آریایی دانستیم و گفتم معنای آریایی یعنی نژاد «نجیب» و آریایی ها نجیب زاده گان اند.  این که آرایایی ها چگونه نژادی اند و پیش از آمدن آریایی ها در این  حوزه چه گروه های انسانی می زیستند، بحثی است که نه من توان پرداختن به آن را دارم و نه هم می توان بر آن نقطۀ انجام گذاشت؛  ولی یک چیز  روشن است و آن، این که از مفهوم  نجیب زاه گی آریایی ها اند یشۀ بوی ناک تفوق طلبانه قومی و نژاد پرستانه بر می خیزد، نمی توان تردید کرد. دانش ثابت می سازد که هیچ  نژادی در نجیب و هیچ نژادی نا نجیب نیست. وقتی یک قوم یا یک نژاد را نجیب  می گوییم، در حقیت آن نژاد را  با نژاد های دیگر مقایسه کرده ایم! تازه نجیب و نانجیب مفاهیم نسبی اند. این مفهوم از ذهن من تا ذهن کسی می تواند رنگ و بوی جداگانه یی داشته باشد.

به هر صورت  حوزۀ آریانا یا ایران تاریخی را حوزه آریایی ها  یا نژاد آریا می دانند.  در نزد اروپاییان، آریانا یا ایران بیشتر به مفهوم  یک جغرافیای تمدنی مطرح  بوده است؛ اما زمانی که  از نظر تاریخی به این حوزه نگاه می کنیم  در می یابیم که این حوزه به هیچ صورت حوزۀ زیستی یک نژاد خاص نبوده است.  کشورهای و ساحات قومی جداگانه یی از این حوزه بر خاسته اند مانند: ایران، افغانستان، بلوچستان، اوزبیکستان، کردستان، ارمنستان، گرجستان، ساحات شمال غربی هندوستان و ...  می بینیم که چه ساحۀ بزرگی روزگاری به نام ایران  یاد می شده است که امروزه این حوزۀ بزرگ تاریخی به یک بخش آن  مسما شده است.

همیشه نام ایران مرا به یاد آن صنعت شعری می اندازد به نام «تسمیۀ اسم کل  به اسم جز» . این جا نیز بخشی از آن ایران تاریخی  می خواهد  از تمام  این حوزۀ تمدنی نماینده گی کند و می خواهد بگوید که تمام دست آورد های تمدنی، تاریخی - فرهنگی و تمام شخصیت های علمی و فرهنگی این حوزه به این بخش تعلق دارد که همان کشور کنونی ایران است.

در زمان رضا خان، دانشمندان ناسیونالیست ایرانی چون: سعید نفیسی، محمد علی فروغی، سید حسن تقی زاده و شمار دیگری بر بنیاد یک اندیشۀ ناسیونالیستی تندوروانه، پیش گام شدند، تا  خود را به آن ریشه های تاریخی و استوره ای ایران باستان برسانند.  گویند سعید نفیسی که بیشتر از دیگران با رضا خان نزدیک  بود و مشاور خاص او، پیشنهاد تغیر نام فارس به ایران را با رضاخان  در میان گذاشت.

البته این پیشنهاد در همان  زمان مخالفانی نیز داشت و تا هنوز نیز مخالفانی دارد. هنوزهم شماری از ایرانیان باور دارند که با تغییر نام فارس به ایران  نه تنها به مردم ایران ستم روا داشته شده؛ بلکه در جهت دیگر به حق کشورهای برخاسته از این حوزه  تمدنی نیز ستم شده است.

مخالفان استدلال می کردند که چه  در تمدن مصر و چه در تمدن هند و چه در کشور های غربی، کشور آنان به نام های که پیش از این یاد شدند،  شناخته شده است و تغییر نام می  تواند رابطه های فرهنگی و تاریخی مردم را  قطع و جهان را در شناخت آنان مشکوک سازد. حتا مخالفان  استدلال می کردند که «ایران» نمی تواند آن بار معنایی، فرهنگی و تمدنی را که در  واژۀ «پرشیا» نهفته است به دیگران انتقال دهد.

به هر صورت رضا خان سرانجام به سال 1935میلادی تصمیم خود مبنی  بر تغییر نام  فارس یا پرشیا را  به ایران، به کشورهای جهان و کشورهای منطقه و از آن شمار به افغانستان اطلاع  می دهد و از این کشورها می خواهد تا پس ازین قلمروی را که او بر آن حکومت می کند به نام «ایران»  بشناسند و در رابطه  های سیاسی و اسناد رسمی خود نام ایران را به کار گیرند.

 من نمی دانم که کشورهای منطقه چقدر متوجه این حساسیت شده بودند که این تغییر نام رابطۀ آنان را با ریشۀ تاریخی – فرهنگی شان قطع می کند و مشکلاتی را برای  شان پدید می آورد.  برای آن که فارس با تغییر نام  به ایران تمام دست آوردها تمدنی و فرهنگی این حوزه را به نام  خود تسجیل کرده بود.  کشور ها بر سر قلمروها  در برابر هم قرار می گیرند می جنگند؛ اما تاریخ و فرهنگ نیز قلمرو است، قلمروی که زوال ندارد. گاهی دولت های بی فرهنگ و از آن شمار دولت های افغانستان نمی توانند این قلمرو با شکوه و زوال نا پذیر را ببینند و از آن پاسداری کنند. هم اکنون یک دانشجو در افغانستان، تاجیکستان، اوزبیکستان، آذر بایجان و... زمانی که می بیند یک نویسندۀ ایرانی یا یک خاور شناس غربی  نوشته است  مولانا جلال الدین ایرانی، ناصر خسرو ایرانی، سنایی ایرانی، جامی ایرانی،  رودکی ایرانی، نظامی گنجه ای ایرانی، مهستی ایرانی، خاقانی ایرانی  و سر انجام میرزا عبدالقادر بیدل ایرانی، میرزا غالب ایرانی، ابن سینای ایرانی، ابوالریحان بیرونی ایرانی  ... نخستین پرسشی که در ذهن دانش‌جویان این کشورها می گذرد این است که این همه شخصت علمی - فرهنگی از ما نیستند؛ بل از ایران  اند. دل تنگ می شوند. یگانه کاری که می کنند این است که از استادان خود می پرسند که چرا  ایران این  شخصیت های ما را  به نام خود کرده است؟  مگر این شخصیت ها همه ایرانی اند و از ما نیستند؟ این که استادان چه پاسخی می دهند، من نمی دانم؛ اما برای یک دانش آموز مثلأ در درۀ یمگان بدخشان، دانش آموزی هر روزه زیارت حکیم ناصر خسرو  بلخی را می بیند و حس می کند او از سرزمین افغانستان است و بعد در کتابی  یا مقاله یی می خواند که او را ایرانی نوشته اند،  پرسش هایی در ذهنش بیدار می شوند که استادش هرگز نتواند او را قناعت دهد.

من خود بارها شاهد بوده ام و هنوزهم هستم، آنانی که به زبان، تاریخ و ادبیات از پنجرۀ غبار گرفته ای سیاست  نگاه می کنند، پیوسته با صدای بلند گفته اند: این شاعر، دانشمند و نویسنده را که نام می بری، همه از ایران اند. بعد به گفتۀ مردم کاسه  را بردار و حوض را پرکن.

دو گونه ایران را باید از هم تفکیک کرد. یا ایران را می توان از دو زاویه نگاه کرد. یکی ایران  تاریخی یا ایران شاهنامه او دیگری ایران امروزی به حیث یک واحد سیاسی مشخص. این واحد سیاسی همان گونه که گفته شد هویت تاریخی اش بخشی از هویت همان ایران تاریخی است. همان گونه که افغانستان نیز در این هویت شریک است. یا بهتر است گفته شود که هویت تاریخی افغانستان بخشی از هویت ایران تاریخی و خراسان بزرگ است.  این هر دو کشور از یک حوزۀ تمدنی برخاسته اند و ریشه های تاریخی – فرهنگی مشترک و یگانه دارند. وقتی فردوسی از ایران، ایران زمین  و ایران شهرسخن می گوید هدفش همین ایران امروزی نیست؛ بلکه هدفش  همان حوزۀ بزرگ تمدنی است که هم ایران، هم افغانستان  و هم کشورهای دیگر را در بر می گیرد.  می دانیم که امروزه این حوزۀ بزرگ تمدنی به کشور های گوناگونی  تقسیم شده است. چنین است که این کشورها در تمام دست آورده های هنری، علمی، فرهنگی و تمدنی این حوزه شریک اند و هیچ کشوری حق ندارد، ادعا کند که او یگانه وارث این حوزۀ تمدنی است. به زبان  دیگر حق ندارد ادعا کند که آفرینندۀ تمام دستاوردهای فرهنگی و تمدنی این حوزه است.

شاعران دوران غزنوی، سلطان محمود امپراتور غزنه را  به نام خسرو ایران ستوده اند، مگر غزنی در ایران امروزی است، نه بلکه آن شاعران به آن ایران تاریخی نگاه می کنند. وقتی شاعران، شاهان سلسلۀ درانی در افغانستان را به نام شاهان خراسان توصیف می کنند، نگاهی به تاریخ  و به روزگارانی دارند که این سرزمین بخش بزرگ خراسان بود.

شاید سال 1354 خورشیدی بود، تازه به شعر روی آورده بودم. رویداد های فرهنگی را دنبال می کردم ؛ ولی هنوز در نشست ها راهی نداشتم. روزی سخن رانی استاد عبدالحی حبیبی را در یکی از کنفرانس های که در هوتل انترکانتیننتال کابل راه اندازی شده بود، از رادیو می شنیدم که می گفت: زمانی که حکومت فارس تصمیم گرفت تا نام خود را به ایران تغیر دهد و از تصمیم خود افغانستان را آگاه ساخت، من همراه با میر غلام محمد غبار و چند تن از روشنفکران و دانشمندان عرصۀ تاریخ به نزد فیض محمد ذکریا که در آن روزگار  وزیر خارجۀ افغانستان بود رفتیم و گفتیم که افغانستان حق دارد تا در زمینه اعتراض کند و این نام را نپذیرد. پی آمد های این تغییر نام را برایش یاد آوری کردیم. استاد حبیبی می گفت نمی دانم چه دلایلی وجود داشت که افغانستان در زمینه هیچ واکنشی نشان نداد.

شاید دولت افغانستان با آن سکوت شرمسارانه دو دسته تمام تاریخ وتمام شخصیت های تاریخی و علمی فرهنگی این آب و خاک را دو دسته  به ایران بخشید که نماد بزرگ وطن فروشی است.

شاید این یک سکوت آگاهانه بود، چون پس از آن دیدیم که شماری از عربده جویان تفوق طلبی زبانی، زبان دراز کردند که این زبان پارسی زبان بیگانه است. میر محمد صدیق فرهنگ در خاطرات خود می نویسد که در تصویب قانون اساسی سال 1963میلادی افغانستان شماری از متعصبان زبانی، زبان در کام هم کرده بودند و عزم را جزم تا یک قلم زبان پارسی را  به نام زبان بیگانه از خط رسمیت در افغانستان بیرون کنند، او می گوید وقتی من چنین دیدم از  پارسی، دری انتخاب کردم  که هرد دو  یک زبان است، این جا بود که دیگر بهانه یی در دست آنان باقی نماند و چنان شد که دری و پشتو به گونۀ زبان های رسمی در کشور  به تصویب رسید.

حال که ایران  و ترکیه می خواهند تا مثنوی معنوی به حیث اثر فرهنگی این دو کشور در یونسکو ثبت شود، دقیقاً از همین تفکر تفوق طلبانۀ ایران بر می خیزد. برای آن که آنان بلخ آن روزگار را نیز بخشی از ایران می دانند؛ اما نمی خواهند به این نکته اذعان کنند که از ایران تاریخی تا ایران امروز فاصله زیاد است. اگر به گذشته بر گریدم، ساحات وسیع ایران امروز و ساحاتی از افغانستان و از آن شمار بلخ بخشی از قلمرو سلطان محمد خوارزم شاه بود و در آن روزگار این سرزمین به نام خراسان یاد می شد.

بسیار خوانده ایم که خراسان را چهار شهر بزرگ بود:  بلخ، هرات، نیشابور و مرو. بلخ در آن روزگار مرکز مهم تمدن، دانش و معارف اسلامی بود. آن رالقب های «قبتة الاسلام» و «ام البلاد» نیز بود. امروزه بلخ یکی از زیبا ترین و توسعه یافته ترین شهر های افغانستان  نیز هست. اگر به آن حساب هم  که بر گردیم، مولانا یک خراسانی است و خراسان  نام دیگر افغانستان و آن شهر خراسان بخشی از افغانستان.

در تاریخ گره های هست که نمی توان آن را گشود، چنگیز و چنگزیان با سپاه خشمگین سرازیر شده بودند تا سلطان محمد خوارزم شاه را با خیره سری های که داشت، از اورنگ بر اندازند و شهر ها را خاک و خاکستر سازند. مگر پدر مولانا صدای سم اسبان چنگیز را شنیده بود که تا او از مرز ها می گذرد و به بغداد می رسد  دیگر شهر آبادان  بر جای نمی ماند.  آنان تا از آمو دریا گذشتند مردمان را از تیغ کشیدند، دانشمندان را کشتند و شهر های آبادان را به آتش می کشیدند و برباد می دادند. سلطان العلما گویی این همه حوادث را یده بود که پای در رکاب سفر گذاشت. او در این سفر تاریخی در حالی که مولانای 12 ساله با او بود، در نیشابور در 616 با شیخ فریدالدین عطار دیدار کرد.  زمانی درازی نگذشته بود که آن شیخ بزرگوار به سال 618 در شهر شادیاخ به وسیلۀ سپاهیان خون ریز چنگیز کشته می شود. گویی چنگیزیان گام به گام کاروان سلطان العلما را دنبال می کردند.  آن سال ها سال های فروپاشی شهر ها و به خاک افتادن اورنگ نشینان بود چه در ایران امروز و چه در افغانستان امروز. نه در ایران مرکزیتی برجای ماند نه در افغانستان.

حال مولانا خورشیدی است که روشنایی اش به همه جهان رسیده است؛ اما این خورشید جهان تاب از بلخ  سر به در آورده و در  قونیه اصطرلابی ساخت از عشق و سخن. حال چگونه می توان زمانی که میراث فرهنگی او به میان می آید، افغانستان  این خراسان دیروز را نا دیده گرفت؟

این که ایران و ترکیه پیشنهاد ثبت مثنوی معنوی را به حیث یک اثر فرهنگی جهانی به یونسکو داده اند کار شایسته یی هست، چون چنین چیزی هایی در کلۀ دولتمردان ما نمی گذرد. کار نا خوش آیند این که این دو کشور چگونه بدون هم آهنگی وتفاهم با افغانستان چنیین کرده اند؟ چگونه خواسته اند تا سهم افغانستان و همه کشور های حوزه را در این امر بزرگ نادیده گیرند. من امید وارم  این بار دولت افغانستان چون گذشته گان خویش، خاموش نماند در غیر آن باید منتظر بمانیم که فردا و پس فردا شخصت های دیگری را از دست دهیم، شاید فردا رحمان بابا، خوشخال خان،  حمید مومند  و دیگر بزرگان ادبیات پشتو هم به نام پاکستان شناخته شوند، بعد ما بمانیم و گزافه هایی از 5000 سال تاریخ وهیچ و بعد همسایه ها و جهانیان ما را به نام هیچستان یاد کنند!

