آریایی ها وشناخت آفرینش - دوم

٢٦ ثور (اردیبهشت) ١٣٩٠

دوم ـ آئین زروانی

واژه زروان از اوستایی (zaurvan) به معنای پیری آمده است. این واژه از ریشه هندواروپایی (ger(e به معنای بزرگسال شدن آمده و با واژه‌های «آسی» (zarond) پیرمرد ، سانسکریت (jara) پیری ویونانی (geron) پیرمــــرد از یک ریشه است . (1) آيين زروانی مذهبی از دين زرتشت بود كه در اواخر عصر هخامنشيان پديد آمد و رواج يافت.

دراوستا چند بار زروان را در ردیف دیگرایزدان نام برده اند . واز آن فرشته زمانه بیکرانه اراده شده.

اغلب زروان باصفات ( بی کرانه ) آمده که در آثار: مینوی خرد (2 ) پازند به « زروان درنگ خدای » ودر رسالۀ فارسی « علمای اسلام » به « زمان درنگ خدای » ودر مجموعه « دینکرت (3) » ، کتاب « شگند گومانی وزرا » ، « ملل و نحل (4) » شهرستانی ، « الفرق بین الفرق (5 ) » ... تفسیر و تعبیر شده است .

از این دو صفت (زمانه بیکرانه) آشکارمی شود که برای مفهوم « زمان » آغازوانجامی تصورنشده , وآنرا همیشه پایدار و قدیم وجاویدانی دانسته اند. ودرآثارمتعدد آنرا درخورنیایش خوانده اند .

شک نیست که بعد ها زروان بمنزله پروردگاری شناخته و پرستش شده . درزمان شاهنشاهی هخامنشی ها عقاید مختلفی درباب این پرورد گار وجود داشته است . بعضی او را با مکان و برخی دیگر با زمان یکی می دانستند .

در لغت نامه دهخدا آمده است که مذهب زروانی آيين‌ها و مناسكی خارج از دين اصيل زرتشتی نداشته است اما در جهان بینی آن دو ، تفاوت های بزرگی وجود دارد . زروانیان در مقایل ثنویت (Dualism) اصیل زرتشتی ( یعنی اعتقاد به وجود ازلی دو بنیان جداگانه و متضاد هستی : 1 ـ هرمزد ، 2 ـ اهریمن ) ، به تثلیث باورمند بودند و عقیده داشتند که « هرمزد » و « اهریمن » برادراند. پدری بنام « زروان » دارند که او خدای نامخلوق وازلی است واراده او فوق همۀ ایزدان و کائینات است.

همچنان زروانیان معتقد به زهد و تقوا ، پاکیزه نفسی و دنیا گریزی و تقدیرگرایی و جبرباوری بودند . کیهان شناسی واسطوره های دینی زروانیان نیز ماهیت بسیار پیجیده و خیال پردازانه دارد . واین اندیشه ها تأثیرات بس شگرف در میان اسطوره های اقوام مختلف جهان داشته است .

چرا كه بيان كنندۀ محور و بنيان كيهان شناسی (Cosmology) و يزدان شناسی (Theology) آن مردم و نشان دهندۀ منشأ و خاستگاه جهان هستی و پيدايش آن و روند و آرمان حيات است.

آئین زروانی یکی از باستانی ترین ادیان آریائیان است که پس ازگذشت هزاران سال دوباره بصورت گسترده درزمان شاهنشاهی ساسانیان رواج یافت و نقش سازندۀ دررویکرد های فکری ، اندیشه های فلسفی ، آداب و رسوم وپرستش، ادب و هنر ــ سرزمین تمدن ساز آریائیان و ( خاور و باختر ) داشته واز قرن سوم قبل از میلاد به بعد نزدیک دوهزار سال دوام آورده است .

آئین زروانی معرفتی است که مشکل اصل آفرینش و هستی ــ مقولات و مفاهیم فلسفی و حیاتی را به تأمل و بحث می گذارد، وگونه هایی ازنگرش ، اعتقادات وباور های آدمی را که میخواهد به سرشت اشیاء پی ببرند واز راز دورانی متضاد زیست و مرگ آگاه شوند مورد پژوهش وبرسی قرار می دهد.

بنیانگذاران آئین زروانی جمعی از روحانیان پژوهندۀ زرتشتی بودند که به سه گانه انگاری در معرفت یزدان شناسی اعتقاد داشتند.

