انتخابات ٩٣ و اهمیت آن برای زنان افغانستان

٢٠ دلو (بهمن) ۱۳۹۲

مهمترین تفاوت افغانستان پساطالبانی با افغانستان زمان طالبان و پیش از طالبان، ایجاد نهادهای دموکراتیک بر بنیاد قانون اساسی است.

در افغانستان پساطالبان، به جای آن که قدرت از پدر میراث برده شود، یا کسی به زور کودتا و جنگ صاحب کرسی شود، این شهروندان اند که با رأی شان دولت و حکومت را تعیین می کنند.

یعنی تسلط به زور، در برابر انتخابات - به عنوان اساسی ترین رکن دموکراسی- جا عوض کرد و برای نخستین بار، ساکنان کشور از گروه رعیت به شهروندان دارای حق رأی، تغییر جایگاه دادند.

هرچند پیش از این، تاریخ معاصر افغانستان گواه برگزاری چند انتخابات برای تعیین نمایندگان مجلس بوده است؛ (زمان زمامداری محمد ظاهر و زمام داری نجیب الله) ولی بر اساس شواهد تاریخی، انتخابات های آن زمان، هم از نظر کیفی، شرکت و آزادی انتخاب شهروندان و هم از نظر نقش مجلس در تغییر تصمیم حاکمیت، به حدی نبوده که بتوان آن را انتخابات به معنای امروزی خواند. پس بنابر این، برگزاری انتخابات با مؤلفه های امروزی و جهانی آن از برایند قانون اساسی نو، تنها در 12 سال پسین تجربه شد.

یعنی نخستین انتقال مسالمت آمیز قدرت در تاریخ کشور، از برهان الدین ربانی به حامد کرزی در افغانستان پسا طالبانی صورت گرفت و پس از آن، مطابق به قانون اساسی نو، رییس جمهور باید بر بنیاد رأی سری و مستقیم شهروندان تعیین شود.

اکنون زمان کار دو دوره ای حامد کرزی به عنوان رییس جمهور سپری شده و افغانستان می رود که روال معمول و قانونی گذار سیاسی اش را بپیماید.

این که چقدر زمینه برای برگزاری انتخابات شفاف و سراسری در دولت آقای کرزی فراهم شد ، بحث خودش را دارد.

در 12 سال حاکمیت پیهم آقای کرزی به عنوان رییس جمهور افغانستان با توجه به حمایت بی دریغ جامعه ی جهانی، فرصت این بود که افغانستان دارای نهادهای قوی دموکراتیک شود و روند نهادینه شدن دموکراسی در این کشور سنتی و قبیله ای به خوبی پیموده شود، اما متأسفانه به دلایل مختلف از جمله عملکرد خود کرزی این کار صورت نگرفت.

آقای کرزی در زمان زمامداری اش، نشان داد که بیشتر به سازوکارهای قبیله ای متعهد است تا باورهای مردم سالارانه. او برای دوباره سازی نهادهای سنتی از جمله ایجاد جرگه ها، تقویت افراد قبیله‌ باور و بنیادگرا سخت کوشید.

جرگه ها که در سال های پسین نقش شان از دست رفته بود، در زمان حامد کرزی دوباره سازی شده و به عنوان نماد مشروعیت قدرت غیرمدنی و غیر قانونی، پا به عرصه ی سیاسی گذاشتند.

در تاریخ افغانستان جرگه ها متشکل از اربابان قبیله و روستا و اکثرا بی سواد و کم سواد اند، با پولی که از حاکمان می گرفتند، برای مشروعیت و تداوم قدرت حاکم استفاده می شدند.

این ساختار بیشترینه در میان بعضی از اقوام کاربرد داشته و حتا در نمونه های کوچک آن، ایجاد جرگه برای حل جدال های قومی و خانواده ای هنوز در بسیاری از مناطق جنوب و شرق ادامه دارد که همین اکنون، اصطلاح «بد دادن» یکی از قضیه های نقض حقوق زنان در افغانستان به شمار می رود که نتیجه ی فیصله ی جرگه می باشد.

به گونه ی نمونه اگر فردی مرتکب قتل شود، جرگه فیصله می کند که از خانواده ی قاتل دختری به خانواده مقتول داده شود. سن این دختران اکثرا کمتر از 15 سال می باشد و در 99 در صد از رویدادها دخترانی که به خانواده ی مقتول داده می شوند، با بدترین شیوه مورد خشونت قرار می گیرند که متأسفانه حکومت حامد کرزی به جای برچیدن این رسم ناپسند و غیر مدنی، به گسترش آن کمک کرد.

