باران

٢٢ قوس (آذر) ١٣٩١

باران بِبار دور و بَرِ آشیانه ام

تا قَطره های تو بِسرایَد ترانه ام

با این صَدای نَرم و دل انگیز و نغمه گون

بِشکَن سکوتِ تلخِ درازِ شبانه ام

باران چنان بِبار که حتّا سِتاره هم

رَشک اش بَرد ز شورِ شبِ عاشقانه ام

باران بِبار تَشنه زَمینم تو سیر کُن

کَز آبِ جوی دور فِتاده ست خانه ام

این برگ را شمالَکِ پائیز ریخته...

بر دَورِ من که گویی غریبِ زمانه ام

از خشکییِ هوا و جدایی و بی کَسی

بغضی به سینه دارم و باری به شانه ام

باران بِبار، غُصّه دلم را گرفته است

من عاشق ام وَ کشته ی عشقِ فلانه ام







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

امیربیک امیری16.12.2018 - 17:18

 درود به آقای زریر: بسیار زیبا و نازنین تر از همیشه،پر از عشق و علاقه ،لبریزازصفا وصمیمیت امیربیک امیری از دهکدی بهار ولسوالی اشکاشم ولایت بدخشان
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



احمد رشاد زریر