بسیاری از نویسندگان و مورخان قرنهای 5 تا 8 میلادی داستان عقاید « سه گانه انگاری » در یزدان شناسی آئین زروانی آریائیان عهد ساسانی را با نگرش اسطوره ای چنین نقل کرده اند :

" زروان , خدای نخستین , درمدت هزارسال قربانیها کرد تا پسری بیابد ونام اورا هرمزد نهد .اما عاقبت وی دربارۀ تأثیرقربانیهای خود بشک افتاد . پس دو پسردربطن او پدید آمدند , یکی « هرمزد » , چون وی قربانی کرده بود . زروان وعده داد که پادشاهی جهان را بیکی از آن دو ـ که زود تر به حضورش آید عطا کند . پس اهریمن سینۀ پدر بشکافت وخود را بدو نمود . زروان پرسید : کیستی ؟ پاسخ داد : پسر توام . زروان گفت : پسرم دارای بوی خوش و نورانی است و تو ظلمانی و بدبویی ! در این هنگام « هرمزد » باپیکری نورانی و معطر خویشتن بدو نمود . زروان اورا به فرزندی شناخت . اهریمن وعدۀ پدر را بخاطر او آورد . زروان پاسخ داد که سلطنت جهان را مدت 9000 سال باهریمن خواهد داد , اما پس از انقضای مدت مزبور هرمز تنها سلطان جهان خواهد بود . " (6)

راستش شناخت ما در مورد داستان آفرینش فوق درآئین زروانی مدیون تحقیقات تاریخی ــ نویسنده ای بنام [ ازنیک کلبی (Eznik of Kolb) ] در سدۀ پنجم میلادی است . او در یکی از آثار تحقیقی خود در بحث نقد اسطوره آفرینش جهان در آئین زروانی بصورت مشرح موضوع بالا را بگونه اسطوره یی چنین می نویسد :

" مغان گويند آن گاه كه هيچ چيز وجود نداشت ، نه آسمان و نه زمين و نه هيچ يك از مخلوقاتی كه اينك در آسمان‌ها و روی زمين‌اند، فقط خدايی بزرگ به نام « زروان » وجود داشت. زروان هزار سال قربانی كرد تا از او پسری پديد آيد و او را «هرمزد » بنامد تا وی آسمان‌‌ها و زمين و هر چه در آن است را بيافريند.

زروان پس از هزار سال نسبت به كوشش‌های خود دچار شك شد و انديشه كرد كه آيا پس از اين همه قربانی كردن، پسری به نام « هرمزد » خواهد داشت يا آن كه تلاش‌ و انتظار وی بی ‌نتيجه خواهد ماند؟ آن گاه كه زروان غرقه در انديشه بود، هرمزد و اهريمن همزمان در شكم وی پديد آمدند «هرمزد » به جهت قربانی‌هايی كه كرده بود و «اهريمن» به سبب شك و ترديدی كه زروان ورزيده بود.

چون زروان از اين حال آگاه گشت، با خود گفت از دو فرزندی كه در شكم من است هر كدام زودتر زاده شود و خود را بنماياند، پادشاهی جهان را به او خواهد بخشيد. هرمزد با آگاهی يافتن از انديشۀ پدر، ساده‌ دلانه موضوع را با اهريمن در ميان گذاشت و گفت كه پدرمان به چنين انديشه است كه هر كدام از ما كه زودتر زاده و آشكار شود، فرمانروای عالم خواهد شد! اهريمن با شنيدن اين موضوع بيدرنگ شكم زروان را شكافت و به نزد پدرش شتافت. زروان به او گفت كه تو كيستی؟ اهريمن پاسخ داد كه من پسر تو هستم : هرمزد!

زروان به او گفت : پسر راستين من خوش‌بو و درخشنده است اما تو تيره و بدبويی .

در اين حين بود كه هرمزد در وقت مقرر، خوش‌بو و درخشان زاده شد و به نزد زروان آمد. همين كه زروان وی را ديد دانست كه پسر راستين او است ؛ همو كه برای‌اش هزار سال قربانی كرده بود. پس دسته چوب مقدسی را كه در دست داشت [و نشانۀ قدس و روحانيت بود] به هرمزد داد و گفت : تا كنون من برای تو قربانی می‌كردم و از اين پس تو بايد برای من قربانی كنی و فدیه دهی، و آن گاه كه دسته چوب را به او می‌داد، هرمزد را تقديس كرد. دراين هنگام اهريمن به زروان گفت :

مگر تو عهد نكرده بودی هر يك از فرزندان‌ام كه زودتر زاده شود او را به پادشاهی عالم برخواهم گزيد؟ زروان برای آن كه از پيمان خود بازنگشته باشد به اهريمن گفت :

ای موجود خبيث و بدكار! تو 9 هزارسال پادشاه عالم خواهی شد وهرمزد نيز بر سر تو [در آسمان‌ها و بهشت] فرمانروایی خواهد كرد تا پس از آن 9 هزار سال، پادشاهی تمام جهان از آنِ او گردد. پس از آن هرمزد و اهريمن هر يك جداگانه آغاز به آفرينش مخلوقات خود كردند. هر چه هرمزد می‌آفريد خوب و درست بود و هر چه اهريمن پديد می‌آورد، زيان‌كار و نادرست… " (7)

