خواهش

١٧ ثور (اردیبهشت) ١٣٩٠

دختری با مفتیی شد در سخن
گفت دارم خواهشی از سوی زن

 

پند من دادی که زن پوشیده به
گیسویش در چادری پیچیده به

 

جامه ی بگشاده زیبای تنش
تا بپوشد پیچ و خم های تنش

 

ور نه هر مردی که افتد در هوس
آشکارا زن گنهکار است و بس

 

من ز پندت پارسایی می کنم
بر سرم چادر روایی می کنم

 

کی گذارم پای خود را دور تر
چون که از روز جزا دارم خبر

 

***
 

لیک مفتی! تا به مرد خوش نما
چشم من افتد شوم از خود رها

 

پنجه ها را تا به کاکل می برد
هوش من را دسته ی گل میبرد

 

در هوای گرم بازو های او
پیچ و تاب پیکر و بالای او

 

از تمنا ها شوم لرزیده پا
شاخه بیدی در روند باد ها

 

هم نگه بی اختیاری می کند
هم دلم بی بند و باری میکند

 

گر چه بس بنهفته ام این راز را
افت و خیز خویش و سوز و ساز را

 

وای ترسم بی خبر از خویشتن
در گنه افتد ز خواهش های من

 

بسکه چشمانم هوس چینش شود
می هراسم رخنه در دینش شود

 

او که بر پا کرده بر من ماجرا
گر که ترسی دارد از روز جزا

 

پس بگو ترک اتش سازی کند
خویشتن را پرده اندازی کند

 

 

« اتش » واژه ی پارسی میباشد که عرب ها آنرا معرب نموده و « عطش » ساخته اند







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

حاجی اخگر- کانادا11.05.2011 - 03:57

  ملکة الشعراء کشورمن! توراستی زن خويشتن يافته هستی درحاليکه برخی خانم هاچون بخاری وروزبه وغيره هميشه مردانه ميأنديشندومردانه قضاوت ميکنندمن همان قدرکه اززنچوشدن مردهانفرت دارم ازمردگونه شدن بانوان ، ديروزدريکی ازرسانه هاسخن ازتوبودوشعری نيزاززمزمه هايت کسانی گفتندکه شعرهای شهوت انگيزميسرايدولی اين يک ديدمردانه است چراکه اگرمسئلة شهوت مطرح باشدحتی صدای زن شهوت انگيزاست ولی ديدانسانی بسوی زن بايدفراترازين مسائل خصوصی باشدمگرميتوان افشای رازوبيان حقيقت راشهوترانی پنداشت؟ من درمضمونيکه زيرعنوان : وقتيکه زن طالب ميشود" نوشته ودرسايتهای کوفی ؛ افغان جرمن ، خاوران ، جاويدان ، کوکچه ، پنداروغيره نشرشدگفتم که هميشه اين مردشرقيست که بزن خيانت ميکندولی بازهم عليه اوفتوی صادرميکند ، من ازاشعارتوکه واقعابازتاب اوجنای هنرزبانه است خيلی لذت می برم خيلی ازشعراءمانندجهانی هميشه اشعاربزرگان قديم راسرقت وکاپی ميکنندبنابرين انسان عوض استفاده ازين أثارناگزيرميشودکه نقدشان کندولی منظورم اين نيست که نبايدازديگران فراگرفت هرقدرشعرأبستن حکمت ومنطق باشدزيباتروجاويدانه تراست خصوصاکه شعرای متقدمين اکثرشان فيلسوف وحيکم بودندگرچه دروزن وقافيه وهمچنان عدم تکرارکلمات مولاناکمترتوجه کرده ولی اوقبل ازاينکه شاعرباشدمتصوف وعارف است بدون شک سعيدبهارفرخزادافغانستان است وبايدهم بی ترس وترديدچنين باشدهميشه سبزوسرشارازاميدونيروباشی شاهدخت خراسان زمين

ahmad 10.05.2011 - 05:13

 واقیعآ بسیار زیباه نوشته است. این یک واقیعت است

برنا09.05.2011 - 17:45

 خدا بهار سعید را همیشه بهارانه و گل افشان داشته باشد...
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



بهار سعید