مردم ما قربانی «حاکمیت قبیله و برتری خواهی های آن» است!

۲۰ حوت (اسفند) ۱۳۹۵

برای قبیله گرایان مهم نیست که در راس نظام، امان الله باشد یا نادرشاه؛ داود باشد یا تره کی، نجیب باشد یا ملا عمر؛ کرزی باشد یا احمدزی! برای قبیله گرایان مهم نیست که چه تعداد مردم روزانه کشته می شوند؛ چه تعدادی فرار می کنند و کشور چقدر عقب می ماند… مهم این است که خود شان در راس حاکمیت بوده و این مفکوره را تحقق بخشند که:

 

«افغان - ستان» یعنی کشوری که «افغان = پشتون» در راس آن و «پشتو» زبان آن باشد…

 

مفکوره برتری قومی - زبانی که برای بار اول توسط محمود طرزی در زمان امان الله مطرح گردید و عملی سازی آن (به اشکال مختلف) تا امروز ادامه دارد شامل اسکان ناقلین، تاریخ-سازی ها، اسطوره-سازی ها، پشتو-سازی ها و افغان-سازی هاست...

 

آنچه بنیاد تاریخی این مفکوره را تشکیل می دهد، در گام اول موجودیت یک حاکمیت افغانی = پشتونی در راس قدرت و در گام دوم اکثریت نشان دادن افغان = پشتون ها (و اقلیت = مهاجر نشان دادن تاجیک ها، هزاره ها و ازبیک ها) در نفوس کشور است (۱). به همین علت در هر مقطع تاریخی تلاش شده تا از یکطرف حاکمیت به غیرپشتون ها انتقال نه شود و از طرف دیگر از سرشماری حقیقی و ترکیب نفوس جلوگیری گردد (در عوض، صرف به دادن ارقام تخمینی مبنی بر اکثریت بودن پشتون ها و اقلیت بودن غیرپشتون ها اکتفا شده است؛ اما فعلا حتی CIA هم در صفحه خود ترکیب قومی را حساس و نادرست خوانده و حذف نموده است (۲)).

 

یکی از مفکوره های اساسی در این راستا، پشتون - سازی تمام قبایل افغان و تقسیم تاجیک ها، هزاره ها و ازبیک ها بر بنیاد محل، مذهب و لهجه های ایشان است. این مفکوره بار اول در اوایل دهه ۶۰ خورشیدی (در زمان کارمل) در مقاله ای توسط سلیمان لایق (در حقیقت انقلاب ثور؟) نشر گردید (۳).

 

سید انوارالحق احدی رهبر افغان ملت نیز در سال ۱۹۹۵ در مقاله «زوال پشتون ها» نوشته بودند: «ناخوشنودی پشتون ها از رفتار اقليت ها در مورد هويت دولت افغانستان ريشه می گيرد. پشتون ها معتقد اند که آنها اکثريت را در افغانستان تشکيل می دهند و دولت افغان بوسيلهء پشتون ها تشکيل شده و افغانستان تنها دولت پشتونی در جهان است و اقليت ها بايد هويت پشتونی دولت افغان را بپذيرند» (۴). نشر اتلس اتنوگرافی افغانستان (توسط اکادمی علوم یا پشتو تولنه!) در زمان کرزی نیز نمونه دیگری از این اقدامات است (۵). 

 

لذا برنامه افغان-سازی تمام اقوام، پشتون - سازی تمام قبایل افغان و تقسیم تاجیک ها، هزاره ها و ازبیک ها بر بنیاد مناطق، مذاهب و لهجه های ایشان در شناسنامه های برقی، موثر ترین شیوه اکثریت نشان دادن پشتون ها (و اقلیت نشان دادن غیرپشتون ها) و جلوگیری از یک حاکمیت غیرپشتونی در آینده است. پس از درج واژه افغان در شناسنامه تمام اقوام و اکثریت نشان دادن پشتون ها (و اقلیت بودن سایر اقوام)، نوبت به پشتو-سازی یعنی تعمیم زبان پشتو به عنوان «زبان اکثریت = زبان ملی» می رسد. آنچه قبیله گرایان بنام «وحدت ملی» و «کشور واحد» تبلیغ و تجسم می کنند، چنان یک حالتی است که همه باشندگان کشور، خود را «افغان» گویند و به زبان «پشتو» صحبت کنند. این همان پروژه «دولت - ملت سازی» است که روستار تره کی نیز سال ها روی آن کار نموده است (۶)!