گرچه در باره آئین زروانی چنانیکه در این نوشته مطرح می شود در منابع باختری : ارمنی ، لاتینی ، یونانی ، سریانی ، عربی ، تحقیقات دامنه داری صورت پذیرفته و پژوهندگانی نظیر ارتسفلد ، کریستن سن ، بنونست ، زینر، ، اومستد ، نیبرگ ، تئوپمپوس خیوسی ( زاده شده در 380 پ . م . و همزمان با ارد شیر دوم هخامنشی ) ، پلوتارخوس فیلسوف یونان ، باروش های علمی دقیق کنجکاوی وپژوهش گسترده نموده اند . واین آثار پر ارزش تحقیق باختری به همت پژوهشگران فرهنگ پرورفارسی زبان همچو : همائی، قزوینی ، بهار، کسروی ، بدیع الزمان فروزانفر، اقبال ، زرین کوب ، معین ، خانلری ، مجتبائی ودیگران ــ به بازشناختی گوشۀ از هویت فرهنگی این سر زمین پرداختند وبا ترجمه و تکثیر این منابع کهن علمی ، فانوس معرفت تاریخی این خطه باستانی را پر فروغ ترگردانیدند .

مگردلایل وحکایاتی که در این زمینه در متون باستان کهن ساخته و پرداخته شده ، با مایه های اسطوره ای و خرافی آمیخته شده ودست یابی به اصل وکُـنه مطالب را دشوار می کند .

اکنون با بهره گیری از علوم جدید و ممکنه های ارتباط ماهواره ای پژوهندگان فارسی زبان رسالت دارند تا به سراغ این مطالب باارزش هویتی فرهنگ باستانی این سرزمین تمدن پرست بروند وبا کنار گذاشتن مایه های اسطوره ای آنها ، استدلال پیشینیان مارا در باره مقولات فلسفی : زمان ، مکان ، پیدایش جهان و اجسام وباشندگان ، از پنهانی به روشنی آورند تا معلوم شود که پیروان آئینهای آریائیان باستان اعم از : زروانی و مزدائی ومانوی ... در تاریخ فکر بشری چه مقامی شایستۀ و مراتب رفیع معرفت را دارند ودر قیاس با فیلسوفان هند و یونان به چه کشف های بزرگی رسیده بودند .

در داستان ها واسطوره های بالا ، پیشینیان ما پیوسته با مقولات زمان ومکان و پیدایش جهان و هستی دست و پنجه نرم کرده اند . آنها می خواستند بدانند جهان چگونه واز کجا آغازمی شود و چه نظمی برآن حاکم است . آیا جهان و هستی بر حسب تصادف پیدا شده ، یا حکمتی در ایجاد آن مؤثر بوده ؟

از منظرحق نگران ، آئین زروانی ، معرفتی بوده اســــت برضـــد دو بن انگــــاری باستانی وگرایش به یک بن انگــــــــاری ( یکتا پرستی ) . چنانیکه در فوق از گفتۀ مغان « ازنیک کلبی » نویسندهً ارمنی سدۀ پنجم میلادی آورده است :

" آنگاه که هیچ چیزوجود نداشت نه آسمانها و نه زمین، نه آفریدگانی که در آسمانها و زمین اند ، فقط زروان وجود داشت . "

بر حسب این گفته و همانند های آن ، زروان ناکرانمند تنها وجود قدیم است و جز او همه حادثند ، افزوده براین ، زروان خود سرچشمه کیهان است وهرآنچه در جهان جز او هست ، هستی بخشیده است .

« ژاک دوشن گیمن » نویسنده کتاب ( دین ایران باستان ) می گوید :

" در یسنا 44 بخش اول اویستا ، آهورامزدا خدای آسمان و زمین است ، اما چون خدای زمان نیز هست، میتوان گفت باور به زروان نیز در این بند موجود باشد . " (8)

اما درآئین زروان ، جهان از زروان صدور می یابد ، زیرا پیروان او می گفتند : " زروان منشاء همه چیز هاست . " زروان کرانمند به تعین میل می کند ودر عمل جهان کرانمند را بوجود می آورد ؛ در طبیعت خلاقۀ اوست که دو حوزۀ مینویی بود : ( جهان معنوی ) و گیتایی ( جهان مادی ) از هم جدا می شوند و در یک جنبش و شدن در آن روی می دهد . ازینروی جهان نتیجه کنش وواکنشهایی است که درون ذات همیشگی زروان بظهور می رسد . گویا نزد آریائیان باستان ، پدیدار شدن جهان از هیچ ( عدم ) مفهومی نداشته ودر دوره شاهنشاهی ساسانیان نیز باور داشته اند که آفریدگار با مادۀ آغازینی که همواره وجود داشته ، صورت بخشیده است . این اندیشه را ارسطو بطور فلسفی صورت بندی کرد و صورت بندی او قرنها رواج داشت ، اما روشن نیست که ارسطو ایدۀ خودرااز حکمت باستانی آریائیان گرفته است یا حکیمان ما در دوره ساسانی صورت بندی ارسطو را پیش روی داشته اند .

