یاد داشتهایی در املای چند واژه

١١ جدی (دی) ١٣٨٩

آنچه مرا واداشت تا در این گفتمان ، بیایستم آنست  که میبینم برخی از جوانان در رسانه ها چه چاپی ، چه تصویری  ، در نگارش و  در خوانش برخی واژه ها یا از روی تقلید یا از روی  کم توجهی  دچار لغزشهایی میگردند ،  که در زیر بدانها اشاره خواهم کرد . من بر  این آورده ها پا فشاری ندارم که آنچه مینویسم خود ، سراپا پذیرفتنی و خالی از خلل است ،  ولی میپندارم  دریافتهایم بر بنیاد ویژه گیهای زبان دری استوار گشته و از تقلید ناشیانه به دور است.  


بلای تقلید از رسانه های چاپی کشور همسایۀ ما  ایران ،  یکی از بنیادیترین آسان خود فریبیهاییست که دامنگیر ما گشته است . چون بیشترینه کتابهای چاپی در همه زمینه ها از ایران  وارد کشور ما میگردد و در دسترس جوانان ما قرار میگیرد ، خواهی نخواهی شیوه های نگارشی  نشرات آن کشور  بر املای جوانان ما  اثر خود را  به جا میگذارد . به ویژه  کسانی که از ویژه گیهای دستور زبان و خصوصیات فونتیکی  زبان  خویش  آگاهی درستی ندارند .  این درست است که دو کشور افغانستان و ایران هردو گیرنده و گویندۀ زبان فارسی دری  استند ، ولی هرکدام این دوکشور  زبان معیاری و شیوۀ تلفظ خودشان  را دارند که بر  مبنای  ویژه گیهای بومی – تاریخی و زنجیرۀ آوایی زبان  این دو  سامان ، از آوان  پیدایی  تا اکنون ،  قوام خودشان را  یافته است . از همین جاست که دانشمند بزرگ ایران محمد تقی بهار سالها پیش در کتاب مهم ( سبک شناسی ) اش ، زبان دری کشور ما را که زبان خراسانی میخواند دربرابر زبان فارسی کشورش ، گویش بهتر و پالوده تر میداند . او مینویسد : « قدیمترین اشعار فارسی که در خراسان و سیستان از طرف حنظه بادغیسی و محمدبن وصیف سکزی ،  بسام کرد خارجی وغیرهم گفته شد بزبان فصیح دری بود – سرود کرکوی بنابروایت تاریخ سیستان ( که خواه آنرا ساختۀ پیش از اسلام و خواه ساختۀ اوایل یا بعد از اسلام بدانیم  برای مقصود ما تفاوتی ندارد) .هم به زبان دریست نه بزبان پهلوی .. ج ١-ص٢١  »    .  « . . . ونیزقدیمترین کتب فارسی که از دورۀ اسلامی بدست ما رسیده یا خبر آنرا شنیده ایم مانند : مقدمه شاهنامه ابی منصوری و . . .و . . . همه بزبان فصیح وپخته شدۀ دری نگارش یافتست- از کالای ادب و فرهنگ خراسان بشمار میرود  و از پختگی عبارات و استحکام ترکیبات و شیرینی لفظ و معنی پیداست که نثری قدیم و پرورش یافته سالیان و بلکه قرنهای دور و دراز و بمراتب از کتابهای نثر پهلوی  که شاید  بعضی در همان قرن تالیف یافته است پخته تر و  جامع تر و از لحاظ تطور کاملتر است  همانجا - ص  ٢٢. و یا :  « همین قدر کافیست اشاره شود که هم امروز در خراسان – خاصه افغانستان و بخارا وتاجیکستان – نمونه های بارزی ازطرز تلفظ زبان دری در روستاها موجود است ، اما در مرکز  وغرب  وجنوب ایران آنجاییکه ترکی نفوذ نکرده است لهجه  های محلی یا کردی و لری است یا پهلوی جنوبی چنانکه زبان شهر و روستای اصفهان و فارس ونهاوند پر است از لغات و اصطلاحات  وحتی طرز ادای کلمات پهلوی  از قبیل « اِست » بکسر الف و « کو» بجای « که  » و تلفظ « أ ُ » بجای « وَ » حرف عطف و استعمال  لغت « داد» بمعنی «سن» در لغت« همداد» بمعنی «هم سن» که در فارس شایع واز  لغات پهلویست وغیره که ذکر آنهمه موجب تفصیل خواهد بود و هیچیک ازین حرکت ها و ترکیبات در زبان دری نبوده است و در خراسان نیز وجود ندارد ،و بالعکس بسا لغات و اصطلاحات و ترکیبات دری که در زبان پهلوی نیست ولی  میان مردم خراسان متداولست .» سبک شناسی –همانجا ، ص -٢٤ » .