پرتو نادری

جوزای 1395

کابل







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

امی مقدم01.09.2023 - 00:38

  افتخار میکنم یک ایرانیم و هزاران درود به روان پاک و متحر رضا شاه کبیر
بخل و کینه از جای جای مقاله میباره مشخصا اگر وقت بیشتری برای کشور خودت میذاشتی امروز مجبور نبودی به ایران عزیز ما بتازی… یا از ما هستید یا نیستید ، ایران همیشه جاوید و پایدار است به کوری چشم هر آن که نتوان دید

بی نام با نشان 02.07.2023 - 15:10

 ایران سرزمين دروغين و افسانوی است. ایرانیان مي خواهند تا تمام ارزش‌های فرهنگی آریانای کهن را ببلعند. که این لقمه بزرگ تر از گلو و بينش تنگ ایشان است.

علی23.02.2023 - 20:07

 سلام، درود بر شما،
من یک ادب دوست شصت ساله متولد مشهد، شهری در خراسان هستم. در پی ناهنجاری‌هایی که از حملهٔ قومِ بی‌تبارِ آخوندها به آن سرزمینِ پرافتخار رسید، ناچار سال‌هاست به کانادا کوچ کرده و در غربت زندگی می‌کنم. با داشتنِ بیشترین سرمایه‌های عمیقِ فرهنگی و زبانی، در میانِ غربیان نیمه‌لال و بی‌ریشه تنها روز را شب می‌کنم تا دوران عمر را تمام کنم...
دردتان را با تمام وجود درک می‌کنم. شما هم‌وطنانِ افغانستانی و همچنین عزیزانی که در تاجیکستان و ده‌ها سرزمینِ دیگر که در زبان و اجداد با من هم‌ریشه‌اند، همه از نام و تاریخ و جغرافیای ایران سهم دارند. دعوای امروز جوانان اگر بر تعصباتِ ناسیونالیستی و سیاسی استوار باشد، ساختنِ خانه بر آب خواهد بود. ما همه از یک تباریم و خواهران و برادران یکدیگریم. آن‌ها که ما را جدا کردند، جمعی نادان یا بدخواه یا بی‌وجدان‌هایی بودند که سنگی در چاه انداخته‌اند که شاید قرن‌ها درآوردنِ آن طول بکشد. من بسیار امید دارم که روزی همهٔ این ملت‌های هم‌ریشه با هم یکی شوند و با تشکیلِ یک کشورِ فدرالِ دموکراتیکِ فارس، در آن جای حساسِ جهان منشأ خیر و برکت بیشتری برای بشریتِ سرگردان شوند. انسانِ فردا که نمودش از امروز پیداست، دستش از بسیاری سرمایه‌های بشری خالی خواهد بود. در قرن‌های اخیر بشر را حرصِ نفت و سنگ و کم‌کم آب از داشته‌های اصیلش باز داشته و می‌دارد. با فروکش کردنِ این ثروت‌های مادی، نیازهای معنایی رخ خواهند نمود و آن‌جاست که به منبعِ لایزالِ مولانا و حافظ و فردوسی و سعدی و ده‌ها و صدها ثروتِ کهن نیازمند خواهند شد.
کاش بارقه‌ای از این خردگرایی را در عمر کوتاه باقیمانده ببینیم و با سقوطِ حاکمانِ ظالم و کوتولهٔ امروزی، نجات انسانیت آغاز شود...
تندرست و شاد باشید.
علی
شرق کانادا

رمانی به فارسی در دست نگارش دارم که کمی از این درد را در آن بیان کرده‌ام: «عشق در بحران»
امید که نامش الهام‌بخشِ بعضی جوانانِ تشنه شود.

یوسف10.04.2022 - 10:41

 گویا نویسنده عبارات «ممالک ایران» یا «ممالک محروسه‌ی ایران» یا «دولت علیه ایران» هیچوقت به گوشش نخورده. فارس مملکتی بود (و هست) از ممالک ایران مثل خراسان و عراق و سیستان و آذربایجان و ... چند تا سند و فرمان و نقشه تاریخی نگاه می‌کردی بعد مقاله می‌نوشتی. اینکه غربیها و عربها کشور ما را چه می‌نامیده‌اند برای ما محل بحث نیست. حداقل از زمان ساسانیان این کشور توسط مردم و حاکمان خود، ایران خوانده می‌شده است. شاید هم از قبل‌تر.

پرویز جهانگیر22.12.2021 - 08:54

 جناب استاد تشکر از شما که واقعیت ها را بیان کردید
همه میدانیم و ایرانی ها هم میدانند که بزرگترین دزدی فرهنگی را انجام داده اند نه تنها جهت تغییر نام بلکه در هم موارد فرهنگی.
انشاالله روزش برسد که نام پر شکوه خراسان جایگزین نام جعلی افغانستان گردد آنوقت دگر به هیچ میراث فرهنگی بیگانه از اراضی خود نیاز نداریم بلکه فرهنگ کهن خودش به سراغ کشور ما خواهد آمد.

ندا22.11.2021 - 15:18

 متن خیلی خوبی نوشته بودید ممنون که اینقدر زیبا بیان کردید.
ولی با یه سری از قسمت هاش موافق نبودم. دانشجو برای چی میاد میگه مولانای ایرانی، نظامی ایرانی، سعدی ایرانی؟ این دانشجو اگه یکم دانش جو باشه یا حتی اگه یه فرد ساده نا آگاه هم باشه متوجه میشه، نظامی گنجوی مال گنجه ست، رودکی مال رودکه،جلال الدین بلخی مال بلخه،سنایی غزنوی مال غزنه ست، ناصرخسرو قبادیان بلخی مال بلخه،جامی مال جامه سعدی شیرازی مال شیرازه، حافظ شیرازی مال شیرازه. من تا حالا نشنیدم کسی بگه حافظ ایرانی یا حافظ پارسی یا فارسی.همونطور که کسی نمیگه ناصرخسروی ایرانی.
نکته دیگه این که سرزمین آریایی ها ابتدا در ایران کنونی شکل گرفته و از زمانی که کوروش پادشاه پارس و ماد شد ایران نام داشته حتی تو اوستا هم نام ایران برده شده، و بعد گسترش پیدا کرده و سرزمین های دیگه هم تحت حکومت ایران دراومدن. پس حرفی که زدید به جا نیست. مثل اینه که ترکیه بیاد اذربایجانو بگیره، تغییر نام بده به ترکاذر بعد اذربایجانو از دست بده و اسمشو برگردونه به ترکیه.این که اذربایجانی ها بیان بگن چرا اسم ترکیه رو گذاشتی رو کشورت یکم مضحک به نظر میاد.

یوسف29.09.2021 - 19:20

 دقیقا تو جمله‌ی اولت یه اشتباه داری که کل مقاله رو می‌فرسته رو هوا!!!! عزیزم نام ایران همیشه در داخل ایران بوده. persia معادل پارس و فارس نیست. persia دقیقاً معادل ایران است. این کلمه رو ما اختراع نکردیم و غربیها به کل ایران persia می‌گفته‌اند.

جاوید 18.09.2021 - 10:10

 کمی بدون تعصب قضاوت کنیم ... برعکس آنچه که گفتید ، تغییر نام از اشخاص فرهیخته چون رضاشاه کبیر پهلوی( نه رضا خان ) و فروغی ....، در جهت مقابله با ناسیونالیستی بود ... والا ، الان جمهوری اسلامی ، نام آن را هم تغییر داده بود ....؛؛؛؛ وقتی محمد رضا پهلوی از ایران رفت ؛ سه چیز نابود شد : [ خوشبختی مردم ایران + آرامش خاورمیانه + حیثیت اسلام و شروع اسلام هراسی در جهان ] .... دقیقاً به مثابه رفتن ظاهر شاه در افغانستان منتها در خصوص مردم داخل آن کشور ........نمی دانم چرا روشنفکران مذهبی در کشورهای جهان سوم اسلامی را قاعده خود بزرگ پنداری گرفته و شرایط کشورشان هم پیداست ... ؛؛؛؛ این روشنفکران ، صرفا ظاهر آن در جاری می کنند نه در ذات خود فرهنگ آن را .... از بی سوادی و تعصب مردم عوام ، به خصوص از حیث مذهب و مرز و ملیت .... سو استفاده تا برای کلاه خود نمد تهیه و بافته و شهرت رسند .... نتیجه آن همان وضعیت عقب ماندگی تاریخی و جهل مقدس در این کشورها است و آلت دست بیگانگان بودن .... که متاسفانه به نظر می رسد هزاران قرن کار دارند ....

فرهاد کابلی خراسانی ایرانی11.07.2021 - 13:05

 شهرهای شاهنامه در نقشه امروز جهان رضا محمدی شاعر و نویسنده افغان در لندن ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۶ مه ۲۰۱۱ به روز شده در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۷ مه ۲۰۱۱ فردوسی در جایی از شاهنامه، شهرها و نواحی ایران را معرفی کرده است. در نامۀ «پیران» به «گودرز» می خوانیم که سردار تورانی از شهرهای ذیل به عنون شهرهای عمدۀ ایران یاد می کند هر آن شهر کز مرز ایران نهی/ بگو تا کنم آن ز ترکان تهی از ایران به کوه اندر آید نخست/ در غرچگان از بر بوم بُست دگر طالقان شهر تا فاریاب/ همیدون در بلخ تا اندرآب دگر پنجهیر و در بامیان/ سر مرز ایران و جای کیان دگر گوزگانان فرخنده جای/ نهادست نامش جهان کدخدای دگر مولیان تا در بدخشان/ همین است از این پادشاهی نشان فروتر دگر دشت آموی و زم/ که با شهر ختلان برآید برم چو شگنان و ترمذ و ویسه گرد/ بخارا و شهری که هستش به گرد همیدون برو تا در سغد نیز/ نجوید کسی پادشاهی به چیز وزان سو که شد رستم گردسوز/ سپارم به او کشور نیمروز ز کوه و ز هامون بخوانم سپاه/ سوی باختر برگشایم راه بپردازم این در هندوان/ نداریم تاریک از این پس روان ز کشمیر و ز کابل و قندهار / شما را بود آنهمه زین شمار و زان سو که لهراسب است جنگجوی/ الانان و غَر در سپارم بدوی اگر کسی آشنایی اندکی با نقشه افغانستان داشته باشد متوجه می شود که شهرها و مناطقی که در این شعر به عنوان شهرها و نواحی ایران ذکر شده مانند غرچگان، بُست، طالقان، بلخ، فاریاب، مرو، کابل، قندهار، نیمروز، بامیان، پنجهیر، اندرآب، بدخشان و ... همگی در قلمرو افغانستان امروز قرار دارند.

فرهاد کابلی خراسانی ایرانی11.07.2021 - 12:39

 فردوسی بزرگ آن پیروز پارسی به زیبایی در نامه گودرز به گرشاسب خطاب به سردار تورانی مرزهای ایران را ترسیم نموده که وقتی در نام شهرها و مناطق ذکر شده کمی دقت کنیم ثابت می کند که ایران باستانی فقط افغانستان جعلی انگلیسی ما به استثنای چند شهر خارج از مرزهای فعلی بوده و اصلا به پادشاهی پارس رضاخانی ارتباطی ندارد رضاخان با این جعل بزرگ تاریخی و دولتمردان بی خرد دربار کابل در آن زمان زمینه این انحصارطلبی و جعل بزرگ را فراهم ساختند

ساویز20.06.2021 - 12:20

 نمیدانم‌ چرا دوستان ایرانی بر ایران خطاب کردن ایران در اسناد تاریخی اینقدر پافشاری دارند. استاد نفرموده که ایران امروزی ایران نیست. ایشان میگویند ایران امروزی کل ایران نیست و جغرافیای ایران خیلی فراتر از جغرافیای سیاسی ایران امروزی است. فرض کنید که در روزی همچو گذشته کشور ایران امروز چند پارچه گردد و در این وسط استان فارس اسمش را به‌کشور ایران تغییر دهد. آیا این کار جفا در حق استان‌های دیگر نیست؟ سرزمین ایران و زبان فارسی میراث مشترک مخصوصا فارسی زبانان دنیا است و نژاد ایرانی در خارج از مرزهای سیاسی ایران یک واقعیتی همچو آفتاب است که با دو انگشت پنهان نمیگردد.

عرفات29.05.2021 - 10:28

 قلم شیوای استاد نادری خرمند نویسا باد! ‎بله، سرزمین فارس ناحیه محدودی در جنوب ایران معاصر منتهی به خلیج فارس شامل استان‌های خوزستان، فارس، اصفهان، بوشهر، کهگیلویه و بویراحمد، استان هرمزگان و استان چهار محال و بختیاری و بخش باختری استان کرمان میباشد. استرداد جغرافیای وسیع باستانی آریانا وئیجه توسط کشور معاصر ایران که خود زمانی یک جز کوچکی از آن جغرافیای پهناور تحت نام آستان فارس بود جفای بزرگ ایست در حق میراث داران اصلی آریا زمین است. https://fa.m.wikipedia.org/wiki/فارس_(سرزمین)#

ساسان24.05.2021 - 18:13

  همه اسناد و منابع پارسی و عربی بما میگویند نام این کشور پارس بود فارسنامه ابن بلخ: و بلخ هم برآن قاعده دارالملک اصلی بود و خزائن و ذخایر آنجا داشتندی و مایه لکشر ایران از آنجا خاستیحد جیهون تا آب فرات را بلاد فرس خواندندی یعنی شهرهای پارسیان (صفحه ۱۳۰)تاریخ طبرستان و مازندران ابن اسفندیار: زمین چهار قسمت دارد ،یک جزء زمین میان مغارب هند تا مشارق روم و جزء دوم میدان روم و قبط و بربر و جزء سوم سیاهان از بربر تا هند و جزء چهارم این زمین که منسوب است بپارس و لقب بلادالخاضعین میان جوی بلخ تا آخر بلاد آذربایگان و ارمنیه فارس و فرات و خاک عرب تا عمان و مکران و از آنجا تا کابل و طخارستان معجم البلدانان: پارس ولایتی بزرگ و سرزمینی فراخ اول مرزهایش از سوی عراق ارجان و از سوی کرمان سیرجان و از سوی ساحل دریای هند سیراف و از سوی سند مکرین پارس پیش از اسلام میان رود بلخ تا آخر آذربایجان و ارمنستان پارس و فرات تا خاک عرب تا عمان و مکران و از آنجا تا کابل و طخارستان بود تجارب الامم؛ فرجام این کار آن بود که جاسوسان خرزاسب را از کار گشتاسب بیاگاهانیدند و خرزاسب پا سپاهانی گران از کشور خویش بسوی بلخ رفت و آنگاه به کشور پارس رسید برادرش گوهرمزدکه نامزد پادشاهی بودبا سپاهی گران پیش فرستاد شتابان تا دل آن سرزمین پیش بتازد و بر شهر ها و آبادی ها بتازندو مردم را بکشند رحله ابن بطوله: کشورهای نزدیک هند مانند یمن راسان و پارس پر از این حکایت است ومردم سخاوت پادشاه هند خاصه احترام و بذل و بخششی را که او به خارجیان مقیم کشورش دارد می دانند.ناصر خسرو:و در آن وقت امیر بصره پسر اباکالنجار دیلمی بود که ملک پارس بود. وزیرش مردی پارسی بود و او را ابومنصور شهمردان می‌گفتند برخی هم با استناد به سروده های شاهنامه فردوسی که صدها بار از ایران نام برده و چند ده بار از پارس بی آنکه حتی یک بار شاهنامه را خوانده باشند. نتیجه گرفتند که ایران نام اصلی کشور او بود اما فردوسی همه جا از شهر ایران و کشور پارس سخن رانده نه کشور ایران و شهر پارس: منوشان و خوزان زرین کلاه که بر کشور پارس بودند شاه همه شهر ایران پر از ناله بود به چشم اندرون آب چون ژاله بود ز پنجاه بازوآوریدن سی ز ایرانی و رومی و پارسی از آن پس برآن رزمگه بس ماند سپه را سوی شهر ایران براند چو دارا ز ایران به کرمان رسید دو بهر از بزرگان لشکر ندید اینها چند نمونه از هزاران سند تاریخی بود که من ذکر کردم . و اما در باره ارا و اراشهر که تنها پایتخت ساسانی بود این توضیح لام است متنی که میگویند ایرانشهر است و در سنگ نوشتها نوشته شده این است https://en.wikipedia.org/wiki/Pahlavi_scripts#/media/File:Eranshahr.svg اما اینجا واژه شش حرفی اِراشهر است در حالی که ایرانشهر هشت حرفی است نام عراق هزاران بار در منابع عربی و پارسی پس از ساسانی ذکر شده.پس چرا مکانی با این اهمیت را ساسانیان هرگز ذکر نکرده اند؟ اِرا که بیشتر عِراق در ذهن تداعی میکند به معنی دیدبان است. ایوان کسری در زمان ساسانی بلندترن برج جهان بود از این روی ساسانیان آن منطقه را اِرا نامیدند و واژه ارگ فارسی هم از همین ریشه است. بسیاری منابع کهن از عراق عجم و عراق عرب نام برده اند .اما ما در ایران آن را اراک مینامیم. اعراب بر حسب عادت بسیاری از نامهایی که دارای حرف ک بود را به ق تبدیل کردند مانند : کفکاس=قفقاز کاسپین=قزوین کنستانتین= قسطنطنیه بنابراین عِراق معرب شده اراک است و در واقع عراق همان اراشهر یا ایرانشهر ساسانی است. اخبار الطوال وسام پس از نوح سرپرست امور بود و معمولا زمستان را در جوخی و تابستان را در موصل میگذراند و راه رفت و برگشت او بر کنار خاوری دجله بود و از این روی آن را سام راه نامیدند و عجمان آنرا ایران می نامیدند، سام در عراق جای گرفته و آن را ویژه خود ساخته بود و به ایرانشهر شناخته شد ایرانشهر در غربی ترین نقطه فلات است البلدان محمد ابن سحاق همدانی : و دستور داد که من شهر شاهروز را بنا کردم که و او از آن خشنود شد ومیان گرگان و ایرانشهر شهری بنام قباد بود ابن خلدون با اشاره به اینکه پارسیان کشور خود را یرشی رش (پرشی) مینامند گفته که واژه های ایران و عراق از یک ریشه میباشند , واژه شهر در زمان ساسانی برای کومیس ( میان مشهد و تهران ) و مغان هم بکار رفته Šahr-e Qumis Šahr-i mugan Šahr-i mey ساسانیان بجای واژه ساتراب (والی) شهراب بکار می بردند بنابر این شهر به معنی کشور نیست 1

