جنبش روشنایی و گره خونین بن بست!

۴ اسد (مُرداد) ۱۳۹۵

اضافه از هشاد تن را کشتند و اضافه از دوصد تن دیگر را زخمی ساختند. تازه معلوم نیست که از شمار زخمیان چند تن دیگر زنده گی شان را از دست می دهند، یا از دست داده اند.  بر بنیاد گزارش ها داعش مسوُولیت این کشار را بر عهده گرفته است؛ اما شماری از رهبران جنبش روشنایی در تبصرهایی که داشتند ، گاه به گونۀ تلویحی و گاهی به گونۀ روشن گفته اند که گویا در پشت این رویداد خونین دست حکومت وحدت ملی وجود دارد. دهمزنگ همیشه در ذهن مردم افغانستان یک واژۀ هراس ناک بوده است. خون های زیادی در کشتار گاه زندان دهمزنگ فرو ریخته شده است. آزادی خواهان را همان جا حلق آویز می کردند؛ اما امروز چهار راه دهمزنک از خون کسانی سرخ شد که با شعار روشنایی و ختم تبعیض بیرون آمده آمده بودند.  در حادثۀ انتحاری امروز که در میان تظاهر کننده گان رخ داد، اضافه از سه تن زخمی و شهید شدند. شاید این فهرست خون آلود دراز تر از این باشد. همه جوان بودند، درمیان 20 تا 30 سال که به خاک افتادند . شب گذشته کابل، شبی داشت پر از اضطراب و پر از دلهره؛ اما امشب کابل، شب تاریک وشب خون آلودی را پشت سر می گذارد. چراغ زنده گی خانواده های زیادی خاموش شده است، چراغی که دیگر هیچ گاهی  روشن نمی شود؛ حتا با برق 500 میگا وات.  کابل امشب ، کابل خونین است. گاهی می گویند ابر های تاریک آسمان ها را فرا گرفته است؛ اما حالا دیگر آسمان کابل را ابر های خون آلود فرا گرفته است و ما همه گان از باران خون هراس داریم!

من نمی دانم که جنبش روشنایی به چه نتیجه یی می رسد؛ اما می شود امید داشت که دست کم در یک بخش بزرگ جامعه رهبران مافایی قومی به آن سوی تاریخ پرتاب شوند؟ اگر چنین شود، این امر می تواند سر آغاز آزادی مردم افغانستان باشد. باری نوشته بودم که مافیا قوم ندارد. مافیا، قوم را بهانه می سازد تا  بر قوم  خود حاکمیت مافیایی اش را استوار سازد. روشنفکران و آگاهان اقوام گوناگون افغانستان اگر آرزوی بر انداختن رهبری مافیایی در کشور را دارند باید در گام نخست بر ضد مافیای قومی  خود برخیزند،. با برانداختن آن ها است که زمینۀ گفتمان های سود مندی در میان رده های گوناگون اجتماعی و اقوام کشور پدید می آید. گفتمانی که از راه تفاهم وهم دیگر پذیری ملی می گذرد.  اگر امروزه حکومت وحدت ملی! را حکومت مافیایی می گویند دلیل اش این است که پایه های این حکومت بر مافیای قومی استوار است. به زبان دیگر این گروه های مافیایی است که به نام دموکراسی کشور را تارج می کنند.

به پندار من جنبش روشنایی بی آن که این هدف از پیش در برابر خود قرار داده باشد، به آن رسیده است و آن این که پوستین رهبران قومی عمدتا قوم هزاره را از تن شان بیرون کرد و مردم دیدند که درون آن ها با جامۀ که دارند هم رنگ نیست. ملی سرخک، سرخ است، چون پوست اش را بر کنی دیگر سرخ نیست، حتا گاهی پوسیده، سیاه و میان خالی است.  رهبران مافیایی قوم هزاره راه شان را از جنبش روشنایی جدا کردند، پس مردم نیز باید راه شان را از آنان جدا سازند. مردم باید به این آگاهی برسند که راه شان را با آگاهی از آنان جدا سازند. آیا این حادثه می تواند سر آغاز آن باشد که قوم های افغانستان ریشۀ رهبران قومی بخشکانند و دیگر  به دنبال آنان گام بر ندارند، سرنوشت و ارادۀ خود به آنان تسلیم ندهند، امید چنین است. امید که چنین شود. چون این امر به سود کشور و شهروندان کشور و آیندۀ کشور است.