 پیش ازین ابن ندیم نیز در کتاب (الفهرست ) بر اساس همین ویژه گیها ، نگاه دقیقی بر گویشهای مردم خراسان  بزرگ افگنده است که خواندنیست . پس شاید این پرسش در ذهن خواننده بشورد که اگر زبان دری  خراسانی چنان استواری و شیرینی و فصاحت را دارد آیا درست است که چنین زبانی به تقلید رو بیاورد  و  از گویش خراسانیان به دور ماند ؟ آیا درست نیست که  ما  بر ویژه گیهای دستوری و نگارشی خودمان بیایستیم و آنرا نگاهداریم ؟ پاسخ آنست که زبان دری هماره زبان کتابت بوده و آنچه که میگوییم بیشترینه همانگونه مینویسیم و میگوییم . از همین رو تاریخ نگاران عرب و عجم زبان دری را زبان دربارو زبان نوشتار  نامیده اند که در آن واژه های زبان مردم بلخ را پر بارتر و  گسترده تر  وانموده اند . یعنی این زبان زبان ، زبان عامیانه نیست . از سوی دیگر چون خاستگاه و سرچشمۀ زبان دری سرزمین خراسان یا افغانستان کنونی و فرا رود است  و  در کاربرد و سخن پراکنی ، کهنتر از دیگر بخشهای  قلمرو زبانی ما بوده و هست ، بنا براین خواهی نخواهی واژه ها  و  نحو زبان دری ، بنمایه و اصالت خودش را دارد  که لازمیست تا در نگارش و گفتار  آ نرا  از نگاهمان دور نداریم . من نمیخواهم دراین جا به این گفتمان بیشتر ازین بپردازم که در آن صورت آوردن نمونه ها کار را به ماجرا های دیگر خواهد کشاند .

 

در بارۀ  دستور زبان و درست نویسی  زبان معاصر دری از دهه هایی به اینسو  استادان ادب  ما ، کار هایی را به سر  رسانده اند که شایستۀ بزرگداشت است . از نام آوران این  پهنه باید از استاد قاری عبداله ، استاد عبدالحق بیتاب ،عبدالحبیب حمیدی ، دکتر روان فرهادی ، دکتر جاوید ، پروفسور  الهام ، پروفسور نگهت سعیدی ، عبدالله افغانی نویس ، پروفسور حسین یمین ، پروفسور عمر زاهدی ، استاد عین الدین نصر و . . .  یاد کرد که کار کرد های نخستینه را  در این زمینه پیشکش دانش آموزان رشتۀ ادبیات ما کردند  . در کشور ما بد بختانه رسم چنان است که هرکو چیزی به نام مقاله یا رسالِۀ علمی مینویسد کمتر از پیشینیانی که در همان باره یا همانند آن  کاری را به سر رسانده اند ، یاد می آرند  که این شیوه در حق پیشروان جفایی نا بخشودنیست  یعنی برحق شایسته گی دیگران پا گذاشتن است ؛ چرا که با چنین کاری  در واقعیت میخواهند بگویند این ماییم که بار نخست این خوان ناگشوده راگشوده ایم و این راه را رفته ایم  . در حالیکه سزاوار است تا نویسنده کارکردهای دیگران را در بوتۀ نقد همه سویه قرار بدهد و آنگاه  آنچه را که خود بر آن افزوده است ، بنمایاند .   