بسیاری از مسائل ایکه در علم وفلسفه به بحث گذاشته شده است وحتا تا زمان ما ادامه یافته ازدل اسطوره ها بیرون آمده است . یکی از مهمترین این مفاهیم « زمان » است .

در نزد آریائیهای کهن ، زمان و خدای زمان بیان و پیدایش جهان و هستی گرچه بزبان اسطوره ای و تیولوژیک بیان شده دارای هستۀ فلسفی است وگاهی نیز با استدلال فلسفی بشرح گرفته شده است.

اما زمانی که نوبت به فلسفه یونانی رسید ، زمان وسایر مقولات معرفتی به صورت فلسفی مطرح شد هرچند هنوزعناصر اسطوره ای نیز در آن دیده می شود .

در اثر بلند و باارزش « آئین زروانی » نوشته : دکتر مسعود جلالی مقدم ( 1372 ) آمده است :

[ " یکی ازشاخصه های با اهمیت ومحوری آئینهای باستانی ما تضاد دو نیروی نیک و بد ، روشنایی و تاریکی است . پیدایش این باورواستدلال فلسفی وکلامی دربارۀ آن در میان آریائیها ( که یونانی ها واز جمله فیلسوف بزرگ ، هراکلیتوس که وقتی می گفت : " همه چیزجاری است ، در واقع با مشکل زمان تماس می گیرد . " از آن الهام می گیرد) در چند هزارۀ پیش از این بسیار شگرف است . میتوان پرسید که چه گونه نیاکان ما به تضاد دو نیرو ــ هم در جهان و هم در اندیشه انسان ــ پی بردند ؟ در آئین زروانی ظاهراً یگانگی اسرار آمیز بین دو سوی هستی ( انسان و خدا ) برقرار است واین نماینگر قسمی گرایش عرفانی است ، زیرا در همۀ مکاتب عرفانی بین انسان برترین ذات رابطه ای مستقیم ، با سنخیت واتحاد پذیرفته شده است .

از آثار بازماندۀ دورۀ سامانی وگزارش تاریخدانان ارمنی و مسیحی و مورخان دورۀ اسلامی برمی آید که جدال پیروان آئین مزدایی وزروانی برسر آزادی و جبر بسیار جدی بوده است .

آئین مزدایی (9) انسان را در کردار خود آزاد می دانست وجبرگرایی را بدعتی در دین می دانست . از سوی دیگر تحولات اجتماعی و مصائب روزگار تا به پذیرش جبر و سرنوشت مقدر رهنمون می شد وهرچه به پایان دورۀ ساسانی نزدیکتر می شویم ، باور به سرنوشت وجبرگرایی را پر رنگترورایجتر می یابیم .

در « مینوی خرد » (10) آمده است که :

" بخت [وتقدیر] برهرکسی و هرچیز مسلط است . زیرا همه چیز رو بسوی مرگ دارد . قانون هستی این است که هر چیز به حوزۀ ایجاد می آید ، دچار تباهی می شود . باشندگان این جهان را از نابودی گریز نیست . از دیو مرگ کسی نمی تواند بگریزد " مشکل آزادی و اختیار یا جبر و تقدیر ، مشکلی است که در سراسر تاریخ بشری به انحاء گونه گون به بحث گذاشته شده ودانشمندان علم کلام وفلاسفه در این زمینه مجادله ها کرده اند .

این مشکل درعصر ما نیز بازارگرمی دارد ، فیلسوفان اگزیستانسیالیست یا (پیروان اصالت وجود)(11 ) به ویژه در باره آن بشرح و بحث پرداخته اند .

در عصر بعد از دوره ساسانی این بحث ها به جدال و منازعه کشید و اشعریان (از عرب‌های قحاطانی مقیم یمن (12) می گفتندانسان ، آدمی در کردار و گفتار خود آزادی ندارد ومحکوم تقدیر الهی است که هر چه بر سر ما می رود اراده اوست . معتزلیان (13) می گفتند که آدمی دارای اختیار و آزادی است واین آزادی را خدا به او داده است ، پس انسان می تواند نیک را برگزیند وبد و شر را از خود براند. اگر انسان اختیاری نداشته باشد وانجام دهندۀ اراده الهی باشد ، پس صواب و ناصواب و حسن و قبح افعال چه می شود ؟ اگر آدمی در اعمال خود مجبور باشد ، بظور عقلانی مستوجب پاداش و کیفر نیز نخواهد بود. زیرا گناهکار می تواند بگوید : من در کردار خود مجبور بودم اراده الهی را به فعل آوردم . پس کیفر دادن من نیز بدور از دادگری الهی است .

در آئین زروان راه رسیدن به فردوس از در وازۀ بنیاد های اخلاقی ، نیکی و نیکخواهی می گذرد. در « مینوی خرد » (14) آمده است که بنیاد اخلاقی کار نیک پنج اصل است : رادی و بخشنگی ، راستی ، سپاس داری ، خرسندی ، آرزوی نیکی کردن به نیکان ودرست بودن نسبت به هرکس .