 

قبیله گرایان که در جریان ۹۰ سال گذشته، شاهد دو بار سقوط حاکمیت قبیله توسط «سقاویان» در کشور بوده و حاکمیت ایشان زیر سوال رفته است، با ایجاد برنامه «سقاوی دوم»، گسترش جنگ و طالبانیزه - سازی شمال کشور می کوشند تا از ظهور «سقاوی سوم» جلوگیری کنند. اما اگر از طریق سرشماری واقعی و ترکیب نفوس، داستان «اکثریت» بودن ایشان هم رسما و عملا زیر سوال برود، دیگر راه علاجی برای اصلاح آن ندارند. لذا با تمام قوا می کوشند (تا از طریق عدم سرشماری، تقسیم غیرپشتون ها به طوایف/قبایل، تقلب و یا هر وسیله ممکن) از اقلیت نشان دادن افغان = پشتون ها جلوگیری کنند (۷). به این علت، تا زمانیکه قبیله گرایان در حاکمیت باشند و چاره ای برای اکثریت نشان دادن پشتون ها در اختیار نداشته باشند، به هیچ وجه به توزیع شناسنامه ها (یا تثبیت ترکیب قومی کشور) اقدام نمی کنند… عدم شناخت مرز دیورند، اتکا به هندوستان و تقویه عناصر ضد پاکستان، ترور فرماندهان مشهور جبهه مقاومت و شخصیت های آگاه، گسترش جنگ به شمال و طالبانیزه - سازی کشور گام های کاملا آگاهانه در جهت تحقق همین اهداف اند.

 

به این ترتیب مردم ما از یکطرف قربانی حاکمیت قبیله و برتری خواهی های آن و از طرف دیگر قربانی جنگ نیابتی دو کشور اتومی همسایه (هندوستان - پاکستان) اند… زیرا پاکستان به هیچ قیمتی اجازه نه خواهد داد که یک حکومت افغانی = پشتونی قوی ضد پاکستانی در کابل شکل گیرد که از یک طرف بر نیم خاک پاکستان ادعای ارضی داشته باشد و از طرف دیگر در مناسبات با هندوستان، نقش خنجری بر پشت پاکستان را بازی کند.  و البته بزرگترین حماقت سیاستمداران غیرپشتون در این است که به عوض استفاده از این موقعیت، نقش کاسه داغ تر از آش را در پاکستان ستیزی بازی می کنند!

 

لذا یگانه راه علاج (۸)، بیداری و تشکل نسل جوان، سقوط حاکمیت قبیله و پذیرش مرز دیورند است که ۱۲۴ سال میشود مرز رسمی کشور را تشکیل میدهد. در غیر آن تا زمانیکه قبیله در حاکمیت باشد، برتری خواهی و جنگ ادامه خواهد داشت!

 

 

سرچشمه ها

۱. مهدی. نظریه های «تامین ثبات» و حل مناسبات تباری.

http://www.khorasanzameen.net/php/read.php?id=219

یا

http://www.ketabfarsi.org/ketabkhaneh/ketabkhani_3/ketab3295/ketab3295.pdf

 

2. CIA. The World Factbook.

https://www.cia.gov/library/publications/the-world-factbook/geos/af.html

 

۳. سلیمان لایق. ترکیب قومی کشور. حقیقت انقلاب ثور؟

 

۴. احدی. زوال پشتون ها در افغانستان (ترجمه زیوری). ۱۹۹۵.

http://www.arianfar.com/books/20100616_01.pdf

 

۵. اکادمی علوم افغانستان کتاب اطلس اقوام غیرپشتون را جمع کرد. ۲۰۱۲.

