چند رباعی
٥ جدی (دی) ١٣٩١
دیشب تو مرا شراب میخندیدی
از حنجرۀ رباب میخندیدی
در حاشیۀ سرود عریان تنت
سر تا به قدم حجاب میخندیدی
حالا که ترانه ها یکایک رفتند
بیرون شده از خیال تک تک رفتند
از حنجرۀ قلم برون ریخته در
آغوش غزل فتاده اینک رفتند
دیشب کمر پنجره را باد شکست
لبهای که بوسه را نمیداد شکست
تصویر تو کامبخش رویایم بود
آخر ز کنار میز افتاد شکست
در راه صدای گام تو حک شده بود
با ثانیه های شعر تک تک شده بود
از کوچۀ خاطرم ولی سایۀ تو
آنقدر گذشت تا عروسک شده بود
عریانی بوسه ی تو ظاهر شده بود
لبهات پر از خیال شاعر شده بود
تا رفت تمام شعر را با خود برد
از راهروی که شب مسافر شده بود
به دیگران بفرستید
دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
دهقانی | 18.06.2020 - 09:58 | ||
آفرین آفرین فوق العاده زیبا بود |