ساسان24.05.2021 - 18:13

  همچنین تجارب الامم: سیاه (سپه سالار ساسانی) سران سپاه راکه با وی از اسپهان آمده بودند پیش خواند و به آنان گفت ………..رای من آنست که به آیین تازیان درآییم . شیرویه را با ده از سواران به نزد ابوموسی فرستاد تا شرطهایی نهد وبه اسلام درآیند …...و به وی گفت ما به آیین شما گرایش یافتیم به چند شرط یکی که در کنار شما با ایرانیان بجنگیم تاریخ خاندان مرعشی: گاهی دلیران مازندران بر عساکر منصوره (سربازان ) ایران غالب آمده ایشان را به عقب دوانیده از رودخانه(جیهون) رد می نمودند اما چون مدتی بر این بگذشت مردم مازندران که همیشه رای ایشان آن بود که پس از نواب گیتی ستانی یا جمیع کشته شوند یا نگذارند که ترکان بر ایشان حاکم باشند.کسی از سلسه میر بزرگی که وارث اند برداشته بر خود والی سازند و آنچه پادشاه ایران بخواهد از باج و خراج بدهند به دستور آباء و اجداد مجمع التواریخ: نویسنده این کتاب که خودش مشهدی است ایرانیان را یک فرقه مینامد : و چون زبردست خان از فرقه اهل ایران ( سردار ایرانی سپاه محمود افغان ) بود و قزلباشیه بود به طبع راضی به انقراض منسوبان صفویه نبود بر طبق این اسناد ایران ولایتی در آسیای میانه بود تاریخ طبرستان : و در آن ایام پادشاه توران زمین هپاطله اجستوار بود که ایشان را صفانیان میگویند این دو پادشاه مدتی در جنگ و جدال مشغول بودند عاقبت فی ما بین صلح انجام نمودند که ورای جیهون و آب بلخ که ایران زمین است در اهتمام عمال شاه فیروز باشد و مدتی برآن قرار یافته بود اما در کتاب نامه هایی تنسر که به گفته همه پژوهشگران همان کرتیر است میخوانیم که او پارس را کشور خود میداند: رای آنست که کشور پارس را موضع گردانی بر ابنای ملوک ایشان و به هر طرف یکی را پدید کنی تاج و تخت ارزانی کنی……

ساسان24.05.2021 - 18:13

 اِراشهر (ایرانشهر) بر پایه همه اسناد باستانی از قفقاز بود تا رود فرات در عراق. اما برخی مفسران تاریخ بر پایه تنها یک شعر از شاهنامه منصوری نتیجه گرفته اند که اِراشهر از آموی دریا در آسیای میانه بود تا فرات. در کتاب جغرافیای خلافت شرقی: ص 462 میخوانیم که مقارن با قرون وسطی یعنی مقارن دوره هجوم مغول نام جیحون و سیحون از استعمال افتاد و بجای رود جیحون «آمویه» یا «آمودریا» و بجای رود سیحون کلمه «سیردریا» معمول شد ، بنابراین اراشهر نمیتواند از دریایی باشد که پیشتر وجود نداشت. و حتی اگر رودهای سیحون و جیهون راحدود ایرانشهر بدانیم باز هم نمیشود این نتیجه را گرفت چون جیهون و سیحیون تنها به معنی نهر است و به همه نهرهای قفقاز و مصر جیهون و سیحون میگفتند. برای نمونه شرح المولد النبوي نوشته جعفرابن حسن البرزنجی میگوید : المصیصیه شهری است در رود جیهون از مرز شام میان انطاکیه و سرزمین روم نزدیک طرسوس .طوسی هم در عجایب المخلوقات از «سیحان» روم یاد کرده .و همچنین زبده البلدان به چند جیهون در مصر اشاره کرده در تاریخ طبری میخوانیم که منوچهر جیهون را به فرات وصل کرد، چنین چیزی حتی با تکنولوژی امروز نیز ممکن نیست بنابراین جیهون رودی در نزدیکی فرات بوده .ساسانیان نه تنها ایرانی نبودند بلکه دشمن ایرانیان بودند و گاه بر آنان چیره میشدند و حکومت میکردند . سکه های ساسانی بر این موضوع دلالت میکنند زیرا که بروی سکه های شاپور سوم و بهرام سوم تنها عبارت انیران (غیر ایرانی) بچشم میخورد. ایرانیان اقوام تورک آسیای میانه بودند و ما در بسیاری منابع کهن همچون کتاب تاریخ سیستان میتوانیم این واقعیت را ببینیم :اول کیانیان کیقباد بودست و نسب او یاد کرده آمده است در باب انساب و سیرتی داشت سخت نیکو و از آثار وی آنست که در ولاتیها قسمت 20 حدود و کورتها کرد و یک عشر بر غلها نهاد تا در وجه لشکر کنند و عمارت دوست بود و عادل و میان او و تورک بسیار جنگ رفت اما هیچ ظفر بر ایرانیان نیافتند و مقام بیشترین بر کنار جیهون با اعمال بلخ از بهر دفع ترک

بابه نوید27.05.2021 - 10:45

 ساکنین جغرافیای وسیع خراسان از دو جهت، نخست افغان های تمامیت خواه و غلامان نیابتی روس و انگریز و دوم فارس های تمامیت خواه و جعلکار ضربه های شدیدی را متحمل گردیدند. زمانیکه جغرافیای کشور ایران معاصر بنام پارس یاد میشد، بیشتر از هشتاد فیصد اساطیر و جغرافیای شهنامه فردوسی که از آن تحت نام ایران یاد آوری شده است در محوطه جغرافیای تحمیلی افغانستان کنونی واقع گردیده بود. بنا از لحاظ تاریخی نام افغانستان تحمیلی میباست (آریانا/ایران ویا خراسان) و نام ایران معاصر میبایست (پارس) گذاشته میشد، زیرا درمیان خارجی ها این کلمه ی آریانا/ایران تنها اصطلاح جغرافیائی شده بود و در کتابهای جغرافیا طیف وسیعی را که شامل ایران و افغانستان و بلوچستان امروز باشد فلات آریانا/ایران می نامیدند و مملکت ایران معاصر را بزبان فرانسه « پرس » و به انگلیسی « پرشیا » و به آلمانی « پرزین » و به ایتالیایی « پرسیا » و به روسی « پرسی » می گفتند و در سایر زبان های اروپایی کلماتی نظیر این چهار کلمه معمول بود. نامگذاری ایران معاصر به این میماند که زمانی آستان مشهد از ایران معاصر جدا گردد و به نمونه مثال نام ایران معاصر به Xستان تغیر یابید و بعد آستان مشهد همه ی فرهنک و تاریخ ایران معاصر را به نام خود یدک کشد. پشنهاد من ایست که نام قومی و بی ریشه ی افغانستان دوباره به آریانا که همپایه ایران معاصر و هردو برگرفته شده از ریشه ی مشترک (آریانا ویجه) است تغییر داده شود تا خراسانیان نیز مانند برادارن پارس خود دوباره تاریخ، فرهنگ و جایگاه شخصیت های علمی خود را دوباره استیلا نموده بتوانند.
به امید برابری و برادری پارسی دری زبانان جهان و بقول نجیب بارور:
هرکجا مرز کشیدند ما پل بزنیم
حرف از دوشنبه و تهران و کابل بزنیم

رستمی از پارس11.03.2021 - 05:33

 در واقع ایرانی ها و افغانی ها از یک ریشه و نژادند. جور زمانه آنها را از همدیگر جدا کرده است. چه خوب است نام افغانستان به نام ایران شرقی یا ایران باختری تغییر یابد تا فرزندانمان همچنان به هم عشق بورزند و در شادی و غم در کنار همدیگر باشند.

آزاده21.08.2020 - 11:31

 استاد نادری من ایرانی هستم و بعضی مطالبتون رو میخوانم که خیلی هم جالبند. فقط کوتاهتر بنویسید تا همه حوصله خواندن داشته باشند. ممنونم از شما. با نظرتون درباره تکه تکه شدن فرهنگ ایرانی در اثر تغییر نام ایران موافقم و خودم رو هموطن شما میدونم. خراسان واقعی هم همونجاست که شما زندگی میکنید

برنا صالحی06.08.2020 - 16:08

 نمی پندارم دوگانگی یی میان نامیدن سرزمین ایران با کشور ایران باشد. وقتی می گوییم ابن سینا دانشمند ایرانی بود به هیچ وجه بدین معنا نیست که ملیتش محدود به گیتای ایران کنونی بود و هر کسی که آگاهی از تاریخ و فرهنگ ایران زمین داشته باشد، بی درنگ در می یابد که منظور از دانشمند ایرانی، همان ایران زمینی است که از کوهستان های بدخشان تا کردستان ترکیه را دربر دارد. بنابراین جای نگرانی نیست که بخواهیم بگمانیم که وقتی از ایران می گوییم، از محدوده ی ایران کنونی سخن می رانیم.

.27.06.2020 - 21:35

 سلام به مردم ایران باستان. بنظرم مردم افغانستان به جای اینکه ایران رو مقصر بداند و دنبال بهانه باشد. بهتر اسم افغانستان را که هم بی‌معنی است و توان داشتن تاریخ ایران باستان را ندارد، تغییر بدیم و بذاریم ایران شرقی. فراموش نکنیم ما مردم افغانستان جزی از خراسانیم و خراسان هم جزیی از ایران باستان. پس ماها هم به همان مردم ایران کنونی، ایرانی هستیم. با گذاشتن نام کشومان را به ایران شرقی، به صورت خودکار تمام تاریخ و بزرگان ایران باستان به ما هم می‌رسد. فراموش نکنیم ما هیچ وقت نمی‌توانیم تاریخ و بزرگی ایران باستان را به افغانستان ربط بدیم. با داشتن نام افغانستان ماها داریم به خودمان ظلم کرده و تاریخ مان را از دست میدیم.

محمد. ایران29.03.2020 - 02:15

 سلام استاد. چرا افغان ها و عراقی ها و سایر بلاد ایرانشهری ، همانند ایران که با یک نامه نام حقیقی خود را در مجامع جهانی ایران اعلام نمود، از اسامی ایران خاوری ، ایران باختری ، آریانا و امثالهم استفاده نمی نمایند؟؟ افغانستان اگر نام زیبای ایران خاوری را برای خود برگزیند، مایه خوشحالی همه اقوام ایرانی نیز خواهد شد. امید است این همت توسط مردم افغانستان و نخبگان انجام شود.

بابک26.01.2020 - 10:00

 آقا پرتو، آن پرچم که زدی مال کجاست؟ مردم ایران و خراسان ایران بسیار آگاه تر از آن هستند که در دام انگلیس و روسیه بیفتند، مردم افغانستان نیز اگرچه سال ها جنگ دیده اند و به زبان خود بی بی سی انگلیسی ها را سخت شکست داده اند و در جنگ با ددمنشان روسی نیز که زنان و کودکان را زنده زنده درون کلبه آتش می زدند و بر سر افغانی های دلاور باران زرد از توکسین های قارچی می ریختند، با دلیری و مردانگی پیروز شدند. یقین دارم که بر نوچه های پشت اسلام و تفنگ به دست انگلستان نیز که بخشی از جوانان را شستشوی مغزی داده و به جان مردم افغانستان و به ویژه دختران و دخترکان می اندازند، سربلند و سرفراز پیروز خواهند شد که ظلمت و تاریکی را یارای بودن در برابر روشنایی نیست و این یک قانون است و استثنایی ندارد. پول و آسایش مطلوب همه است ولی نه به هر بهایی.

بابک26.01.2020 - 10:00

 به گمانم یا شما نادانسته سخنی را نوشته و پخش نموده اید، و یا این که نان چرب انگلستان و روسیه را بیشتر از نیاکان و مردم دور و برتان دوست دارید. نام زیبای "ایران" در سکه های ساسانی زمان اردشیر یکم، شاپور یکم، یزدگرد ساسانی زیبا نقش بسته است. پیش از آن هم در زمان اشکانیان اَریان خشتر، در زمان هخامنشیان اَریه و در اوستا اَیرییه به ثبت رسیده است. به هر روی، نام زیبای "ایران" یعنی "آریاییان" نام سرزمینی بوده است که دو کشور دغل کار روسیه و انگلستان بخش هایی از آن را دزدیدند و از مام میهن "ایران" جدا نمودند. روس ها که اکنون هم چشم به دریای مازندران دوخته اند و آب دهانشان آویزان مانده است، بخشی به اندازه ی کیشوَر (قارّه) اروپا را از ایران جدا کردند: ازبکستان (سمرکند، بخارا، ...)، کازاگستان (آستانه و ...)، تاجیکستان، کیرکیزستان، گرجستان، ارمنستان، جمهوری آذربایجان، ترکمنستان، و حتّی بخش هایی از ایران (دربند، آستاراگان، و شاید کازان در بالای دریای مازندران) و انگلیسی ها (افغانستان و بحرین). پیش از آن نیز اعراب بخشی از ترکیه امروزی، بخشی از سوریه امروزی، کویت، عربستان (سیملان)، آراگ (عراق، تیسفون، خانگین، موصل و کرکوک و بغداد و کوفگ و بسرَگ) و ... را از ایران جدا کردند و البته انگلیس هم برای آنان جامه دوزی تاریخ سازانه می کند که مبادا مردمان ایرانشهر ساسانی آباد و آزاد و بزرگ به هم بپیوندند. الان هم انگلستان با علم کردن زبان های دیگر در افغانستان با بدنهادی می کوشد آن مردم خسته از سال ها جنگ و نادانان تفنگ به دست خود پرورده اش، از داستان (تاریخ) و کیستی خود نیز بی بهره نماید، همان گونه که در هندوستان، زبان پارسی را زخمی کرد که مبادا این دو کشور ایران و هند به هم بپیوندند و استعمار هندوستان غیرممکن بشود. آیا تو باز هم علیه سرزمینت، مردمت، پدر و مادرت خواهی نوشت؟

im_from_persia01@yahoo.com28.09.2019 - 09:38

 اولین سلسله ای که نام ایران رو به عنوان سرزمین مطرح کرد ساسانیان بودند

اسفندیار از دوشنبه16.09.2019 - 12:56

 مقاله ای کاملا بی پایه است. نام ایران همیشه ایران بود و در اسناد رسمی سلاله های ایرانی دستکم از زمان صفویه به این سو همه جا ایران ذکر شده است. این در زبانهای فرنگی بود که به ایران پرسیا می گفتند، نه در زبان پارسی. همان طور که ما امروز آلمان می گوییم ولی خود آلمانیها به کشورشان دویچلند می گویند، یا ما ژاپن می گوییم ولی خود ژاپنیها به کشورشان نیپون یا نیهون میگویند، ما یونان می گوییم انگلیسیها هم گریس میگویند× ولی خود یونانیها بهکشور خود هلاس یا هلادا می گویند. مٰؤلف این مقاله نه از تاریخ ایران و نه از روشهای تحقیق ساده خبری دارد!