http://www.bbc.com/persian/afghanistan/2012/06/120618_k02-academy-book-recollected.shtml

 

۶. برنامه پرگار بی بی سی به اشتراک مجیب رحیمی و روستار تره کی (در ۷ بخش). ۲۰۱۰.

https://www.youtube.com/watch?v=v-Krd7JYWOY                

 

https://www.youtube.com/watch?v=rZjnma33qeA

 

https://www.youtube.com/watch?v=onW8xmSiRcE

 

https://www.youtube.com/watch?v=LsfOacr7RX8

 

https://www.youtube.com/watch?v=g-sigov2iiw

 

https://www.youtube.com/watch?v=52vZySEjXyQ

 

https://www.youtube.com/watch?v=5_tHpYp5sRI

 

۷. تقلب در انتخابات …

http://www.mandegardaily.com/%D8%A8%D8%B2%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%82%D9%88%D9%85%DB%8C-5000-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%85%D9%80%D9%86%D8%AF-%DA%A9%D9%85%DB%8C%D8%B3%DB%8C%D9%88%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%86%D9%81%D9%80%D8%B9-%D8%AA/

 

۸. لعل زاد. دو پیشنهاد ساده و عملی برای کاهش بحرانات داخلی و مداخلات خارجی در کشور. ۲۰۰۶.

http://www.ariaye.com/dari3/siasi/lalzad.html

 







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

ارمان16.03.2017 - 11:42

 نام که افغان ملى شد , دولت يکقومه افغان هميش شکست مى خورد! مانند نهادهاى امنيتى پوليس و ارتش پولیس و ارتش "ملی" کشور نامنهاد افغان + ستان از زمان نامگذارى اش تا امروز از سوى ممالک خارجى ساخته و تمويلوبازسازى مى شود. اين غرب اسراىيل ساز چرا در مقابل يهودى وصيونيست سرخم است! نان و او لباس و پوشاک, اسلحه و بوديجه اش را هم همان کشورهاى بادار حاکمان افغان تمويل مى کنند. پولیس و ارتش "ملی" کشور نامنهاد افغان + ستان از زمان نامگذارى اش "افغانلند" ( بيان انگليسى قرن نوزده) و طرح جغرافيايى چنين ساخته از سوى دو اسکاتلندی مونت استوارت الفيستون و سر جان مَلکُم (به انگلیسی: Sir John Malcolm) ‏ (۲ مه ۱۷۶۹ - ۳۰ می ۱۸۳۳) افسر اسکاتلندی کمپانی هند شرقی،او قراداد های ایران در زمان فتحعلی شاه و محمد شاه و ناصرالدین شاه را کارگردانی کردو باعث جداسازی افغان+ ستان از ایران شد. سر جان ملکم کسی است که "سیب‌زمینی" را در ١٧٥٠ به ایرانیان معرفی نمود. نواده احمد خان "آلو ملکم" را که در اوايل در غرب فلات ايران زمين ناميده مى شد در شرقى ستانهاى ايران زمين آوردند که از آلو ملکم "کچ آلو" تغير نام کرد. پشتون ها ادعا مى کنند که نام افغان در متون تاريخى گذشته , پيشينه٣ هزارساله دارد.زمانيکه پرسش مى شود که متون تاريخى چيست? ياد از شاهپور شاهنشاه ساسانى ايران زمين در شهرگور مى برند که لقب اش ابکان و يا اپگان بود که معرب شده اوغان وياافغان شده است اکنون سوال پشتون اول بود يا افغان. در اينجا پشتون هاى شريف وپشتونهاى طالبانى از چال پاکستانى استفاده مى کنند: فيل مرغ = نه من فيل هستم و نه مرغ ! نه من مرغ هستم و نه فيل شتر مرغ = همين قسم "افغان" با قدامت و سابقه 3 هزارساله نتوانست به خود "حيثيت و هويت ملى" بگيرد. "حيثيت و هويت ملى" چون قلابى است با زور يک ابرقدرت ايستاده است (انگليس - روس- امريکا) 3 هزارسال ديگر اگر گذشت "افغان" حيثيت ملى بخود نخواهد گرفت. با اين نام اصلن نمى توان زمينه اتحاد يک کشور با اقليتهاى گوناگون , مليتهاى گوناگون, ملتهاى گوناگون با زبانهاى گوناگون و حتى با اقوام خيلها و قبيله هاى گوناگون برابر کند پس کن افغان از ستان که براى همه شود آسان به پشت افغان بايد باشد قدرت بيرون که پشتون شود در آن درون