دو دهه  پیش ازین ،  پس از تالیف کتاب آیین نگارش – تالیف شاد روان استاد نگهت سعیدی ،  در سال ۱۳۶۳  انجمن نویسنده گان به ریاست  آقای دستگیر پنجشیری ، رساله یی به نام « روش املای دری » را زیر نظر استادان زبان شناس ، رحیم الهام ، عمر زاهدی و استاد جاوید با شرکت برخی دیگر ، چاپ کرد که ارزش فراوانی  داشت که تا هم اکنون  از ارزش ویژه برخوردار است . زیرا این رساله پیشنهادهای سود مندی را برابر با ویژه گیهای گویشی مردم ما و  آواشناسی علمی پیشکش نموده بود  .

این  نیز گفتنیست که چون دانش ایستایی نمی پذیرد و  روندۀ  بیکرانه گیهاست  ، راه بررسیهای بیشتر زبانی چنانکه بایسته است ، با تلاش جوانتران ما دنبال کرده میشود  . من به چند مورد ویژه که امروزه هم در گفتار  هم در نوشتار  در رسانه ها رواج بسیار یافته است ، نگاهی می افگنم:

واژۀ تَهیاین واژۀ  مشتق را بیشترینه با ضمه تلفظ میکنند که نادرست است . چون این واژه از  تکواژۀ ( تَه )و ( ی ) نسبت ، اسم + ی ترکیب شده و صفت نسبتی را ساخته است . در ایران این واژه را  تُهی تلفظ میکنند و برخی از جوانان ما نیز به تقلید  آنرا تُهی میخوانند و میگویند .

بِلنداین واژه را ایرانیها بُلند و تاجکستانیها بَلند تلفظ میکنند .درکشور ما مردم آنرا بِلند میگویند . این ویژه گی اگر  در زبان ما نگهداشته شود بهتر است .

وَ  یران -  مردم  ما این واژه را  وَیران تلفظ میکنند  ، نه  وِیران ( تلفظ ایرانی )

دَولتما این تکواژه را با زبر تلفظ میکنیم نه به گونۀ دُولت ( تلفظ ایرانی)

زردشت بهتر است زردشت نوشت ، نه زرتشت ( تلفظ ایرانی ) . این نام در متون اوستایی به گونۀ زرئوشتر و در شاهنامۀ فردوسی و تاریخ سیستان ومتنهای قدیمتر ، با  ( د) آمده ونه با( ت ). به معنی دارندۀ اشتر  زردگون  :

خجسته پی و نام او رزدهشت                      که اهریمن بد کنش را بکشت  .

این  (ه )  در آغاز نام  زردشت ،  برا ی پر شدن قافیه آمده است که جز ریشه نمی باشد .

هیرمند -  در اوستا این  رود به نام هئتومنت  آمده است که بخش اول این ترکیب به گفتۀ استاد پور داوود ،( هئتو )به معنی پل و سد و بند وبخش دوم آن ( منت یا مند)  است که معنای دارندۀ سد و بند وپل میباشد . (، یشتها ج ۲، ص۲۹۷) سر چشمۀ آن  از  هندو کوه( هندوکش )- کوه پغمان  سرچشمه  میگیرد که در اوستا از آن به نام   ŮŠi  darena   بار بار یاد شده است . بهتر است این نام شاهنامه یی مان را که در تاریخ بیهقی نیز چنین آمده ، به گونۀ هیرمند بنویسیم  نه  هلمند . بیهقی مینویسد : « و روز دوشنبه هفتم صفر، امیر شبگیر بر نشست و به کران رود هیرمند رفت، با بازان و یوزان و حشم و ندیمان و مطربان و خوردنی و شراب بردند و صید  بسیار به دست آمد که تا چاشتگاه به صید مشغول بودند . . .»