گمنام 01.11.2018 - 22:38

 این امکان است که کلمۀ پارس همان واژۀ "پارث" باشد به لهجۀ اهالی پارس باستان. در واقع احتمالاً از همان ابتدا در لهجۀ اهالی پارس حرف «ث» به صورت «س» تلفظ میشده است همچنان که در پارسی باستان، کلمۀ "میثرا" به صورت «میچرا» [یا "میسرا"(به تعبیر من)] تلفظ میشده است (تحقیق کنید). بنابراین این امکان وجود دارد که "پارس" همان «"پارث" به تلفظ اهالی پارس باستان» باشد. میدانیم که "پهله" نام دیگر "عراق عجم (ماد)" است و می دانیم که واژه های پهله و پارت هر دو از واژۀ معیاری «پارث» (با ثth) یا پَرثَوه برگرفته شده اند در واقع در این حالت، سه واژۀ پارت، پارس، پهله، سه تلفظ از واژۀ «پارث» خواهند بود و سه نام بر یک مفهوم؛ و میدانیم که مجموع سه ایالت پارت، پارس، پهله، ایران بزرگ را تشکیل میدهند و "فارث" معرب پارث است : «پارس + پارت + پهله = پارث + پارث + پارث = پارث = فارث = فارس = ایران بزرگ». بنابراین در این حالت «فارس» همان «ایران بزرگ» است.

گمنام ایرانی02.10.2018 - 05:17

 با عرض پوزش خلاصه خواستم بگویم که با گزینش نام فارسی می توانید نام ایران تاریخی را دوباره به دست آورید .

گمنام 02.10.2018 - 18:48

 برگرفته از ویکی پدیا : پارس یعنی همه کسانی که در فلات ایران زندگی می‌کرده‌اند، و به ویژه اقوام آریایی در مفهوم گسترده، پارس شامل همه مردمان فلات ایران و جغرافیای سیاسی تمام ایران و ممالک محروسه است. در این معنی همه سرزمین‌ها و مردمان منطقه گنجانده شده‌است. (گاهی اروپایی‌ها جز را بر کل اطلاق می‌کنند) مثلاً همه مسلمانان را عرب می‌نامیدند. در معنی گسترده، پارس شامل همه اقوام و همه سرزمین و فلات ایران، پاکستان و سند و غرب هند، افغانستان و نواحی آسیای میانه و قفقاز نیز می‌شود. اروپاییان کلمه «پرشیا» را برای تمام مردمان و سرزمین این مناطق به‌کار می‌بردند و عرب‌ها برای این اقوام از واژه عجم (برگرفته و معرب از کلمه جم) استفاده می‌کردند، که هر دو مترادف «ایران» محسوب می‌شود. آن‌ها فارس‌ها را به دلیل اهمیتشان «قریش العجم» می‌خواندند؛ همچنان‌که قریش را برترین قبیله عرب می‌شمرد. اروپایی‌ها کلمه «پرشیا» را در مقابل «عربیا» به‌کار می‌بردند و منظور آن‌ها همهء «اقوام ایرانی» بود .

گمنام ایرانی26.09.2018 - 15:19

  ادامهء دیدگاه قبلی : بنابراین وجود چند نام بر یک سرزمین بلامانع است و فارس نامی دیگر بر ایران تاریخی است و خراسان بزرگ و فرارود هم طبق اسناد تاریخی بخشی از امپراطوری هخامنشیان و ساسانیان را تشکیل می دادند بنابراین این مناطق جزئی از فارس یا پرسیا شناخته می شوند . خلاصه فارس یا پرسیا مترادف با ایران تاریخی است و شما می توانید با نامیدن زبانتان به نام فارسی سهم خود را از ایران تاریخی احیا کنید و به عبارتی دیگر دوباره نام ایران را هم برای خود کسب کنید . نام صحیح زبان ایران کنونی فارسی ایرانی است نه فارسی و نام صحیح زبان شما فارسی با گویش دری است و برای تاجیکستان هم فارسی تاجیکی . دری گویش شماست ولی نام زبانتان چیست ؟ پس اگر می گوییم فارسی دری منظور فارسی با گویش و لهجهء دری است نه این که دری خود زبانی ست از فارسی . و چون که در کاربرد رسمی عبارت فارسی دری طویل می نماید به ناچار یا باید فارسی را برگزید یا دری . مسلماً نام گویش دری را نتوان به عنوان زبان انتخاب کرد بلکه نام اصلی زبان را باید برگزید یعنی فارسی . و بالأخره فارسی همسان با ایران تاریخی است . با سپاس از شما

گمنام ایرانی26.09.2018 - 14:38

  ادامهء دیدگاه قبلی : اما جنابتان به غرض نشان دادن استقلال از ایران کنونی نام زبان خود را فارسی دری یا دری پسندیده اید و نام فارسی یعنی همان نام ایران تاریخی را پس زده اید . به این نکته باید توجه کنید که شما باید میان فارسی و فارسی ایرانی تفاوت بنهید فارسی را زبان واحد هر سه کشور همزبان دانسته و تاجیکی و دری و ایرانی را سه گویش معیاری از آن . بله در اینجا دری تنها گویشی از فارسی است البته باز تأکید میکنم فارسی نه فارسی ایرانی . از نظر علمی فارس تاریخی تمام فلات ایران بزرگ تاریخی را در بر می گیرد نه ولایت پارس ایران کنونی . میدانیم که دو پادشاهی عظیم ایران بزرگ یعنی هخامنشیان و ساسانیان از ولایت پارس بر خواسته اند شاید به همین دلیل اعراب و حتّی یونانی ها هم نام فارس یا پرسیا را بر ایران بزرگ تاریخی نهاده اند . همان طور که هم اکنون جرمنی با نام های آلمان و دویچلند و هلند با نام نِثِرلند و مصر با نام اِجیپت و مجارستان با نام هانگری هم خوانده می شوند و... . می بینید که وجود چند نام بر یک کشور پیشینه دار است و طبیعی . ادامه در دیدگاه بعد

گمنام ایرانی26.09.2018 - 14:06

 ادامهء دیدگاه قبلی : اگر نام ایران را از شما گرفتند شما نام پارسی را دارید مگر فردوسی نگفت عجم زنده کردم بدین پارسی . حال اگر یک افغانستانی خود را فارسی زبان بداند آنگاه از خود می پرسد منظور از پارسی زبان در شعر فردوسی چه کسانی اند ؟ در حالیکه من افغانستانی هم پارسی زبانم بنابراین من هم شامل مخاطبان فردوسی نیز می شوم و از آنجا که فردوسی پارسی را زبان ایرانی ها دانسته پس من هم ایرانی( ِتاریخی) محسوب می شوم . جالب است نه که به همین راحتی میتوانید ایرانی شوید . اما عجیب است شما استاد نادری همان اشتباه گذشته را تکرار کرده پارسی را همچون نام ایران تقدیم ما ایرانی ها کرده و خود دری یا پارسی دری را انتخاب نموده اید که خود می دانید اصلاً بار تاریخی و جهانی شناخته شدهء فارسی را بویژه در خارج زمین ندارد . بسیار بسیار توجّه فرمائید منظور فردوسی از پارسی همان ایران بزرگ تاریخی است و اگر شما نام فارسی را به عنوان زبان خود برگزینید در واقع نام ایران را دوباره به چنگ آورده اید . و مگر همین دلخواه و آرمان شما نیست ؟ ادامه در دیدگاه بعد

گمنام ایرانی26.09.2018 - 13:43

 با سلام . استاد نادری اگر نام ایران را از شما گرفتند و پنداشته میشود که نام های ایران بکار رفته در شاهنامه از شما نیست بلکه از ایران اند پس چرا خود شما نام فارسی را دو دستی تقدیم کرده اید . نام زبان خود را دری یا فارسی دری گذاشته اید وگفته اید دری صفت و لهجه نیست بلکه زبانی از فارسی است بدین طریق میان آن و فارسی ایرانی تفاوت گویشی قائل شدید . خود می دانید نام فارسی مانند نام ایران شهرت تاریخی و جهانی دارد . فردوسی خراسانی بیش از 100 بار واژهء پارسی را در برابر تنها 2 بار دری و مولوی بلخی 29 بار پارسی را بدون کاربرد واژهء دری (جالب اینکه خود خراسانی است) در آثار خود بکار برده اند . مشاهده می کنید شهرت فارسی کجا و دری کجا! . در اصل این زبان تا زمان ساسانیان با عنوان دری خوانده میشد ولی پس از اسلام به عنوان فارسی شهره گشته . چرا که اعراب به همهء ایرانیان یا بهتر بگم آریائی ها فارس می گفتند از اینرو نام زبان رسمی آنان فارسی نامیده شد . ادامه در دیدگاه بعد

عطاازایران15.09.2018 - 05:55

 سلام برهمگی، جنابِ نادری، پرسش من اینست: اکنون باید چه کرد؟. چه درست چه غلط! نام "ایران" در زمان رضاشاهِ پهلوی بر "ایرانِ کنونی" زده شد و تا هم اکنون پابرجاست.به قول استاد آریانفر، میتوان به جای "ایرانِ تاریخی" از عبارت "ایرانِستان" استفاده کرد، درغیر اینصورت ناگزیرانه بایستی از اصطلاح "آریانا" بهره برد که به نظر شما بارِ نژاد پرستانه دارد در حالیکه طبق اسناد معتبر، در زمانهای کهن تر کلمهء "آریائی" به جای "ایرانی" بکار میرفت و مردم فلات "ایرانِ تاریخی" از جمله، داریوش شاهِ هخامنشی، خود را به وضوح "آریائی" دانسته اند.بنابراین کاربرد واژهء "آریانا" کاملاً صحیح است.درعین حال، شما می توانید از عبارتِ زیبای "خاوران"(مخفّفِ:خاور+ایران) هم بهره ببرید. به نظر من، واژهء "خاوران" همهء پَهنهء افغانستان کنونی (حتی پاکستان و تاجیکستان) را در بر میگیرد.امّا "خراسانِ تاریخی" به دلایل تاریخی و جغرافیائی، نواحیِ جنوبی افغانستان، مخصوصاً "اقوام پشتون" را در بر نمیگیرد.میدانیم که پسان تر ها، عده ای از پشتون ها به نواحی مرکزی و شمالی "افغانستانِ کنونی" وارد شدند. منظورم اینست که به نظر من، اقوام غیر پشتون میتوانند از عبارت "خراسان" بهره ببرند ولی نه برای همهء گسترهء افغانستانِ کنونی.

سامان03.08.2018 - 11:50

  این گفتار متاسفانه با یک فرافکنی آغاز شد. نام پرشیا در کشورهای غربی رایج بود و دولت وقت ایران از جامعه جهانی خواست تا کشورهای جامعه جهانی کشور را با نام رایج بین خود مردم یعنی ایران بشناسند پس اینطور نیست که پرشیا بین خود مردم ایران هم رایج بوده باشد و به یک باره حکومت وقت تصمیم بگیرد که نام کشور را به ایران تغییر دهد. اینکه بعضی از کشورهای جدا شده از ایران بزرگ با نام ایران موقعیت خودشون رو درخطر میبینند این ناشی از جداشدگی خودشان هست و این تقصیر ایران نیست و نمیشود نام کشور را تغییر داد تا مبادا به کسی برنخورد!

احمد 19.05.2018 - 21:01

 اگرحرف شماکه میفرماییدافغانستان خراسان نمیتواندباشد چون بخشهای بزرگی ازخراسان خارج ازجغرافیای افغانستان است ،،پس ایران فعلی هم نمیتواند نامش ایران باشد چون سرزمینهای وسیعی ازایران خارج ازجغرافیای ایرانن پس ایران هم نمیتواند ایران باشد

علی18.04.2018 - 11:22

 حمدالله مستوفی قزوینی در 700 سال پیش در کتاب «نزهة القلوب» با تأکید و استناد به حدود ایران در روزگار پیش از اسلام به شرح هویت جغرافیایی ایران زمین پرداخته و حدود و طول و عرض آن را دقیقاً معین نموده است. بنا به گفتۀ او طول و عرض و حدود ایران زمین بدین شرح است: «... حکیم هرمس ... زمین را به هفت بخش [تقسیم] کرده است ... و قسم چهارم که وسط است، کشور ایران زمین ... است ... اما طولها و عرضها ... برین موجب: طولش از قونیۀ روم است ... تا جیحون ... و عرضش از عبادان بصره است ... تا باب الابواب تمور قپو ... و اما حدود اقاصیها؛ ایران زمین را حـــد شـــرقی ولایت سند و کابل و صغانیان و ماوراءالنهر و خوارزم تا حدود سقسین و بلغار است و حـــد غــــربی ولایت نیکسار و سیس و شام و حــــد شمالی ولایت آس و روس و مگیر و چرکس و بلغار و برطاس و دشت خزر که آن را دشت قپچاق خوانند و الان و فرنگ و فارق میان این ولایت و ایران زمین فلجه اسکندر و بحر خزر است که آن را بحـــر جیلان و مازندران نیز گویند و حـــد جنوبی از بیابان نجد است که به راه مکه است و آن بیابان را طرف یمین با ولایت شام و طرف یسار با دریای فـــارس که متصل دریای هنــــد است و پیوسته است و تا ولایت هند می رسد.»

