پرکاری

٢٣ عقرب (آبان) ١٣٩٠

گلاب شاه، کراچی را در پس تنۀ خرش محکم ببست؛ پرید بر پشت خر ؛ با نوک خله چوب بر سرین خر کوبید و با دکلمۀ چند بیت از ادبیات خردوانی در گوش حیوان، به سوی شهر حرکت کرد. خر بی نفس و کم جَوـ که زور کشیدن کراچی سنگین را نداشت ـ بی وقفه صدای اعتراضش را از زیر دُم به گوش صاحبش می رساند، اما گلاب شاه که آزادی بیان را دوپول نمی خرید، صدای خرش را به علت تخلف از قانون کراچی کشی ـ به زور خله چوب ـ خفه می کرد در جاده می دواندش. درمیان اعتراض های مدنی خر، گلاب شاه  در نیمه راه صدایی شنید، رویش را برگرداند، تراب شاه را دید که با یک کراچی بارکرده و اسپ جومست، چهارنعل به سویش می تازد. تسمۀ خرش را کشید و ایستاد. وقتی تراب شاه پیشش رسید، بعد از جورباشی های کراچی کشانه، برایش گفت:

ـ نوش جان، با این کروزین دُمدار کجا می روی، چه بارکرده ای؟

تراب شاه از پشت اسپ، خودش را خم کرد و آهسته گفت:

ـ گوش پنتاگون کر، کمی پاروی امریکایی!

ـ مبارک، تو هم غرب زده شدی. چرا پاروی افغانی بار نکردی؟

ـ پاروی افغانی! ازخیرش گذشتم، قدمتش زیاد بود و ویتامینش کم، ترسیدم که کشت مصالح ملی را خراب نکند!

ـ فلسفه نگو، تو نه زمین داری و نه قلبه، پارو را برای کی تحفه می بری؟

ـ به هیچ کس، برای پرکاری!

ـ پرکاری چه؟!

ـ پرکاری خلای قانونیت!

تراب شاه می خواست خودش را زودتر به خلای قانونیت برساند، اما دید که کراچی گلاب شاه نیز، لبریز است. با کنجکاوی پرسید؟

ـ می بینم که دَمت گرم است، نگفتی که با این کرولای چهارپای کدام سو روانی؟

ـ تراب جان، تو می دانی که ما همیش در خدمت وطن هستیم. یک چیزکی بارکرده ام.

ـ چه بارکرده ای؟

گلاب شاه ازپشت خر پرید پایین و گفت:

ـ ناتوخبر نشود، کمی پاروی اروپایی!

ـ واه واه، سرما پاروپرانی می کنی، خبرنداری که خودت هم پاروکرات شده ای؛ تو چرا پاروی افغانی بارنکردی؟

ـ دور ازجانت، افتخارش زیاد بود و زورش کم، ترسیدم که مزۀ دهن مخالفان مسلح را خراب نکند!

ـ سیاست پرانی نکن، تو هم نه کشت داری و نه کار، این همه پارو را به سرت می زنی، چه می کنی؟

ـ مانند تو، من هم پرکاری دارم.

ـ وای، پرکاری چه؟!

ـ پرکاری بیت الخلای مشروعیت!







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

راشدانصاری10.10.2017 - 07:17

  سلام عرض شد خواندمت بزرگوار به سایت بنده هم سری بزنید....

مطهرشاه اخگر06.03.2012 - 10:50

 زيبا اکه ی احسان. خرسند شدم که از اين طريق می توانم نوشته هايتان را به راحتی دريابم و بخوانم. به همين وسيله حضورتان عرض ادب می نمايم و موفقيت های بيشترتان را آرزو میدارم. برای معلومات شما، در صفحه شعر همين بخش، چند شعر بنده نيز گذاشته شده است. با طنز باشد.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



احسان سلام