ارمان16.03.2017 - 08:44

 نام افغان که فغان و فرياد و چيغ و شيون وواويلا معنى داشت و ميدارد به نام نو شان هم منحوس بادا: تروریست, انتحار يست, انفجار يست و انفلاقيست, آدمکش و نسل کش, خاک فروش و به صدها بار غير مستقل, برده پول. به ما شستشوى مغزى شد که پشتوندارى استقامت است, مردمدارى است, مهماندارى است, زن و فرزنددوستى است, ننگ و ناموس است غیرت و مردانگی است, شجاعت و غريبدوستى است, اخلاق و مينه لندى است. پشتانه سوارکار است پشت اسپ پشتونوالی يار و رهنما است افغانيت نام مترادف پشتونوالى است. هزارها بار داد زديند که افغان پشتون است و پشتون افغان همه اش لاف بود, باد بود که رفت و بوى اش باقى ماند. دروغ بود ستان م بدهيد افغان ات گير و برو به کشور آبايى ات همانجا که افغانه و ساوول است. ‎‎ نام افغان که فغان و فرياد و چيغ و شيون وواويلا معنى داشت و ميدارد به نام نو شان هم منحوس بادا: ستان م بدهيد افغان ات گير و برو به کشور آبايى ات همانجا که افغانه و ساوول است. شناسنامه دارم به صدها شهکارهاى باپسوند "نامه" دارم - روز و نوروز نامه دارم, شرفنامه و آفرين نامه دارم, مناجات نامه و ربابنامه دارم, ابتدا و انتها نامه دارم, ظفرنامه و سفرنامه و گاهنامه دارم روشنايى نامه , اسرارنامه, الهی‌نامه, مختارنامه, مصیبت‌نامه, اسکندرنامه دارم با پساوندهاى ان و شان و گان و دان از کاشغر تا به باکو و شام شهرنامه ها دارم: بغلان و پروان تا گيلان و سمنان وکرمان در ايران و توران زير نور خورشيد خراسان , کاشان و بدخشان, گورگان و سمنگان, همدان و آبادان و ميدان! شهرهاى من با پسوند "آباد" در هندوايران و توران و درخرابات هاى مغان باکو تا کابل باستان من افتخار به شمش تبرز و صايب تبريز و نظامى و مهستى گنجوى دارم که هم تبار و هم کيش و هم زبان جان‎‎ خرابات , مى خرابات , ميدان خرابات , کوى خرابات, عريان خرابات, پير خرابات و پور خرابات, دير مغان و افغان مغان (فرياد مغان) و مى مغان و مى فروش با مى+دان در قندان ( قند پارسى) و شکردان (شکر هندى) دارم گلستان و بوستان و بهارستان دارم هفت و هفته دارم و چهل و چهله دارم هفت شهر عشق در منطق پرندگان دارم, هزارستان و تالقان دارم هفت خوان رستم دارم البيرونى و الفارابى و الخوازمى وذکرياى رازى دارم ابو سيناو دقيقى دارم نوايى تورانى دارم فانى ايرانى (دونام از يک سرزمين)دارم .