از آب بر آمد  ونه از آب در آمد . ساختار دومی یک ترکیب سراسرنادرست است که از انشای ایرانیها وارد زبان ما شده است .  در زبان دری         « برآمدن »  ( بیرون شدن ) و « در آ مدن » ( داخل شدن ) است . زیرا  پیشینۀ  ( در  ) پیوستن را میرساند و پیشینۀ ( از  )جدا شدن را  . پس نمیتوان به جای بر آمدن  ، در آمدن  و به جای در آمدن ، بر آمدن گفت . .وقتی از روی تقلید بگوییم : همه سخنان او غلط از آب در آمد . جملۀ نا درست  را به کار بسته ایم . زیرا هدف آنست که بگوییم غلط بودن سخنان او  آشکار گشت . پیشینۀ ( در ) در اینجا نادرست استفاده شده است که نحو  جمله را بی معنا ساخته است . در زبان دری میگوییم : از خانه بر آمد  و نه : از خانه در آمد . یا ازآب بر آمد  ونه : از آب در آمد . این بیان به شیوۀ ایرانیها ، شور بختانه در نگارشهای ما  اینجا و آنجا جا باز کرده است . مثل آنکه ایرانیها میگویند : شما اینجا باش . یا شما این را بگیر . برعکس در گفتار ما همواره برابری (مطابقت ) فعل و فاعل مراعات میگردد و میگوییم شما این جا باشید . شما این را بگیرید . ولو این که  مخاطب  مفرد  باشد .

کاربرد (ی)در بشتریه نوشته ها به تقلید از نویسنده گان ایرانی به جای نشانۀ اضافی   ( ء ) یک یای مستقل ( ی ) را به کار میبرند . به گونۀ نمونه مینویسند : « در نوشته ی شما....وزارتخانه ی مستقل ، قباله ی زمین و. . . .  » درست آنست که در واژه های پایان یافته به (های غیر ملفوظ) نشانۀ (ء) را بنویسیم بدینگونه : « در نوشتۀ شما ، وزارتخانۀ مستقل ، قبالۀ زمین و . . .» شاید این نویسنده گان میپندارند که چون همزه از حروف عربیست بنابران برای سچه نویسی به جای همزه ،( ی ) بنویسند . در حالی که این  نشانه به هیچ روی نه معنای همزه عربی را میدهد و نه خود همزه است . زیرا در عربی همزه فقط بر متکاهای ا ، و  ، ی  می آیند و نه در بیان رابطۀ اضافی ، وصفی و نسبتی .  این نشانه از هنگام آغاز نوشتار زبان دری نیز به همین گونه به کار رفته نمونه هایی از نثر گذشته : « ...و جامۀ کتان بافند سخت تر و لطیفتر ... بخویشتن مشغول و کوفتۀ روزگار .»  (فارسنامه – ابن بلخی ) و  « ستایش باذ مر یزدان دانا و توانا را کی آفریذگار جهانست و دانندۀ آشکار و نهانست ورانندۀ چرخ  و زمانست و دارندۀ جانورانست و آورندۀ بهار و خزانست و . . » ( الابنیه ) که در جمله ، نشانۀ مضاف و مضاف الیه یا  موصوف صفت یا منسوب را میرساند . مانند : « خانۀ من . » ، « خانۀ بزرگ ما .» ، « اتحادیۀ هنرمندان » ویا درین جمله  : او از دریچۀ پندار  به دنیای  آرزوهای خود و  جهان  دیگران  مینگریست .  (دریچۀ پندار ) و (دنیای آرزوها ) و (جهان دیگران ) همه رابطۀ اضافی را میرسانند . این رابطۀ اضافی با نشانه های (ء )و (ی ) و (-ِ )کسره  ) نگاشته میشوند . البته این چند گانه گی بسته به واکهاییست  که در پایان واژه ها مییایند  .

یی و ای-  برخیها بازهم از روی تقلید در واژه های مختوم به  های غیر ملفوظ در حالات نکره (ناشناسا ) بودن اسمها ، پس از آوردن صفت مفعولی ، به جای « یی» (ای) رابه کار میبرند و مینویسند : « بسته ای را که فرستاده بودی ، گرفتم . » یا :« آزرده ای را گفتم .» که بهتر است بنویسیم  : «  بسته یی را که فرستاده بودی ، گرفتم . » دلیل  نخست آنکه از لحاظ فونتیک آنرا با دفتانگ yi تلفظ میکنیم نه با دفتانگei  . دو دیگر ، این واکه در دستور زبان ، تنها در بیان صفت مفعولی مانند : ، گفته ای ، گفته اید ، گفته ایم  ، به کار گرفته میشوند نه در بیان تنکیری . این ( ای ) خود پسوند فعلی را ساخته است که دیگر تنها  یک ساختار آوایی نکره ساز نیست ، واما در واژه های مختوم به ( ی ) پسوند های اسم معنا و نکره و جانشینها بدینگونه نوشته میشوند : کشتیی ، صوفیی  ، دانایی ،  ، منی و .. . . که  نمودار حالت فعلی نیستند .