بابک پاکدامن سردرود03.04.2018 - 03:41

 با درود و شادباش گفتن فرارسیدن نوروز و سال نو، یادآور می شوم که کشورهای دیگر (گرجستان، افغانستان، آراگ یا عراق، آدورپایگان یا آذربایجان، بخش هایی از پاکستان، بحرین، امارات متحده عربی، کویت، بخشی از ترکیه امروزی، ارمنستان، تاجیکستان، بخشی از ازبکستان، و شاید بخشی از قزاقستان ) در گذشته از ایران جدا شدند که بیشتر نیز پیامد یورش بیگانگان و یا زورگویی و انگیزش مردمان با امیدهای پوچ بوده است. دشواری امروز ما مردمان، نام یا کجایی بودن چکامه سرایان و دانشمندان نیست، و این سخنان در پایان به سود بیگانگان پایان می گیرند. یکپارچگی دویاره ایرانیان خواسته همه مردمان این کشورهاست و این که باید فرهنگ راستین خود را دریابند و برای زنده کردن آیین و فرهنگ بالای خود بکوشند. "هوراسان" یا "خوراسان" در زبان پارسی پهلوی به چیم (معنی) شرق است و چیم واژه به واژه آن "خورشید آینده" است. خراسان بخشی از ایران بوده است که استانی بزرگ از ایران بوده است و بومی جدای از ایران نبوده است، و "بر" در فارسی به چیم "کنار" و نه "در" می باشد. بخش هایی از ترکیه نیز از ایران جدا شده اند که امروزه نیز با همان نام های ایرانی شناخته می شوند و نوروز را نیز زنده نگه می دارند. زنده کردن ایران بزرگ نیازمند آگاهی از داستان (تاریخ) و فرهنگ خود می باشد و این کار بزرگ تنها با خواست مردمان و با آرامش و مهرورزی شدنی است و نباید فراموش کرد که بیگانگان و دشمنان داستانیگ این سرزمین که در جدایی مردمان آن کوشیده اند، می خواهند با جدایی افکندن میان مردمان این مرز و بوم ها از یکپارچگی دوباره آن ها جلوگیری نمایند. ایران کنونی به راستی "ایران" نام دارد و از زمان ساسانیان نیز با همین نام شناخته می شده است و مادر دیگر بوم هایی است که از آن جدا کرده اند. اگر فرزندی نام خانوادگی خود را دگرگون کرد، نام خانوادگی پدر و مادرش دگرگون نمی شود. به دشمنان با پوشاک های گوناگون و نام های جوراجور در ایران کنونی و در بوم های گوناگون نیز باید گفت که زبان دری و فارسی ایرانی ناهمگونی ندارند که بیگانگان بکوشند آن دو را دو زبان جداگانه بشناسانند و با این کارها مردمان ایرانشهری را از هم جدا و بر هم بشورانند، و از سویی دیگر، زبان ترکی نیز زبان داستانی و مادری ما ایرانیان در آدورپایگان نبوده است، و نام های روستاگ ها (شهرها) گواهند.

هادی24.03.2018 - 11:18

 کشور ایران بزرگ یک واقعیت تاریخی و انکار ناپذیز است . نام کشور کنونی ایران هم همواره در طول تاریخ ایران بوده است. فارس یک ایالت در جنوب ایران است و هرگز نام کل این کشور نبوده است شرق ایران کنونی خراسان نام دارد که هرگز جزو ایالت فارس ایران محسوب نشده است . در جنوب خراسان مناطق سیستان و مکران(بلوچستان) و کرمان قرار دارند در شمال غرب ایران منطقه آذربایجان است و در غرب ایران استانهای لرستان و کردستان و در جنوب غرب هم خوزستان قراردارد که سرزمین تاریخی فارس یا همان ایالت پارس شامل استانهای فارس کنونی ، جنوب اصفهان (شمال اصفهان جزو پهله و عراق عجم بوده است نه پارس) ،‌ یزد ، بخشهایی از کرمان(کرمان بعضا جزو مکران بوده نه فارس) ، هرمزگان ، بوشهر و بخشهایی از خوزستان و چهارمحال و بختیاری را شامل میشده است. اینکه به لاتین و یونانی و عربی نام برای نه فقط ایران کنونی بلکه کل کشور ایران بزرگ که شامل افغانستان و آسیای میانه و قفقاز میشود را هم پرشیا یا پارس مینامیدند یک بحث تاریخی است و علت آن پیدایش دو امپراطوری باستانی هخامنشی و ساسانی از ایالت پارس در بدو تاسیس آنهاست که کشور ایران بزرگ را متحد ساختند. دولت شاهنشاهی پهلوی ایران نام کشور را از فارس به ایران در سال 1935 میلاد تغییر نداده است بلکه در تمام ادوار از جمله سلسله قاجار و صفویه و افشاریه و غیره از نام مملک ایران یا دولت علیه ایران و مملکت وسیع الفضای ایران بعنوان نام رسمی امپراطوری یا کشور استفاده میگردید. دولت ایران در زمان رضاشاه کبیر از دول غربی و همسایگان درخواست کرد که در مکاتبات رسمی اشتباه گذشته را تکرار نکنند و از نام واقعی مملکت که همان ایران است استفاده کنند. البته بنده از این که شما افغانستانی های عزیز که برادران ما و در واقع نزدیکترین خویشان و مردم همخون و همگون قومی ما ایرانیها هستید و اصالت واقعی خود که همان تعلق به ایران بزرگ است را یافته اید بسیار خوشحال هستم و حتی از اینکه میگویید نام کشور ما فارس بوده و بعدا به ایران تبدیل شده هم ناراحت نمیشوم این علاقه شما به نام سرزمین اجدادیتان کشور ایران بزرگ و ایالت خراسان بزرگ ایران ستودنی است. ما ایرانیان حامی شما هستیم و همواره از شما دفاع میکنیم و نزدیکترین یاوران شما خواهیم بود همانطور که برای تاجیکستان و تاجیکان ازبکستان و قفقاز هم همین حس را داریم.

ایمان افغان 29.10.2017 - 14:42

  جناب پرتو نادری منصف ترین محقق است که هرگز زیر بار خواهشتات قومگرایانه نرفته و همیشه از منشاء بزرگی تکیه برحقانیت داشته اند . زیرا ایشان میدانند که در بازی های عوامفریبی شرکت کردن عمر اش طولانی نیست. جناب ایشان با آگاهی توانسته اند جایگاه محترم خود را در تاریخ اینده کشور جلی وبا افتخار داشته باشند. حقیقت هرگز پنهان نمی ماند وپنهان نمی شود. اما شخص بنام آرمان مؤظف شدۀ دولت مزور ایران با تمام چرندیات نمی تواند حتی در همین صفحه برای خود احترام نسبی را با چرندیات ثابت کند. وسلام

ارمان21.06.2017 - 07:30

 بزرگوار پرتو نادری شما چنين نگاريديد: " تا سال 1314 خورشیدی برابر با 1935 میلادی کشوری که امروز در هم سایه‏گی ما به نام ایران زنده گی می کند، به نام فارس یاد می شد" من معاهده دوليتين عليتين افغانستان وايران که مرکب از ١٢ فصل در سال ١٣٠٢ خورشيدى برابر به محرم سال ١٣٤٢ قمرى برابر به ١٩٢٣ ميلادى پادشاه امان اله و سلطان احمدشاه قاجار شاهنشاه کل ممالک محروسه ايران نافذ شد, به اختيار شما قرار مى دهم. http://www.taand.com/wp-content/uploads/2016/08/2-103.jpg http://www.taand.com/wp-content/uploads/2016/08/2-104.jpg معاهده پاريس 1857 که انگليس به عنوان خودمختار "افغانلند"( متن اول معاهده اول انگليس وايران) بين شاهنشاه بالاستقلال كل ممالك ايران و اعليحضرت شاهنشاه انگليس امضاء شد. http://historyclass.blogfa.com/post-20.aspx

ارمان21.06.2017 - 07:04

 به پژوهش که به انجام رسيده بزرگان ما مانند رودکى: 1 بار ايران و 6 بارخراسان؛ فرخی سیستانی: 16 بار ايران٬ 1 بار توران٬ 10 بار خراسان٬ 1 بار پهلوى يا پارسى ميانه٬ 1 بار پارسى؛ ابو سعيد ابوالخير: 1 بار ايران٬ 2 بار خراسان؛ فردوسی: 800 بار ايران٬ 150 بار توران٬ 25 بار خراسان٬ 25 بار پهلوى يا پارسى ميانه٬ بيشتر از 100 بار پارسى٬ 2 بار درى؛ اسدی طوسی :51 بار ايران٬ 5 بار توران٬ 1 بار پارسى٬ 1 بار درى؛ مسعود سعد سلمان: 23 بار ايران٬ 2 بار توران٬ 13 بار خراسان٬ 19 بار پارسى٬ 1 بار درى؛ منوچهری دامغانی: 5 بار ايران٬ 3 بار توران٬ 4 بار پارسى؛ فخرالدین گرگانی: 15 بار ايران٬ 10 بار توران٬ 28 بار خراسان٬ 3 بار پهلوى يا پارسى ميانه٬ 12 بار پارسى٬ 1 بار درى٬ 2 بار فارسى؛ ناصرخسرو: 1 بار ايران٬ 1 بار توران٬ 79 بار خراسان٬ 2 بار پهلوى يا پارسى ميانه٬ 19 بار پارسى ٬ 2 بار درى؛ سنایی :11 بار ايران٬ 1 بار توران٬ 13 بار خراسان٬ 14 بار پارسى؛ مهستی گنجوی: 1 بار پارسى٬ 1 بار خراسان؛ انوری: 13 بار ايران٬ 3 بار توران٬ 20 بار خراسان٬ 2 بار پارسى٬ 1 بار درى؛ خاقانی: 2 بار ايران٬ 1 بار توران٬ 40 بار خراسان٬ 180 بار پهلوى يا پارسى ميانه٬ 4 بار پارسى٬ 2 بار درى٬ 1 بار فارسى؛ نظامی گنجوی: 37 بار ايران٬ 2 بار توران٬ 25 بار خراسان٬ 6 بار پهلوى يا پارسى ميانه٬ 12 بار پارسى٬ 3 بار درى؛ امیرخسرو دهلوی: 2 بار ايران٬ 7 بار توران٬ 13 بار خراسان٬ 6 بار پارسى؛ سعدی: 1 بار ايران٬ 1 بار توران٬ 7 بار خراسان٬ 6 بار پارسى؛ مولوی: 1 بار ايران٬ 1 بار توران٬ 6 بار خراسان٬ 29 بار پارسى؛ حافظ: 6 بار توران٬ 9 بار پارسى٬ 2 بار درى؛ عبید زاکانی:1 بار ايران٬ 1 بار توران٬ 1 بارخراسان٬ 4 بار پارسى؛ محتشم کاشانی:12 بار ايران٬ 9 بار توران٬ 4 بار خراسان٬ 3 بار پارسى؛ صائب تبریزی: 10 بار ايران٬ 7 بار توران٬ 5 بار خراسان٬ 3 بار پارسى؛ اقبال لاهوری: 19 بار ايران٬ 4 بار توران٬ 3 بار پارسى٬ 2 بار درى؛ پروین اعتصامی: 2 بار ايران٬ 4 بار پارسى؛ در مجموع بزرگان ادبيات فارسى ايرانزمين بر پايه آثار شان در گنجور ايران: 1013 بار توران: 214 بار خراسان: 284 بار پهلوى يا پارسى ميانه: 221 بار پارسى: 270 بار درى: 17 بار و فارسى: سه بار نام برده اند. منبع فهرست: برگ انترنيتى گنجور; فارسی دری از ویکی‌پدیا

ارمان17.05.2017 - 09:17

  نام شاعر پارسی فارسی دری خراسان رودکی 0 0 0 6 فرخی سیستانی 15 0 0 10 ابوالخیر 0 0 0 2 فردوسی 100 0 2 25 اسدی طوسی 1 0 1 0 مسعود سعد سلمان 19 0 1 13 منوچهری دامغانی 4 0 0 0 اسعد گرگانی 12 2 1 24 ناصرخسرو 19 0 2 79 سنایی 14 0 0 13 مهستی گنجوی 1 0 0 1 انوری 2 0 1 20 خاقانی 4 1 2 40 نظامی گنجوی 12 0 2 25 امیرخسرو دهلوی 6 0 0 13 سعدی 6 0 0 7 مولوی 29 0 0 6 حافظ 9 0 2 0 عبید زاکانی 4 0 0 1 محتشم کاشانی 3 0 0 4 صائب تبریزی 3 0 0 5 اقبال لاهوری 3 0 1 0 در مورد درى زيادتر از نظم درى گفته شده که بيشتر به شيوه ادبى نسبت داده شده ونظم اراکى وعراقى که آنرا اراک وعراق عجم گويند. اين پژوهش را من بنام ارمان انجام داده ام. سرشمارى و حساب والجبر با با ميتودهاى فرهنگى چارگونه مانند جمع و تقسيم و ضرب ومنفى انترگرال و ديفرنسيال الگوريةم واعداد هندوايرانى مى توانند روشنگرى نمايد. در هر چار شاهکار اش مثنوی معنوی, دیوان شمس, فیه ما فیه, مجالس سبعه مولانا جلال‌الدین محمد بلخی مشهور به مولوی شاعر بزرگ قرن 14 زاده بلخ شد نه فارسى گفته نه درى بلکه 29 بار پارسى گفته. فردوسی 100 + بار پارسى گفته و دوبار درى که در آن ده هاهزار پهلوى!

ارمان17.05.2017 - 09:19

 نام شاعر ایران توران رودکی 1 فرخی سیستانی 16 ابوسعید ابوالخیر 1 فردوسی 800 150 اسدی طوسی 51 5 مسعود سعد سلمان 23 2 منوچهری دامغانی 5 3 اسعد گرگانی 15 10 ناصرخسرو 1 1 سنایی 11 1 مهستی گنجوی 0 0 انوری 13 3 خاقانی 2 1 نظامی گنجوی 37 2 امیرخسرو دهلوی 2 7 سعدی 1 1 مولوی 1 1 حافظ 6 عبید زاکانی 371 1 محتشم کاشانی 12 9 صائب تبریزی 10 7 اقبال لاهوری 19 4 پروین اعتصامی 2 0 افغانستان دو بار: اقبال لاهوری » پیام مشرق » پیشکش به حضور اعلیحضرت امیرامان الله خان فرمانروای دولت مستقلهٔ افغانستان خلد الله ملکه و اجلاله ای امیر کامگار ای شهریار نوجوان و مثل پیران پخته کار چشم تو از پردگیهای محرم است دل میان سینه ات جام جم است عزم تو پاینده چون کهسار ت … ملک‌الشعرای بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۴۴ - پیام به وزیر خارجه انگلستان غبن‌ها بود و ندیدی تو زکوته نظری تو خود از تبت و ایران و ز افغانستان ساختی پیش ره خصم بنائی سه دری از در موصل بگشودی ره تا زابل واما از رودکى تا بهار از فغان وافغان کردن به هزارها با نگاريده شده است!

ا. ظ. 02.03.2017 - 17:42

 جناب استاد نادری قربان قلم و زبان شما. چه زیبا و بجا نگاشته اید. قلم تان پر رنگ باد.

ارمان25.01.2017 - 10:21

 اى همزبانان نازنين حاکمان پشتون و يا افغان شما نامهاى پارسى استانها, شهرها و شهرستانها و دهستاناى افغانستان ١٥٠ ساله را که مونت استوارت الفيستون و سرجان مکهلم نامگذارافغان لند و تجزيه ايران را براه انداخت هميش تغير مى دادند. چار جشن چار فصل سال که به گفته دقيقى با چار عنصر عمده پيوند دارد هم در بلخ بزگزار مى شد: تيرگان و مهرگان يلدا و نوروز دل افروز. چار عنصر چيست که دقيقى ازآن سخن گفت? دقیقی چار خصلت برگزیده به گیتی از همه نیکی و زشتی گستاسپ و لهراس می لب یاقوت‌رنگ و نالهٔ چنگ خوش‌رنگ و دین زردهشتی نوروزآباد کابل نوروزآباد هرات شهر نوروز قندوز سد نوروز آباد آذربایجان شرقی نوروزآباد (چناران) نوروزآباد (دلفان) نوروزآباد (زنجان) نوروزآباد (سرخس) نوروزآباد (سیاهکل) نوروزآباد (شاهین‌دژ) نوروزآباد (قزوین) نوروزآباد (کازرون) نوروزآباد (کرمانشاه) نوروزآباد (میانه) نوروزآباد (نیشابور) نوروزاباد ,اردبيل‎‎ نوروز آباد ايلام نوروزآباد، مادیا پرادش هند نوروزآباد ترکمنستان نوروز آباد پاکستان وهابيان اين جشنها را حرام دانستند وآثار باستانى را تخريب کردند. گستاسپ و لهراسب و اسپنديار را و آذرنوش و آذر برين و رستم وتهمينه و ساوش را هه به باد فراموشى و آب رود هيرمند, زير خاک پشتونخواه و آتش انفجار وانتحار طالبان نمودند.