آنان گفتند که ما با دولت به تفاهم رسیده ایم،  تفاهم امر خوبی است؛ اما  نگفتند که  این تفام چگونه و در کدام خطی پدید آمده است؟ با چه قیمتی پدید آمده است. چپونه گی این  تفاهم را با مردم در میان نگذاشته تا این اعتماد را در میان مردم پدید آورند تا به خیابان نروند و خون شان ریختانده نشود. در افغانستان تفاهم های مافیایی پشت پرده هیچ گاهی به سود مردم بوده است. من فکر می کنم حالا اهدف جنبش روشنایی  گسترده تر شده ، دست کم این اهداف را می توان این گونه دسته بندی کرد.

1-     رسیدن به روشنایی و رفع تبعیض،

2-     بر انداختن هرم قدرت رهبران مافیای قومی، که مردم هزارۀ افغانستان را گروگان گرفته اند.

3-     دادخواهی برای آنانی که خون  جوان شان  روی اسفلت داغ چهارراه دهمزنگ فرو ریخت. حکومت باید از پوستۀ فیایی خود بیرون آید و  به حکومت پاسخ گو بدل شود.

با این همه ظاهراً در رهبری جنبش روشنایی مشکلاتی پدید آمده است. رهبران یا بهتر است بگویم تکه داران قومی از تفاهم با دولت سخن می گویند و به جنبش  روشنایی پشت کرده اند. همان هایی که دیروز از خط قرمز و سرخ  سخن می گفتند. به خط تفاهم آن چنانی خود رسیده اند. افزن بر این این حادثۀ خونین نیز پرسش هایی را در برابر رهبران کنونی جنبش روشنایی پدید آورده است!

ما در وضعیت حساسی قرار داریم.  به گفته یکی از رهبران سیاسی جهان، از یک جرقه، آتش سوزی بزرگی به میان می آید. دشمنان درونی و بیرونی در کمین اند.  کشور  در وضعیت جنگی  قرار دارد. دولت نا کارا و مافیایی، رهبران معامله گر، مردم گرسنه، هیجانی  و خشم آگین، شماری هم در هوای نام و نشان که می توانند همه چیز حتا داد خواهی مردم را نیز به افزاری سیاسی خود بدل کنند. این همه می تواند هر جنبش سالمی را در سراشیب اشتباه و فرو پاشی قرار دهد.  این همه می تواند جنبش روشنایی را  نیزبه چالش کشد! حال که عمدتاً رهبری جنبش روشنایی به دست نسل میانه و جوان افتاده است ، باید خرد روشن سیاسی خود را نشان دهند تا هم به هدف برسند و هم از توطئه های دشمن جلو گیری کنند.

 

من می اندیشم  که راه اندازی  تظاهرات خیابانی دیگر، سر از فردا می تواند خطرهای جدی تری را  به میان آورد. دشمن می تواند در سیمای دوست کاری  انجام دهد که دوست دست در گریبان دوست اندازد. اگر یک چنین حادثه یی خونین دیگر فردا یا فردا های دیگر رخ دهد، آن گاه این دولت است می تواند جنبش روشنایی  را متهم به آن کند که مردم را به نام داد خواهی به افزار سیاسی بدل کرده است.

حادثه خونین دهمزنگ  ذهن همه گان را خونین ساخته است ، همه گان را بر آشفته ساخته است. در چنین وضعی باید با احتیاط گام برداشت که نشود یک حرکت آرام به آشوبی بدل شود که نتوان جلو آن را گرفت. آشوب مانند سیلاب جاری می شود و کس نمی تواند جلو سیلاب خشمگین را بگیرد.  از همه عوامل که بگذریم  تنها دیدن چهار راه دهمزنگ خود می تواند هر انسان خون سردی را هیجانی و خشم آگین سازد.  رهبران جنبش داد خواهی به این نکته توجه کنند که اگر هر گونه داد خواهی از شیوه های مدنی بیرون می شود و رنگ آشوب و خشونت آمیز می گیرد؛ ماهیت خود را نیز از دست می دهد. مهم ترین مساله در امر خواهی اتکا بر شیوه های مدنی است.  جنبش روشنایی باید داد خواهی خود را به یک امر بزرگ همه گانی بدل کند و نگذارد که ساسیون فرصت طلب آن را گاو شیری خود بدل کنند.