این اهمیتی که اخلاق یافته نتیجه الگو برداری از خصال الهی است . اگر انسان بهره ای از وجود الهی و چکیدۀ جهان برین است ، باید از نمونۀ مقبول زروان ( یعنی هرمزد ) پیروی کند .

آئین زروانی پس از سقوط ساسانیان از بین نرفت و قضایای عمدۀ آن ، جبر ، تقدیر ، تضاد نیک و بد ، تأثیر حرکات سپهر و ستارگان بر سرنوشت آدمی ، زندگانی و مرگ وعاقبت کار انسان ها ... در ادبیات فارسی ودر دانش های کلامی رایافت وبا استدلال های نیرو مند تری بیان شد . " ] (15)

چنانیکه در فوق گفته آمد بحث بر انگیز ترین مقولات ایکه پیروان آئین زروان و خردمندان دوره سامانی از خود به بحث گذاشتند « زمان » و « مکان » است .

با عرض حرمت

بصیر کامجو

منابع و مآخذ

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ زرتشتیان نگاه کردن زرتشتیان در Dictionary.com

2 ـ مینوی خرد. اثری است که داراب سنجانه پسر هرمزدیار در سال 1046 یزدگردی (1627 میلادی) به نظم کشیده است و تقریباً شامل 68 سوال می باشد و در فصلی که به نعت پیغمبر اختصاص دارد و از زردشت و معجزاتش گفتگو می کند، داستان چنگر گهاچه به تفصیل شرح داده شده است.

برای اطلاعات بیشتر، رجوع شود به ادبیات زرتشتی به زبان فارسی، بقلم خانم ژالهٌ آموزگار، دکتر در ادبیات پهلوی .

3 ـ دینکرت : مجموعه ای است بزرگ بزبان پهلوی دارای 169000کلمه تألیف آذرفرنبغ شامل اطلاعات مربوط بقواعد و اصول و آداب و رسوم و روایات و تاریخ و ادبیات زردشتی . تألیف این کتاب در اواخر قرن نهم میلادی بپایان رسیده است . رجوع به آذر فرنبع و مزدیسنا، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی صص 18-26، ایران باستان ج 2 ص 1516، خرده اوستا، و یشتها ج 2 و فرهنگ ایران باستان شود.

4 ـ این کتاب دائرة المعارف مختصری از ادیان و مذاهب وفرق وآراء فلاسفه در ماوراء طبیعت است که توسط محمد بن عبدالکریم شهرستانی به زبان عربی نوشته شده‌است .

5 ـ کتاب الفرق بین الفرق ، مؤلف : ابی منصور عبد القاهر بن طاهر بغدادی متوفای ( 420 ) هـ. ش . .

6 ـ فرهنگ فارسی , مؤلف : دکتر محمد معین , چاپ یازدهم 1376 , مؤسسه انتشارات امیرکبیر تهران

7 ـ رجوع شود به : آرتور كريستنسن: «مزداپرستی در ايران قديم ، ترجمۀ دكتر ذبيح الله صفا ، انتشارات هيرمند، 1376 ، ص 6 ـ 144 .

ـ روبرت چارلز زنر: « طلوع و غروب زرتشتی‌گری »، ترجمۀ تيمور قادری، انتشارت فكر روز، تهران

1375 ، ص 50 ـ 349 .

8 ـ آئین زروانی ، دکترمسعود جلالی مقدم ، تهران ، 1372 ، ص 34 .

9 ـ مزدا به معنی "داناترین"، نام خداوند در کیش زرتشتی می باشد.

10ـ رجوع شود به مینوی خرد ( 46 /7 ) ، ( 46 / 8) ، مینوی خرد : کتابی به زبان فارسی میانه است که صورت پهلوی و پازند (ثبت تلفظ کلمات پهلوی با خط اوستایی ) آن ونیز ترجمه هایی به سنسکریت و فارسی کهن ( هم نظم و هم نثر ) باقی مانده است .

11 ـ اگزیستانسیالیسم یک جریان فلسفی و ادبی است که پایه آن بر آزادی فردی ،مسئولیت ونیز نسبی گرایی است .

12 ـ اشعریان : اشعریان از عرب‌های قحاطانی و در اصل مقیم یمن بودند و چون جد ایشان - ادر - هنگامی که از مادر زائیده شد سر او پر مو بود، وی را اشعر نامیدند. نخستین فرد از آل اشعر که به قصد مسلمان شدن از یمن بیرون آمد و در مدینه به حضور محمد رسید، ملک بن عامر اشعری بود که در اسلام مقام بلندی یافت.

