فریاد آزادی و پایداری

۲۳ جدی (دی) ۱۴۰۰

سال نـو آمد ولی دل ها پـریشان و فگار

در سر مردم نیابی صبر و آرام و قـرار

زیـر سنگ آسـیاب طالبان جـان می‏دهند

از بـرای لـقـمۀ نانی بـه هـرســو انتظار

خانـۀ بی آب و نـان مردم از گرمی تهی

از دم شمـشیـر استبداد می ریـزد شـرار

نه امید مهـربـانی نـه دلی سـوزد به کس

چشم احساس ودل خون عواطف اشکبار

جشن سـال نـو شـده ماتمسرا بـر خلق ما

تا که بربستند بزم خنده و چنگ و دوتار

مردم از میهـن گریزان اند با دسـت تهی

یا چو زندانی گروگانند در شــهر و دیار

دست وپای مردم بیچاره زنجیرپیچ گشت

بـر سـر آنان فـرو افـتاده کـوه های فشار

هرطرف گرگان و صیادان دام افگنده اند

تیغ ها در دست و می گردند دنبال شکار

می کُشند، زندان اندازند و تبعید می کنند

خلق مظلوم بـاچه موجودات گردیده دچار

زیر نـام امـربالمعروف تـوهین می شوند

زیـر پـای جهـل افـتـادسـت آبـرو و وقـار

سـلطۀ قـومی بـه نـام دیـن حاکم کـرده اند

پاسـخ حـق و حـقـوق خـلق می باشـد متار

بـا زبـان دانـش و فـرهـنگ ما بیگانـه انـد

کـور و لال و کـر چه داند شهد گفتار قنار

کارشان تخریب فرهنگ و تمدن بوده است

چـون که دردل نیست حبِّ کشورِ با اقتدار

رهـبـری خـلق را بیگانگان بگـرفـتــه انـد

نـوکـران بی خرد از خـود نـدارنـد اختیار

بعد از ویرانی و جنگ و تجاوز در وطن

خلق را کـردنـد اسـیـر یک گـروه نـابکار

حـامی افـراطیون جهـل و تاریکی شـدنـد

نزد خلق عـالـم و یـزدان دانـا شـرمـسـار

قـول امریکا و پـاکـسـتان سـرتا پـا دروغ

بس که پیمان‏ها شده گردِ جهان بی اعتبار

زن، در تاریخ ما شـاهنشه و گُرد یل است

شاعر و دانشور و فرخنده فال و شهریار

دم به دم بحران میهن می شود تند ووخیم

میرود درکام نابودی به سرعت این قطار

مرز و بـوم ما شـده میدان بـازی بـزرگ

چشم عبرت برگشا و پرده ها را برشمار

جهـل افـراطی نـدارد از کـرونـا بـرتـری

میکَشد منصورها برحلقه های تنگ دارد

گـر نگـردد جـیغ اسـتـقـلال و آزادی بلند

می رود بـربـاد عـزّ و آبــرو و افـتـخـار

پـایـداری و تـقـلّا گـوهــر راز بـقـاســت

پشتِ سـرمای زمستان باز می آیـد بهـار







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



رسول پویان