ارمان16.03.2017 - 08:35

  بهتر مى بود که به جاى اين جنجالهاى بيهوده, شبيه سازى ملتها زير نام قوم افغان سيستمهاى اقتصادى واجتماعى تدوين و به واقعيت مى پيوستند. حاکمان پشتون قدرت دولتى بدست دارند اين واقعيت روشن است. اگر به يک دست دولتچرخان زور است , در دست ديگرشان سيستمهاي مانند ماليه و بيمه بايد باشد. چون دولت هاى اقوام افغانى چه محمدزايى و چه کرزاى وچه احمدزى بى کفايت بودند حکومت کردند با شکل تفرقه به انداز وحکومت کن.اين شکل تفرقه اندازى از روز اول حکومت کرزى تا امروز دوام دارد. خنجر از پشت همين خودمان بخود مى زنيم. پدران و پسران دوستان و ياران غير پشتون مورد استعمال وسؤ استفاده قرارگرفتند. به جاى ايکه غير پشتون ها همه شان در اپوزسيون قوى مى رفتند و از آنجا کارى انجام مى دادند رييس دولت با تقلبات انتخاباتى را قانونى جلوه دادند وخود را تحقير نمودند يکى از خطرناک ترين سياستهاى دولتداران مليت پشتون از هنگام آغاز تفرقه گرايى درزمان جنگهاى ٢١ پسران تيمورشاه تا اکنون تنگ نظرى حاکمان را برجسته تصوير مى کنند که اين دولتمردان احساسات عاطفى قلبى و روح روانى غيرپشتونهارا زخمى مى کنند. ملت (مليت) يپوند جدا ناپذير با زبان دارد. هيچ قدرتى وجود ندارد که زبانرا از فرهنگ جدا کند. از همين سبب حاکمان پشتون که قدرت حاکمبودند واکنون با پشتيبانى 55 کشور خارجى گرز قدرت بدست دارند با اين همگونسازى هاى ملتيى وميليتى عاطفه را قلب را روح و روان را زخمى مى کند. نتيجه اين کشت زهر, فقط نفرت است. نفرين به پشتون سازى زير لقب دوم (افغان) !

ارمان15.03.2017 - 11:58

 در آلمان مردم از کلمات ملت ومليت و ناسيونال , ناسيون و ناسيوناليسم متنفر اند. زيرا هيتلر و فاشيزم از اين واژه ها سٶ استفاده نمود و مليت پرستى کرد و ميلونها انسان را که از ملیت، قومیت و مذهب حاکم نبود از بين برد. در آلمان " پيوند کشورى": آلمان پيوند کشور يا شهر, مليت زبان مذهب و تبار بوم و ديار و سرزمين آبايى و زادگايى را تغيرنمى دهد. "Staat" جرمنىى, Statesانگليسى و ,ستان و استان "stan" در کليه زبانهاى هندوايرانى که بخش هندواروپايى است از واژه اويستا و ريگويدا, از سانسکريت و پارسى باستان آمده که هندو اروپايى آنرا به وام گرفته: استادن, جاى ايست, ايست+ان استان و ستان Stan, Stand, Ist. که در زبانهاى امروزى هندواروپايى دومعنى مى دهد: 1- کشور 2- دولت از زمان آمدن دبيره عربى "شهردار" و يا "شهريار" رييس دولت گفته شد. و دولت با "ملت" و "زبان", "دين" و "تبار" اعضاى شهر سروکار نداشت فقط به عضويت حقوقى و قانونى فردى وفاميلى. عضويت شهروندى يک سازمان درپرداخت حق العضويت شخص مى شود. حق العضويت شخص در بزرگترين پديده اجتماعى يعنى دولت پرداخت ماليه است. کسيکه ماليه نداد او شهروندنيست. اتفاقا که پشتونها در ادوار تاريخى ازپرداخت حق العضويت شهروندى معاف شده بودند و بجاى افغانها هزاره و اوزبيک وتاجيک وشعيه وهندو سيک جزيه مى پرداختند. حاکمان افغان يعنى پشتون که از پرداخت ماليه معاف بودند هنوز "تن خواه", پول "چادر بي بى" و دستتار حاکم مى گرفتند. واژه افغان حيثيت نام شروندى ندارد. اين واژه جنجالبرانگيز بود و است وخواهد بود. "افغان" کلمه اشغالى است و ملت پشتون ويا پتان و روهيله را افاده مى کند پيوند شهروندى به جغرافيه دولتى يک کشور است ونه يک ملت اش ! "افغان" از نظر معنى لغوى جنجالى است چه کسى نام خود را "فرياد ", "واويلا", ..... دولت هاى اين سرزمين با نام "افغان" هميشه شکست خورده و سر نگون شده زيرا هيچ يک ملت از اين نام راضى نيست حتى پشتون!