13ـ معتزله : معتزله از جریان‌های اصلی کلامی در میان اهل سنت است. ایشان بر خلاف اهل حدیث که توجه به انبوه حدیث‌های اصیل و جعلی پیامبر و صحابه را مورد توجه خود قرار داده بودند، عقل و خرد را به تنهایی برای پیروی از اسلام راستین کافی می دانستند. و گاهی نظرات فلاسفه را با دین مخلوط می ساختند. بعدها اشاعره برخواستند و جانشین اهل حدیث شدند.اشاعره را می توان جمع میان معتزله و اهل حدیث دانست ولی آن‌ها نیز عقاید معتزله را مردود می دانستند.

14 ـ رجوع شود به : مینوی خرد ( 36/2 )

15 ـ جهت معلومات بیشتربه آثار زیر مراجعه فرمائید .:

ــ آئین زروانی ، دکترمسعود جلالی مقدم ، تهران ، 1372 .

ــ دلدز خوانش انتقادی ، پول پائون ، چاپ آمریکا ، 1996 .

ـ کانت ، کارل یاسپرس ، ترجمه : دکتر عبدالحسین نقیب زاده ، تهران ، 1372 .

ـ جمهور ، افلاطون ، ترجمه فواد روحانی ، تهران ، 1342 .







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

ازاد04.08.2017 - 09:32

  از روزی که قوم اریایی و افغان بوده، زبان پارسی دری همر زبان رسمی این قوم بوده و اکنون دشمنان این سرزمین به بهانه استقلال فرهنگی وگرامی داشت زبان مادری می خواهند تیشه به ریشه این زبان هزاران ساله بزنند وان را از رسمیت بیاندازند،یکی از راههای نیرومند سازی این زبان تاریخی در کنارهمبستگی و وحدت ودری گویی،ماباید فرهنگستانی پرکار وپویا در کابل داشته باشیم تا بیش از این زبانمان ناتوان و بیمار نشود

برادر شما 22.08.2011 - 18:32

 من فکر می کنم برخی از شهروندان محترم ما طرح " راهبردی حل اساسی مسئله ملی در افغانستان " را از منظر عقلانیت مورد باز شناختی دقیق قرار نداده اند . با داوری وقضاوت های احساسی و اخلاقی از مسئله ، نمیتوان جامعه با ثبات و حاکمیت قانون را ایجاد کرد . بااحترام

بکتاش پامیرزاد23.05.2011 - 23:05

 جناب اخگر وقتی اوغان ملت پشتو را زبان ملی میخواند، میداند که این کار تهنا در روی کاغذ عملی شدنی است. هدف اصلی آنها این است که ما را در مرگ بگیرند تا به تب راضی شویم. و همین نوشته ی خودت پیروزی ایشان را اعلام میدارد. در مرگ گرفتند مان و ما هم به تب راضی شدیم... آفرین بر هشیاری اوغان ملت...

داکتربهاء الدين 23.05.2011 - 22:33

  من نيزبانوشته جاحی صاحب هم نظرهستم وازاينکه برادربزرگوارماکامجوچيزی راتبليغ ميکندکه نه ديگرامکان داردونه اين گپ هافائده بلکه حريف راتحريک ميکندکه باين بهانه بيشترعليه ماتاخت وتازکندهمانطوريکه ماحق داريم که بزبان خودمان گپ بزنيم پشتونهاهم حق دارندوازماهم اجازه نخواهدگرفت امروتلاش وأرزوی افغان نازی وديگرفاشيستهای قبيله يک زبانه سازی افغانستان است حالاچه فرق ميان احدی وتواست اوميگويدفقط بايدپشتوزبان ملی وقانونی ماباشدوتوميگوئی فقط دری هردونظرغلط وغيراسلامی وفتنه انگيزوتفرقه اندازانه است هردوطرف حقوق مدنی وطبيعی وزبان مادری طرف ديگرش رامصادره ميکندمن غيرازشخص خودت ديگرتاکنون ازهيچ کسی چنين حرفی رانشنيدم که خودت ميگوی

