پیرامون بی طرفی افغانستان

٨ سنبله (شهریور) ١٣٨٩

نویسنده: و. اوسیپف

گزارنده به دری: عزیز آریانفر

پیرامون بی طرفی افغانستان[1]

در سال های اخیر، مساله وضعیت آینده افغانستان در روابط بین المللی با مطرح شدن موضوع این کشور در دستور کار روز، وزن هر چه بیشتری می گیرد. اگر مسائل مربوط به ساختار داخلی در افغانستان به پیمانه چشمگیری با تصویب قانون اساسی کشور در سال  2004 حل و فصل گردید، به نقش آن کشور در روابط بین الدول اهمیت کمتری داده شده است.

همراه با آن، با توجه به تحول اوضاع در داخل افغانستان و پیرامون آن، مشکلات تعیین ویژگی بسامد حقوقی بین المللی این کشور، که به گونه تنگاتنگ با اهداف کلی راهبرد ثبات در گستره آن در هم آمیخته است، به گونه فزاینده یی ابراز می گردد.

یکی از آخرین شواهد بر این امر، بازتاب فرمولبندی در باره پابندی به تعهد متقابل مبدل گردانیدن افغانستان به عنوان یک کشور صلح آمیز و بی طرف در اعلامیه مشترک رییسان جمهور روسیه و امریکا  است.

درست نفس موضوع بازتاب بیطرفی دولت افغانستان در اولویت دستور کار، به عنوان یکی از مکانیسم های بسیار امیدوار کننده هم برای برآورده شدن آرمان های حکومت افغانستان برای تثبیت صلح پایدار در کشور و هم جلوگیری از رشد پتنسیال منازعات در قبال همسایگان آن و دیگر بازیگران کلیدی در کارزار افغانستان که اغلب منافع متضادی دارند و افغانستان را به عنوان گره مهمی  در تحقق منافع خود می شمارند، به شمار می رود.

ارزیابی علل چنین گرایشی و دورنمای توسعه آن بدون رویکرد به تاریخ استاتوس بیطرفی این کشور کامل نخواهد بود.

سیاست بیطرفی برای دولت افغانستان نسبتا پدیده نوی است. در واقع، شرایط برای تحقق آن تنها در اوایل سده بیستم توسعه یافته و در گام نخست با تغییر در اوضاع بین المللی پیوند داشته است.

تقویت مواضع آلمان در منطقه، دامنه یابی گرایش های ضد انگلیسی در آن و  افت توانمندی لندن در زمینه تامین سخت ابزاری منافع بریتانیا، آن کشور را ناگزیر گردانید  سیاست بیشتر خویشتندارانه یی را در قلمرو نفوذ خود که بر پایه سازشنامه 1907 روسیه و بریتانیا،[2]افغانستان هم در گستره آن شامل می شد، پیش گیرد.

به عنوان جایگزین بیشتر پذیرا برای فرو نشاندن نارضایتی فزاینده افغان ها از کنترل سیاست خارجی کابل [از سوی انگلیسی ها-گ.] (که بر پایه قرار داد گندمک میان انگلیس و افغانستان به سال 1879در نظر گرفته شده بود) در لندن تعیین استاتوس بی طرفی را برای افغانستان (در دوره جنگ های  با آلمان) که تضمین کننده آرامش در مرزهای شمالی بریتانیا هند باشد، بررسی کردند.

این ایده در میان محافل سیاسی و اجتماعی افغانستان، که می پنداشتند که تنها بی طرفی به افغانستان اجازه می دهد از پیامدهای ویرانگر راه افتادن دگر باره «بازی بزرگ» جلوگیری نماید، بسیار دلپذیر واقع شد.

به تاریخ سوم اکتبر 1914 افغانستان بیطرفی خود را در جنگ جهانی اول اعلام نمود. این تصمیم در نوامبر 1915 از سوی لویه جرگه مورد حمایت قرار گرفت.

 با پایان جنگ جهانی دوم، پیروزی افغانستان در جنگ سوم انگلیس و افغان و اعلام استقلال افغانستان (در 1919)، این کشور با راه اندازی برنامه گسترده بازسازی اقتصادی و اجتماعی، د- فاکتو سیاست بی طرفی را با ارزیابی عدم پیوستن به اردوگاه های نظامی به عنوان یکی از شرایط کلیدی برای حفظ ثبات سیاسی درونی رعایت می نمود.

علی الخصوص، کابل، با افزایش تعامل با شوروی در عرصه های بازرگانی-اقتصادی و نظامی- فنی به گونه سامانمند، پیشنهاد مسکو در زمینه ایجاد اتحادیه نظامی در 1928 میان شوروی، ایران، ترکیه و افغانستان را نپذیرفت.

با آغاز جنگ جهانی دوم، پادشاه افغانستان- محمد ظاهر شاه اعلام  بی طرفی کرد. در اکتبر 1941 تصمیم همانندی از سوی لویه جرگه گرفته شد.

پیشگیری سیاست بی طرفی از سوی افغانستان در دوره جنگ سرد، ادامه یافت که به آن کشور امکان داد تا از کشانده شدن در رویارویی های پیمانی و اردوگاهی [(میان ناتو و وارسا)-گ.] جلو گیری نماید و در عین حال به جذب کمک های چشمگیری از هر دو سو- شوروی و امریکا موفق گردد.