همین گونه، کرزی از نحوه ی لباس پوشی تا چگونگی عملکردش، همیشه به عنوان یک خان قبیله ظاهر شد تا یک رییس جمهور دموکرات.

همین گونه کرزی چه به تنهایی و چه به صورت گروهی با انتخاب چهره های مشخص در حکومتش، سبب شد که افغانستان فرصت های فراوانی را از دست بدهد و در آخرین مورد، کشمکش او بر سر امضای پیمان امنیتی و رهایی هراس افگنان از زندان، نشان می دهد که منافع عموم مردم کشور برایش کمترین ارزشی ندارد.

 

در نمونه های دیگر، اظهارات او در مورد طالبان و همین طور بی تفاوتی اش در مورد نقض حقوق زنان و حقوق بشر، همواره پرسش برانگیز بوده است.

او با پیروی از سنت زنستیزانه ی قبایل افغانستان، حتا همسرش را که یک زن دانش آموخته بود در حاشیه قرار داد و حتا در روزهای بزرگداشت از زنان و هزاران رویدادی که برای زنان افغانستان بسیار تکان دهنده هم بود، حضور نمادین بانوی اول به چشم نیامد.

در کنار این، در 12 سال گذشته، کرزی رییس جمهوری ظاهر شد که در برابر آزادی بیان و نقدهای تند مخالفانش آدمی است با حوصله و هرگز به قهر توسل نجست. رشد آزادی بیان و آزادی های مدنی در زمان زمام داری او، چشم گیر و تحسین برانگیز بود.

حالا که دو دور ریاست جمهوری او به پایان نزدیک شده، افغانستان می رود تا سومین دور انتخابات ریاست جمهوری و دومین گذار سیاسی مسلامت آمیز را تجربه کند.

از این رو، برگزاری انتخابات و سهم گیری شهروندان از جمله بانوان برای کشور و خود بانوان سرنوشت ساز است.

فعالان مدنی، شهروندان باورمند به دموکراسی به ویژه بانوان که سنت و قبیله گرایی عامل اصلی در تلف کردن حق شان به شمار می رود، تنها با انتخابات و تقویت نهادهای دموکراتیک است که به خواست و حق خود می رسند.

این یک امر مسلم است که هرقدر نهادهای دموکراتیک تقویت شود، هرقدر نقش شهروندان و حق رأی شهروندان سرنوشت ساز جلوه کند، به همان اندازه زمینه برای فعالیت و آزادی زنان بیشتر میسر می شود.

بنا بر این به جرئت می توان گفت که تقویت انتخابات به عنوان اصلی ترین رکن دموکراسی و سهم گرفتن در انتخاب رییس جمهور آینده برای زنان، حیاتی و سرنوشت ساز است.

زنان افغانستان همان گونه که در دو انتخابات ریاست جمهوری و دو انتخابات پارلمانی، چه به عنوان نامزد و چه به عنوان رأی دهنده حضور پر رنگ داشتند، انتظار می رود که در انتخابات پیش رو هم، حضور پررنگی داشته باشند و باید فعالان حقوق زن نیز برای حضور گسترده ی زنان در انتخابات دادخواهی کنند.

با پیروی از همان مقوله ی معروف - من به انتخابات رأی می دهم- بانوان هم باید در انتخابات سهم پرشکوه بگیرند و به انتخابات رأی بدهند، چون این تنها راه برای تداوم فعالیت های مدنی و داشتن یک آینده ی امید بخش است.

همچنان، در جریان کارزارهای انتخاباتی و پس از روشن شدن برنامه ی نامزدان، زنان بیشتر از مردان مسئول اند تا به نامزدی که به دموکراسی و مدنی سازی جامعه در پرتو عدالت ایمان دارد، رأی بدهند تا از عقبگرد کشور جلوگیری شود.

 

برگرفته از فارسی رو







به دیگران بفرستید



دیدگاه ها در بارۀ این نوشته
نام

دیدگاه

جای حرف دارید.

شمارۀ رَمز را وارد کنید. اگر زمان اعتبارش تمام شد، لطفا صفحه را تازه (Refresh) کنید و شمارۀ نو را وارد کنید.
   



زرقا یفتلی