ارمان28.12.2016 - 13:34

 «ايران» در آثارادبيات بزرگان فارسى از رودکى تا به بقدرت رسيدن رضا شاه درسال 1924 و از زمان وى تا امروز آمده است. «ان» پسوند «گاهى» دوران گزار پارسى پهلوى و يا ميانه به پارسى نو و يا پارسى درى است . بهرام گور است که بر پايه فرمان اش در ٢١ کشور شاهى آريانا – يا ممالک آريانا (1) يا در ارانشهر زبان پارسى نو به عنوان زبان دربار و ايوان و زبان درگاه و درويش و زبان ديوان رسمى شود (سنت انجلو يوسف, امستردام 1684, ميلادى, توماس هايد , لندن, 1700ميلادى ) «نا», «يا» و «ا» پسوند هاى مکانى زبان پارسى باستانى تا گذار به پارسى ميانه است: کرمانيا > کرمان ميديا, پارتها , اخوريزا, , مازندارانا, کرمانيا, آريا, سغدانيا, باختريانا,وننگهارا, باکتريا در سال 1684 ميلادى اولين فرهنگ فارسى سنت يوسف به زبان ها ى لاتينى فرانسوى و اتاليايى در امستردام چاپ شده که واژه هاى فارسى مانند ايران وايرانيان و ايراني به سه واژه هاى پرشيا, پارسى و پرزيس برگردان شده است. نام خاص در فارسى قابل برگردان نيست در زبانهاى ديگر هم چنان, تهران و گيلان و زاهدان و احمد و محمود قابل برگردان نيست. «آريانا» ناميست که يونانى ها به فلات ايران از خليج فارس تا تاجگورگان چين وهند داده بودند. در هند مردم هنوز «بهارت» مى گويند «بهارت» نام قديمى خودى است ولى پرشيا و پرزن نام قديمى فلات ايرانزمين نيست. بلکه از نام ستان پارس مشتق شده است. هيچ يک از شهروندان ايرانى وغير ايرانى (همه تبارها) نه گفته است. يونانى ها از تجربه خود که امپراتورى خود را امپراتورى با شهر روم نسبت دادند خيال کردند که ايرانيان امپراتورى ممالک غيرايرانى خود را که از استان پارس گسترش کرده «امپراتورى پارس» ناميده اند. مگر اين يک حقيقت تفکر رومنان , روميان اند و نه ايرانيان. در ضمن پارسى زبان و پارس استان, پارسه پاىتخت, پارسا باستانى ويا پارينه, «پارس» بشکل شير بکار برد داشتند. به گفته پرتو نادرى تسمه جزءى به تسمه کلى تبديل شده بود. Persian Empire Ariana http://etc.usf.edu/maps/pages/10400/10492/10492.htm نقشه اراتوستن http://2.bp.blogspot.com/-6gr3SLk1V8M/T5lOWmAJtSI/AAAAAAAAUVc/mJNvOT2bDDs/s1600/Plate-3a.jpg نقشه استرابو ويا استرابون http://www.old-map-blog.com/wp-content/uploads/2010/09/World_Map_Strabo_63BC-24AC.jpg

ارمان14.12.2016 - 15:22

  "ايران" در سکه ها و اسکناسها , نقشه ها , روزنامه ها دوران صفوي تا قاجار و دوران رضا شان 1935 ميلادى درج است . شهر های ضرب اصفهان ، تبریز ، گنجه , دربند ، مشهد ، نادرآباد ، کابل بودند يک سکه طلا درست در سال 1736 ميلادى ضرب شد همان ساليکه احمد خان ابدالى ارمانارمان در ارتش سپاه شاهنشاهى ايران به عنوان سرباز گزينش و سالهاى بعد سردار و فرمانده سپاه نادرشاه افشار در مشهد گرديد و تا سال 1747 مشهد زندگى کرد. بانو وى - مادر تيمور- در مشهد پايد چون تيمور در سال 1748 در مشهد بدنيا آمد. فاميل احمد خان ابدالى در نزد خوش دامن تيمور زندگى ميکرد از 1149 تا 1160 هجری قمری (1736-1747) چنين شعر ها در روى سکه هاى دودمان افشاريه درج اند هست سلطان بر سلاطین جهان شاه شاهان نادر صاحب قران سکه بر زر کرد نام سلطنت را در جهان نادر ایران زمین خسرو گیتی ستان Obverse: sikka bar zarr kard nam-i saltanat ra dar jahan nadir-i I R A N Z A M I Nkhusraw-i giti satan darb isfahan) the coin has struck the name of the sultanate in the world the Nader of Iranzamin, the world-seizing Emperor struck (Coingae of Isfahan ) https://ballandalus.wordpress.com/2015/05/28/nader-shah-afshar-r-1736-1747-a-short-overview-of-an-18th-century-iranian-conqueror

ارمان06.12.2016 - 10:34

 يگان وقت عقابان جمشيدى خراسان ايران زمين (حبيبى تقلب کار پته خزانه جمشيد و يما را تفريق نکرد - يما پادشاه و يا راجا يک خداوند هنوديسيم است و جم و يا جمشيد و يا جام اش "جام جم", اصفهان نصف جهان) هفت گونه نيک صفتى شان (که سه اش را همه از تاج گورگان تا نوروزآباد کردستان شام وعراق مى دانند + چار روزى نيک+کارنيک اعانه نيک و روزه نيک در ماه نهم خورشيدى که پاپ گريگور نوامبر راکردماه يازدهم ) وهفت خوان رستمى شان وهفت شهرعشقى شان وتفکر دانشگاهى به اندازه گفتن پوهنتون پايين پرواز مى کنند بدون پوه در ستان يعنى پژوهش و تصديق نمودن (فريفيکاسيون) ادعاها با اسناد و نه با داستانهاى علامه هاى افغان. خراسان در فلات ايران و يا پشته ايران مراکز گوناگون داشت که هرات و مشهد هم از ملک خراسان ويکى ازمهترين وبزرگ ترين کشور ايران زمين و آرياناى باستان .خراستان يکى از ٢١ کشور بين کاشغر و شام و سهند و خجند بود شعرجاودانه قهار عاصى. و در عين حال متشکل از چندين کشور بود.آخرين باريکه يکي از پايتخت خراسان پايتخت ايران شد شهر مهشد بود که نادر افشار و ارتشبد وى احمد خان ابدالى ازخانواده ملتانى شد. احمد خان ابدالى به مدت ده در مشهد زنده گى ميکرد و بانواش درمشهد تيمورشاه را بدنيا آورد با وجود که اين سرباز و سردار ارتش شاهنشاهى ايران ازپس قتل شاهنشاه اش با چارهزار سرباز شاهنشاهى بسوى قندهار رفت.احمد شاه 1722 تولد 1772 درگذشت. عمر اش 50 سال بود. از همين 50 سال 10 سال در افغانتون پټه خزانه است . همين ده سالکه در مشهد خراسان زير رکاب شاهنشاه اش خدمت مى نمود مشهد از همان زمان مرکز دانش و ادب و خراسان وسالنامه وديگر نشريه هاى ادبى بود.خراسان اولين روز نامه و سالنامه خراسان اولين سالنامه وادب ودانش اولين نشريه هاى ادبى در ايران زمين به فارسى است در اين نشريه ها دوران قاجار نام ايران است برجسته نگاريده شده و قدامت 180 ساله دارد. عقاب خراسان پرتوى نادرى شما تفريق نمايد. اين تفريق دومعنى دارد معنى حسابى و معنى دانشورى يعنى دقيق ديفرنسي. "به نام فارس یاد می شد" کى فارس وعجم مى گفت ? عرب ! کى پرشيا مى گفت? رومن و اروپا! کى ايران مى گفت ? هندوايران و توران? مکر جنبش مشروطيت فارس در زمان قاجار خوانده ايد ويا ايران? 2016 - 180 = ? 2016 - 180 = 1836 ميلادى! نياز تجديد نظر

ارمان16.11.2016 - 14:28

  "ممالک ایران", "ممالک محروسه ایران", دولت عليه ايران, شاهنشاهى ايران اصطلاحاتى سیاسی و اداری است که در عهد صفویه و قاجاریه و تا اواخر دوران قاجار در مکاتبات اداری ايران رایج بوده‌ است. کاربرد این اصطلاحات چند سال بعد از استقرار مشروطیت ادامه داشت https://pbs.twimg.com/media/CMtGoBrU8AAShUW.jpg نقشه سال ١٧٢٩ ميلادى با عنوان «ممالک ایران » در آرشیو دولت ترکیه نگهداری می شود. نقشه ابراهیم متفرقه افندی از «ممالک ایران»، حدودا سال 1729 میلادی، استانبول امپراتوری عثمانی و اکنون با شماره 0103 HRT T.C https://daftareyaddasht.files.wordpress.com/2013/09/mamaliki_iran_ibrahim_muteferrika.jpg نقشه کاتب چلبی: «نقشه ایران که تحت مالکیت شاهان صفوی است»، 1620 ميلادي کاتب چلبی: «شاهان صفویانین مالک اولدوقلاری ایرانین رسم اجمالیسی دیر»، حدود سال 1620 میلادی https://daftareyaddasht.files.wordpress.com/2013/09/katib-celebi-map1-e1380011644198.png نقشه ايران و توران 1845

ارمان01.11.2016 - 08:40

  قدیمی‌ترین نام ایران از نام "آریا" (هرا ويا هرات) گرفته شده است. که با پسوند مکانى باستانى هندو ايرانى و هندو جرمنى "انا" حوزه تمدنى آريانا را ساخت. برای نخستین بار اِراتوستِن (Eratosthenes)، جغرافیدان اهل یونان باستان در سدهٔ سوم پیش از میلاد، واژهٔ "ἡ Αρειανή" (تلفظ: آریانه) را یک محدوهٔ جغرافیایی تعریف کرد و استرابو، جغرافیادان دیگر یونانی سدهٔ اول میلادی، به‌نقل از استرابو حدود آریانه را در مجموعه جغرافیای خود (کتاب ۱۵ فصل ۲ بند ۸) تعریف کرد. نقشه اِراتوستِن http://iranatlas.info/parth/images/112A.jpg نقشه استرابو ن و يااسترابو http://s155239215.onlinehome.us/turkic/btn_GeographyMaps/World_map_according_to_Strabo%2825CB%29.jpg 20 پيش از ميلاد http://iranatlas.info/parth/images/118.jpg امپراطورى هخامنى http://etc.usf.edu/maps/pages/10400/10492/10492.jpg آریایی‌ها (آریانها/آرینها/آریاها) در هزاره دوم قبل از میلاد به فلات ایران وارد شدند. گروهی از آنان به منطقه هند امروزی رفتند و گروهی در این سرزمین که به نام آنان ایران نام گرفت باقی ماندند. بدین معنی که ایر از آریا و "ان" به عنوان ادات جمع یا مکان می‌باشد. در مورد کلمه آریا گفته‌اند که به معنی نجیب، شریف و شجاع است. واژه ایران در فارسی باستان ائیریه (airya) و در فارسی میانه شکل اران (eran) بوده و برگرفته از شکل قدیمی (airya nama) واژه آریا در زبان‌های اوستایی، فارسی باستان و سنسکریت به ترتیب به شکل‌های ائیریه (airya) اریه (ariya) آریه (arya) به کار رفته است. در زبان سنسکریت اریه (ariya) به معنی سرور آریکه (aryaka) به معنی مرد شایسته است و آریایی به زبان اوستایی ائیرین (airyana) و به زبان پهلوی و فارسی دری "ایر" خوانده می‌شود.واژه آريانا و آريکه در گاتهاو ريگويدا آمده پارسيان هخامنشى اوستا را درخط ميخى نوشتند. بدون ترجمه هخامنيشيان ما بى هويت مى بوديم برای نام ایران در بعضی اسناد تاریخی از600 سال پیش از میلاد نام پرشیا (en) پرزيا (latin) علاوه بر نام ایران نیز به کار رفته است که مناطق اشغالى بيگانه گان بود و نه مناطق بومى ايرانيان (ايرانى و تورانى ) ترکستان با پايتخت سمنگان بلوچ وپارسيان وکرد وپشتون(افغان) http://www.history-map.com/picture/000/pictures/Turan-Iran-und.jpg

ارمان27.10.2016 - 09:17

  نقشه افغانستان در سال 1869 https://www.loc.gov/resource/g7420.ct003748/ یک نقشه از افغانستان قبل از 1856 وجود ندارند. بنابراین یک کشور را می توان در نقشه جهان یافت می شود. برای اولین بار نقشه کش آلمان آگوستوس پیترمن،(Augustus Petermann) توسط یوستوس پرتس، در گوتا1878 منتشر شدکه فقط مناطق پشتون نشين بود شمال هندوکش مربوط ممالک محروسه ايران بود. Petermann, Augustus, veröffentlicht Published von Justus Perthes, Gotha, 1878 بلى در خارج به ايران پرشيا و يا فارس گفته مى شد ولى مردم ايران و اران و ايرانشهر مى گفتند. نقشه زيراز سال 1729 نشان مى دهد (احمدخان ابدالى پسان سردار سپاه شاهنشاهى ايران در زمان افشار) که در آن ممالک ايران درج است https://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/7/7e/1729persian_gulf.jpg گفته مى شوداز سوى افغانها که شاه در سال 1935 نام فارس را به ايران تغير داد. ايران چرا نام خود را غير مقدمه تغيردهند مگر ايران فغانستان است که فارسى رابه درى تغيرداد مگر فارسى زبانان که اکثريت اند درى ميگويند تا فارسى درى: واقعيت چيست? شاهنشاه ايران درست در نوروز 1935 از اتحاد خلقها در نامه سريالى خواست نام که مردم کشوراش مى نامند ونه آن نام که اروپا برايش داده اند. سيد جمال الدين افغانى و ياکابلى واسد آبادى را قوم و قبيله افغان مى شناسند تاجيک و هزاره و اوزبيک همچنان https://qajar.wordpress.com/tag/%D8%AD%D8%A7%D8%AC-%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%A7%D9%85%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%84%D8%B6%D8%B1%D8%A8 https://qajar.files.wordpress.com/2010/10/aminozarb.jpg?w=595 تصوير نفر دوم نشسته از سمت راست حاج محمد حسن امین دارالضرب بانک شاهنشاهى ايران در کنار سید جمال الدین اسدآبادی. سید جمال الدین اسدآبادی . در همايش جشن بانک شاهنشاهى ايران درزمان تاسيس درسال 1888 ميلادى اسکناس ها و پولهاى سکه هاى سالهاى ١٨٤٤ تا به 1929 نگاه کنيد. مگر شرکت آريانا , کلوپ آريانا, تيلويزون آريانا که گردان باستانى پارسى هخامنشى و پهلوى ( فارسى ميانه - فردوسى چه گفت مگر در پهلوى به هزارهاست). ايران فارسى نو آريانا است