ارمان15.03.2017 - 14:21

  حاکمان افغانى که به معنی پشتون, افغان عاميانه اوغان یا پتان و يا روهيله هم آمده چهار صفتى و چهار هويتى اند. اين قسم افراد را در تجزیه هویت یا هُویت‌پَریشی (که چند شخصیتی، شخصیت چندگانه، تعدد شخصیت و اسامی نظیر آن هم نامیده می‌شود). اين گونه افراد خطرناک است و به هيچ بنياد و قانون و حتى به قوانين خود پابند نيستند. دونيم سال پيش بلاخره قانون درج شهروندى را نهادهاى قانونساز مجلس نمايندگان در همکارى با مجلس بزرگان نيمه انتخابى که فيصدى قابل ديد آن از طرف پادشاه و اکنون از سوى غنى انتصاب مى شوند, تصويب شد و از سوى رييس جمهور توشيح شد. همين رييس جمهور که خود انتصابى است و همين قانون درج "شهروندى" بدون نام ملت "افغان" که خود دستخط کرد, خود دونيم سال پس از کج بحثى وکج قلمى ها بر سر قانون دستخط بطلان زد. قانون شهروند که کشور هاى بشردوست, "انسان شهروند" و حقوق اش در مرکز ديدگاه قرار داده اند و نه تبار و نژاد و نه ملت و مليت و نه دين و مذهب و جايگاه اجتماعى واقتصادى وسياسى اش تفکر ضد مليتى وضد دينى عميق بسيار کم است. ملت دوست کسي است که کليه مليتهاى دينا را دوست مى دارد ونه برتر و نه پايين تر! ملت و مليت گرايى همان ناسيوناليزم است و ناسيوناليزم به فاشيزم مى انجامد. فاشيزم خو شاخ و دم ندارد. برتری طلبی ملى و مليتى که دولت و حکومت و پارلمان و دادکسترى اش توسط حلقه اساسى اش, حلقه کليدى اش, حلقه فاشيستي اش چرخانيده شود و از معيارهاى دموکراتى زير پاگذاشته شود و تصاميم را يک ديکتاتور بگيرد و پارلمانيسم را احترام نه کند فاشيزم عريان و عيان است. دولت به جاى ابتکار عمل در زمينه تفکر وتکامل شهروندى , آسانسازى و راه بيرون رفت از "طوق افغان" کوشش نمايد هنوز روند شهروند سازى را به قرون ديگر به درازا کشاند.کلمه افغان هنوز مشکلات ديگر در سر راه شهروند سازي ايجاد کرد.