حاجی اخگر- کانادا23.05.2011 - 03:59

  برادرگرامی نظرمن درخصوص اين مضمون شمانيست بلکه قبلانوشته ای را ازشماخواندم ويک بخش صحبت شمارانيزدرخاوران شنيدم درقضاوت نبايدعدل وانصاف رازيرپاگذاشت برادربزرگوارم من بأنچه توميگوئی کاملاموافقم ولی فقط دريک مورديعنی يگانه سلاح مادرمبارزه عليه حريف دمکرسی است ازهرسلاح ديگری استفاده کنيم شکست خواهيم خوردبخاطريکه نه وحشت وقصاوت قبيله راماداريم ونه تجربه نيرنگ وتزويرشان راکسانيکه هميشه دريک دست قرأن ودردست ديگرخنجرگرفته وبرکمرمافروبردندولی دمکرسی يعنی منطق وپلوراليزم مادرين معرکه ميتوانيم پيروزشويم مشروط براينکه خودرابسازيم امروزتاجکهاهزارفکرونظردارندوهمين طورديگرمليتهای ستمديده واسيرومظلوم حالاچگونه ميتواندهرقومی اولامانندپشتونهاميان خودمنسجم ومتحدشوندویعدهم بامتحدين طبيعی خودطرح واستراتيژی واحدی رابريزند؟ ماتازمانيکه ازنظرفکری وسياسی بدين حدرشدنکنيم وبالغ نشويم درتلاطم اختلافات فيمابين خودهمچنان دست وپاميزنيم همين ديروزمن مصاحبه پدرام راشنيدم کسيکه جامعة جهانی رامانندطالبان اشغالگرگفته وباتقليدازکمونيست های فرانسه گپ های ميزندکه جزتيشه بريشة خودزدن نيست من همه گپ های اورانقدکردم وروزی نشرخواهم کردبه همين ترتيب تغدادی عملابدون بخواهندأب رابأسيای دشمن ميريزندوحتی برخی ديگرطالب شدندأنقدرتضادهای فکری وسياسی درميان ماوشمازياداست که شايدهيچ وقت نتوانيم دريک جبهة مشترک بدفاع ازحقوق وهويت خويش بسيج شويم خطرومشکل اساسی اين است که ميتوان درموردش هفتامثنوی نوشت ولی مورديکه باجناب تومن اختلاف دارم اين است که هميشه توميگوئی بايدزبان فارسی دری درکشوريگانه زبان رسمی وملی ومطرح باشدحالانکه امروزنه تنهاپشتوبلکه ديگرزبان هابنابراصل دمکرسی وحق شهروندی بايدرشدکنندطوريکه درکاناداکشوريکه من زندگی ميکنم فرانسوی زبانهافقط 2% شهروندان راتشکيل ميدهندوبرعلاوه خودشان بقايای استعمارفرانسه اندولی امروزانگليسی وفرانسوی هردوربان های رسمی وملی کانادابوده وازحقوق مساوی برخورداراندوسرودملی به هردوزبان است ومنتهادرجائيکه فرانسوی زبان هابيشترباشدفرانسوی زبان اول ملی است ودرجائيکه ديگران انگليسی فقط باهمين يک فرق ديگردرهمه چيزمساوی اند درست که درگذشته يگانه زبان بومی وملی فارسی دری بودولی گذشته گذشت امروزهم پشتورشدکرده وهم پشتونهادرسراسرکشورحضوردارندقطع نظرازاينکه ناقلين چگونه بذرشدندولی حتی حضورغيرمشروع أنهايک واقعيت انکارناپذيراست اگرمابگوئيم نبايدپشتوباشدوأنهابگويندنبايدفارسی دری باشدمشکل حل نی بلکه چندبرابرميشودمن خودم سخت بدمکرسی وپلوراليزم عقيده دارم وبنابرين اصل شهروندی حکم ميکندکه ماحقوق وهويت ديگران رانيزبرسميت بشناسيم من باوجوديکه عليه فاشيزم قبيله وأنچه برماگذشته وميگذردخيلی سخت وصريح مينويسم ولی نه تنهامخالف پشتوبحيث يک زبان ملی ورسمی نيستم بلکه ميکوشم که زبان ازبيکی نيزبحيث زبان ملی مطرح شودچراکه ترکتباران دراکثرولايات کشورسکونت دارندخصوصاکابل پس ماطوريکه بارهانوشته وبازمينويسم بايدعليه مسخ وسندويج سازی زبان فارسی مبارزه کنيم يعنی خرم دوکارخيلی خطرناک کرداولاهمان پشتوتولنه راتهداب وزارت اطلاعات وفرهنگ ساخت امروزفارسی وپشتودراخباروبرنامه هامخلوط است يکی پشتوبگويکی دری سوال به يک زبان وجواب بديگری ، يک خبربزبان پشتوخوانده ميشودوديگرش بزبان دری حتی برتلفزيون های خصوصی تحميل کردکه دريک برنامة نيم ساعته هم بايد يک پشتوزبان ويک فارسيوان کنارهم قرارگرفته وازهردوزبان استفاده شودچنين زبان فارسی سنويچ شدوبدين وسيله پشتودرلابلای فارسی برمخاطب تحميل ، تدريس ، تلقين ودرجامعه ترويج ميشودوکسيکه ميخواهداخبارفارسی رابشنوديابرنامه ای رابزبان فارسی ناگزيراست پشتورانيزگوش کندچنين زبان خودرا انکشاف وزبان دری رابه حاشيه