ارمان28.09.2016 - 12:50

  فصل سيزدهم- دولتين عليتين معاهدتين به حكم اين فصل تجديد مي كنند آن قرار را كه در ماه آغوست سنه يك هزار و هشتصد و پنجاه و يك عيسوي مطابق شهر شوال سنه يك هزار و دويست و شصت و هفت هجري در باب رفع تجارت غلام و كنيز در خليج فارس فيمابين اين دو دولت داده شده است و علاوه بر اين تعهد مي كند كه قرار مزبور پس از انقضاي مدت برقراري آن كه عبارت از ماه آغوست سنه يك هزار و هشتصد و شصت و دو عيسوي باشد تا مدت ده سال ديگر برقرار خواهد بود و به اين نحو امتداد خواهد يافت تا يكي از جانبين به يك اعلام رسمي قرار مزبور را موقوف بدارد، اما اعلام مزبور معمول نخواهد بود مگر يك سال بعد از ظهور آن. فصل چهاردهم- بلافاصله مبادله امضانامه هاي اين عهدنامه، عساكر انگليس هر نوع حركات خصمانه را نسبت به دولت و مملكت ايران ترك خواهد كرد. دولت انگليس علاوه بر اين تعهد مي كند به محض اين كه قرارداد تخليه هرات و ممالك افغانستان از عساكر ايران و همچنين قرارداد پذيرايي سفارت انگليس به طهران كاملاً مجري شد، عساكر انگليس خود را از جميع ولايات و اماكن و جزاير كه تعلق به ايران دارند بلادرنگ پس خواهند كشيد و دولت انگليس تعهد مي كند كه در اين اثنا سركرده عساكر انگليس عمداً هيچ حركتي كه موجب ضعف اطاعت رعاياي ايران نسبت به اعليحضرت شاهنشاه ايران باشد نخواهد كرد، بلكه تقويت اطاعت مزبوره نهايت مقصود دولت انگليس است. علاوه بر اين دولت انگليس تعهد مي كند كه بقدر امكان رعاياي ايران از زحمت حضور عساكر انگليس ايمن خواهند بود و همچنين آذوقه كه به جهت عساكر مزبوره لازم شود دولت ايران تعهد مي كند كه به كارگزاران خود قدغن ننمايد كه عساكر انگليس را در تحصيل آذوقه مزبور اعانت كنند و نيز دولت انگليس تعهد مي كند كه در حين اخذ اشياء قيمت آن را موافق نرخ روز از جانب مأمورين انگليس بلادرنگ داده خواهد شد. فصل پانزدهم- عهدنامه حال ممضي خواهد شد و امضانامه هاي آن مبادله خواهد شد در بغداد در مدت سه ماه يا زودتر هر گاه ممكن شود. به جهت اثبات مسطورات فوق ايلچيان طرفين اين عهدنامه را ممضي و به مهر خود ممهور ساختند در پاريس در چهار نسخه، يوم هفتم شهر رجب المرجب سنه يك هزار و دويست و هفتاد و سه تحرير يافت. محل مهر امين الملك فرخ خان سفير كبير دولت عليه ايران محل مهر و امضاي كاولي

ارمان28.09.2016 - 12:48

  فصل دهم- بلا فاصله بعد از مبادله امضانامه هاي اين عهدنامه سفارت انگليس مراجعت به طهران خواهد كرد و دولت ايران قبول مي نمايد كه سفارت مذكور را با معذرت و تشريفات معينه، كه وكلاي مختار طرفين معظمتين، امروز در نوشته اي جداگانه ممضي نموده اند، بپذيرند. فصل يازدهم- دولت ايران تعهد مي كند كه در مدت سه ماه بعد از مراجعت سفارت انگليس به طهران يك مأموري را تعيين نمايد كه باتفاق يك مأمور دولت انگليس مطالبات نقدي جميع رعاياي انگليس را از رعاياي دولت ايران تحقيق و مشخص نمايند و دولت ايران هر يك از اين مطالبات كه به تصديق مأمورين مزبور باشد يا دفعتاً يا به قسط خواهد داد در يك مدتي كه بيشتر از يك سال از تاريخ اعلام مأمورين نباشد. همچنين هر تبعه ايراني با رعاياي ساير دول كه تا زمان حركت سفارت انگليس از طهران در تحت حمايت انگليس بوده و از آن به بعد ترك آن را ننموده اند دعاوي و ادعايي با دولت عليه داشته باشند، مأمورين مزبور به آن هم رسيدگي كرده و حكم خواهند داد. فصل دوازدهم- باستثناي آنچه در فصل سابق مقرر شده دولت انگليس اين حق را ترك و انكار خواهد كرد كه حمايت نكند بعد از اين هيچ يك از رعاياي ايران را كه بالفعل در نوكري سفارت و قونسول ها و وكلاي قونسول انگليس نباشد، به شرط اين كه چنين حقي به دول ديگر نداده و معمول شود و در اين باب و جميع خصوصات ديگر دولت انگليس مطالبه مي كند و دولت ايران هم تعهد مي كند كه همان امتيازات و معافات در ممالك ايران به دولت انگليس و نوكرها و رعاياي آن داده خواهد شد كه به دول كاملة الوداد و به نوكرها و رعاياي ايشان داده مي شود و همچنين دولت انگليس و نوكرها و رعاياي آن بهره ياب خواهند بود از همان احترام و اعتبار كه به دول كاملة الوداد و به نوكرها و رعاياي آنها داده مي شود.

ارمان28.09.2016 - 12:46

 فصل يازدهم- دولت ايران تعهد مي كند كه در مدت سه ماه بعد از مراجعت سفارت انگليس به طهران يك مأموري را تعيين نمايد كه باتفاق يك مأمور دولت انگليس مطالبات نقدي جميع رعاياي انگليس را از رعاياي دولت ايران تحقيق و مشخص نمايند و دولت ايران هر يك از اين مطالبات كه به تصديق مأمورين مزبور باشد يا دفعتاً يا به قسط خواهد داد در يك مدتي كه بيشتر از يك سال از تاريخ اعلام مأمورين نباشد. همچنين هر تبعه ايراني با رعاياي ساير دول كه تا زمان حركت سفارت انگليس از طهران در تحت حمايت انگليس بوده و از آن به بعد ترك آن را ننموده اند دعاوي و ادعايي با دولت عليه داشته باشند، مأمورين مزبور به آن هم رسيدگي كرده و حكم خواهند داد. فصل دوازدهم- باستثناي آنچه در فصل سابق مقرر شده دولت انگليس اين حق را ترك و انكار خواهد كرد كه حمايت نكند بعد از اين هيچ يك از رعاياي ايران را كه بالفعل در نوكري سفارت و قونسول ها و وكلاي قونسول انگليس نباشد، به شرط اين كه چنين حقي به دول ديگر نداده و معمول شود و در اين باب و جميع خصوصات ديگر دولت انگليس مطالبه مي كند و دولت ايران هم تعهد مي كند كه همان امتيازات و معافات در ممالك ايران به دولت انگليس و نوكرها و رعاياي آن داده خواهد شد كه به دول كاملة الوداد و به نوكرها و رعاياي ايشان داده مي شود و همچنين دولت انگليس و نوكرها و رعاياي آن بهره ياب خواهند بود از همان احترام و اعتبار كه به دول كاملة الوداد و به نوكرها و رعاياي آنها داده مي شود. فصل سيزدهم- دولتين عليتين معاهدتين به حكم اين فصل تجديد مي كنند آن قرار را كه در ماه آغوست سنه يك هزار و هشتصد و پنجاه و يك عيسوي مطابق شهر شوال سنه يك هزار و دويست و شصت و هفت هجري در باب رفع تجارت غلام و كنيز در خليج فارس فيمابين اين دو دولت داده شده است و علاوه بر اين تعهد مي كند كه قرار مزبور پس از انقضاي مدت برقراري آن كه عبارت از ماه آغوست سنه يك هزار و هشتصد و شصت و دو عيسوي باشد تا مدت ده سال ديگر برقرار خواهد بود و به اين نحو امتداد خواهد يافت تا يكي از جانبين به يك اعلام رسمي قرار مزبور را موقوف بدارد، اما اعلام مزبور معمول نخواهد بود مگر يك سال بعد از ظهور آن.

ارمان28.09.2016 - 12:45

  فصل هفتم- در صورتي كه از جانب هرات و ممالك افغان بر سر حدات ايران تجاوزي بشود، هر گاه ترضيه شايسته داده نشود دولت ايران حق خواهد داشت كه به جهت دفع و تنبيه جانب متعدي، اقدام به حركات جنگ نمايد، اما اين صراحتاً معلوم و مقبول است كه هر لشكر از جانب دولت ايران كه به جهت مقصود مزبور از سر حد بگذرد به محض اجراي مقصود خود، مراجعت به خاك خود خواهد كرد و استعمال حق مزبور نبايد بهانه توقف دائمي عساكر دولت ايران به الحاق شهري يا يك جزو ممالك مزبوره به ممالك ايران بشود. فصل هشتم- دولت ايران تعهد مي كند كه بلافاصله بعد از مبادله امضانامه هاي اين عهدنامه، جميع اسرائي كه در حين جنگ در افغانستان به دست عساكر ايران افتاده باشند بدون عوض نقدي آزاد نمايند و همچنين جميع أفاغنه كه به اسم گروي يا به جهت امور دولتي در هر جاي ممالك ايران مقيد باشند، به همان طور آزاد خواهند بود، به شرط آنكه أفاغنه هم از طرف خود اسرا و مقيدين ايراني را كه در دست آنها باشد بدون عوض نقدي آزاد نمايند. دولتين معاهدتين در صورت لزوم مأمورين نصب خواهند كرد كه شرايط اين فقره را معمول دارند. فصل نهم- دولتين عليتين تعهد مي كند كه در باب نصب و اعتراف قونسولهاي جنرال و قونسولها و وكلاي قونسول هر يك از اين دو دولت در ممالك همديگر حالت دول كاملة الوداد را خواهند داشت و نسبت به رعاياي طرفين و تجارت ايشان در هر باب همان طور رفتار خواهد شد كه با رعايا و تجارت دول كامله الوداد مي شود. فصل دهم- بلا فاصله بعد از مبادله امضانامه هاي اين عهدنامه سفارت انگليس مراجعت به طهران خواهد كرد و دولت ايران قبول مي نمايد كه سفارت مذكور را با معذرت و تشريفات معينه، كه وكلاي مختار طرفين معظمتين، امروز در نوشته اي جداگانه ممضي نموده اند، بپذيرند. فصل يازدهم- دولت ايران تعهد مي كند كه در مدت سه ماه بعد از مراجعت سفارت انگليس به طهران يك مأموري را تعيين نمايد كه باتفاق يك مأمور دولت انگليس مطالبات نقدي جميع رعاياي انگليس را از رعاياي دولت ايران تحقيق و مشخص نمايند و دولت ايران هر يك از اين مطالبات كه به تصديق مأمورين مزبور باشد يا دفعتاً يا به قسط خواهد داد در يك مدتي كه بيشتر از يك سال از تاريخ اعلام مأمورين نباشد.

ارمان28.09.2016 - 12:41

  فصل چهارم- اعليحضرت شاهنشاه ايران تعهد مي كند كه بلافاصله بعد از مبادله امضانامه هاي اين عهدنامه يك عفونامه كامل اعلام نمايد كه بواسطه آن، جميع رعاياي ايران كه در وقت جنگ، با مراوده خود با عساكر انگليس، مصدر خيانتي شده باشند از عقوبت اين حركت خود معاف باشند بطوري كه هيچ كس هر درجه كه داشته باشد به جهت اين حركت خود مورد تنبيه و اذيت و تعدي نخواهد بود. فصل پنجم- اعليحضرت پادشاه ايران تعهد مي كند كه بلادرنگ لازمه تدابير را به كار ببرد كه عساكر و كارگزاران ايران را از خاك و شهر هرات و ساير نقاط افغانستان بيرون بكشد. تخليه ممالك مزبوره تا مدت سه ماه بعد از مبادله امضانامه هاي اين عهدنامه خواهد بود. فصل ششم- اعليحضرت شاهنشاه ايران راضي مي شود كه ترك بكند كل ادعاي سلطنتي بر خاك و شهر هرات و ممالك افغان [را] و هرگز مطالبه نكند از رؤساي هرات و ممالك افغان هيچ علامت اطاعت مثل سكه و خطبه و باج و نيز اعليحضرت ايشان تعهد مي كند كه بعد از اين از هر مداخله در امورات داخله افغانستان اجتناب نمايد و قول مي دهند كه هرات و تمام افغانستان را مستقل شناخته و هرگز در صدد اخلال استقلال اين ولايات برنيايند. و نيز در صورت ظهور و منازعه فيمابين دولت ايران و ممالك هرات و افغانستان دولت ايران تعهد مي كند كه اصلاح آن را رجوع به اهتمامات دوستانه دولت انگليس نمايد و اقدام به جنگ نكند مگر در صورتي كه اهتمامات دوستانه دولت انگليس مثمر ثمري نشود. از طرف ديگر دولت انگليس تعهد مي كند كه همه وقت اعتبار خود را در ممالك افغان به كار برد و نگذارد كه از آنها و هيچ يك از آنها باعث هيچ نوع تشويش و پريشاني دولت ايران بشود و اگر دولت ايران در وقوع مشكلات رجوع به دولت انگليس نمايد، دولت انگليس نهايت كوشش را خواهد نمود كه منازعات فيمابين را موافق حق و مطابق شأن دولت ايران اصلاح نمايد.

ارمان28.09.2016 - 12:39

 جهت اين حركت خود مورد تنبيه و اذيت و تعدي نخواهد بود. فصل پنجم- اعليحضرت پادشاه ايران تعهد مي كند كه بلادرنگ لازمه تدابير را به كار ببرد كه عساكر و كارگزاران ايران را از خاك و شهر هرات و ساير نقاط افغانستان بيرون بكشد. تخليه ممالك مزبوره تا مدت سه ماه بعد از مبادله امضانامه هاي اين عهدنامه خواهد بود. فصل ششم- اعليحضرت شاهنشاه ايران راضي مي شود كه ترك بكند كل ادعاي سلطنتي بر خاك و شهر هرات و ممالك افغان [را] و هرگز مطالبه نكند از رؤساي هرات و ممالك افغان هيچ علامت اطاعت مثل سكه و خطبه و باج و نيز اعليحضرت ايشان تعهد مي كند كه بعد از اين از هر مداخله در امورات داخله افغانستان اجتناب نمايد و قول مي دهند كه هرات و تمام افغانستان را مستقل شناخته و هرگز در صدد اخلال استقلال اين ولايات برنيايند. و نيز در صورت ظهور و منازعه فيمابين دولت ايران و ممالك هرات و افغانستان دولت ايران تعهد مي كند كه اصلاح آن را رجوع به اهتمامات دوستانه دولت انگليس نمايد و اقدام به جنگ نكند مگر در صورتي كه اهتمامات دوستانه دولت انگليس مثمر ثمري نشود. از طرف ديگر دولت انگليس تعهد مي كند كه همه وقت اعتبار خود را در ممالك افغان به كار برد و نگذارد كه از آنها و هيچ يك از آنها باعث هيچ نوع تشويش و پريشاني دولت ايران بشود و اگر دولت ايران در وقوع مشكلات رجوع به دولت انگليس نمايد، دولت انگليس نهايت كوشش را خواهد نمود كه منازعات فيمابين را موافق حق و مطابق شأن دولت ايران اصلاح نمايد. فصل هفتم- در صورتي كه از جانب هرات و ممالك افغان بر سر حدات ايران تجاوزي بشود، هر گاه ترضيه شايسته داده نشود دولت ايران حق خواهد داشت كه به جهت دفع و تنبيه جانب متعدي، اقدام به حركات جنگ نمايد، اما اين صراحتاً معلوم و مقبول است كه هر لشكر از جانب دولت ايران كه به جهت مقصود مزبور از سر حد بگذرد به محض اجراي مقصود خود، مراجعت به خاك خود خواهد كرد و استعمال حق مزبور نبايد بهانه توقف دائمي عساكر دولت ايران به الحاق شهري يا يك جزو ممالك مزبوره به ممالك ايران بشود. فصل هشتم- دولت ايران تعهد مي كند كه بلافاصله بعد از مبادله امضانامه هاي اين عهدنامه، جميع اسرائي كه در حين جنگ در افغانستان به دست عساكر ايران افتاده باشند بدون عوض نقدي آزاد نمايند و همچنين جميع أفاغنه كه به اسم گروي يا به جهت امور دولتي در هر جاي ممالك ايران مقيد باشند

