کودتای هفت ثور و نقش آن در بحران پنج دهه افغانستان
۷ ثور (اردیبهشت) ۱۴۰۴
پیشدرآمد: کودتای هفت ثور بهمثابهی نقطهی شکست سیاسی
کودتای هفت ثور ۱۳۵۷ (۲۷ آوریل ۱۹۷۸)، که توسط حزب دموکراتیک خلق افغانستان (ح د خ ا) علیه جمهوری محمد داوود خان به اجرا درآمد، سرآغاز یکی از عمیقترین و ماندگارترین بحرانهای سیاسی، اجتماعی و امنیتی تاریخ معاصر افغانستان بود. این کودتا، بهعنوان یک اقدام نظامی بدون پشتوانهی مردمی، افغانستان را وارد چرخهای از بیثباتی، خشونت و وابستگی خارجی ساخت که تا امروز ادامه دارد. رهبران ح د خ ا، سرمست از پیروزی کودتا، فاقد توانمندی فکری و سیاسی برای طرح یک نقشهی راهبردی ملی جهت تأمین ثبات و مشروعیت بودند (Dorronsoro 2005, 23–27).
پیشینه: از کودتای داوود خان تا هفت ثور
۱. کودتای ۱۳۵۲ و آغاز چرخهی بیثباتی
محمد داوود خان در سال ۱۳۵۲ با کودتا علیه شاه محمد ظاهر، سلطنت مشروطه را منحل کرد. وی در ابتدا با جناح چپ، از جمله ح د خ ا، همپیمان شد؛ اما با فاصلهگرفتن از این جریان و نزدیکی به کشورهایی چون عربستان و پاکستان، تضادهای داخلی را تشدید کرد (Saikal 2004, 110–113). سرکوب همزمان نیروهای اسلامگرا و چپگرا، بستر بیثباتی سیاسی را فراهم ساخت.
۲. کودتای هفت ثور و کشتار خاندان داوود
در ۷ ثور ۱۳۵۷، نیروهای وفادار به ح د خ ا با استفاده از تسلیحات سنگین، ارگ ریاستجمهوری را تصرف و محمد داوود خان و اعضای خانوادهاش را به قتل رساندند. این اقدام با تکیهی کامل بر زور نظامی و در غیاب هرگونه مشروعیت مردمی صورت گرفت (Barfield 2010, 233–236). انقلابنامیدن این کودتا دروغی سیاسی و نوعی بزرگنماییِ یک اقدام نامشروع بود. جریان چپ باید با ارجاع به رأی مردم و احترام به سنتها، مسیر مشروعیت را میپیمود.
اشتباهات حزب دموکراتیک خلق افغانستان و تشدید بحران
الف) وابستگی به اتحاد جماهیر شوروی
ح د خ ا از بدو قدرتگیری، سیاست خارجی خود را به اتحاد شوروی گره زد. این وابستگی نهایتاً به مداخلهی ارتش سرخ در سال ۱۹۷۹ منجر شد و افغانستان را به میدان نبرد نیابتی جنگ سرد بدل کرد (Kakar 1997, 77–81). با ورود قشون سرخ و نادیدهگرفتن قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل، ایالات متحده و متحدان غربی حمایت از مجاهدین را افزایش دادند و افغانستان به صحنهی برخورد مستقیم قدرتهای بزرگ جهانی بدل شد.
ب) افراطگرایی در سیاستگذاری
اصلاحات ارضی اجباری، حذف شریعت و تبلیغات ضد دینی، موجب تحریک بخش عظیمی از جامعه، بهویژه در مناطق روستایی شد (Rasanayagam 2005, 146–149). این سیاستها، در کنار دیگر ناکامیهای ح د خ ا در حکمرانی، باعث پیوستن گستردهی مردم به صفوف مجاهدین شد.
پ) سرکوب احزاب مخالف و خشونت دولتی
دولت ح د خ ا با ممنوعکردن فعالیت احزاب مخالف و سرکوب بیرحمانهی فعالان سیاسی، روشنفکران و علمای دینی، جو رعب و وحشت گستردهای ایجاد کرد (Rubin 2002, 143–147). هزاران نفر بدون محاکمه در زندان پلچرخی به قتل رسیدند و در گورهای دستهجمعی دفن شدند.
ت) اختلافات جناحی درون حزب
اختلافات میان جناحهای “خلق” و “پرچم” به خشونتهای داخلی منجر شد. حفیظالله امین، رهبر جناح خلق، نورمحمد ترهکی، رهبر حزب را به قتل رساند (Giustozzi 2009, 39–42). سپس با بازگشت ببرک کارمل، موجی از “انتقام نرم” علیه اعضای جناح خلق آغاز شد.