راندندوسندويج ساختندکه زبان مارافاقدشخصيت حقوقی وحقيقی کرده ودنباله روپشتوساخته انداين طرح خيلی خطرناک طوريکه قاضی حسين أمده گفته درأينده ميتواندکاملازبان فارسسی رامسخ واردوی ديگرسازدکارديگرخرم عوض خط ديورندمرزبندی ميان زبان فارسی دری بودکه گفت فارسی زبان ايرانی وبيگانه وغيراسلامی است وزبان ما ، دری ودرين راستاپشتونهانه تنهادرداخل بلکه درصدای امريکا، راديوأزادی وتاحدی بی بی سی وديگررسانه های بيرون مرزی چنان جدی کارميکنندکه ملکيارهرهفته يک شب درصدای امريکامانندحليم تنويرتعدادی ازپشتونهاياجاهلان وغافلان غيرپشتون رادعوت ميکندوميگويدبگوئيدکه فارسی غيرازدريست وهمچنان بقدردرمعارف زبان فارسی يابگفتة خودشان دری رامسخ کرده اندکه حتی قرائت زبان دری راپشتونهاتأليف کرده اندکه کاملاجملات وادبيات بازاری ومعنای لغات بی ارتباط ونامفهوم واشعارشاعرانی راميخوانيدکه بايک سبک وسوية نازل واضح است که تغيرميتودونصاب ومسخ ومسخره سازی زبان چنين کارهای درمخابرات ، معارف ، دانشگاه ها، اطلاعات وکلتوروغيره انگيزه کاملاسياسی داردوهدف مبارزه بازبان پارسی دری است تاجايش رابرای پشتوتخليه کندبنابرين مابايدعليه فاشيزم فرهنگی چنان مبارزه کنيم که عليه فاشيزم مذهبی ، نژادی ، سياسی ، نظامی ، اقتصادی وغيره اين مبارزه بدين معناست که مامخالف پشتونيستيم پشتونهامانندهرقوم ديگرحق دارندبزبان مادری خودحل مطلب کنندوزبان پشتوبخاطريکه پشتونهادرسراسرکشوراندويکی ازاقوام بزرگ بايدزبان ملی باشدامانه برتربلکه سرودملی درهرکشوربزبان بومی ومردم پايتخت است که من درين موردتحقيقات کرده ونشرخواهم کردامادرهرولايتی که يکی ازين زبان های ملی نفوذبيشترداشته باشدبايدزبان اول باشدحالانکه امروزحتی وقتی شماواردکابل شويدميخوانيدکه کابل ته شه راغلاست يادرگمرکات هرات نوشته شده که دهرات درياست گمرک وحتی درجوزجان وبغلان و--- لوحة ولايت بزبان پشتواست وهمه لوائح ؛ اسناد، تکت طياره ، شناسنامه ، بانکنوت اسامی محلات تاريخی وغيره وغيره که خودفاشيزم وخيانت وتصفيه فرهنگی ومسخ هويت ديگران است وقتی ماميگوئيم پشتوراهيچ قبول نداريم درحقيقت همان نظرفاشيستی وتفوق طلبانه رامابشکل معکوس تکرارميکنيم که ميتواندتبرحريف رادسته کندچيزی که امکان عملی نداشته باشدنبايدگفته شوداعراب چقدرشعاردادندکه اسرائيل رادرنيل ميأندازيم ولی امروزبه همان گپ های خومی خندندمابايدحق مشروع وطبيعی ديگران رابرسميت بشناسيم که يکی هم استفاده اززبان مادريست وقتی مانميخواهيم پشتونهاچندکلمه رابرماتحميل کنندچطوربه خودحق ميدهيم که کاملازبان مادری أنهارانابودسازيم؟ هرمبارزه وهدفی که مبتنی برعدالت وحق وانصاف نباشدشکست پذيراست بنابرين اين سخن توکه فقط بايدزبان خراسانی يگانه زبان ملی ومطرح باشدنه مفيداست ونه ممکن درحقيقت تيشه رابدست حريف ميدهی که هنوزهم بريشة مابزندچراکه هرعملی نميتواندبدون واکنش باشدبايدهميشه عوض چسپيدن باين مسائل جزئی روی سيستم يعنی فدراليزم تکيه کنيم مردم جنوب چه مابخواهيم يانه بزبان مادری خودسخن ميگويندوتدريس ميکنندطوريکه مردم شمال چه پشتونهابخواهنديانه ولی نبايداجازه دادکه دررسانه ها، مکاتب ، دانشگاه وغيره زبان خودرابرماتحميل کنندوسرودملی بزبان قبيله باشدحالانکه درکانادابزبان 2% فرانسوی زبان هم ، يک سرودملی است وزبان انگليسی ديگرش يعنی يک سرودبدوزبان ملی وبکوشيم اصطلاحات بيگانه ازجمله تحميلی پشتوازفرهنگ وزبان ماخارج شوداميدوارم قناعت شمارافراهم کرده باشم اززحمات شماهميسه سپاسپذارم واميدوارم مشوره بنده راباديگردوستان درميان گذاشته ونظرتان رادرين موردتغيردهيدوگرنه مردم ديگرنظريات وپيشنهادات شماجدی نگرفته وبيشتراين گپ هاحريف استفاده ميکندتادوستان موفق باشيد
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



بصیر کامجو