با وضعیت  پیش آمده بهتر است تا رهبران جنبش روشنایی به بحث و گفت و گویی های بیشتری بپردازند.  شیوه های دیگر مبارزه را مشخص سازند.  وقتی یکی از رهبران جنبش روشنایی می گوید که ما آماده گفت و گو با حکومت نیست این خود پیام چنگ است. وقتی کسی در یکی از رسانه ها می گوید اگر می خواستم در چند دقیقه حکومت سر نگون می ساختیم ، این دیگر مبارزۀ مدنی و داد خواهانه نیست. یک چنین گفته هایی می تواند زیان بزرگ بر امر دادخواهی مردم وارد سازد.   در چنین وضعیت باید دور دیگری گفت و گو ه با دولت آغاز شود تا این گره خونین  بن بست با سر انگشت خرد و دور اندیشی سیاسی باز گردد، امید چنین شود!

 

پرتو نادری

دوم اسد 1395

کابل







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

شایان28.07.2016 - 14:57

  جناب استاد نادری سلام، تحلیل تان جالب بود، از دید منی که نه دانش سیاسی دارم و نه از جامعه شناسی چیزی میدانم یک موضوع سوال بر انگیز است و آن این است که چرا عده حق دارند هر چه دلشان خواست بگویند. مثلاً برادران پکتبا به خاطر اینکه آقای پدرام در یک تحلیل از امان الله خانی که دیگر در این دنیا وجود ندارد انتقاد کرده بود، 200000 هزار دالر جایزه تعیین کرده بودند، و آقای سعادت مردم هزاره را در روشنایی اول خدمتگاران قبلی خود خواند. اما عده دیگری در جواب مطالبات مدنی خود بمب و گلوله دریافت میکنند. از دید شما آیا زمان آن فرا نرسیده است که دیگر زنجیر مصلحت و حب و بغض های تلقین شده قرون گذشته را از قلم ها و اذهان خود برداشته و آنچه را که به قول خارجی ها آن دی گروند اتفاق می افتد، نوشته و فریاد کنیم؟ صد ها نفر بی هیچ جرمی در خون خود غوطه میزنند. اما دیگران به جای همدردی با دنیایی از عقده به ناسزاگویی قربانیان می پردازند. من نمیدانستم که وجدان جمعی یک ملت تا این حد آلوده شده میتواند. این را به خاطر این نوشتم که به شما باور دارم. تمنا دارم در مورد آلودگی وجدان جمعی یک مقاله تحلیلی بنویسد. با درود فراوان

انجينير صفر دماوند25.07.2016 - 01:45

  درود بر شما آقاى نادرى، آيا گفتگو با حكومتى كه خود قاتل مردمش است نتيجه مثبت خواهد داشت ؟ حكومت فاشستى كابل هيچگاه به خواست مدنى مردم وقي نگذاشته و نخواهد گذاشت وبعد ازاين از حركت مدني مردم برأى از بين مردم استفاده خواهد كرد يعنى هر وقتى مردم برأى خواست حقه شان دست به حركت مدنى بزنند دولت فاشستى با برادران طالب و يا برادران جوانشان داعشى ها در تماس شده انتحاري هاى آنان داخل اين مظاهرات كرده ومردم مارا به خاك وخون مينشانند وبعدأ در فاتحه شان اشتراك ميكنند يعنى براى دولت فاشستى هم خرما و هم صواب. ازينرو مردم دو راه در پيش دارند يا اينكه همين راه هاى مدنى ادامه دهند و به تتدريج نابود شوند و يا راه دوم كه با هم يكجا شده و براى نابودى اين فاسيشت مبارزه را به پيش ببرند با عرض احترام
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



پرتو نادری