افغانستان در ماه اپریل سال 1955 عضو موسس سازمان عدم تعهد شد.

بیطرفی افغانستان، در عمل یا د- فاکتو (در نبود موازین حقوقی، از جمله بین المللی، تثبیت کننده وضعیت این کشور به لحاظ حقوقی یا د- ژوری) با ورد سپاهیان شوروی برپایه قرار داد دوستی، حسن همجواری و همکاری سال  1978 [که از سوی برژنف و تره کی به امضاء رسیده بود-گ.]، در ماه دسامبر 1979 برهم خورد و پایان پذیرفت.

همان گونه که در بالا اشاره شد، تا به امروز، موضوع احیای بی طرفی افغانستان و همچنین در کل مساله  تثبیت وضعیت حقوقی بین المللی افغانستان، در متن تلاش های دولت افغانستان و حضور نظامی بین المللی برای با ثبات سازی اوضاع در این کشور به جایگاه دوم رانده شد و زیر سایه رفت.

افزون بر این، وابستگی دولت افغانستان از پویایی های نیروهای ائتلاف در مبارزه با تروریسم این مبنا را به دست می دهد تا تنها از حق حاکمیت (استقلال) محدود این کشور و در نتیجه، ظرفیت محدود آن در روابط بین المللی سخن گفت.

با این حال، آماده گیری امریکا و متحدانش برای برونبری نیروهای شان از افغانستان، که بر پایه تصمیم های کنفرانس لندن و کنفرانس بین المللی کابل افزایش یافته است، مسوولیت کابل برای حل مسائل کلیدی توسعه ملی ، به ویژه در امور امنیتی ، مستلزم آن است تا نقش افغانستان در روابط منطقه یی و در کل بین المللی تعیین گردد.

به نظر می رسد که درست وضعیت بی طرفی این کشور امکان خواهد داد روند اعاده صلح در قلمرو خود را از طریق جلوگیری از مبدل شدن افغانستان به کارزار برخورد منافع کشورهای اطراف آن، تقویت اعتماد و تفاهم میان آن ها تحکیم بخشد.

در گام نخست، این موضوع به مناسبات میان هند و پاکستان ربط می گیرد که تا حدودی به دلیل هراس اسلام آباد در پیوند با این که افغانستان می تواند از سوی دهلی نو به منظور  «محاصره استراتیژیک» پاکستان استفاده شود، ربط می گیرد.

بی گمان، چشم انداز آینده تثبیت وضعیت بی طرفی دولت افغانستان هم بسته به علاقه مندی بایسته خود کابل و آمادگی آن در وارد نمودن فارمول بندی بایسته در قانون اساسی کشور و نیز بسته به به رسمیت شناختن بی طرفی افغانستان از سوی همه کشورهای همسایه افغانستان و همه بازیگران کلیدی مساعی ثبات دهنده در کارزار افغانستان است.

 



[1] . یادداشت گزارنده: این کمترین در سال های پسین از انگشت شمار کسانی بوده ام که با تکیه به آنالیز عمیق اوضاع جیوپولیتیک و جیو استراتیژیک کشور و منطقه و با توجه به تاریخ دیپلماسی کشور، بارها و بارها دیسک جر آهنگ اعلام بیطرفی افغانستان را از سوی جامعه جهانی چونان یگانه راه برونرفت از بحران در عرصه سیاست خارجی و شاهکلید گشایش بن بست کشور روی گرامافون سیاسی و رسانه یی گذاشته ام. مگر، دردمندانه این آواز رسا نه تنها از سوی سکانداران سیاست خارجی کشور ناشنیده ماند، بل حتا در برابر آن موضعگیری های بیمار گونه یی هم صورت گرفت. به پیمانه یی که وزیر خارجه پیشین  اعلام نمود که اگر کنفرانسی در زمینه برگزار شود، در آن اشتراک نخواهد کرد!

این در حالی است که اوضاع خونبار و دردناک کشور بررسی همه واریانت ها و جستجوی همه راه های دستیابی به امنیت، صلح و ثبات را در همه ترازها و در همه جاها بدون استثناء دست کم چونان یک گفتمان سراسری ملی دیکته می کند.

به هر رو، خشنودم از این که سر انجام توجه برخی از کارشناسان خارجی مسایل افغانستان هم به این مساله جلب شده است تا باشد راهی به دهی ببرد. به باور سرسخت من، شعار  بی طرف ساختن افغانستان به عنوان یگانه راه برون کشیدن کشور از تنگناهای کنونی و یگانه راهکار تبدیل چالش ها به فرصت ها باید به یک شعار سراسری ملی در کشور ما مبدل شود تا بتوانیم کشتی بشکسته سرنوشت کشور را با مساعی باهمی همه باشندگان این سرزمین به ساحل امن رهنمون گردیم.-گ.

 

[2] . منظور از کنوانسیون سانکت پتربورگ است.-گ.







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

Yahya20.11.2020 - 19:19

 برایتان آرزوی موفقیت دارم

محمد ممتاز30.05.2015 - 16:17

  چرا افغانستان بی طرف شد
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



عزیز آریانفر