ارمان15.03.2017 - 16:31

  جان ریچاردسون (۱۷۴۰/۱۷۴۱ – ۱۷۹۵) مولف نخستین فرهنگ فارسی-عربی-انگلیسی به سال ۱۷۸۰-۱۷۷۸ است. فرهنگ او که به فرهنگ ریچاردسون مشهور است دربردارنده ۵۰ هزار واژه فارسی همراه با برابرنهاد انگلیسی آنهاست در فرهنگ فارسی-عربی-انگلیسی جان ریچاردسون "افغان" ناله وفرياد زاری افسوس، شایعه آه! شکایت برگردان شده. افغان نام تباران از ساکنان بین کوه هاى قندهار و رود سند اند ، که قبلا فاتحان و حاکمان هندوستان بودند. مغولها، فرزندان تیمور یا تیمور لنگ تعداد شان را کاهش دادند. آنها هنوز هم بسیار متعدد هستند و بسیاری از قبایل ادعا اصل و نسب مشترک خود را با اسرائیل دارند. سلطان قندهار یک افغان از قبیله ابدال است. هنوز هم برخی از روسای قدرتمند افغان در هندوستان، به خصوص در ستان دکن اطاعت به نظام مى کنند آنها می گویند که فرزندان یهودیان از جنگ بابل هستند. که آن نیز به عنوان پتان و روهيله ناميده مى شوند و افغان کردن = فرياد کردن, ناله کردن . افغان به عنوان سربازان خوب محترم شمرده مى شدند "افغان" جمع فغان است و فغان جمع فغ است فریاد, شکایت, افسوس شایعه آه https://books.google.de/books?id=E0ZhAAAAcAAJ&pg=PA136&lpg=PA136&dq=afgh%C4%81n++Lamentation,+groaning.++Alas!&source=bl&ots=__y5FfrERF&sig=9aPIqUBpAGvjjlRgI1c7iShfIoQ&hl=de&sa=X&ved=0ahUKEwjOp5nwl6nSAhVE2CwKHZr1A50Q6AEIHDAA#v=onepage&q=afgh%C4%81n%20Lamentation%2C%20groaning.%20%20Alas!&f=false Patan = afghan=Pashtun= Rohilla https://books.google.de/books?id=E0ZhAAAAcAAJ&pg=PA136&lpg=PA136&dq=afgh%C4%81n++Lamentation,+groaning.++Alas!&source=bl&ots=__y5FfrERF&sig=9aPIqUBpAGvjjlRgI1c7iShfIoQ&hl=de&sa=X&ved=0ahUKEwjOp5nwl6nSAhVE2CwKHZr1A50Q6AEIHDAA#v=snippet&q=afgh%C4%81n%20&f=false http://dsalsrv02.uchicago.edu/cgi-bin/philologic/search3advanced?dbname=steingass&query=afghan&matchtype=exact&display=utf8

ارمان15.03.2017 - 16:35

  پيرامون جهل تقلب و دروغ حاکمان پته خزانه Pata Khazana (hidden treasure supposedly Pashto literature) is a lie of the Afghan government. UNESCO refused to include Pata Khaza in the UN cultural heritage. The work was a fraud, lexation and the data anachronistic علامه" عبدالحى حبيبى به گفته خوداش در سال 1944 انتولوژى پشتون (گلچين پشتون) گزيده از گرد آورى آثاراولين شاعران ادبيات پشتو را قندهار "کشف" کرد .وى ادعا کرد که پته خزانه تاريخ نوشتارى کهن تر از "شاهنامه" فارسى دار" اين خوش خبرى را همين "علامه" به جهان داد. وازبخش فرهنگى سازمان جهانى يونکسو نام گرفت , درخواست کرد تا اين اثر را بگونه شهکارهاى جهانى مانند شاهنامه فردوسى در ملل متحد درج وبه رسميت شناخته شود و سازمان فرهنگى ملل متحد پته خزانه رابررسى نمايد تا در گنجينه ميراث فرهنگى بشرى قرار گيرد اما دانشمندان ديگر ثابت ساختند که ازديدگاه املا و انشا وسبک پته خزانه به يک شيوه ادبى قرن بيستم نوشته شده است . سازمان فرهنگى جهانى ابرازخوشى نموده و ازدولت پشتون افغانستان که ظاهرخان شاه اش بود خواست که اصل اين انتولوژى را دراختياراين سازمان قرار دهد. عبدالرحمان پژواک نماينده ديپلوماتيک دولت پشتون درسازمان ملل بود که خودش قوانين افغانيت را نگاريده بود. اين پيدايش به پرده نمايش انجاميد. علامه حبيبى مجبور شد وگفت که اصل اش گمشده است و ازاو يک کاپى موجود است . ايرانشناسان جهان و بويژه پشتوشناسان از آلمان , اتاليا , ناروى و پاکستان تعقيقات فنى خود را آغاز نمودند. چون اصل اش دراختيار نبود سن رنگ و سن برگ يعنى قدامت تاريخى اين خزانه را نتوانستد تعين و نمايان سازند. مجبور بودند که پڗوهش وبررسى خود را درزمينه قواعد دستورى زبانى گرامرى وشيوه نگارش وانتخاب واژه هاى زمانها ويا دورانهاى گوناگون نمايند اما اين خوش خبرى اندکى پس ازآن به شور خبرى و رسوايى تبديل شد چرا? اما همين ر فورمهاى گرامرى زبان پشتو بود که دروغ , تقلب و کلابردارى دانش ادبى را آشکار ساخت و تقلب اين علامه را بر ملا ساخت چونکه در اين "پته خزانه" از ساختارها و قواعد زبانى پس ازاصلاحات زبان پشتو در سال ١٩٣٦استفاده شده بود. دانشمندان غربى ادعا کردند که دراين اثر از آوازها (دو حرف ځ و ڼ) استفاده شده که هم حرف ځ و هم حرف ڼ درسال ١٩٣٦ اختراع شده است .