ارمان28.09.2016 - 12:32

  متن معاهده پاریس میان ایران و انگلیس و جدایی خراسان خاوری(افغانستان امروزی بسم الله الرحمن الرحيم 23 جنورى سال 1857 بهمن 148 سال پیش چون اعليحضرت خورشيد آيت اقدس همايون، پادشاه اعظم و شاهنشاه بالاستقلال كل ممالك ايران و اعليحضرت شاهنشاه انگليس هر دو علي السويه از روي صدق مايل اين هستند كه مصائب جنگي را كه منافي ميل و مكنونات خاطر دوستانه ايشان است رفع نمايند و روابط دوستي كه مدت مديدي فيمابين دولتين عليتين برقرار بوده مجدداً به يك صلحي كه بر وفق فوايد طرفين باشد بر بنيان محكم برپا نمايند، لهذا به جهت اجراي اين مقصود و مطلوب، اعليحضرت پادشاه ايران جناب جلالتمآب مقرب الخاقان فرخ خان امين الملك سفير كبير دولت عليه ايران صاحب تصوير همايون و حمايل آبي و داراي كمر مكلل به الماس و غيره و غيره و غيره را و اعليحضرت پادشاه انگليس جناب مجدت نصاب هنري ريچارد چارلز بارون كاولي از امناي دولت انگليس و از اجزاي مشورتخانه مباركه مخصوصه اعليحضرت پادشاه انگليس حامل نشان بزرگ و شريف حمام و سفير كبير مخصوص و مختار دولت انگليس در نزد اعليحضرت امپراطور فرانسه و غيره و غيره و غيره را وكلاي مختار خود تعيين فرموده اند و ايشان بعد از آن كه اختيارنامه هاي خود را ابراز و مبادله نمودند و موافق تركيب رسمي ديدند فصول ذيل را مقبول و مقرر داشتند. فصل اول- از روز مبادله امضانامه هاي عهدنامه حال فيمابين اعليحضرت شاهنشاه ايران و اعليحضرت شاهنشاه انگليس و ايرلاند و نيز فيمابين أخلاف و ممالك و رعاياي طرفين صلح و دوستي دايمي خواهد بود. فصل دويم- چون به دولت و اقبال فيمابين دولتين ايران و انگليس صلح برقرار گرديد بحكم اين فقره مقرر است كه عساكر دولت انگليس ممالك ايران را تخليه خواهند كرد موافق شرايط و تعهدات مسطوره ذيل. فصل سيم- دولتين عليتين معاهدتين تعهد مي كنند كه كل اسرايي كه حين جنگ به دست عساكر طرفين افتاده باشند بلادرنگ آزاد نمايند فصل چهارم- اعليحضرت شاهنشاه ايران تعهد مي كند كه بلافاصله بعد از مبادله امضانامه هاي اين عهدنامه يك عفونامه كامل اعلام نمايد كه بواسطه آن، جميع رعاياي ايران كه در وقت جنگ، با مراوده خود با عساكر انگليس، مصدر خيانتي شده باشند از عقوبت اين حركت خود معاف باشند بطوري كه هيچ كس هر درجه كه داشته باشد به جهت اين حركت خود مورد تنبيه و اذيت و تعدي نخواهد بود.

ارمان26.09.2016 - 14:52

  "پرشيا" هيچ يک ايرانى نه گفته اند. فارس استان ايران است ولى ايران استان فارس نيست . مکر چرا گذاشتيد اى همزبان که سرزمين گشتاسب و اسفنديار وبهمن وآذرنوش ورودابه و رستم داستان افغانستان از سوى انگليس ناميده شد و کشور در سال 1856 از ممالک محروسه ايران د ر زمان قاجار مرزکشى شود. لطفا اول تحقيق و پژوهش , کشيدن اسناد, ثبوت نقشه ها, سکه پسته ها, پولها و سپس ادعا و مقاله

ارمان26.09.2016 - 14:31

 خواهشمندم توجه نمايند که همين اکنون پشتون ها سه لقب دارند: افغان پټان و روهيله نام بيگانه هاى غير پشتو به پشتون اند. نام خودى شان پشتون يا پختون است. بلى هزار سال پيش در زمان وتو Otto کشور امپراتورى دويچ ها "امپراتورى روم - ملت ديوچ" نام داشت. "ديوچ" و "ديوچ لند" به انگليسى و به فرانسوى و يا فارسى چه گفته مى شود? جرمن و يا آلمانى Deutsch - جرمنى يا آلمان Deutschland . پرسش ساده بايست پاسخ ساده ضرورت دارد! اگر دولت فدرال آلمان يا دولت عليّه آلمان از امريکا و افغانستان ...... بخواهد که از اول جنورى سال 2017 کشور اش را "ديوچ لند" (Deutschland) گويند آيا نام خود ىشان تغير مى خورد ويا نام که ازسوى بيگانگان تغير خوردهاست?

ارمان26.09.2016 - 14:25

  سرود ملى "ايران جوان" اولين سرود ملى ايران دوران قاجار (1848-1915) مىباشد. اين سرود که با "نام جاويد وطن" آغاز و با سه بار "زصلابت ايران جوان " تمام ازسوى موسيقى دان فرانسوى الفريد جان باپتيست ليمور درسال1867 کمپوز شد. دومين روزنامه "دولت عليّه ايران" http://img1.tebyan.net/big/1393/03/20140601133913773_n1ffhl.jpg درسال در زمان شاهنشاهى ممالک ايران دودمان قاجار بدست چاپ رسيد شاهان قاجار ترکتبار بودند ولى و بدون ترکتباران ايرازمين زبان پارسى درايران زمين چنينتکاملى نمى نمود کمى خجالت مى کشم و شرمنده ام که "ايرانى" به پرشيا مى بالد وترکى ايران به ايران دومان امپراطور ى غزنويان شاهنشاهى ايران نام داشت باوجود ايکه محمود غزنه تورکى بود او ايرانى خوب بود زيرا به فارسى خدمت کرد ولى مبارز حذف فارسى از صفت درى نقادانه نگيرست نقشه سال 1729 نگر اى همزبان فارسى ام وبخوان کيف کن http://s2.img7.ir/2Xqnd.jpg يک شاهد افغانى سيد حسين جمال الدين که آرمگايش در کابل است وتاريخ ايران و تاريخ افغان اززمان بخت النصر نويسندى در سال 1888 درست در دست چپ حاج محمد حسن امين دارالضرب بانک شاهنشاهي ايران نشته بود. تصوير سيد حسين جمال الدين https://qajar.wordpress.com/2010/10/04/hassan-aminalzarb/ نگاه انتقاد خودى کنيد. از ايران ايرانى بد تان مى آيد و ميخواهد ايران باشيد. پس چرا نام کشور تان را از فغان و داد فرياد به ايران تغير نمى دهيد در دنيا چندين کشورها يک نام داشتند و دارند کوريا لاوس پاکستان جرمنى واژه ايران و بکار برد آن در دوران پايانى پارسى پهلوى از زمان بهرام گور رواج شد. بزرگوار نادر کمياب و بانو با فرهنگ کهزاد گرامى "ان" پساوند پارسى باستانى نيست بلکه "انا, "يا" و "انيا"پسوند هاى پارسى قديم است که در زبانهاى هندوايرانى ويا هندو اروپايى مانند يونانى لاتينى آلمانى و انگليسى براى ستانى ساختن شهرها ويا نام با پسوند مکانى نام گاهى ساخته مى شودآريا+نا , باکتر+يا, باکتر+يانا, سغد+انيا, کرمان+يوغيره . لطفا نقشه استرابو ويا استرابون را تماشا کنيددر آنجا فلات آريانا را که از خليج فارس تا تاجقرغان (اکنون خلم - انار سيتان تا به در وازه تاجقرغان! ) درازى داشت. ادعا شما فقط و فقط سال 1935 کاملا درست است. پس در همين سال چه رويدادرخ داد? شاهنشاه ايران به سفارت هاى کشورهاى خارجى نامه سريالى فرستادو

ارمان26.09.2016 - 14:09

 تغيرنام فارس به ايران درست نيست. در سال ١٩٣٥ ميلادى پادشاه ايران يک نامه متحدالمال به سفارت ها و نماينده گى هاى کشورهاى غربى در تهران فرستاد که از اول فروردين سال ١٩٣٥ کشور اش با نام خودى اش ناميده شود ونه پرشيا و "پيرزا" و "پير زيان" و "پيرزيس". اين نامه در دسامبر ١٩٣٥ فرستاده شده بود ولى در تاريخ باستانى از سوى مرمان سرزمين اران و آريانم به پشته هندو ايران و حتى توران گفته مى شد و در قرون ميانه و جديد ايران! واقعيت امر در چيست? شواهد, اسناد, سکه ها , اسکناس ها, نقشه هاى جغرافيه اطلس ها از سالهاى دودمانهاى صفويان وافشاريان و قاجاريان از 1700 ميلادى تا 1924 ميلادى دولت و يا ممالک و يا شاهنشاهى ايران گفته مى شد. لطفا در انترنت فقط "ممالک ايران", بنگاريد. "بانک شاهنشاهى ايران" بنويسيد. در ڱشايش اين بانک شاهنشاهى ايران درسال 1888 ميلادى يک شاهد افغانى نيز شرکت نموده بود که لقبهاى اسدآبادى وکابلى راداراست. سيد جمال الدين در کنار دست چپ حاج محمد حسن امين دارالضرب بانک شاهنشاهى ايران نشته است .تصاوير اين همايش در انترنت قابل دريافت است. اگر ما در انترنت "ايران توران نقشه" بنويسيم نقشه هاى زياد پيدا مى شوند. البته که بيگانگان و خارجى ها به فلات پيش از بهرام گور يا وهرام گور و پيش از گسترش زبان درى توسط وهرام گور آريانا, و پس از گسترش زبان دربارى دربيست ويک کشورآريانا و تغير دبيره از زبان ميخانى و سپس آرامى و سپس عربى "ايران" گفته شده است. بهتر است که ما خود را مورد ريشخند قرار ندهيم گذشته از آن بنويسيد. نقشه ممالک محروسه ايران اسکناس يک تومان شاهنشاهى لومر. پست ممالک محروسه ايران ناصرالدين شاهنشاه ايران سرود ملى "ايران جوان" اولين سرود ملى ايران دوران قاجار (1848-1915) مى باشد. اين سرود که با "نام جاويد وطن" آغاز و با سه بار "ز صلابت ايران جوان " تمام ازسوى موسيقى دان فرانسوى الفريد جان باپتيست لومر درسال 1868 کمپوز شد. اولين روزنامه "دولت عليّه ايران" با همين نام جاويد وطن "ايران برنادرزمان قاجار چاپ شد. شاهان قاجار ترکتبار بودند ولى آنها ايرانيان بودند و بدون ترکتباران ايرازمين زبان پارسى درايران زمين چنين تکاملى نمى نمود. کمى خجالت مى کشم و شرمنده ام که "ايرانى" به پرشيا مى بالد وترکيان ايرانبه ايران

حسین علوی 06.10.2016 - 11:12

  کاملا با هات موافق هستم آقای آرش جون ما اصل تاریخ رو دست مالی کردیم

محسن 11.07.2016 - 06:17

  سلام دوست عزیز دوران نادرشاه افشار صفویه زند قاجارها که اسکناس به نام شاهنشاهی ایران چاپ کردن و همین طور شاعران به نامی چون گنجوی خاقانی ناصرخسرو و ببین تمامی مدارک در نگارستان ملی استانی موجود است با مدرک سخن بگویید

داريوش29.07.2016 - 05:37

  درباره نام ايران پس از اسلام در روزگار صفويان به اين سو همواره يك كشور و يگان يكپارچه به نام ايران بوده است و صفويان براي نخستين بار توانستندمرزهاي ايران را به مرزهاي ايرانشهر ساساني نزديك نمايند و پس از انها تا به امروز يك كشور يكپارچه به نام ايران داشته ايم گرچه در زمانهايي بخشهايي از آن جدا شده اند اما پيش از صفويان نيز در گوشه گوشه ايران بزرگ فرمانروايان كوچك بومي باز به نام ايران فرمانروايي مي كردند و نام ايران زنده بود و فراموش نشده بود و اينك مي رسيم به روزگار رضا شاه كه دستاويزي براي سخنان بي پايه شده است در زمان رضا شاه و سلسله هاي پيش از او مانند قاجار افشار زند و صفوي نام كشور ما ايران بوده است كه درهمه نوشته هاي دولتي و رسمي از نام ايران بهره گرفته مي شده است و مدارك و اسناد آن به فراواني وجود دارد و رضاشاه از كشورهاي اروپايي خواست كه به جاي پارس يا پرسيا از نام ايران بهره بگيرند كه البته خوانش آنها از نام كشور ما پرسيا بود و ناسازي با نام ايران ندارد و معيار و سنجينه خوانش و گويش اروپاييان نيست ودرباره افغانستان بايد گفت يكي دانستن افغانستان با خراسان تاريخي نادرست است چراكه خراسان تاريخي دربر گيرنده بخشهايي از افغانستان بوده و نه همه افغانستان و امروزه هم گروههايي ايراني تبار مانند تاجيكان در كنار گروههاي غير ايراني همانند هزاره هاي مغول تبار و ازبكهاي ترك تبار زندگي مي كنند

آرش12.06.2016 - 23:14

 دوستان درود بر شما، بنده پیشنهاد میکنم که در هنگام بازجویی خاستگاه کسان بزرگی مانند مولانا، باید کمی به گذشته برگردیم و دریابیم که آیا نام های کشور ها و جاهای که ایشان در آنها زاده شده اند و یا زیسته اند، در دوران ایشان نیز چنین بوده اند که امروز اند. و هم میتوانیم برای دریافت پاسخ، در گفته های خود آنها کاوش نماییم. ما همه میدانیم که در دوران مولانای بزرگ، سرزمین افغانستان امروزی خراسان نام داشت، که نام خراسان از دوران یفتالیان آغاز و تا سده ی نزده ی ترسایی به کار برده میشد. کشور ایران امروزی به نام فارس ویا عراق عجم یاد میشد که در سال 1935 ترسایی نام این کشور را ایران گذاشتند. و ترکیه ی امروزی گاهی بخشی از فرمانروایی روم بود و گاهی هم از یونان. برای گواهی، سخنی از خود مولانای بزرگ را نمونه میآورم که در باره کوچ کردن اش ار بلخ به قونیه میگوید: «ار خراسـانم کشـیدی تا بر یونانیان - تا برآمیزم بدیشان تا کنم خوش مذهبی» و یا: «نعره ی های و هوی من - از در روم تا به بلخ» ویا: «خراسان و عراق آمد مقامم - ولی چون شمس در غوغای روحم» پس مولانا به گفته ی خودش از (شهر بلخ) خراسان است و از آنجا به (شهر قونیه) یونان یا روم آن روز کوچ کرده است، نه از افغانستان به ترکیه! و برای رسیدن به قونیه از سرزمینی به نام فارس یا عراق عجم گذشته است، نه ایران! بنا بر این مولانا نه افغانی است، نه ایرانی و نه ترکی! بلکه خراسانی است. به باور من ایران برای مولانا، همان ایران باستان فردوسی است که توسی بزرگ مرز های آن را در شاهنامه از سمرقند و بخارا تا بست و قندهار، و از بدخشان تا دور نیشاپور میرساند. گُرد های شاهنامه هم بیشتر از سرزمین های درون همین مرز ها برخاسته اند. مرز باختری ایران فردوسی، استان خاوری ایران امروزی است. بنا بر این اگر مولانا را از ایران فردوسی که پسانتر ها خراسان بزرگ نام گرفت، بدانیم، بیجا نگفته ایم؛ اگر او را از ایران 80 ساله ی امروزی بدانیم، به بیراهه رفته ایم. پیروز و شاداب باشید،
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



پرتو نادری