در دیگر موارد از اینگونه میتوان به « رسالۀ روش املای دری » رو آورد واز آن پیروی کرد  . (این رساله را میتوان از سایت تاجیک پرس و یا دیگر سایتها دانلود کرد و با خود داشت .)

فعلهای استمراریفعلهای  استمرای همراه با پیشوند  « می » یا « همی »          ( گونۀ کهنتر ) ، در زبان دری رواج بسیار  داشته و دارد مانند . میگفتم ، میگفتند  ، میروم وغیره . ولی یک مورد دیگر که در زبان  فارسی دری گذشته یی ندارد و در ایران آنرا به نام  (ماضی مستمر) نام نهاده اند ، و تازه در آن کشور رایج شده ، در نوشتار ما هم کم وبیش تقلید میگردد  . مانند :  داشتم میگفتم  یا به گونۀ مضارع : دارد می نویسد .دارم میروم ، و . . . خوشبختانه  کاربرد اینگونه افعال دامنۀ گسترده ندارد . نیازی هم به  آن نیست .چون ما بیشترینه با استفاده از افعال معاون و پیشوند استمراری مراد و  مطلوب خود را بیان میکنیم .

به ، بهتر ، بهتریناین صفت را نمیتوان به گونۀ بهترتر ، خوبترتر و مانند اینها گفت و نوشت . که متاسفانه گهگاهی از سوی برخی از باسوادان ما ، گفته میشود .

 

 در پایان یاد آوری این نکته نیز  لازمیست که مقولۀ داد و گرفت واژه ها و معانی در میان مردم همزبان کاریست جدا از تقلید های نادرست ، ناشیانه و بی مورد . زبان با داد و گرفت  پیرامونش غنامند میگر دد ، به شرط آنکه از زیاده روی و  سطحی نگری بپر هیزد  یعنی آنچه را که لازم دارد بگیرد و آنچه را که خود دارد با هوشمندی  ، نگهدارد .  این بماند که بدبختانه امروزه بسی از واژه های ناب دری مان را که در گذشته داشتیم و امروز ه از دست داده ایم و به جایش معادل عربی را به کار میبریم مانند واژه های  « تنخواه » و « لت زدن » که هردو واژه در زمان غزنویان در کشور نوشتنی بود واکنون از نگارش افتاده و به جایشان واژه های « معاش » و « ضرب و شتم »  را نشانده ایم ولی خوشبختانه  هردو در میان مردم ما هنوز  زنده اند  ،

نمونه از  ابوالفضل :

« . . . پس از وفات سلطان محمود امیر مسعود مهم صاحب دیوانی غزنی بدو داد .....مستوفیان شمار وی باز نگریستند ، هفده بار هزار هزار درم بروی حاصل محض بود و او را  از خاص خود هزار هزار درم  تنخواه بود  و . . .» و «  ... وهمیشه چشم نهاده بودی  تا پادشاهی بزرگ و جبار بر چاکری  خشم گرفتی و آن چاکر را لت زدی و فرو گرفتی واین مرد از کرانه بجستی  و . . . ».







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

سجاد 10.04.2018 - 06:38

  عالیییییییییییییییییییییییییییی بود ممنون

شقشسا10.12.2013 - 15:45

  عالی بود

محسن از شیراز05.02.2012 - 11:57

 هر زبانی با گذر زمان تغییراتی می کندو بعضی واژه ها چه به درست یا به غلط تغییر می کند یک زبان باید پویا باشد و در ایران سعی شده به جای کلمات انگلیسی کلمات فارسی به کار برده شود مانند ( پیامک ) به جای ( sms ) وخیلی کلمات دگر 468

حامد بهروز از بلخ بامی 02.11.2011 - 04:01

  مضمون هذا واقعآ خیلی ها آموزنده و دربرگیرنده است . تلاش ها باید در عرصه زبان در دری از طرف همه ادامه پیدا نمایید تا تقلید های بی مورد از ذهن همه جوانان ما بدور شود.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



داکتر رازق رویین