ارمان15.03.2017 - 16:37

 پيرامون جهل تقلب و دروغ حاکمان پته خزانه دو حرف پشتو [ځ ] و[ ڼ ] باعث شد که گنج نمايان پنهان شدهم حرف ځ و هم حرف ڼ درسال ١٩٣٦ اختراع شده است. پس به هيچ گونه نمى تواند اين ثر کهن تر ازاين سال باشد بعضى دانشمندان اين گلچين را يک اثر ادبى "اناکرونيست" نا ميدند : غلطى هاى پيرامون رويدادها و شخصيتهاى تاريخى و پادشاهان که با دوران هاى تاريخ هماهنگى ندارند). واما يونکسو بخش فرهنگى سازمان جهانى از دولت پشتون خواست که بدون به اختيار قرار دادن اثر اصلى اين گلچين "پته خز انه" در ميراث ادبى جهان درج شده نمى تواند وهم به رسميت شناخته نمى شود

شاهنشاه 14.03.2017 - 03:30

  آقای دکتر لعل زاد! طرح مهاجر عنوان کردن اقوام غیر پشتون در این کشور از جانب پشتونها، گویا بمعنی باشندۀ اصلی بودن ایشان در این سرزمین است. اما پشتونها خود معترف اند، که امروز در دنیا در حدود پنجاه میلیون مسلمان یهود وجود دارد. مراد از این مقدار مسلمان یهود؛ پشتونهای دو طرف مرز دیورند است، و همین پشتونها هم یهود هستند و هم مسلمان و یا بعداً به اسلام گرویده اند. پس مسلم است که این یهودها از سرزمین اصلی خویش به دامنه های کوه سلیمان کوچیده اند، بنااً کسی که کوچ میکند او مهاجر است و یا کسی که دایمی در یک سرزمین زیسته او مهاجر است؟ بنااً آثار مهاجرت و کوچیگری هنوز هم در پیشانی قوم پشتون حک است، که هیچ سرزمین اصلی ندارند. به باور من، هزاره ها باشنده های اصلی و مرکزی این سرزمین هستند، که بعداً با نسل مغل آمیختند و به حیث "هزاره" عرض وجود کردند، ورنه همان تاجکهای قدیمی بیش نیستند. تاجکان ضرورت به استدلال ندارد که کجایی هستند: هراتی، فراهی، قندهاری، نیمروزی، هیرمندی، زابلی، اروزگانی، گردیزی، غزنیچی، کابلی، بلخی، سمنگانی، تخاری، بدخشانی و سایر مناطق تاجک نشین. سایر باشنده های و قومهای برادر این سرزمین در پهلوی تاجکان بدون تعصب زیسته اند، که تاریخ گواه آن است. پس کسی که مهاجر و بیگانه است باید راه سرزمین اصلی خود را جستجو کند و برگردد، در این راه نهادهای مدد رسان یهودی هم در پاکستان به کمک شان آماده است، که هر آن انتقال شان بدهد. کوچی؛ مهاجر یعنی بیگانه.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



دکـتـور لـعـل زاد