مولای عشق

٢٠ سرطان (تیر) ١٣٩٠

لطف و حسن بی حدش مشهور دورانم نمود

خرقه پوش و می پرســت شهر عرفانم نمود

تا که خود  در پرتو عشــقــش هـویـــدا یافتم

دل به  ســودایش ســــپـردم یار ارزانم نمود

گر گرفتم توشــــه ای از کوله بار معـر فت

بر گرفتم بر رهش تا دوســـت احسـانم نمود

من  که خود را ذره دیدم در نگـاه اقدســـش

از ســـخا و حکمتش شـــمع شـبـســتانم نمود

لاف عـشــقــش میزنم هردم به بزم عاشــقان

قـطـره ای بودم مرا موج خروشــــــانم نمود

عـهـد بســـتم من به رســم عاشـقی با حسن او

زین سـبب مولای عشقم، عشق جوشانم نمود

زادۀ بـلخــم بـود مـلـک خـراســــــانم وطــن

شـــهـره ی شـهـر و دیار روم و یونانم نمود







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



سید محمد میرزایی