ث) زمینهسازی برای مداخله شوروی
ناتوانی دولت در مهار شورشهای مردمی، موجب گسترش قدرت مجاهدین شد. رهبران ح د خ ا از ارتش شوروی برای مداخله نظامی دعوت کردند. این اقدام، جنگی ویرانگر را رقم زد که منجر به کشتهشدن بیش از دو میلیون افغان و آوارگی میلیونها نفر شد (Coll 2004, 67–75). ارتش شوروی و دولت کابل هر دو در برابر جنگهای چریکی ناتوان ماندند؛ تلفات افزایش یافت، روحیهی نیروهای نظامی فروپاشید و در نهایت، امید به پیروزی از میان رفت.
پیامدهای پنج دهه بحران
۱. جنگهای داخلی و فروپاشی دولت
با خروج شوروی، دولت دکتر نجیبالله تا ۱۳۷۱ مقاومت کرد، اما پس از آن، افغانستان وارد مرحلهای تازه از جنگهای داخلی میان گروههای مجاهدین و سپس طالبان شد. اشغال مجدد کشور توسط ایالات متحده در سال ۲۰۰۱ نیز نتوانست ثباتی پایدار ایجاد کند (Barfield 2010, 278–280). اگرچه حضور آمریکا مبتنی بر قطعنامه شورای امنیت بود، اما حمایت استخباراتی برخی کشورهای منطقه از طالبان، به فروپاشی نهایی نظام جمهوری و بازگشت طالبان منجر شد.
۲. فروپاشی اقتصادی و اجتماعی
زیرساختهای آموزشی، بهداشتی و اقتصادی کشور نابود شد. امروزه بیش از ۷۰ درصد جمعیت افغانستان زیر خط فقر زندگی میکنند و قاچاق مواد مخدر یکی از منابع اصلی اقتصاد غیررسمی کشور بهشمار میرود (Dorronsoro 2005, 191–195).
۳. مهاجرت گسترده و ازهمپاشی هویت ملی
طی چند دههی گذشته، بیش از ۹ میلیون افغان به کشورهای همسایه و غرب مهاجرت کردهاند که این امر منجر به فروپاشی بافت اجتماعی، گسترش شکافهای قومی و تضعیف انسجام ملی شده است (Rubin 2002, 201–204).
۴. تقویت افراطگرایی و تبدیلشدن به پایگاه تروریسم جهانی
جنگ با شوروی بستر ظهور گروههایی چون مجاهدین و طالبان را فراهم کرد. القاعده نیز در دورهی جهاد ضد شوروی فعال شد و پس از تسلط طالبان، به یکی از متحدان راهبردی آنان تبدیل گشت. طبق گزارش شورای امنیت سازمان ملل (2023)، بیش از ۲۰ گروه تروریستی در خاک افغانستان تحت حاکمیت طالبان فعالیت دارند.
نتیجهگیری: درسهایی برای امروز و آینده
کودتای هفت ثور نقطهی عطفی در تاریخ افغانستان بود که نشان داد حذف مردم از فرآیندهای سیاسی، اتکا به قدرتهای خارجی، و بیتوجهی به بسترهای اجتماعی و فرهنگی، جز ویرانی حاصلی ندارد. اگرچه محمد داوود خان آغازگر روند کودتایی بود، اما حزب دموکراتیک خلق با عملکرد ایدئولوژیک، سرکوبگرانه و وابسته، مسیر سقوط را شتاب بخشید. تنها راه نجات افغانستان، بازسازی مبتنی بر عدالت اجتماعی، گفتوگوی ملی، پذیرش تنوع قومی و مذهبی و پایبندی به اصل مشروعیت مردمی است؛ نه تکرار نسخههای شکستخوردهی گذشته.
فهرست منابع:
Barfield, Thomas. Afghanistan: A Cultural and Political History. Princeton: Princeton University Press, 2010.
Coll, Steve. Ghost Wars: The Secret History of the CIA, Afghanistan, and Bin Laden, from the Soviet Invasion to September 10, 2001. New York: Penguin Press, 2004.
Dorronsoro, Gilles. Revolution Unending: Afghanistan, 1979 to the Present. London: Hurst & Company, 2005.
Giustozzi, Antonio. Empires of Mud: Wars and Warlords in Afghanistan. London: Hurst & Company, 2009.
Kakar, M. Hassan. Afghanistan: The Soviet Invasion and the Afghan Response, 1979–1982. Berkeley: University of California Press, 1997.
Rasanayagam, Angelo. Afghanistan: A Modern History. London: I.B. Tauris, 2005.
Rubin, Barnett R. The Fragmentation of Afghanistan: State Formation and Collapse in the International System. 2nd ed. New Haven: Yale University Press, 2002.
Saikal, Amin. Modern Afghanistan: A History of Struggle and Survival. London: I.B. Tauris, 2004.
United Nations Security Council. “Reports on the Situation in Afghanistan and Its Implications for International Peace and Security.” United Nations. 2023. https://www.un.org/securitycouncil
دکتر عزیز احمد بارز
تحلیلگر امور افغانستان و آسیای مرکزی
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته