ناله

١٠ سنبله (شهریور) ١٣٩٢

آه آنروز كه دل ناله كند
ناله از آن غـم صد ساله كند
كس نباشد كه سراغش گيـرد
دانه اي اشك برخ لاله كند

ترسم آنروزكه زدرد تو كنم
قصه برگوش كسي كونشناسد كم تو
چه رسد مونس ويا همدم تو
بوالهوس خواندم و ديوانه
بازهم شوق تو دارم بدلم مستانه
وگرش ترك كنم عشق تو، ويرانم باد
هم درو هم دل و هم كاشانه

سازم اين بزم ز درد شب و باد
كه شب اش زلف سياه تو بود
نفس سرد مني بادش شد
ناله شد فريادش شد
سينه اش غم كده اي درد تورا آبادی
هر نفس ناله و هر ناله نفس را يادی

بخدا ترك نگفتم كوهت، نشدم گرچه فرهاد
ليك شيرين تر از شيريني
چه خوش آیينه و خوش آييني
من كه هرشب دم صبح خواب تورامي بينم
تو بگو نسترنم خواب كي راميبيني؟







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته

ناجي02.09.2013 - 14:29

 امانپور صاحب بسيار عاليست مؤفق باشي.
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



پيمان امانپور